عصراسلام: بعلاوه هزینه جناح سیاسی حاکم بر دولت و مسئولیت سنگین او در قبال «وضع موجود» یکباره از شانهی او برداشته شده و بر شانۀ جریان انقلاب و آقای رئیسی نهاده میشود. چه هدیهای بهتر از این میتوان تقدیم دولت روحانی و دنبالههای سیاسی آن کرد؟
تصویری که از قدرت و نفوذ خاندان لاریجانی در طی سالیان تثبیت شده بود، یکباره محو میگردد و این برادران سیاستمدار و متنفذ، یکباره در موضع مظلومیت و در طرف مردم دربرابر یک سیستم سرکوبگر قرار میگیرند. جز بدین شیوه، نمیشد خاندان لاریجانی را تطهیر و سفید کرد.
نظام در طی سالیان به الگویی برای نمایندگی طیفهای اجتماعی گوناگون رسیده بود. اینکه چهرههای خودی و درچارچوب، نمایندگی نیروهای واگرای سیاسی را برعهده بگیرند، دستآورد بزرگ سه دهه رقابت سیاسی در ایران بود. این دستآورد این بار به اوج خود رسید: علی لاریجانی نمایندۀ جریان غربگرا و اصلاحات در ایران شده بود. این یعنی کنترل و مهار هوشمند این جریان. در این شرایط حذف او و گزینه های دیگر چه معنایی دارد جز القاء حس حذفشدگی به بدنۀ مهمی از مردم و نخبگان و نیروهای اجتماعی و سیاسی.
این را بگذاریم کنار حذف ظاهرا ناچار و البته ناگوار احمدینژاد. نتیجه این کنش، تنها ریزش رای هواداران این چهرهها یا جریانات نیست، بلکه اولا تودۀ مردم که در روزهای آخر و در جریان مناظرات به گزینۀ نهایی خود میرسند را از دست میدهید و ثانیا حتی بخشی از بدنهی مردمی که بالقوه حامی رئیسی است نیز دلسرد و بدگمان خواهد شد.
این تصمیم قطعا بیش از همه به سود علی لاریجانی، حسن روحانی، مهدی جهانگیری و در طرف دیگر محمود احمدینژاد و به ضرر کلیت نظام، شخص ابراهیم رئیسی و منهدمکنندۀ اعتبار باقیماندۀ شورای نکهبان است. آنقدر این معادله عجیب که انسان گمان میکند پوستخربزهای است از طرف جناح لاریجانی-روحانی، زیر پای نظام: طبق تمام نظرسنجیها، علی لاریجانی کمترین شانس را برای پیروزی در برابر رئیسی واجد بود. جهانگیری که هیچ!
به نظر شما کدام گزینه برای او و جریان حاکم بر دولت بهتر مینماید:
شکست از مردم در صحنۀ رقابت یا حذفشدن از صحنۀ رقابت توسط شورای نگهبان؟!
در واقع در گزینۀ اخیر دوستان نه تنها هزینۀ شکست را متحمل نمیشوند، بلکه هم خود را پاکسازی کرده و مظلوم مینمایانند و هم پیروزی رقیب را از پیش، به یک شکست سیاسی تبدیل کرده و چهرۀ او را پیشاپیش تخریب نمودهاند.
در طرح سیاسی جمهوری اسلامی، این تنها ارادۀ مردمی است که در نهایت میتواند و باید عهدهدار حمل بار انقلاب باشد. در بینش امام، هیچ مصلحتی نمیتواند با این اصل اساسی برابری کند. اینکه حفظ مصالح نظام ایجاب میکند که ارادۀ مردم ولو موقتاً به عقب رانده شود، تناقضگویی محض است چون مصلحتی بالاتر از حضور میدانی مردم و احساس این حضور از جانب ایشان وجود ندارد. ممکن است برخی هزینۀ این جهتگیری را درنیابند چراکه در کوتاهمدت مخالفت علنی اقشار گوناگون را کنترلپذیر بشمارند و پیش خود بگویند که نهایتا چهار نفر اعتراض میکنند و جمعشان میکنیم. اما این به معنی رفع مشکل نیست. فاجعه تنها این نیست که مردمی به خیابان بریزند و شعار مخالف سردهند، فاجعه اتفاقاً آنجاست که مردم در خانه بمانند و صلاح مملکت خویش به خسروان واگذار کنند. این وضعیت – که البته برای برخی طراحان و صحنهگردانان، وضعیتی ایدهآل است – اساساً چیزی جز پایان کار انقلاب نیست.
اکنون شخص آیت الله رئیسی باید از حیثیت لکهدار شده خود دفاع کند. ایشان میتواند با نقشآفرینی فعال و هوشمند صحنۀ بازی را دوباره برپا کرده و بازیگری خوشنام و ستودنی از طرف همۀ طرفهای میدان باشد. او باید نظام را مجاب کند که رقابتِ از رمق افتاده را دوباره احیاء نماید و باید اعلام کند که دوام حضورش در انتخابات مشروط است به واقعیتر شدن کارزار رقابت سیاسی. در غیر این صورت نتیجۀ انتخابات هرچه باشد، بازندۀ بزرگ بازی #ابراهیم_رئیسی است.
سیدحسین شهرستانی