دوست گرامی. سؤال این است که آیا در اخلاق و رفتارهای اخلاقی، معیاری برای ارزشمندی وجود دارد یا خیر؟ این یکی از مباحث مهم اخلاق به شمار میآید و دیدگاههای متعددی در این زمینه وجود دارد. آنچه بنده در این نشست به آن میپردازم این است که با الهام از قرآن و حدیث به دیدگاهی برسم که به نظرم میتواند در نهایت منجر به یک نظریه اخلاقی شود. در بین اندیشمندان صاحبنظر در عرصه اخلاق، دیدگاههای مختلف که ناظر بر آموزههای اسلامی است وجود دارد و برخی قائل به این هستند که اساساً معیاری در این زمینه وجود ندارد و مسئله را به فاعل واگذار میکنند و مثلا برخی از بزرگان، نظریه شهودگرایانه را مبتنی بر شهود شخصی میدانند.
معیاری برای ارزشمندی رفتارهای اخلاقی
مجموعهای از رفتارهای اختیاری وجود دارد که در دل آنها مجموعهای دیگر از رفتارهای اخلاقی با قابلیت ارزشگذاری از منظر انسانها وجود دارد و مثلاً خیرخواهانه است و انسانها آن را ارزشمند میدانند. در دل آن نیز رفتارهایی وجود دارد که از منظر خداوند قابلیت ثواب و پاداش دارد.
بر اساس این نظریه گفته شده همانگونه که انسان حس بینایی و شنوایی دارد یک شهود درونی هم دارد که بر اساس آن میتواند خوب و بد را تشخیص دهد و بر اساس آن عمل کند. اگر از منظر دینی به این دیدگاه نگاه کنیم با استفاده از آیه 8 سوره مبارکه شمس که خداوند فرموده است:«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا؛و به او شر و خیر او را الهام کرد» به چنین دیدگاهی هم میرسیم. لذا باید بر اساس آموزههای دینی به دستاوردی برسیم که بتوانیم در محافل علمی از آن دفاع کنیم.
براساس رویکرد اسلامی باید ببینیم از منظر اسلامی، معیاری برای ارزشمندی رفتارهای اختیاری و اخلاقی وجود دارد یا خیر؟ نکته دیگر اینکه آیا معیاری که میتوانیم از منظر آموزههای اسلامی پیدا کنیم با برخی از معیارهایی که در میان مکاتب بشری وجود دارد قابل تطبیق هست یا خیر؟ بنده معتقدم از منظر آموزههای اسلامی، یک فعل اختیاری برای اینکه قابلیت ارزشگذاری داشته باشد و بتوانیم به آن ارزش مثبت یا منفی دهیم نیازمند حُسن فعلی و حُسن فاعلی است و باید هم عمل خوب باشد و هم اینکه نیت فاعل که در حسن عمل کاملاً دخیل است، نیت خیر باشد.
براساس آیات قرآن کریم باید فعل صالح باشد. در قرآن شصت مورد بحث عمل صالح را مطرح کرده که البته عمدتاً در کنار ایمان آمده است لذا میتوانیم بگوییم عمل صالح همان عمل نیک است که این عمل، حتماً باید در کنار خودش قصد نیک را هم داشته باشد. البته این قصد نیک به عنوان یک نکته کلیدی برای اخلاقی بودن عمل، اختصاصی به آموزههای اسلامی ندارد بلکه حتی در بین انسانهایی که نگاه دینی ندارند و به شکل بروندینی به این مسئله نگاه میکنند وجود داشته و آنها هم قصد را در عمل مؤثر میدانند.
حُسن فاعلی اختصاصی به آموزههای اسلامی ندارد
اگر میبینیم که شخصی کار خیری را بدون رویکرد دینی برای ما انجام میدهد و اگر در کار خیر خود به شکل خالصانه عمل کند آن عمل برای ما ارزشمند تلقی میشود حتی اگر نتیجه مطلوبی هم به دنبال نداشته باشد اما اگر قصد او خیر نباشد بلکه هدف وی منفعت شخصی و آن هم از منظر مادی و معاملهگرایانه باشد در اینصورت عمل وی برای ما چندان ارزشمند نیست و نمونه این اقدامات را در ایام انتخابات میبینیم که برخی افراد سعی میکنند نزد اقوام مختلف و روستاها بروند اما هدف آنها منافع شخصی است. اگر مخاطب این را درک کند هیچ وقت آن اقدام را ارزشمند تلقی نمیکند بنابراین حُسن فاعلی اختصاصی به آموزههای اسلامی ندارد.
