دوست گرامی. این اختلافات و مباحث عمدا سر از جدال و مراء در می آورد و از نظر شرعی و اخلاقی مراء حرام می باشد. سعی کنید درباره مراء و درمان آن اطلاعات داشته باشید. ما نیز مطالبی درج کرده ایم مطالعه کنید.
واژه مراء از “مری” به معنای حلقوم و مسیر آن است به این معنا که کسی سخن خود را با جدال و ستیزه گری از حلقوم طرف مقابل بیرون کشد. [1] راغب در” مفردات” [2]مى گوید: مراء در اصل از” مریت الناقة” یعنى پستان شتر را بدست گرفتم براى دوشیدن، گرفته شده است،
ابن فارس گفته: واژه مراء از ریشه “مری” به معنای دوشیدن پستان حیوان با دست است. هرچند برخی از لغویان بر آن اند که اصل معنایی مری از “مرو” به معنای سنگ براق است. ابن فارس که مراء را برگرفته از اصل معنایی دوم می داند، می گوید: به مراء از این جهت مراء گفته شده است که در مجادله، دو نفر مثل سنگ سخت بر حرف خود پافشاری می کنند.[3]
و بنا بر پذیرش اصل معنایی نخست برای واژه مراء، از این جهت به جدال و مجادله مراء گفته اند که دو طرف می خواهند یکدیگر را بدوشند؛ یعنی هر یک از طرفین می خواهد هر نوع اطلاعاتی را از دیگری استخراج کند تا خودش را بالاتر نشان دهد.[4]مصطفوی در التحقیق با اتخاذ دیدگاه سوم در اصل معنایی ماده مورد بحث، بر آن است که یگانه اصل معنایی ریشه “مری” عبارت از این است که فرد، کاری را بر عهده بگیرد که بخواهد برای خودش یک چیز مادی یا معنوی را تحصیل یا استخراج کند. سپس می گوید: بحث دوشیدن شیر از پستان حیوان از این باب است. همچنین بحث و جدال بین دو طرف از این باب است؛ زیرا فرد می خواهد از طرف مقابل چیزی استفاده کند یا اعتراف بگیرد.[5]
در هر حال، مراء به معنای جدال و بگو مگو ساختن بر سر مطلبی است. هر چند برخی بر آن اند امتراء و ممارات به معنای بحث درباره مسئله شک برانگیز است که انسان درباره آن تحیر و تردید دارد: و الامراء و المماراه: المحاجه فیما فیه مریه.[6]
اما به نظر می رسد معنای صحیح لغوی آن واژه ای است که از “مری” به معنای حلقوم مشتق شده است به معنای کشیدن سخن خود از حلقوم طرف مقابل با ستیزه و پافشاری و این امر شباهت زیادی به دوشیدن شیر با فشار دست و زحمت از پستان شتر دارد.
معانی اصطلاحی مراء
مراء در اصطلاح قرآن
در عرف قرآن کریم و احادیث، اگر چه در بیشتر موارد کاربرد، دو ریشه مراء و مجادله صفتی نکوهیده اند، اما با بررسی دقیق آیات قرآن روشن می شود که این دو واژه گاه در معنای مثبت و به عنوان یکی از رفتارها وصفات نیک مطرح می شوند.
توجه به این نکته نیز ضروری است که این دو در علم اخلاق فقط به عنوان صفت و ملکه نفسانی مطرح شده اند؛ بر خلاف قرآن و احادیث که جنبه رفتاری و کرداری نیز از آن مستفاد می شود. این نکته مورد توجه امام خمینی نیز قرار گرفته است، لذا می فرمایند: از برای مراء یک مرتبه باطنه و ملکه نفسانیه است و یک مرتبه ظاهره است که ولیده آن است و این مرتبه ظاهره، علامت و نشانه آن مرتبه باطنه است.[7]
در هر حال، مادۂ “مری” در آیات قرآن متعدد استفاده شده است؛ گاه به معنای شک و تردید است، مثل امتراء در باب افتعال، یا ممارات در باب مفاعله؛ می فرماید: الحق من ربک لا تکون من الممترین؛[8] حق از سوی پروردگار تو است؛ پس مبادا از شک کنندگان باشید.
در برخی دیگر از آیات نیز تماری یا ممارات از باب تفاعل یا افتعال اکثرا به معنای منفی است. اما گاه به روشنی آمده است که: لا تمار فیهم إلا مراء ظاهرا؛[9] مراء نکنید، مگر اینکه سطحی باشد. یعنی گاهی لازم است که مطلب عمیق گفته نشود. این به ما می آموزد اگر طرف مقابل مخالف بود و شرایط اقتضا می کند که تمام اشکال های او گفته شود، فقط به چند اشتباه اشاره شود تا او اشتباه های خود را بپذیرد.
آنجا که انسان تخصص در بحث ندارد و براى او از نظر علمى و دینى قدرت رودررویى با مخالف نیست و یا غرض انسان از جدال و مراء اظهار فضل و کمال و خودنمایى و به عجز آوردن و ذلیل کردن مردم است و پاى تعصّب جاهلانه و یا ترویج باطل در کارست بدون شک جدال حرام است و این جدال در حقیقت، حجابى است که بر چهره حق پوشانده مى شود و خورشید واقعیت را در پس ابرهاى تیره دشمنى و کینه ورزى مى برد.
این نوع جدال در تاریخ حیات یا کار ریاکاران و یا عمل جاهلان و یا اخلاق اقوامى بود که در برابر انبیاى الهى بر باطل خود پافشارى داشتند و در عین روشن بودن حقیقت، به خاطر پیروى از شهوات و تکیه بر محسوسات نمى خواستند به قبول واقعیت ها تن دهند. قرآن مجید محصول این گونه مجادلات را غضب رب و آتش جهنم در روز قیامت مى داند، چنانچه در بعضى از آیات زیر مى خوانید.
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ ؛[10]پیش از آنان قوم نوح و اقوامى که بعد از آنان بودند [پیامبرانشان را] تکذیب کردند، و هر امتى آهنگ پیامبر خود کردند تا او را دستگیر کنند [و از ابلاغ دین بازش دارند، یا از وطن بیرونش نمایند، یا او را بکشند] و با توسل به باطل براى نابود کردن حق و از میان بردن آن مجادله و ستیزه کردند، پس من هم آنان را [به عذاب ] گرفتم، پس [بنگر که ] عذاب من چگونه بود.
ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلاد؛[11]تنها کافران در آیات خدا مجادله و ستیزه مى کنند [اینان را هیچ شأن و اعتبارى نیست ]؛ پس مبادا رفت و آمدشان در شهرها [به خاطر قدرت نمایى، تجارت و ثروتمند شدنشان ] تو را بفریبد.
وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً[12] و از کسانى که به خود خیانت مى کنند دفاع مکن؛ زیرا خدا هر کس را که خیانت پیشه و گناه کار است دوست ندارد.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرِیدٍ؛[13] و برخى از مردم اند که [همواره ] بدون هیچ دانشى [بلکه از روى جهل و نادانى ] درباره خدا [با اصرار بر یک اعتقاد بى پایه ] برخورد خصمانه و گفتگوى ستیزآمیز مى کنند، و از هر شیطان سرکشى پیروى مى نمایند.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ؛[14] و از مردمان کسى است که همواره بدون هیچ دانشى [بلکه از روى جهل و نادانى ] و بدون هیچ هدایتى، و هیچ کتاب روشنى درباره خدا مجادله و ستیزه مى کند.
در دنباله آیه قبل مى فرماید: ثانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ نُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَذابَ الْحَرِیقِ ؛[15][آن هم ] با حالتى متکبرانه و مغرورانه که سرانجام مردم را از راه خدا گمراه کند؛ براى او در دنیا رسوایى است و روز قیامت عذاب سوزان به وى مى چشانیم.
یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ ؛[16]پس از آن که حق [بودنِ انگیزه هاى رفتنت به جنگ بدر] روشن شد با تو در این حقّ [روشن و آشکار] مجادله و ستیزه مى کنند [تا رأى خود را در ترک جنگ به عنوان این که جنگى نابرابر است، تحمیل کنند؛ چنان از شرکت در جنگ ترسیده بودند] که گویا به سوى مرگ رانده مى شوند و آن را با چشم خود مى بینند.[17]و نیز فرموده: وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّىٰ یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ؛[18] و چون کسانی را ببینی که در آیات ما به یاوهگوئی فرو میروند از آنها روی بگردان تا در سخنی غیر از آن گفتگو کنند.
بنابر این، از مجموع این آیات استفاده می شود که مجادله و مراء به حق و به روش حق، صحیح و پسندیده است؛ ولی مجادله و مراء به باطل، بدون علم، به روش نامناسب و بعد از روشن شدن مطلب – برای فرد یا طرف مقابل – نا صحیح و ناپسند است.
مراء در اصطلاح روایات
در روایات نیز معنای غالب و متداول مراء، معنایی منفی و نکوهیده اعم از خلق و خوی یا رفتار است. از جمله در روایت از امیر مؤمنان(ع) آمده است: إیاکم و المراء و الخصومة إنهما یمرضان القلوب على الإخوان و یبت علیهما النفاق؛[19] از مراء و خصومت بپرهیزید؛ زیرا دل های افراد را نسبت به برادران دینی مریض می کند و به تدریج صفت نفاق بر دلا می روید. یعنی مراء و خصومت باعث ایجاد اختلاف می شود و افراد برای پرهیز از اختلاف، پنهان کاری کرده و در ظاهر به گونه ای دیگر رفتار می کنند؛ لذا به تدریج موجب نفاق می شود و ظاهر و باطن افراد با هم یکسان نمی شود، و رابطه ها قطع می شود.
اگر این شرایط منجر به قطع ساختن روابط بی علت شود، حرام و اگر قطع ساختن معمولی باشد، مکروه است. در حقیقت؛ این روایت به یک اثر اجتماعی مراء و خصومت اشاره می کند. در روایتی دیگر، از امام صادق (ع) آمده است: لا تمارین حلیمة و لا سینیها فإن الحلیم یلیک و التنمیة یؤذیک[20] با فرد بردبار و فرد بی خرد مراء نکن؛ زیرا فرد بردبار در دلش بر تو خشم می گیرد و فرد بی خرد همه جا برای تو مانع ایجاد می کند. در روایات دیگری نیز از مراء و مجادله و ملاحات و مشاره نهی شده است.[21]
همچین در غرر الحکم آمده است: المراء بدر الشر؛[22] فرد با مراء کردن، گویی شر می کارد. در روایت دیگر می فرماید: من مارى السینیة فلا عقل له؛[23] هر کس با فرد نابخرد مراء کند، عقل ندارد.
در این باب و در احادیث دیگر، امیر مؤمنان (ع) درباره آثار مراء به موارد ذیل اشاره کرده اند: فرد خود را پیش دیگران از موقعیت می اندازد؛ دشمنی دیگران را نصیب حال خویش می کند؛ زحمت بیهوده می کشد؛ برای او ضرر دارد؛ کینه دیگران را به همراه دارد؛ جنگ و دشمنی ایجاد می کند؛ دیگران را علیه خود بر می انگیز اند؛ متعرض بلا می شود؛ برخلاف تدبیر است؛ تصمیم های شخص مراء کننده بی اعتبار است.[24]
اگرچه به ظاهر از این روایات، نهی از مراء استفاده می شود؛ ولی با دقت در آنها بر می آید که نهی از مراء در این گونه احادیث، به دلیل آثار سوء آن یا در مقابله با افراد خاص است. از این رو، مجلسی در باب هفدهم بحار الانوار به روایاتی در رابطه با تجویز مجادله پرداخته است،[25]
از جمله در روایتی از امام حسن عسکری (ع) آورده است: نزد امام صادق (ع) سخن از جدال شد؛ در حالی که پیغمبر اکرم (ص) و ائمه معصوم (ع) نهی کرده اند. امام صادق (ع) با استشهاد به آیه: ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ؛[26] فرمود: از جدال غیر احسن نهی شده است، از جدال احسن نهی نشده است.[27] بر این اساس، مجلسی می گوید: از اخبار بر می آید جدال و مراء مذموم این است که غرض در آن، غلبه و اظهار کمال و فخر فروشی یا تعصب قومی، ملی و غیره) و ترویج باطل باشد.
اما مجادله برای اظهار حق و دفع باطل و شبهه از دین و ارشاد گمراهان، از اعظم ارکان دین است، لیکن تشخیص حق از باطل بسیار دشوار است و در نگاه نخست اکثر این دو به هم مشتبه می شوند و نفس انسان در این زمینه وسوسه ها و خوب جلوه دادن های بسیار خفی دارد که انسان جز به تفضل خداوند متعال از آن رهایی نمی یابد.[28]
با این همه بر اساس یک حدیث بسیار چالش زا که در جوامع روایی در ضمن روایات متنوع آمده است، انسان هر چند به حق باشد، رواست که به بحث و گفتگو و مراء و جدال نپردازد. این مضمون در احادیث مختلف آمده است؛ از جمله: و أن تترک المراء و إن کنت حقا؛[29] یا: و اترک المراء و إن کنت محق؛[30] مراء را ترک کند اگر چه حق با او باشد.
