قسمت اول سوال:قبل از هرچیز درخصوص علم غیب امام معصوم که علم لدنی است باید مطالعه کنید، این نوع علم امام مانع از زندگی عادی و انجام امورات معمول نمیشود. اما ذکر چند نکته ضروری است: 1- اگرچه حضرت در مقابله با این ماجرا علم غیب داشتند؛ اما در این امر مأمور به ظاهر بودند. چراکه حضرت الگوی جامعه اسلامی بودند و باید مبنای علم عادی حجت را به عنوان الگو بر مردم تمام می کردند و در به کار گیری علم عادی در تشخیص تکلیف و عمل به آن به مردم سرمشق می دادند.
2- تکلیف حضرت در پیشگیری از این اتفاق مرتبط است با اینکه اثر این شهادت چیست و حضرت با توجه به اثر شهادتشان آیا مکلف به پیشگیری از این واقعه بودند یا نه؟ همانطور که امام حسین هم از شهادت خودشان اطلاع داشتند؛ اما با توجه به اثر شهادتشان از این واقعه پیشگیری نکردند و بلکه استقبال کردند و نیز همانطور که شهدای جنگ تحمیلی ما هم با وجود اینکه می دانستند روی مین رفتن و از این قبیل کارها جانشان را می گیرد، اما به خاطر اثر این کار در پیروزی ما در جنگ به صورت مختار این کار را انجام می دادند. چراکه گاهی دادن جان برای حفظ اصل اسلام واجب می شود.
3- در نوع تکلیفی که علم غیب به گردن آدمی می آورد و تکلیفی که علم عادی به گردن آدمی می آورد فرق است. چرا که علم عادی همخوان با طبیعت این عالم است و در محاسبه خیر و شر و محاسبه وظایف انسان بر اساس اختیارش تاثیر مستقیم دارد. چرا که عقل عادی آن را اداره می نماید.
اما علم غیب بر زمان و مکان و در نتیجه بر اختیار آدمی احاطه دارد. و آنچه آدمی را مکلف به انجام کاری می کند علم اکتسابی است. برای تفاوت علم غیب و علم اکتسابی می توان این چنین مثال آورد که: وقتی دانش آموزی درس نخواند و درست به سؤالات معلم جواب ندهد، آن معلم با پرسش از آن دانش آموز به طور عادی می فهمد که شاگردش درس را بلد نیست.
اما گاهی این معلم با شناختی که از استعداد و روحیات شاگردش دارد، می تواند از پیش تشخیص دهد که شاگردش در آخر سال نمره می آورد یا نه؟ در این حال نمی توان از آن معلم توقع داشت که به خاطر علم حاصل از مهارتش و تسلطی که بر استعداد و روحیات آن شاگرد دارد، آن شاگرد را به خاطر مردودیتی که هنوز حاصل نشده تخطئه و تنبیه کند. البته تفاوت این مثال با علم غیب این است که آگاهی معلم تنها در حد حدس است؛ اماعلم غیب قطعی است.
ماهیت علم غیب نیز چنین است و حال که حضرت بر اساس علم غیب از جنایت آینده ابن ملجم ملعون آگاه است، توقع پیشگیری از این ماجرا نمی رود. چرا که حضرت علی (ع) در اینجا مأمور به ظاهر بود و بر اساس علم اکتسابی عمل میکرد.
4- مسئله دیگر این است که نظام این عالم نظام امتحان و عملکرد اختیاری نیک و بد و سپس نتیجه ای نهایی در سرای آخرت است. بازداری از این امور به واسطه علم غیب مانع اختیار تکوینی و از بین برنده زمینه های امتحان در نظام هستی است.
افزون بر آنکه بالاخره امام علی(ع) و هر کس دیگر باید از این دنیا برود و اگر از طریقی نشد، بالاخره از راهی دیگر می رود؛ ولی قاموس الهی در خلقت انسان این است که خوب و بد انسانها در این صحنه نمایان و برجسته گردد.
قسمت دوم:
در برخی گزارشها؛ از «عبد الرحمن بن ملجم المرادی»،[1] با عنوان «ابن الیهودیة»(فرزند یهودی) و «شبه الیهود»(شبیه یهودیان) یاد شده است:[2]1. امام علی(ع) بلافاصله بعد از ضربت خوردن فرمود که این ملعونِ یهودیزاده مرا کُشت : «قَتَلَنِی ابْنُ مُلْجَمٍ قَتَلَنِی اللَّعِینُ ابْنُ الْیَهُودِیَّةِ»؛[3] مرا ابن ملجم کشت؛ مرا ملعونی که فرزند زن یهودی بود کشت.
2. امام علی(ع) در جواب سؤال امام حسن(ع) که پرسید چه کسی اقدام به کشتن شما کرد؟، فرمود: «قَتَلَنِی ابْنُ الْیَهُودِیَّةِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ الْمُرَادِی » ابن ملجم که فرزند زنی یهودی است اقدام به کشتن من کرد.[4]3. در روایتی چنین نقل شده است که؛ وقتی ابن ملجم در ملاقاتی با امام علی(ع) خود را معرفی کرد، امام به فرمود: «رسول خدا(ص) به من خبر داد که قاتل من فردی شبیه یهود است و او(ابن ملجم) یهودی است».[5]در هر حال، ممکن است که این روایات صریحاً ناظر به آن نباشند که ابن ملجم فردی یهودی بود، اما از آنها برداشت میشود که او در منش، روش و تنفر از رهبران اسلام، مانند یهودیان و چه بسا بدتر از آنان بود.
قسمت دوم برگرفته از پایگاه اسلام کوئست.