اما آن چیزی که ما معتقدیم در آموزههای اسلامی اهمیت دارد تا عمل را تبدیل به عملی ارزشمند کند دو رکن رکین است که در آموزههای دینی برای حُسن فاعلی وجود دارد که یکی از آنها قصد خیررسانی به غیر است؛ یعنی انسان بخواهد صادقانه به خلقالله خیر برساند و نفع مادیِ شخصی مقصود وی نباشد. دوم اینکه قصد خدایی داشته باشد یعنی مولفه ایمانی در آن دخیل باشد در غیر اینصورت حتی اگر قصد خیررسانی به دیگران را داشته باشد اقدام وی تفاوتی با معیارهای بشری و غیر دینی ندارد.
در واقع باید بگوییم مولفه ارزشمندی و ایمانی بودن عمل خیر یا اخلاقی، در آموزههای دینی، قصد خدایی داشتن است که اگر وجود داشت از منظر اسلام، ارزشمند میشود وگرنه هرچند آن عمل به معنای خیررسانی به دیگران است اما در نزد خدای متعال عملی ارزشمند نیست که سزاوار پاداش باشد. مؤلفههای ایمانی هم چند مورد است که یکی از آنها تجلیبخش عبادتِ عبید است؛ یعنی من ایمان به خدا، معاد و جهنم دارم و عمل اخلاقی را به قصد سود شخصی در آخرت انجام میدهم.
معیارهای خشنودی خداوند در افعال اخلاقی
مرتبه بالاتر که تجلیبخش عبادتِ احرار است چند معیار دارد که شامل قرب الی الله، رسیدن به سعادت و دیگری جلب خشنودی خداوند است. معتقدم حتی در هدف قرب الهی و سعادت هم منفعت شخصی وجود دارد و به عبارت دیگر وقتی قصد قرب الی الله میکنم باز هم خودم را دیدهام چون قصد دارم خودم را به خدا نزدیک کنم. در سعادت هم همین گونه است. اما وقتی معیار را خشنودی خداوند در نظر میگیریم دیگر منیتی در کار نیست و عمل نیک را صرفاً برای رضایت خداوند انجام میدهیم فارغ از اینکه خداوند به من پاداشی بدهد یا قربی حاصل شود یا خیر. برخی از صاحبنظران در ارائه این دیدگاه تصریح دارند و شاخصترین شخص مرحوم آیتالله مصباح یزدی است که ایشان خشنودی خداوند را معیار اصلی دانستهاند.
نکته مهم این است که اگر خشنودی خداوند را به عنوان عالیترین معیار ارزشمندی افعال اخلاقی در چهارچوب دین بدانیم به این سؤال میرسیم که خشنودی خداوند چگونه به دست میآید و آیا میتوانیم از دل آموزههای دینی یک ملاک به دست بیاوریم که بگوییم هر وقت حاصل شد خداوند هم خشنود میشود. آنچه بنده با تتبع در آموزههای قرآنی و حدیثی به دست آوردم این است که ملاک خشنودی خداوند دو مورد است. اول اینکه فعل انسان در راستای عبودیت و بندگی خداوند باشد. در واقع عمل صالح، عملی است که بندگی خداوند را تجلیبخش باشد یا حداقل منافاتی با بندگی خداوند نداشته باشد. دومین ویژگی این است که هر رفتار اخلاقی که از ما سر میزند در راستای حفظ کرامت انسان باشد.
در نهایت اگر بخواهم رفتارهای اختیاری انسان را دستهبندی کنم مجموعهای از رفتارهای اختیاری وجود دارد که در دل آنها مجموعهای دیگر از رفتارهای اخلاقی با قابلیت ارزشگذاری از منظر انسانها وجود دارد و مثلاً خیرخواهانه است و انسانها آن را ارزشمند میدانند. در دل آن نیز رفتارهایی وجود دارد که از منظر خداوند قابلیت ثواب و پاداش دارد. این رفتارها ضمن اینکه خیرخواهانه و در جهت دستگیری از هم نوعان یا کمک به موجودات و حیوانات و درختان است اما موقعی از منظر خداوند هم ارزش پیدا میکند که دو ویژگی که به آن اشاره شده را در صدر خود داشته باشد.