این روایات به چند بیان، قابل توجیه است:
۱. در این گونه احادیث، مراد از مراء، مجادله غیر احسن و با شیوه نادرست است؛ یعنی اگرچه انسان محق است، ولی با شیوه نادرست از سخن خود دفاع می کند و راه درست آن است که انسان بر اساس آیه قرآن[31] جدال به احسن کرده و با روش درست از حق دفاع کند یا اگر نتوانست به روش حق دفاع کند، چنانکه بیشتر مردم این گونه اند، به کلی جدال را رها کند. لذا دستور ترک مراء به کلی صادر شده است.
۲. مقصود مراء و جدال در مسائل غیر هدایت و ارشاد مردم است.
3. اساسا مراء در لغت به معنای تحقیر دیگران است.
بنابر یکی از دو احتمال در معنای مراء که در معنای لغوی آن گذشت – لذا حتی در صورتی که انسان به حق هم باشد، جایز نیست دیگران را تحقیر کند. به این معنا که این گونه روایات که دستور ترک مراء و جدال به حق را می دهند، مواردی را که حقوق شخصی انسان در میان است، شامل می شوند، نه امور دینی و اجتماعی را،[32] مقصود، کراهت و نه حرام بودن مراء و مجادله در این گونه موارد است؛ چنانکه از عنوان باب کراهه المراء و الخصومه در کتاب وسائل الشیعه بر می آید.[33]
از مجموع روایات استفاده می شود که معیار مراء غیر مذموم این است که: اولآ، محتوای آن حق باشد و ثانیا، روش آن حق باشد و در جایگاه و موقعیت حق از آن استفاده شود. بنابر این، اگر محتوا یا روش آن حق نباشد، مراء یا جدال مذموم است؛ که در بعضی موارد مکروه و در بعضی موارد حرام خواهد بود.
مراء در اصطلاح اخلاق
مرحوم نراقی در جامع السعادات گفته: اعتراض بر سخن فرد دیگر از روی خصومت و اظهار نقص کلام او به قصد پست ساختن آن شخص و اظهار زیرکی خود، بدون فایده اخروی، که از اخلاق مذموم است؛ خواه در مسائل علمی باشد، و خواه در غیر آن؛ مگر آنکه این اعتراض در مسائل دینی و به قصد فهمانیدن یا فهمیدن حق باشد[34] که در این صورت مراء نیست.
توضیح اینکه: برخی از افراد در هر چیزی وارد میشوند و با دیگران به بحث میپردازند، در حالی که اطلاعات دقیقی درباره آن ندارند. اینان ممکن است تا آن حد زیاده روی کنند که حرف حقی را از گلوی دیگری بیرون بکشند و به جای آن باطلی را قرار دهند و او را تحت فشار روانی مجبور سازند تا قولی را بر زبان راند که مخالف علم و دانش اوست و در حقیقت از حرف حق خود کوتاه بیاید. چنین رفتاری را مراء در کلام میگویند. واژه مراء از مری به معنای حلقوم و مسیر آن است. کسی که اهل مراء است، در حقیقت میخواهد سخنی را از حلقوم دیگری بیرون کشد و سخن خود را جایگزین کند.
غزالی در احیاء العلوم الدین و پیرو او فیض کاشانی در المحجة البیضاء آورده اند: مراء این است که شخص بر سخن دیگری خرده بگیرد به قصد اینکه اشتباه سخن او را آشکار کند، خواه در واژگان و خواه در معنای سخن و خواه در قصد گوینده سخن.[35]
در نظر این دو، مجادله عبارت است از ساکت ساختن دیگری و ناتوان ساختن و نسبت دادن کاستی به او با عیب گرفتن بر سخنش و نسبت دادن جهل و قصور به او[36] بنابر این، مجادله عبارت است از اینکه فرد قصد کند طرف مقابل را منکوب کند و به او بفهماند که عاجز است، سخنش نقص دارد و در فهم کلام، قاصر و نادان است.
مراء، ایراد گرفتن بر سخن دیگری با اظهار اشکال در سخن اوست و انسان جز تحقیر دیگری و زیرک نشان دادن خود، غرض دیگری ندارد و مجادله همان مراء و اعتراض به دیگران است؛ با این تفاوت که جدل، مربوط به اظهار و تثبیت مذهب است و خصومت، نزاع در سخن گفتن است تا مال یا حقی را به دست بیاورد و آن یک مرحله ابتدایی دارد و یک مرحله اعتراض؛ در حالی که مراء فقط اعتراض بر سخن است.[37] بدین ترتیب، اصل در معنای اصطلاح اخلاقی مراء، تحقیر دیگران و یکی از صفات نکوهیده است؛ بر خلاف مجادله و خصومت که گاه از صفات نکوهیده و ناشی از دشمنی و حسادت است و گاه برای دفاع از حق و از صفات نیک.[38]
اینکه در قرآن از مراء برحذر میدارد به سبب همین رویه غلط و نادرستی است که در گفتوگو و تبیین حقایق مطرح است. کسانی که میخواهند حرف را از مری و از حلقوم دیگری بیرون بیاورند چنین رویهای ممنوع و حرام است. انسان وقتی علم ندارد نباید درباره آن مسئله سخن بگوید؛ از این رو، به پیامبر(ص) فرمان میدهد با کسانی که علم ندارند و به مراء و جدال میآیند گفتوگو و جدلی نداشته باشد: فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا؛[39] پس درباره ایشان جز مراء و جدال ظاهر مکن![40]مرحوم شبر در کتاب اخلاق می گوید: مراء عبارت از آن است که کسى فقط براى اظهار زیرکى خویش و تحقیر دیگرى به سخن کسى اشکال کند تا نقص و خلل آن را اظهار نماید. و مجادله عبارت از مرایى است که براى اظهار و تقریر عقیده باشد. و گاهى اعتراضى است یعنى قبلا کلامى گفته شده و انسان در آن جدال مى کند و فرقش بامراء همین است که مراء جز به صورت اعتراضى واقع نمى شود.[41] [1] «روزنامه کیهان» تاریخ انتشار: یکشنبه 4 آذر ماه 1396.
