باطل ستیزی در عاشورا و عصر ظهور
۱۳۹۲/۰۸/۲۱
–
۶۲ بازدید
عاشورا و عصر ظهور، جلوه گاه باطل ستیزی و جهاد و پیکار انقلابی علیه ظلم و فساد و تباهی و بدعت و انحراف است و نشان می دهد که مصلحان الهی هیچ وقت در برابر ستمگران و کافران و مفسدان و منحرفان سکوت نمی کنند و با آنها سازش نمی کنند و تسلیم آنها نمی شوند . آینده بشر ، آینده ای تاریک علیه جریان باطل و دین ستیز و حق ستیز است و فرجامی تلخ برای آنها در عصر قیام مهدوی و در تداوم نهضت حسینی رقم خورد و این هشداری است به همه اهریمنان تاریخ که تا دیر نشده، دست از جنایت و انحراف و ستمگری بردارند و بیش از این دستان ناپاک خود را با پلیدی و شیطنت آلوده نکنند!!
ایسکا (پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی): مطلب زیر یادداشتی است از حجت الاسلام و المسلمین دکتر رحیم کارگر مدیر گروه آینده پژوهی پژوهشکده مهدویت، در تبیین ارتباط قیام امام حسین(ع) در روز عاشورا و قیام جهانی مهدی موعود(عج) در پایان تاریخ.
عاشورا و عصر ظهور، جلوه گاه باطل ستیزی و جهاد و پیکار انقلابی علیه ظلم و فساد و تباهی و بدعت و انحراف است و نشان می دهد که مصلحان الهی هیچ وقت در برابر ستمگران و کافران و مفسدان و منحرفان سکوت نمی کنند و با آنها سازش نمی کنند و تسلیم آنها نمی شوند . آینده بشر ، آینده ای تاریک علیه جریان باطل و دین ستیز و حق ستیز است و فرجامی تلخ برای آنها در عصر قیام مهدوی و در تداوم نهضت حسینی رقم خورد و این هشداری است به همه اهریمنان تاریخ که تا دیر نشده، دست از جنایت و انحراف و ستمگری بردارند و بیش از این دستان ناپاک خود را با پلیدی و شیطنت آلوده نکنند!!
1) قیام باطل ستیز حسینی:
امام حسین(ع) نه تنها خود از گروه حق و رهبر آنان بود؛ بلکه مهمترین برنامه و ایدة خود را حمایت از حق، حق محوری، نابودی باطل و احقاق حق میدانست. آن حضرت در موارد و مراحل مختلف، به این مطلب مهم اشاره میکرد که:
«الاترون ان الحقّ لایعمل به و انّ الباطل لایتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله حقّاً حقّا» (بحارالانوار، ج 64، ص381؛ تحف العقول، ص 245.) «آیا نمیبینید به «حق» عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیکنند؛ پس سزاوار است که مؤمن برای ملاقات خدا مشتاق باشد».
به نظر امام حسین(ع) مهمترین اختلاف او (و سایر امامان) با بنیامیه و یزید، بر مدار و محور «حق» ـ که همان خدا و توحید است ـ میچرخید: «ماوبنیامیه، بر محور (خدا) با هم نزاع کردیم، ما گفتیم: خداوند راست گفته؛ آنان گفتند خداوند دروغ گفته است!»
به همین جهت شهادت در راه حق و حق خواهی را بزرگترین سعادت و نیک فرجامی میدانست و به آن افتخار میکرد:«ما اهون الموت علی سبیل نیل العز و احیاء الحق» (اعیان الشیعه، ج1، ص581.)؛ «چه آسان است مرگ در راه رسیدن به عزت و زنده کرن حق».
امام(ع) یکی از عوامل اصلی حرکت خود به کوفه را، زنده کردن نشانههای حق و از بین بردن بدعتها و پلیدیها میدانست: «ان اهل الکوفة کتبوا الیّیسألوننی ان اقدم علیهم، لما ارجو من احیاء معالم الحق و اماتة البدع» (اخبار الطوال، ص 246.)؛ «کوفیان به من نامه نوشته و از من خواستهاند که نزد آنان بروم؛ چرا که امیدوارم نشانهها و معالم «حق» زنده گردد و بدعتها نابود بشود».