امیدواریم به پاسخ سوال خود رسیده باشید در غیر این صورت توضیح دهید در خدمت شما هستیم.
معیاری برای ارزشمندی رفتارهای اخلاقی
مجموعهای از رفتارهای اختیاری وجود دارد که در دل آنها مجموعهای دیگر از رفتارهای اخلاقی با قابلیت ارزشگذاری از منظر انسانها وجود دارد و مثلاً خیرخواهانه است و انسانها آن را ارزشمند میدانند. در دل آن نیز رفتارهایی وجود دارد که از منظر خداوند قابلیت ثواب و پاداش دارد.
بر اساس این نظریه گفته شده همانگونه که انسان حس بینایی و شنوایی دارد یک شهود درونی هم دارد که بر اساس آن میتواند خوب و بد را تشخیص دهد و بر اساس آن عمل کند. اگر از منظر دینی به این دیدگاه نگاه کنیم با استفاده از آیه 8 سوره مبارکه شمس که خداوند فرموده است:«فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا؛و به او شر و خیر او را الهام کرد» به چنین دیدگاهی هم میرسیم. لذا باید بر اساس آموزههای دینی به دستاوردی برسیم که بتوانیم در محافل علمی از آن دفاع کنیم.
براساس رویکرد اسلامی باید ببینیم از منظر اسلامی، معیاری برای ارزشمندی رفتارهای اختیاری و اخلاقی وجود دارد یا خیر؟ نکته دیگر اینکه آیا معیاری که میتوانیم از منظر آموزههای اسلامی پیدا کنیم با برخی از معیارهایی که در میان مکاتب بشری وجود دارد قابل تطبیق هست یا خیر؟ بنده معتقدم از منظر آموزههای اسلامی، یک فعل اختیاری برای اینکه قابلیت ارزشگذاری داشته باشد و بتوانیم به آن ارزش مثبت یا منفی دهیم نیازمند حُسن فعلی و حُسن فاعلی است و باید هم عمل خوب باشد و هم اینکه نیت فاعل که در حسن عمل کاملاً دخیل است، نیت خیر باشد.
براساس آیات قرآن کریم باید فعل صالح باشد. در قرآن شصت مورد بحث عمل صالح را مطرح کرده که البته عمدتاً در کنار ایمان آمده است لذا میتوانیم بگوییم عمل صالح همان عمل نیک است که این عمل، حتماً باید در کنار خودش قصد نیک را هم داشته باشد. البته این قصد نیک به عنوان یک نکته کلیدی برای اخلاقی بودن عمل، اختصاصی به آموزههای اسلامی ندارد بلکه حتی در بین انسانهایی که نگاه دینی ندارند و به شکل بروندینی به این مسئله نگاه میکنند وجود داشته و آنها هم قصد را در عمل مؤثر میدانند.
حُسن فاعلی اختصاصی به آموزههای اسلامی ندارد
اگر میبینیم که شخصی کار خیری را بدون رویکرد دینی برای ما انجام میدهد و اگر در کار خیر خود به شکل خالصانه عمل کند آن عمل برای ما ارزشمند تلقی میشود حتی اگر نتیجه مطلوبی هم به دنبال نداشته باشد اما اگر قصد او خیر نباشد بلکه هدف وی منفعت شخصی و آن هم از منظر مادی و معاملهگرایانه باشد در اینصورت عمل وی برای ما چندان ارزشمند نیست و نمونه این اقدامات را در ایام انتخابات میبینیم که برخی افراد سعی میکنند نزد اقوام مختلف و روستاها بروند اما هدف آنها منافع شخصی است. اگر مخاطب این را درک کند هیچ وقت آن اقدام را ارزشمند تلقی نمیکند بنابراین حُسن فاعلی اختصاصی به آموزههای اسلامی ندارد.