[2] راغب اصفهانی، «مفردات قرآن کریم»، واژه مراء
[3] ابن فارس، «مقاییس اللغه»، ج ۵، ص ۳۱۵.
[4] عسکری، «الفروق فی اللغه»، ص 4۹۲.
[5] مصطفوی، «التحقیق فی کلمات القرآن»، ج ۱۱، ص ۸۲.
[6] راغب اصفهانی، «مفردات قرآن»، ص ۷۶۶.
[7] امام خمینی، «چهل حدیث»، ص ۳۷۸.
[8] سوره بقره: 2، آیه ۱۴۷.
[9] سوره کهف: 18، آیه ۲۲.
[10] سوره مؤمن:40، آیه 5.
[11] سوره مؤمن: 40، آیه 4.
[12] سوره نساء: 4، آیه 107.
[13] سوره حج: 22، آیه 3.
[14] همان، آیه 8.
[15] همان، آیه 9.
[16] سوره انفال: 8، آیه 6.
[17] انصاریان، حسین، «عرفان اسلامى»، ج 10، ص 89.
[18] سوره انعام: 6، آیه 68.
[19] شیخ کلینی، «کافی»، ج ۲، ص ۳۰۰.
[20] همان، ۳۰۱.
[21] همان، ص ۳۰۲ -۳۰۰.
[22] آمدی، «غررالحکم»، ص ۳۶۶ و ۴۶۳.
[23] همان.
[24] همان، ص ۴۶۴ و۴۶۳.
[25] علامه مجلسی، «بحارالانوار»، ج ۲، ۱۲۴.
[26]
[27] علامه مجلسی، «بحارالانوار»، ج 2، ص ۱۲۵.
[28] همان، ص ۱۲۷.
[29] شیخ کلینی، «کافی»، ج ۲، ص ۱۲۳.
[30] شیخ صدوق، «من لا یحضره الفقیه»، ج ۲، ص ۶۲.
[31] سوره نحل، 16، آیه ۱۲۵.
[32] مازندرانی، «شرح کافی»، ج 9، ص ۲۹۱ -۲۰۰، ج ۸، ص ۳۳.
[33] حر عاملی، «وسایل الشیعه»، ج ۲، ۳۶.
[34] نراقی، ملامهدی، «جامع السعادات»، ترجمه کریم فیضی، ج2، ص135. نراقی، ملا احمد، «معراج السعاده»، ص 584.
[35] غزالی، «احیاء علوم الدین»، ج 9، ص ۶؛ فیض کاشانی، «محجه البیضاء»، ج ۵، ص ۲۰۹.
[36] همان.
[37] غزالی، «احیاء علوم دین»، ج ۹، ص ۸؛ فیض کاشانی، «محجه البیضاء»، ج ۵، ص ۲۱۱.
[38] نراقی، «جامع السعادات»، ج ۲، ص ۲۹۲.
[39] سوره کهف: 18، آیه 22.
[40] آزادی، احسان، مقاله «رابطه انصاف و عدالت» «روزنامه کیهان»، یکشنبه 4 آذر ماه 1396.
[41] شبر، «ترجمه اخلاق»، ص 228.
راهکارهای رفتاری درمان مراء و جدال:
1. پاکسازی نفس از ریشه های مراء
اصلاح ریشه ها و برطرف ساختن انگیزه ها یکى از طرق درمان است، هنگامى که مى گوئیم انگیزه جدال و مراء، تکبر، برترى جویى، خودنمائى، حسد، انتقام جوئى، دنیاپرستى، تعصب و لجاجت است، به یقین اگر بتوانیم این صفات رذیله را از خود درو سازیم، انگیزه جدال و مراء در وجود ما ریشه کن مى شود، ولى با وجود آن صفات در درون جان، از بین بردن این صفت رذیله بسیار مشکل است.
شهید ثانی فرموده است: راه علاج و فرار از این درد منحصر است بمداوا ساختن منیت و خودبینى که موجب اظهار فضل و تنقیص مردمان است.[1]
2. مقابله به ضد و التزام به سکوت
یکی از راهکارهای عملی درمان رذایل اخلاقی، همانگونه که بزرگان علم اخلاق مطرح کرده اند، مقابله به ضد است. کوشش در به کار بستن رفتارى متضاد و منافى با این رفتار مى تواند روحیه جدال را در فرد، ضعیف و نابود کند.
این راه درمان که شاید جزء مقدمات یا یک عامل تسکین دهنده محسوب شود، تا به درمان عمقى بپردازد، اختیار سکوت است در هر جا که احتمال مى دهد جدال به باطل باشد. و هرگاه این سکوت را مدتى ادامه داد، و به اصطلاح دندان بر جگر بگذارد و مشکلاتش را تحمل کند، زمینه بسیار مساعدى براى درمان نهایى فراهم مى شود.
البتّه سکوت درمان بسیارى از رذایل اخلاقى است (حسد، کینه توزى، سخن چینى، ریاکارى، ناشکرى، تهمت، دروغ، برترى جویى، و بسیارى دیگر از رذایل اخلاقى است که از طریق سخن اعمال مى شود و سکوت مى تواند به عنوان یک راه پیشگیرى در تمام این موارد به کار گرفته شود، به همین دلیل در روایات اسلامى مدح و ستایش زیادى نسبت به سکوت شده است.
همچنین آنگاه که سخن می گوید، انتخاب کلام خوش و احترام به دیگران، آدمى را از پیکار و ستیزه با ایشان باز مى دارد. آن گاه که سخن نیکو و گفتار خوش، عادت انسان شود، خشونت و توهین و ناسزا از وجود او رخت بر مى بندد. خوش کلامى رفتارى مورد تاءیید خرد و شریعت و مایه سعادت و پاداش آخرتى است.
لذا برای درمان عملی مراء و جدال نیز می توان از این روش بهره جست، به این معنا که شخص گرفتار، گفتارش را خوش و سخنش را نیک کرده و مواظبت کند هر چند با تکلف تا ملکه اش شود و اضدادش به صورت کامل زایل گردد.[2]
امام خمینی (رض) در کتاب چهل حدیث می فرمایند: یا اگر خدای نخواسته اهل جدال و مراء در مباحثه علمیه هستی، کما اینکه بعضی از ما طلبه ها گرفتار این سریره زشت هستیم، مدتی برخلاف نفس اقدام کن. در مجالس رسمی که مشحون به علماء و عوام است مباحثه که پیش آمد کرد، دیدی طرف صحیح می گوید، معترف به اشتباه خودت بشو و تصدیق آن طرف را بکن. امید است در اندک زمانی رفع این رذیله شود.[3]
3. رعایت روش جدال احسن در گفتگوها
مهارت بحث و گفت وگو و به کارگیری روش صحیح جدال احسن، موضوع مهمی است که هر فرد برای جلوگیری از سوء تفاهم، باید آن را فرا بگیرد و در عمل به کار گیرد؛ تا بتواند روابط فکری، کلامی و رفتاری خود را با دیگران، بهبود بخشد.