2- تکلیف حضرت در پیشگیری از این اتفاق مرتبط است با اینکه اثر این شهادت چیست و حضرت با توجه به اثر شهادتشان آیا مکلف به پیشگیری از این واقعه بودند یا نه؟ همانطور که امام حسین هم از شهادت خودشان اطلاع داشتند؛ اما با توجه به اثر شهادتشان از این واقعه پیشگیری نکردند و بلکه استقبال کردند و نیز همانطور که شهدای جنگ تحمیلی ما هم با وجود اینکه می دانستند روی مین رفتن و از این قبیل کارها جانشان را می گیرد، اما به خاطر اثر این کار در پیروزی ما در جنگ به صورت مختار این کار را انجام می دادند. چراکه گاهی دادن جان برای حفظ اصل اسلام واجب می شود.
3- در نوع تکلیفی که علم غیب به گردن آدمی می آورد و تکلیفی که علم عادی به گردن آدمی می آورد فرق است. چرا که علم عادی همخوان با طبیعت این عالم است و در محاسبه خیر و شر و محاسبه وظایف انسان بر اساس اختیارش تاثیر مستقیم دارد. چرا که عقل عادی آن را اداره می نماید.
اما علم غیب بر زمان و مکان و در نتیجه بر اختیار آدمی احاطه دارد. و آنچه آدمی را مکلف به انجام کاری می کند علم اکتسابی است. برای تفاوت علم غیب و علم اکتسابی می توان این چنین مثال آورد که: وقتی دانش آموزی درس نخواند و درست به سؤالات معلم جواب ندهد، آن معلم با پرسش از آن دانش آموز به طور عادی می فهمد که شاگردش درس را بلد نیست.
اما گاهی این معلم با شناختی که از استعداد و روحیات شاگردش دارد، می تواند از پیش تشخیص دهد که شاگردش در آخر سال نمره می آورد یا نه؟ در این حال نمی توان از آن معلم توقع داشت که به خاطر علم حاصل از مهارتش و تسلطی که بر استعداد و روحیات آن شاگرد دارد، آن شاگرد را به خاطر مردودیتی که هنوز حاصل نشده تخطئه و تنبیه کند. البته تفاوت این مثال با علم غیب این است که آگاهی معلم تنها در حد حدس است؛ اماعلم غیب قطعی است.
ماهیت علم غیب نیز چنین است و حال که حضرت بر اساس علم غیب از جنایت آینده ابن ملجم ملعون آگاه است، توقع پیشگیری از این ماجرا نمی رود. چرا که حضرت علی (ع) در اینجا مأمور به ظاهر بود و بر اساس علم اکتسابی عمل میکرد.
4- مسئله دیگر این است که نظام این عالم نظام امتحان و عملکرد اختیاری نیک و بد و سپس نتیجه ای نهایی در سرای آخرت است. بازداری از این امور به واسطه علم غیب مانع اختیار تکوینی و از بین برنده زمینه های امتحان در نظام هستی است.
افزون بر آنکه بالاخره امام علی(ع) و هر کس دیگر باید از این دنیا برود و اگر از طریقی نشد، بالاخره از راهی دیگر می رود؛ ولی قاموس الهی در خلقت انسان این است که خوب و بد انسانها در این صحنه نمایان و برجسته گردد.
قسمت دوم:
در برخی گزارشها؛ از «عبد الرحمن بن ملجم المرادی»،[1] با عنوان «ابن الیهودیة»(فرزند یهودی) و «شبه الیهود»(شبیه یهودیان) یاد شده است:[2]1. امام علی(ع) بلافاصله بعد از ضربت خوردن فرمود که این ملعونِ یهودیزاده مرا کُشت : «قَتَلَنِی ابْنُ مُلْجَمٍ قَتَلَنِی اللَّعِینُ ابْنُ الْیَهُودِیَّةِ»؛[3] مرا ابن ملجم کشت؛ مرا ملعونی که فرزند زن یهودی بود کشت.
2. امام علی(ع) در جواب سؤال امام حسن(ع) که پرسید چه کسی اقدام به کشتن شما کرد؟، فرمود: «قَتَلَنِی ابْنُ الْیَهُودِیَّةِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ الْمُرَادِی » ابن ملجم که فرزند زنی یهودی است اقدام به کشتن من کرد.[4]3. در روایتی چنین نقل شده است که؛ وقتی ابن ملجم در ملاقاتی با امام علی(ع) خود را معرفی کرد، امام به فرمود: «رسول خدا(ص) به من خبر داد که قاتل من فردی شبیه یهود است و او(ابن ملجم) یهودی است».[5]در هر حال، ممکن است که این روایات صریحاً ناظر به آن نباشند که ابن ملجم فردی یهودی بود، اما از آنها برداشت میشود که او در منش، روش و تنفر از رهبران اسلام، مانند یهودیان و چه بسا بدتر از آنان بود.
قسمت دوم برگرفته از پایگاه اسلام کوئست.
پینوشت:
[1]. «بررسی چگونگی قصاص ابن ملجم مرادی در منابع روایی»، 75757؛ «ضربت خوردن و شهادت علی(ع) به نقل از منابع اهلسنت»، 99168؛ «تعداد و اسامی فراریان جنگ نهروان»، 86332؛ «نام و قبیله ابن ملجم مرادی»، 32859.
[2]. «ولد الزنا بودن قاتلین انبیاء و اوصیای آنها»، 99868؛ ««ویل»؛ نامی از طبقات جهنم»، 59278؛ «پذیرفته شدن توبه قاتلان امام حسین(ع)»، 67418.
[3]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 42، ص 281، بیروت، دار إحیاء التراث العربی ، چاپ دوم ، 1403ق.
[4]. همان، ص283- 284.
[5]. ابن عساکر، علی بن الحسن، تاریخ دمشق، ج 42، ص 554، بیروت، دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، چاپ اول، 1415ق.