اما آن چیزی که ما معتقدیم در آموزههای اسلامی اهمیت دارد تا عمل را تبدیل به عملی ارزشمند کند دو رکن رکین است که در آموزههای دینی برای حُسن فاعلی وجود دارد که یکی از آنها قصد خیررسانی به غیر است؛ یعنی انسان بخواهد صادقانه به خلقالله خیر برساند و نفع مادیِ شخصی مقصود وی نباشد. دوم اینکه قصد خدایی داشته باشد یعنی مولفه ایمانی در آن دخیل باشد در غیر اینصورت حتی اگر قصد خیررسانی به دیگران را داشته باشد اقدام وی تفاوتی با معیارهای بشری و غیر دینی ندارد.
در واقع باید بگوییم مولفه ارزشمندی و ایمانی بودن عمل خیر یا اخلاقی، در آموزههای دینی، قصد خدایی داشتن است که اگر وجود داشت از منظر اسلام، ارزشمند میشود وگرنه هرچند آن عمل به معنای خیررسانی به دیگران است اما در نزد خدای متعال عملی ارزشمند نیست که سزاوار پاداش باشد. مؤلفههای ایمانی هم چند مورد است که یکی از آنها تجلیبخش عبادتِ عبید است؛ یعنی من ایمان به خدا، معاد و جهنم دارم و عمل اخلاقی را به قصد سود شخصی در آخرت انجام میدهم.
معیارهای خشنودی خداوند در افعال اخلاقی
مرتبه بالاتر که تجلیبخش عبادتِ احرار است چند معیار دارد که شامل قرب الی الله، رسیدن به سعادت و دیگری جلب خشنودی خداوند است. معتقدم حتی در هدف قرب الهی و سعادت هم منفعت شخصی وجود دارد و به عبارت دیگر وقتی قصد قرب الی الله میکنم باز هم خودم را دیدهام چون قصد دارم خودم را به خدا نزدیک کنم. در سعادت هم همین گونه است. اما وقتی معیار را خشنودی خداوند در نظر میگیریم دیگر منیتی در کار نیست و عمل نیک را صرفاً برای رضایت خداوند انجام میدهیم فارغ از اینکه خداوند به من پاداشی بدهد یا قربی حاصل شود یا خیر. برخی از صاحبنظران در ارائه این دیدگاه تصریح دارند و شاخصترین شخص مرحوم آیتالله مصباح یزدی است که ایشان خشنودی خداوند را معیار اصلی دانستهاند.
نکته مهم این است که اگر خشنودی خداوند را به عنوان عالیترین معیار ارزشمندی افعال اخلاقی در چهارچوب دین بدانیم به این سؤال میرسیم که خشنودی خداوند چگونه به دست میآید و آیا میتوانیم از دل آموزههای دینی یک ملاک به دست بیاوریم که بگوییم هر وقت حاصل شد خداوند هم خشنود میشود. آنچه بنده با تتبع در آموزههای قرآنی و حدیثی به دست آوردم این است که ملاک خشنودی خداوند دو مورد است. اول اینکه فعل انسان در راستای عبودیت و بندگی خداوند باشد. در واقع عمل صالح، عملی است که بندگی خداوند را تجلیبخش باشد یا حداقل منافاتی با بندگی خداوند نداشته باشد. دومین ویژگی این است که هر رفتار اخلاقی که از ما سر میزند در راستای حفظ کرامت انسان باشد.
در نهایت اگر بخواهم رفتارهای اختیاری انسان را دستهبندی کنم مجموعهای از رفتارهای اختیاری وجود دارد که در دل آنها مجموعهای دیگر از رفتارهای اخلاقی با قابلیت ارزشگذاری از منظر انسانها وجود دارد و مثلاً خیرخواهانه است و انسانها آن را ارزشمند میدانند. در دل آن نیز رفتارهایی وجود دارد که از منظر خداوند قابلیت ثواب و پاداش دارد. این رفتارها ضمن اینکه خیرخواهانه و در جهت دستگیری از هم نوعان یا کمک به موجودات و حیوانات و درختان است اما موقعی از منظر خداوند هم ارزش پیدا میکند که دو ویژگی که به آن اشاره شده را در صدر خود داشته باشد.
امیدواریم به پاسخ سوال خود رسیده باشید در غیر این صورت توضیح دهید در خدمت شما هستیم.