گاهی هنگام انتقاد، وقتی فرد مورد انتقاد ظرفیت انتقادپذیری کافی ندارد و احتمالا ما نیز درست انتقاد نکرده ایم، بحث از حالت دوستانه خارج می شود و حالت مناقشه و جدل به خود می گیرد. برای جلوگیری از چنین حالتی رعایت روش جدال احسن بهترین راهکار است. در این روش هدف، تحقیر طرف، و اثبات تفوق و پیروزى بر او نیست، بلکه، هدف، نفوذ در افکار و اعماق روح او است، به همین دلیل، روش مجادله به احسن با جدال باطل در همه چیز متفاوت است. در اینجا، شخص جدالگر براى نفوذ معنوى در طرف، از وسائل زیر باید استفاده کند، که در قرآن مجید، اشارات جالبى به آنها شده است:
1 ـ نباید اصرار داشته باشد که مطلب حق را، به عنوان گفته او بپذیرد، بلکه، اگر بتواند، چنان کند که طرف مقابل آن مطلب را نتیجه فکر خود بیندیشد، بسیار مؤثرتر خواهد بود، و به تعبیر دیگر، طرف فکر کند، این اندیشه از درون وجود خودش جوشیده، و فرزند روح او است تا به آن علاقه مند شود!.
سرّ این که، قرآن مجید، بسیارى از حقایق مهم را از توحید و نفى شرک گرفته، تا مسائل دیگر در لباس استفهام در مى آورد و مثلاً بعد از ذکر دلائل توحید مى گوید: أَإِلهٌ مَعَ اللّهِ؛[4] آیا معبودى با خدا همراه است؟ شاید همین امر باشد.
2 ـ از هر چیزى که حس لجاجت طرف مقابل را برمى انگیزد، باید خوددارى نمود، قرآن مجید، مى گوید: وَ لاتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ؛[5] معبودهائى را که غیر از خدا مى خوانند ناسزا و دشنام نگوئید مبادا آنها روى دنده لجاجت بیفتند و به خداوند بزرگ اهانت کنند.
3 ـ در بحث ها باید در مقابل هر کس، و هر گروه، نهایت انصاف را رعایت کرد تا طرف حس کند، گوینده به راستى در صدد روشن ساختن واقعیات است، فى المثل هنگامى که قرآن، سخن از زیان هاى شراب و قمار مى گوید، منافع جزئى مادى و اقتصادى آن را که براى گروهى حاصل مى شود، نادیده نمى گیرد، مى فرماید: قُلْ فِیْهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلْنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما؛[6] بگو در شراب و قمار گناه عظیمى است و منافع جزئى براى مردم، اما گناه آنها از سودشان بیشتر است. این طرز سخن، مسلماً در شنونده تاثیر عمیق ترى مى بخشد.
4 ـ باید در برابر بدی ها و کینه توزی ها، مقابله به مثل نکند، بلکه طریق محبت و رأفت و گذشت را، پیش گیرد، که این مقابله به ضد در این گونه موارد تأثیر فوق العاده اى در نرم ساختن قلب دشمنان لجوج دارد، چنان که قرآن مجید مى گوید: إِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَکَ وَ بَیْنَه عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ؛[7] با روشى که نیکوتر است [بدی ها را] دفع کن، در این حال کسى که میان تو و او دشمنى است آنچنان نرم مى شود که گوئى دوست گرم و صمیمى است.
خلاصه، هر گاه گفتگوهاى پیامبران را با دشمنان جبّار و سرسخت، که در قرآن منعکس است، و گفتگوهاى پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) را در برخورد با دشمنان، به هنگام بحث هاى عقیدتى، دقیقاً بررسى کنیم، درس هائى آموزنده، در این زمینه مى یابیم، که بیانگر دقیق ترین مسائل روانى است که راه نفوذ در دیگران را صاف و هموار مى سازد.
مخصوصاً مرحوم علامه مجلسى حدیث مفصلى، از پیغمبر گرامى اسلام (ص) در این زمینه نقل مى کند که، ضمن آن مناظره طولانى آن حضرت با پنج گروه یهود و نصارى و دهریین و ثنویین (دوگانه پرستان) و مشرکان عرب، مطرح شده که با لحنى جذاب و گیرا، آنها را به قبول و تسلیم وامى دارد، مناظره آموزنده اى که مى تواند الگوئى براى مناظرات ما بوده باشد.[8]بنابراین یکی از مهم ترین آفات در روابط اجتماعی، کاری، خانوادگی و دوستانه بحث و جدل های بیهوده و بی نتیجه است که باعث کدورت می شود و به پایانی نامطلوب و ناخوشایند ختم می گردد. اگر می خواهید دیگران همان طور که شما دوست دارید، فکر کنند و آن کاری را که می خواهید انجام دهند، یادتان باشد که از طریق بحث کردن، این کار را نکنید؛ زیرا در بحث برنده نمی شوید. از بحث فرار کنید؛ همان طور که از زلزله و مار زنگی می گریزید.
4. دوری از مجالست با اهل مراء
دورى از افراد لجوج و متعصب و پرهیز از گفتگو با این گونه افراد که خواه ناخواه انسان را به مراء و جدال مى کشاند، یکى دیگر از راه هاى درمان است.
در حدیثى از امیرمؤمنان على(ع) مى خوانیم: مَنْ جالَسَ الْجاهِلَ فَلْیَسْتَعِدَّ لِقیل وَ قال؛[9] کسى که با آدم جاهل (و متعصب) همنشین شود باید آماده قیل و قال و جدال و مراء باشد.
[1] صاعدی، باقر، «آداب تعلیم و تعلم در اسلام»، ترجمه منیه المرید، ص 88.
[2] تهرانی، «اخلاق الهی»، ج 4، ص ۱۷۸.
[3] امام خمینی، «چهل حدیث»، ص 25.
[4] سوره نمل، 27، آیه 62.
[5] سوره انعام: 4، آیه 108.
[6] سوره بقره: 2، آیه 219.
[7] سوره فصلت: 41، آیه 34.
[8] گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، ج 20، ص 32.