به همین جهت خطاب به بزرگان بصره فرمود:
«اما بعد فانّی ادعوکم الی احیاء معالم الحق و اماتة البدع و ان تجیبوا تهتدوا سبیل الرشاد» (تاریخ طبری، ج4، ص 357؛ مقتل الحسین، ص 164.)؛ «…شما را برای احیای نشانههای حق و از بین بردن بدعتها به یاری میطلبم؛ اگر دعوتم را بپذیرید، به سرمنزل مقصود خواهید رسید».
امام حسین(ع) در زمان خویش با باطلی صریح و آشکار همچون حکومت یزید، روبهرو بود و تکلیف او مبارزه و جهاد با این حکومت ستمگر و فاسد و عملکردهای ناروا و باطل در جامعه بود. حتی آن حضرت در سالهای آخر عمر معاویه، در جمع صدها تن از شخصیتهای بزرگ اسلامی، در ترسیم دولت حق و دولت جور (باطل)، سخنرانی کرد و پس از تبیین خلافت برحق امیرالمومنین(ع) و حق امامت خویش، از حاضران خواست در بازگشت از سفر، این حقایق را به گوش مردم رسانده و آنان را به «حق» فراخوانند.( ر. ک: الغدیر، ج1، ص 198.)
با مرگ معاویه، شرایط مناسب تری برای مبارزه و قیام علیه دولت «باطل» اموی، فراهم گردید. امام حسین(ع) در پاسخ به دعوت کوفیان، با فرستادن مسلم بن عقیل و پذیرش دعوت آنان (برای قیام علیه یزید)، این اقدام را مورد تأیید قرار داد و مسیر حق و حقیقت را مشخص ساخت و امامت را محور حق خواند: «فلعمری ما الامام الا العامل بالکتاب و الآخذ بالقسط و الدائن بالحق». (الارشاد مفید، ص 204.)
حتی قبل از خلافت یزید نیز، نسبت به کم رنگ شدن «حق» و از بین رفتن نشانههای آن، هشدار داده بود: «… فادعوهم الی ما تعلمون من حقّنا فانّی اتخوّف ان یَدْرُسَ هذا الامر و یذهب الحق و یُغلب و الله متّم نوره و لوکره الکافرون» (بحارالانوار، ج 33، ص 182؛ موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 270؛ الاحتجاج، ص296.)؛ «آنان را به آنچه از حق ما میدانید بخوانید. پس به درستی که من میترسم این امر مندرس و محو گشته و حق مغلوب شده، از بین برود…».
مؤلّفههای حق طلبی
محورهای مهم حق و حق طلبی در نظر امام حسین(ع) عبارت بود:
1. توحید و خدا محوری؛
2. عزّت و آزادگی در پرتوحق طلبی؛
3.امامت و ولایت اهل بیت (ع)؛
4. احیای نشانههای راستین دین خدا (به عنوان معالم حق)؛
5. از بین بردن بدعتها و موانع حق گرایی (مبارزه، با گروه باطل)؛
6. تداوم سیرة پیامبر(ص) و امیرمومنان (ع)؛
7. اصلاح جامعه فاسد و… .
به نظر امام حسین(ع) مهمترین علت مشکلات و ناهنجاریهای جوامع بشری، وجود حاکمان جائر و باطل در رأس حکومت بوده و نجات مردم از چنگال آنان وظیفهای الهی است:
«… اللهم انک تعلم انّه لم یکن ما کان منّا تنافساً فی سلطان و لاالتماساً من فُضول الحطام ولکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یُعمل بفرائضک و سُنَّتِک و احکامک…»؛ «پروردگارا! تو میدانی این حرکت ما نه به خاطر رقابت بر سر حکومت و قدرت و نه به منظور به دست آوردن مال دنیا است؛ بلکه به خاطر آن است که نشانههای دین تو را به مردم بنمایانم و اصلاحات را در کشور اسلامی اجرا کنم؛ تا بندگان ستمدیدهات از چنگال ظالمان در امان باشند و واجبات و احکام و سنتهای تعطیل شده تو، دوباره اجرا گردد».
عاشورا، خط معیار دو جبهة حق و باطل در طول تاریخ و در هر جامعهای است. عاشورا، تاریخ و جامعه را به قطب متضاد حق و باطل تقسیم میکند؛ گر چه تمام درگیریهای میان حق و باطل، میتواند این دو را در طول تاریخ و در هر جامعهای از هم جدا و مشخص سازد؛ اما خداوند از بین رخدادهای بسیار، به عاشورا چنین ویژگی عظیم و روشنی بخشیده است. موضع گیری در این دو جبهه، به دوستی یا بیزاری (تولا و تبرا) است و امام حسین(ع) حد فاصل و جدا کننده میان جبهه حق و باطل است.
