جواب اجمالی : 1- این دو باهم منافاتی ندارد چه بسا پیامبر(ص) به ابوبکر دستور مبادله و آزاد کردن بلال را داده باشند.2- این که جناب بلال غلام امیه بود و تحت شکنجه قریش و امیه بود تردیدی نیست .
3- در باره آزادی مستقیم بلال در منابع اختلاف وجود دارد. برخی او را آزاد شده ابوبکر میدانند و برخی او را آزاد شده پیامبر(ص) میدانند .
توضیح بیشتر :
بلال، روزها و ماههای پر مشقت و سختی را زیر شکنجههای ناجوانمردانه قریش، میگذراند. تا اینکه ابوبکر او را با غلام دیگری که در اختیار وی بود، مبادله نمود و بلال را خرید و آزاد کرد. و این نخستین و آخرین حقی است که خلیفه بر گردن بلال دارد، ولی باید سرانجام دید خلیفه در برابر این خدمت، از بلال چه توقعاتی داشت، البته این موضوع که بلال آزاد شدة خلیفه است، مورد تردید نیست، ولی مؤلف «قاموسالرجال» در این قسمت تشکیک نموده، و از کتاب «نقض عثمانیه» تألیف «اسکافی» نقل کرده که بلال آزاد شدة رسول خدا است، ولی شاید این نسبت از این نظر باشد که آزادی او به دستور پیامبر(ص) انجام شده بود، ولذا او به یک معنی، آزاد شدة پیامبر (ص) اسلام میباشد.
مؤلف مزبور به این مقدار، اکتفا نکرده نظر خود را به سیرة «محمد بن اسحاق» و طبقات «واقدی» نیز نسبت داده است، ولی در سیرة ابن هشام که تلخیص سیرة ابن اسحاق میباشد، و نیز در طبقات ابن سعد که در حقیقت صورت منظمی از طبقات استاد خود واقدی است، مطلب همانطور است که نقل کردیم، و این دو نویسنده او را آزاد شدة ابوبکر میدانند (سیرة ابن هشام /1/318) و شواهدی و قرائن زیادی بر این مطلب وجود دارد.
روزی که خبر از پایان کار سقیفه و آغاز ریاست خلیفه به او رسید، در حالی که سراپا اندوه و ماتم بود، در مسجد رسول خدا(ص) نشسته بود و در باره این فاجعه بزرگ که ضایعه ای بی جبران بود، می اندیشید و آن را قضا و قدر الهی می شمرد. ناگاه خلیفه وارد شد و هنگام اذان فرا رسید. اطرافیان منتظر صدای بلال بودند تا همچون زمان رسول خدا(ص) ندای توحید و نبوت با صدای خود سر دهد. اما او را ساکت در گوشه ای دیدند. به گمان بی خبری نزد بلال آمده گفتند: بلال! اذان. اذان!
و او با شهامت و رشادت بسیار پاسخ داد: پس از این اذان نمی گویم. شخص دیگری را معین کنید. خلیفه اول خود نزد بلال آمد و گفت: برخیز اذان بگو ای بلال! و او سری از بصیرت و بینایی تکان داد و گفت: نه! و چون سخن ابوبکر را شنید که برای چه بلال؟ پاسخ داد: اگر مرا (با آزادی از دست امیه) به بندگی خود گرفته ای، در اختیار تو هستم و اگر در راه خدا آزاد ساخته ای، پس مرا رها کن و به حال خود واگذار. و چون شنید که من تو را در راه خدا آزاد کرده ام، پاسخ داد: من پس از رسول خدا(ص) برای احدی اذان نخواهم گفت. انسابِ الاشراف بلاذری، ج2، ص183.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
– مدخل بلال حبشی در دایره المعارف ها و دانشنامه ها
شخصیتهای اسلامی شیعه ج 1 ـ 2 – آیة الله جعفر سبحانی
3- در باره آزادی مستقیم بلال در منابع اختلاف وجود دارد. برخی او را آزاد شده ابوبکر میدانند و برخی او را آزاد شده پیامبر(ص) میدانند .
توضیح بیشتر :
بلال، روزها و ماههای پر مشقت و سختی را زیر شکنجههای ناجوانمردانه قریش، میگذراند. تا اینکه ابوبکر او را با غلام دیگری که در اختیار وی بود، مبادله نمود و بلال را خرید و آزاد کرد. و این نخستین و آخرین حقی است که خلیفه بر گردن بلال دارد، ولی باید سرانجام دید خلیفه در برابر این خدمت، از بلال چه توقعاتی داشت، البته این موضوع که بلال آزاد شدة خلیفه است، مورد تردید نیست، ولی مؤلف «قاموسالرجال» در این قسمت تشکیک نموده، و از کتاب «نقض عثمانیه» تألیف «اسکافی» نقل کرده که بلال آزاد شدة رسول خدا است، ولی شاید این نسبت از این نظر باشد که آزادی او به دستور پیامبر(ص) انجام شده بود، ولذا او به یک معنی، آزاد شدة پیامبر (ص) اسلام میباشد.
مؤلف مزبور به این مقدار، اکتفا نکرده نظر خود را به سیرة «محمد بن اسحاق» و طبقات «واقدی» نیز نسبت داده است، ولی در سیرة ابن هشام که تلخیص سیرة ابن اسحاق میباشد، و نیز در طبقات ابن سعد که در حقیقت صورت منظمی از طبقات استاد خود واقدی است، مطلب همانطور است که نقل کردیم، و این دو نویسنده او را آزاد شدة ابوبکر میدانند (سیرة ابن هشام /1/318) و شواهدی و قرائن زیادی بر این مطلب وجود دارد.
روزی که خبر از پایان کار سقیفه و آغاز ریاست خلیفه به او رسید، در حالی که سراپا اندوه و ماتم بود، در مسجد رسول خدا(ص) نشسته بود و در باره این فاجعه بزرگ که ضایعه ای بی جبران بود، می اندیشید و آن را قضا و قدر الهی می شمرد. ناگاه خلیفه وارد شد و هنگام اذان فرا رسید. اطرافیان منتظر صدای بلال بودند تا همچون زمان رسول خدا(ص) ندای توحید و نبوت با صدای خود سر دهد. اما او را ساکت در گوشه ای دیدند. به گمان بی خبری نزد بلال آمده گفتند: بلال! اذان. اذان!
و او با شهامت و رشادت بسیار پاسخ داد: پس از این اذان نمی گویم. شخص دیگری را معین کنید. خلیفه اول خود نزد بلال آمد و گفت: برخیز اذان بگو ای بلال! و او سری از بصیرت و بینایی تکان داد و گفت: نه! و چون سخن ابوبکر را شنید که برای چه بلال؟ پاسخ داد: اگر مرا (با آزادی از دست امیه) به بندگی خود گرفته ای، در اختیار تو هستم و اگر در راه خدا آزاد ساخته ای، پس مرا رها کن و به حال خود واگذار. و چون شنید که من تو را در راه خدا آزاد کرده ام، پاسخ داد: من پس از رسول خدا(ص) برای احدی اذان نخواهم گفت. انسابِ الاشراف بلاذری، ج2، ص183.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
– مدخل بلال حبشی در دایره المعارف ها و دانشنامه ها
شخصیتهای اسلامی شیعه ج 1 ـ 2 – آیة الله جعفر سبحانی