[9] قمی، شیخ عباس، «سفینة البحار»، جلد 2، صفحه 532، چاپ قدیم (ماده مراء).
واژه مراء از “مری” به معنای حلقوم و مسیر آن است به این معنا که کسی سخن خود را با جدال و ستیزه گری از حلقوم طرف مقابل بیرون کشد. [1] راغب در” مفردات” [2]مى گوید: مراء در اصل از” مریت الناقة” یعنى پستان شتر را بدست گرفتم براى دوشیدن، گرفته شده است،
ابن فارس گفته: واژه مراء از ریشه “مری” به معنای دوشیدن پستان حیوان با دست است. هرچند برخی از لغویان بر آن اند که اصل معنایی مری از “مرو” به معنای سنگ براق است. ابن فارس که مراء را برگرفته از اصل معنایی دوم می داند، می گوید: به مراء از این جهت مراء گفته شده است که در مجادله، دو نفر مثل سنگ سخت بر حرف خود پافشاری می کنند.[3]
و بنا بر پذیرش اصل معنایی نخست برای واژه مراء، از این جهت به جدال و مجادله مراء گفته اند که دو طرف می خواهند یکدیگر را بدوشند؛ یعنی هر یک از طرفین می خواهد هر نوع اطلاعاتی را از دیگری استخراج کند تا خودش را بالاتر نشان دهد.[4]مصطفوی در التحقیق با اتخاذ دیدگاه سوم در اصل معنایی ماده مورد بحث، بر آن است که یگانه اصل معنایی ریشه “مری” عبارت از این است که فرد، کاری را بر عهده بگیرد که بخواهد برای خودش یک چیز مادی یا معنوی را تحصیل یا استخراج کند. سپس می گوید: بحث دوشیدن شیر از پستان حیوان از این باب است. همچنین بحث و جدال بین دو طرف از این باب است؛ زیرا فرد می خواهد از طرف مقابل چیزی استفاده کند یا اعتراف بگیرد.[5]
در هر حال، مراء به معنای جدال و بگو مگو ساختن بر سر مطلبی است. هر چند برخی بر آن اند امتراء و ممارات به معنای بحث درباره مسئله شک برانگیز است که انسان درباره آن تحیر و تردید دارد: و الامراء و المماراه: المحاجه فیما فیه مریه.[6]
اما به نظر می رسد معنای صحیح لغوی آن واژه ای است که از “مری” به معنای حلقوم مشتق شده است به معنای کشیدن سخن خود از حلقوم طرف مقابل با ستیزه و پافشاری و این امر شباهت زیادی به دوشیدن شیر با فشار دست و زحمت از پستان شتر دارد.
معانی اصطلاحی مراء
مراء در اصطلاح قرآن
در عرف قرآن کریم و احادیث، اگر چه در بیشتر موارد کاربرد، دو ریشه مراء و مجادله صفتی نکوهیده اند، اما با بررسی دقیق آیات قرآن روشن می شود که این دو واژه گاه در معنای مثبت و به عنوان یکی از رفتارها وصفات نیک مطرح می شوند.
توجه به این نکته نیز ضروری است که این دو در علم اخلاق فقط به عنوان صفت و ملکه نفسانی مطرح شده اند؛ بر خلاف قرآن و احادیث که جنبه رفتاری و کرداری نیز از آن مستفاد می شود. این نکته مورد توجه امام خمینی نیز قرار گرفته است، لذا می فرمایند: از برای مراء یک مرتبه باطنه و ملکه نفسانیه است و یک مرتبه ظاهره است که ولیده آن است و این مرتبه ظاهره، علامت و نشانه آن مرتبه باطنه است.[7]
در هر حال، مادۂ “مری” در آیات قرآن متعدد استفاده شده است؛ گاه به معنای شک و تردید است، مثل امتراء در باب افتعال، یا ممارات در باب مفاعله؛ می فرماید: الحق من ربک لا تکون من الممترین؛[8] حق از سوی پروردگار تو است؛ پس مبادا از شک کنندگان باشید.
در برخی دیگر از آیات نیز تماری یا ممارات از باب تفاعل یا افتعال اکثرا به معنای منفی است. اما گاه به روشنی آمده است که: لا تمار فیهم إلا مراء ظاهرا؛[9] مراء نکنید، مگر اینکه سطحی باشد. یعنی گاهی لازم است که مطلب عمیق گفته نشود. این به ما می آموزد اگر طرف مقابل مخالف بود و شرایط اقتضا می کند که تمام اشکال های او گفته شود، فقط به چند اشتباه اشاره شود تا او اشتباه های خود را بپذیرد.
آنجا که انسان تخصص در بحث ندارد و براى او از نظر علمى و دینى قدرت رودررویى با مخالف نیست و یا غرض انسان از جدال و مراء اظهار فضل و کمال و خودنمایى و به عجز آوردن و ذلیل کردن مردم است و پاى تعصّب جاهلانه و یا ترویج باطل در کارست بدون شک جدال حرام است و این جدال در حقیقت، حجابى است که بر چهره حق پوشانده مى شود و خورشید واقعیت را در پس ابرهاى تیره دشمنى و کینه ورزى مى برد.
این نوع جدال در تاریخ حیات یا کار ریاکاران و یا عمل جاهلان و یا اخلاق اقوامى بود که در برابر انبیاى الهى بر باطل خود پافشارى داشتند و در عین روشن بودن حقیقت، به خاطر پیروى از شهوات و تکیه بر محسوسات نمى خواستند به قبول واقعیت ها تن دهند. قرآن مجید محصول این گونه مجادلات را غضب رب و آتش جهنم در روز قیامت مى داند، چنانچه در بعضى از آیات زیر مى خوانید.
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَ جادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ ؛[10]پیش از آنان قوم نوح و اقوامى که بعد از آنان بودند [پیامبرانشان را] تکذیب کردند، و هر امتى آهنگ پیامبر خود کردند تا او را دستگیر کنند [و از ابلاغ دین بازش دارند، یا از وطن بیرونش نمایند، یا او را بکشند] و با توسل به باطل براى نابود کردن حق و از میان بردن آن مجادله و ستیزه کردند، پس من هم آنان را [به عذاب ] گرفتم، پس [بنگر که ] عذاب من چگونه بود.
ما یُجادِلُ فِی آیاتِ اللَّهِ إِلَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِی الْبِلاد؛[11]تنها کافران در آیات خدا مجادله و ستیزه مى کنند [اینان را هیچ شأن و اعتبارى نیست ]؛ پس مبادا رفت و آمدشان در شهرها [به خاطر قدرت نمایى، تجارت و ثروتمند شدنشان ] تو را بفریبد.