دوستی او، دوستی با حق و حقیقت و دشمنی با او، نزدیکی به باطل و شرارت است. از آن رو که حضرت حسین(ع) وارث پیامبران و رسولان و اولیا است، دعوت او در امتداد و دنبالة دعوت انبیا است و یزید چون وارث طاغیان تاریخ و وارث طغیانگری و سرشت آنان است، از سرمداران طاغوت و باطل و از خیل سپاه آنان به شمار میآید. (ر. ک: حکومت اسلامی، سال هشتم، ش اول.)
اگر از نظر ظاهری و نظامی بخواهیم نهضت حسین بن علی(ع)را ارزیابی کنیم، آن حضرت شکست خورد و به شهادت رسید و بنیامیه پیروز شدند که چنین پیروزیها مقطعی و زود گذر است. اما اگر ماهیت قضیه را در نظر بگیریم، این رویارویی، مقابلهای اعتقادی و فکری بود؛ یعنی، حکومت یزید نماد جریانی بود که میخواست فکر اسلامی را از بین ببرد و امام حسین(ع) برای احیای آن، با او جنگید. بدون شک آن حضرت توانست به مقصود برسد؛ زیرا همیشه با نام و یاد او است که با ظلم و ستمگران مبارزه میشود و حق و عدالت گری احیا میگردد…نکته قابل توجه در اینجا این است که براساس آیات و روایات، پیروزی نهضتهای الهی، به جهت حقمحوری آنها است و از آنجا که این نوع حرکتهای انقلابی بر پایه نیروی حق و حق پرستی اند، پیروزاند. وجود خاصیت حق، جاودانگی است؛ نهضتهای بر پایة حق نیز جاودانهاند و نهضت عاشورای حسینی، در رأس هرم این نهضتها است.( ر. ک: فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا، ص 50.)
امام خمینی(ره) گفته است:
«مگر نه آن است که دستور آموزندة «کلّ یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، باید سرمشق امت اسلامی باشد؛ قیام همگانی در هر روز و هر سرزمین. عاشورا قیام عدالت خواهان با عددی قلیل و ایمان و عشقی بزرگ در مقابل سمتگرانی کاخ نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن است که این برنامه، سرلوحه زندگی امت در هر روز و هر سرزمین باشد». (صحیفه نور، ج9، ص 57)
2) قیام باطل ستیز مهدوی:
براساس آیات و روایات و ادلة دیگر، کشمکش و مبارزه حق و باطل، نور و ظلمت، ایمان و کفر، خیر و شرّ و…همیشگی و پایدار نیست و سرانجام باید با پیروزی و غلبه نهایی گروه حق و حزب خدا و شکست و اضمحلال گروه باطل و حزب شیطان پایان یابد.
این پیروزی و غلبه کامل حق بر باطل، در عصر مهدی موعود، تحقق خواهد یافت و این اوج حرکت تاریخ و رسیدن به آخرین منزل مبارزه است. رسیدن به این منزل، نزدیک شدن به مرحله والا و متکامل تاریخ (عبودیت و قرب خدای متعال) و دوری از استکبار، افساد و ابلیسگرایی است.
براساس فلسفه نظری تاریخ (از دیدگاه اسلام)، با قیام و پیروزی امام مهدی(عج)، حق و ایمان، به طور کامل تحقّق خواهد یافت و سپاه ظلمت و کفر، از بین خواهد رفت. در این عصر، تمامی نیروهای اهریمنی و شیطانی، فرجام ذلّت باری یافته و قدرت و شوکت ظاهری و باطل آنها فرود خواهد پاشید. حربههای شیطنت و فسادگری ابلیس و زمینههای انحراف و استکبار انسان از بین خواهد رفت… .
حضرت مهدی(عج)، رهبری گروه حق را در دست میگیرد و با تمام توان، به جنگ نهایی با جبهه کفر و باطل میپردازد و در تحقق وعدة الهی ـ مبنی بر حاکمیت عدالت، معنویت، امنیت، عقلانیت و دیانت ـ پیروز میشود. بدین ترتیب، تاریخ زندگی بشری نیز به شکوهمندترین فرجام خود میرسد.