وَ لا تُجادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً أَثِیماً[12] و از کسانى که به خود خیانت مى کنند دفاع مکن؛ زیرا خدا هر کس را که خیانت پیشه و گناه کار است دوست ندارد.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَرِیدٍ؛[13] و برخى از مردم اند که [همواره ] بدون هیچ دانشى [بلکه از روى جهل و نادانى ] درباره خدا [با اصرار بر یک اعتقاد بى پایه ] برخورد خصمانه و گفتگوى ستیزآمیز مى کنند، و از هر شیطان سرکشى پیروى مى نمایند.
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدىً وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ؛[14] و از مردمان کسى است که همواره بدون هیچ دانشى [بلکه از روى جهل و نادانى ] و بدون هیچ هدایتى، و هیچ کتاب روشنى درباره خدا مجادله و ستیزه مى کند.
در دنباله آیه قبل مى فرماید: ثانِیَ عِطْفِهِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ نُذِیقُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ عَذابَ الْحَرِیقِ ؛[15][آن هم ] با حالتى متکبرانه و مغرورانه که سرانجام مردم را از راه خدا گمراه کند؛ براى او در دنیا رسوایى است و روز قیامت عذاب سوزان به وى مى چشانیم.
یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ ؛[16]پس از آن که حق [بودنِ انگیزه هاى رفتنت به جنگ بدر] روشن شد با تو در این حقّ [روشن و آشکار] مجادله و ستیزه مى کنند [تا رأى خود را در ترک جنگ به عنوان این که جنگى نابرابر است، تحمیل کنند؛ چنان از شرکت در جنگ ترسیده بودند] که گویا به سوى مرگ رانده مى شوند و آن را با چشم خود مى بینند.[17]و نیز فرموده: وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّىٰ یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ؛[18] و چون کسانی را ببینی که در آیات ما به یاوهگوئی فرو میروند از آنها روی بگردان تا در سخنی غیر از آن گفتگو کنند.
بنابر این، از مجموع این آیات استفاده می شود که مجادله و مراء به حق و به روش حق، صحیح و پسندیده است؛ ولی مجادله و مراء به باطل، بدون علم، به روش نامناسب و بعد از روشن شدن مطلب – برای فرد یا طرف مقابل – نا صحیح و ناپسند است.
مراء در اصطلاح روایات
در روایات نیز معنای غالب و متداول مراء، معنایی منفی و نکوهیده اعم از خلق و خوی یا رفتار است. از جمله در روایت از امیر مؤمنان(ع) آمده است: إیاکم و المراء و الخصومة إنهما یمرضان القلوب على الإخوان و یبت علیهما النفاق؛[19] از مراء و خصومت بپرهیزید؛ زیرا دل های افراد را نسبت به برادران دینی مریض می کند و به تدریج صفت نفاق بر دلا می روید. یعنی مراء و خصومت باعث ایجاد اختلاف می شود و افراد برای پرهیز از اختلاف، پنهان کاری کرده و در ظاهر به گونه ای دیگر رفتار می کنند؛ لذا به تدریج موجب نفاق می شود و ظاهر و باطن افراد با هم یکسان نمی شود، و رابطه ها قطع می شود.
اگر این شرایط منجر به قطع ساختن روابط بی علت شود، حرام و اگر قطع ساختن معمولی باشد، مکروه است. در حقیقت؛ این روایت به یک اثر اجتماعی مراء و خصومت اشاره می کند. در روایتی دیگر، از امام صادق (ع) آمده است: لا تمارین حلیمة و لا سینیها فإن الحلیم یلیک و التنمیة یؤذیک[20] با فرد بردبار و فرد بی خرد مراء نکن؛ زیرا فرد بردبار در دلش بر تو خشم می گیرد و فرد بی خرد همه جا برای تو مانع ایجاد می کند. در روایات دیگری نیز از مراء و مجادله و ملاحات و مشاره نهی شده است.[21]
همچین در غرر الحکم آمده است: المراء بدر الشر؛[22] فرد با مراء کردن، گویی شر می کارد. در روایت دیگر می فرماید: من مارى السینیة فلا عقل له؛[23] هر کس با فرد نابخرد مراء کند، عقل ندارد.
در این باب و در احادیث دیگر، امیر مؤمنان (ع) درباره آثار مراء به موارد ذیل اشاره کرده اند: فرد خود را پیش دیگران از موقعیت می اندازد؛ دشمنی دیگران را نصیب حال خویش می کند؛ زحمت بیهوده می کشد؛ برای او ضرر دارد؛ کینه دیگران را به همراه دارد؛ جنگ و دشمنی ایجاد می کند؛ دیگران را علیه خود بر می انگیز اند؛ متعرض بلا می شود؛ برخلاف تدبیر است؛ تصمیم های شخص مراء کننده بی اعتبار است.[24]
اگرچه به ظاهر از این روایات، نهی از مراء استفاده می شود؛ ولی با دقت در آنها بر می آید که نهی از مراء در این گونه احادیث، به دلیل آثار سوء آن یا در مقابله با افراد خاص است. از این رو، مجلسی در باب هفدهم بحار الانوار به روایاتی در رابطه با تجویز مجادله پرداخته است،[25]
از جمله در روایتی از امام حسن عسکری (ع) آورده است: نزد امام صادق (ع) سخن از جدال شد؛ در حالی که پیغمبر اکرم (ص) و ائمه معصوم (ع) نهی کرده اند. امام صادق (ع) با استشهاد به آیه: ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ؛[26] فرمود: از جدال غیر احسن نهی شده است، از جدال احسن نهی نشده است.[27] بر این اساس، مجلسی می گوید: از اخبار بر می آید جدال و مراء مذموم این است که غرض در آن، غلبه و اظهار کمال و فخر فروشی یا تعصب قومی، ملی و غیره) و ترویج باطل باشد.
اما مجادله برای اظهار حق و دفع باطل و شبهه از دین و ارشاد گمراهان، از اعظم ارکان دین است، لیکن تشخیص حق از باطل بسیار دشوار است و در نگاه نخست اکثر این دو به هم مشتبه می شوند و نفس انسان در این زمینه وسوسه ها و خوب جلوه دادن های بسیار خفی دارد که انسان جز به تفضل خداوند متعال از آن رهایی نمی یابد.[28]
با این همه بر اساس یک حدیث بسیار چالش زا که در جوامع روایی در ضمن روایات متنوع آمده است، انسان هر چند به حق باشد، رواست که به بحث و گفتگو و مراء و جدال نپردازد. این مضمون در احادیث مختلف آمده است؛ از جمله: و أن تترک المراء و إن کنت حقا؛[29] یا: و اترک المراء و إن کنت محق؛[30] مراء را ترک کند اگر چه حق با او باشد.