وعدة قطعی و حتمی خداوند مبنی بر پیروزی حزب الله و مؤمنان ـ که پیروان واقعی حق و حقیقتاند ـتخلّف نمیپذیرد و نورانیت و عبودیت سراسر جهان را فرا میگیرد. قیام مهدی موعود نیز، آخرین مرحله از مبارزات و تلاشهای مستمر جنود رحمان برای نابودی جنود شیطان است؛ چنان که شهید مطهری گفته است:
«از آیات قرآن استفاده میشود که ظهور مهدی موعود، حلقهای است از حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی میشود. سهیم بودن یک فرد، در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد، عملاً در گروه اهل حق باشد. آیاتی که در روایات بدانها استناد شده است، نشان میدهد که مهدی(عج)، مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است؛ مظهر پیروزی نهایی اهل ایمان است». (قیام و انقلاب مهدی(عج)، ص 56.)
پیش از قیام آن حضرت، جهان شاهد تحرّک گسترده و فعال دو گروه خیر و شر یا سعید و شقی خواهد بود: یکی حزب الله و در اوج ایمان و حق باوری و دیگری حزب شیطان و در نهایت کفر و باطلگرایی. این مسأله در مقیاس کوچک تر، در واقعة غم بار عاشورا تکرار شد: یک گروه سعید که در اوج ایمان، حق باوری، ولایتپذیری و ایثارگری بودند و یک گروه شقی که در حضیض ذلت، ظلمت، جنایت، فسادگری و ولایتستیزی قرار داشتند.
نهضت جهانی امام مهدی(عج) نیز تداوم همین مبارزه است؛ منتها گروه «سعدا» و گروه «اشقیا» در عصر ظهور هر کدام، به نهایت کار خود میرسند؛ نه اینکه سعیدی در کار نباشد و فقط اشقیا به منتها درجة شقاوت برسند. «شقاوت» و «سعادتی» که در کربلا مشاهده شد، در مقیاس کلی تر، جهانی تر و گسترده تر در عصر ظهور دیده خواهد شد و مخالفان و دشمنان حضرت مهدی(عج) نیز از طیفها و گروههای مختلفی خواهند بود؛ چنان که نقل شده است: «…[امام مهدی(عج) ] علیه یهود، نصارا، صابئین، مادیگرایان و برگشتگان از اسلام و کافران در شرق و غرب کره زمین قیام میکند و اسلام را به آنان پیشنهاد میدهد…». (تفسیر عیاشی، ج1، ص 183؛ اثبات الهداة، ج3، ص 549؛ بحارالانوار، ج52، ص34.)
در روایات، بسیاری از آیات مربوط به حق و باطل و نصرت مؤمنان و…به امام مهدی(عج) تفسیر و تأویل شده است. جابر میگوید: شنیدم امام باقر(ع) دربارة آیة شریفه «لیحق الحق و یبطل الباطل ولوکره المجرمون» فرمود: «مراد این است که هنگام خروج حضرت قائم، حق آل محمد را تثبیت میکند و باطل را بر میاندازد». (تفسیر برهان، ج2، ص 68؛ اثبات الهداة، ج7، ص 97)
غلبة کامل حق و نابودی باطل، بشارت و وعدهای صریح است که در قرآن آمده و هنوز محقّق نشده است. این وعدة الهی بالاخره باید تحقّق یابد و آن هم براساس روایات فراوان، فقط در عصر ظهور خواهد بود.
امام باقر(ع) در تفسیر آیة «قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا» فرمود: «هنگامی که امام قائم قیام کند، دولت باطل برچیده میشود (اذا قام القائم، ذهبت دولة الباطل) (تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 212؛ منتخب الاثر، ص 587، ح 1403.)
از امام هادی(ع) نقل شده است: «یحق الله به الحق و یزهق الباطل و هو مهدیکم المنتظر» (احتجاج طبرسی، ج2، ص 60.)؛ «خداوند حق را به دست او استقرار میبخشد و پیروز میگرداند و باطل را نابود میکند. او مهدی منتظر شما است».
در روایت دیگری آمده است: «…یمیت الله ـ عزوجل ـ به و باصحابه البدع و الباطل کما امات السَّفههالحق حتی لایری اثر من الظلم» (بحارالانوار، ج 24، ص 165.) ؛ «خداوند به دست او و اصحابش بدعتها و [گروه] باطل را نابود میسازد؛ چنان که [قبلاً] سفیهان، حق را لگدمال کرده باشند تا اینکه از ستم نشانهای نمیماند» و نیز: «…فعندها یتلألؤ صبح الحق و ینجلی ظلام الباطل…» ؛ «…در هنگام [ظهور او]، فجر دولت حق میدمد و تاریکی باطل از صحنة گیتی برچیده میشود». (کمال الدین، ج2، ص 448.)
امام باقر(ع) فرمود: «مقصود از «نهار» (در آیة «والنهار اذا تجلی»)، قائم آل محمد(ص) است؛ چون ظهور کند، باطل را محو نماید و از بین ببرد». (تفسیر صافی، ج5، ص 236؛ غایة المرام، ص 757.)
در این عصر، نمودها و گروههای مختلف باطل (کفر، نفاق، شرک، فساد و ظلمت) از بین رفته و جهان از وجود تمامی یاران ابلیس پاک خواهد شد. امام صادق(ع) فرمود: «…[بعد از قیام مهدی]، تمام مشرکان در روی زمین محو میشوند» (تفسیر فرات کوفی، ص 481؛ ینابیع المودة، ص 423.) و «…صاحب الامر در آخرالزمان ظهور میکند و جباران و فراعنه را نابود میسازد و شرق و غرب عالم را مالک میشود» (البرهان فی تفسیر القرآن، ج3، ص 230، ج12.) و «…همانا نابودی پادشاهان ستمگر و ظالم، به دست قائم ما است». (کمال الدین، ج2، ص 354، ج51؛ منتخب الاثر، ص 182.)
در این دوران، دولت و صولت باطل فروپاشیده و دیگر مجالی برای قدرت نمایی و فسادگری نخواهد داشت؛ از امام باقر(ع) نقل شده است: «هنگامی که قائم قیام کند، دوران باطل سپری خواهد شد» (تفسیر نورالثقلین؛ ج3، ص212، ج407.) و امام علی(ع) فرمود: «ترس و رعب پیشاپیش او حرکت میکند. هیچ دشمنی با او برخورد نمیکند؛ مگر اینکه شکست میخورد». (منتخب الاثر، ص 63.)
امام صادق(ع) نیز فرمود: «اذا رأوا مایوعدون» (در آیة «حتی اذا رأوا مایوعدن اما العذاب و اما الساعة…») قیام قائم ما است و آن ساعتی است که پیروان باطل خواهند دید و عذاب خدا را به دست توانای قائم آل محمد(ص) خواهند چشید که در پیشگاه امام زمان (ع)، چه جای بدی دارند و چقدر ناتوانند!» (غایة المرام، ص 74.)
در نهایت خود حضرت مهدی(عج) دربارة غلبة حق و اضمحلال باطل میفرماید: «و اذا اذن الله لنا فی القول ظهرالحق و اضمحل الباطل…»؛ «هرگاه خداوند اجازة سخن گفتن به ما بدهد، حق آشکار شده و باطل نابود میگردد». (بحارالانوار، ج53، ص 196.)
قیام و نهضت جهانی و حتمی حضرت مهدی(عج)، آخرین مرحله از مبارزات حق و باطل است؛ چون که یکی از تکان دهندهترین و سختترین آنها، مربوط به واقعة عاشورا بوده است. در این مرحله، دشمنان راه حق (ستمگران، مفسدان، قدرتمندان، جباران و طواغیت)، با نهایت قدرت و توان، به مقابله با آن حضرت بر میخیزند و از تمامی سلاحها، تجهیزات، امکانات و تواناییهای خود استفاده میکنند. در این جنگ نهایی، سپاه کفر و باطل، مغلوب و دولتهای جور و ستم، نابود میشود.
این آخرین جنگی است که بشر شاهد آن خواهد بود و پس از پایان این حلقه و نزاع و رفع فساد و فتنه و ستم از جهان، مهدی(عج) دست به اقدامات اصلاحی و احیاگرایانه خواهد زد؛ به طوری که هیچ مانعی در برابر فعالیتهای گسترده و جهانی او نخواهد بود. در واقع این آیه محقق خواهد شد که: وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه (ر. ک: آینده جهان، ص 179 و 180).