این روایات به چند بیان، قابل توجیه است:
۱. در این گونه احادیث، مراد از مراء، مجادله غیر احسن و با شیوه نادرست است؛ یعنی اگرچه انسان محق است، ولی با شیوه نادرست از سخن خود دفاع می کند و راه درست آن است که انسان بر اساس آیه قرآن[31] جدال به احسن کرده و با روش درست از حق دفاع کند یا اگر نتوانست به روش حق دفاع کند، چنانکه بیشتر مردم این گونه اند، به کلی جدال را رها کند. لذا دستور ترک مراء به کلی صادر شده است.
۲. مقصود مراء و جدال در مسائل غیر هدایت و ارشاد مردم است.
3. اساسا مراء در لغت به معنای تحقیر دیگران است.
بنابر یکی از دو احتمال در معنای مراء که در معنای لغوی آن گذشت – لذا حتی در صورتی که انسان به حق هم باشد، جایز نیست دیگران را تحقیر کند. به این معنا که این گونه روایات که دستور ترک مراء و جدال به حق را می دهند، مواردی را که حقوق شخصی انسان در میان است، شامل می شوند، نه امور دینی و اجتماعی را،[32] مقصود، کراهت و نه حرام بودن مراء و مجادله در این گونه موارد است؛ چنانکه از عنوان باب کراهه المراء و الخصومه در کتاب وسائل الشیعه بر می آید.[33]
از مجموع روایات استفاده می شود که معیار مراء غیر مذموم این است که: اولآ، محتوای آن حق باشد و ثانیا، روش آن حق باشد و در جایگاه و موقعیت حق از آن استفاده شود. بنابر این، اگر محتوا یا روش آن حق نباشد، مراء یا جدال مذموم است؛ که در بعضی موارد مکروه و در بعضی موارد حرام خواهد بود.
مراء در اصطلاح اخلاق
مرحوم نراقی در جامع السعادات گفته: اعتراض بر سخن فرد دیگر از روی خصومت و اظهار نقص کلام او به قصد پست ساختن آن شخص و اظهار زیرکی خود، بدون فایده اخروی، که از اخلاق مذموم است؛ خواه در مسائل علمی باشد، و خواه در غیر آن؛ مگر آنکه این اعتراض در مسائل دینی و به قصد فهمانیدن یا فهمیدن حق باشد[34] که در این صورت مراء نیست.
توضیح اینکه: برخی از افراد در هر چیزی وارد میشوند و با دیگران به بحث میپردازند، در حالی که اطلاعات دقیقی درباره آن ندارند. اینان ممکن است تا آن حد زیاده روی کنند که حرف حقی را از گلوی دیگری بیرون بکشند و به جای آن باطلی را قرار دهند و او را تحت فشار روانی مجبور سازند تا قولی را بر زبان راند که مخالف علم و دانش اوست و در حقیقت از حرف حق خود کوتاه بیاید. چنین رفتاری را مراء در کلام میگویند. واژه مراء از مری به معنای حلقوم و مسیر آن است. کسی که اهل مراء است، در حقیقت میخواهد سخنی را از حلقوم دیگری بیرون کشد و سخن خود را جایگزین کند.
غزالی در احیاء العلوم الدین و پیرو او فیض کاشانی در المحجة البیضاء آورده اند: مراء این است که شخص بر سخن دیگری خرده بگیرد به قصد اینکه اشتباه سخن او را آشکار کند، خواه در واژگان و خواه در معنای سخن و خواه در قصد گوینده سخن.[35]
در نظر این دو، مجادله عبارت است از ساکت ساختن دیگری و ناتوان ساختن و نسبت دادن کاستی به او با عیب گرفتن بر سخنش و نسبت دادن جهل و قصور به او[36] بنابر این، مجادله عبارت است از اینکه فرد قصد کند طرف مقابل را منکوب کند و به او بفهماند که عاجز است، سخنش نقص دارد و در فهم کلام، قاصر و نادان است.
مراء، ایراد گرفتن بر سخن دیگری با اظهار اشکال در سخن اوست و انسان جز تحقیر دیگری و زیرک نشان دادن خود، غرض دیگری ندارد و مجادله همان مراء و اعتراض به دیگران است؛ با این تفاوت که جدل، مربوط به اظهار و تثبیت مذهب است و خصومت، نزاع در سخن گفتن است تا مال یا حقی را به دست بیاورد و آن یک مرحله ابتدایی دارد و یک مرحله اعتراض؛ در حالی که مراء فقط اعتراض بر سخن است.[37] بدین ترتیب، اصل در معنای اصطلاح اخلاقی مراء، تحقیر دیگران و یکی از صفات نکوهیده است؛ بر خلاف مجادله و خصومت که گاه از صفات نکوهیده و ناشی از دشمنی و حسادت است و گاه برای دفاع از حق و از صفات نیک.[38]
اینکه در قرآن از مراء برحذر میدارد به سبب همین رویه غلط و نادرستی است که در گفتوگو و تبیین حقایق مطرح است. کسانی که میخواهند حرف را از مری و از حلقوم دیگری بیرون بیاورند چنین رویهای ممنوع و حرام است. انسان وقتی علم ندارد نباید درباره آن مسئله سخن بگوید؛ از این رو، به پیامبر(ص) فرمان میدهد با کسانی که علم ندارند و به مراء و جدال میآیند گفتوگو و جدلی نداشته باشد: فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا؛[39] پس درباره ایشان جز مراء و جدال ظاهر مکن![40]مرحوم شبر در کتاب اخلاق می گوید: مراء عبارت از آن است که کسى فقط براى اظهار زیرکى خویش و تحقیر دیگرى به سخن کسى اشکال کند تا نقص و خلل آن را اظهار نماید. و مجادله عبارت از مرایى است که براى اظهار و تقریر عقیده باشد. و گاهى اعتراضى است یعنى قبلا کلامى گفته شده و انسان در آن جدال مى کند و فرقش بامراء همین است که مراء جز به صورت اعتراضى واقع نمى شود.[41] [1] «روزنامه کیهان» تاریخ انتشار: یکشنبه 4 آذر ماه 1396.
[2] راغب اصفهانی، «مفردات قرآن کریم»، واژه مراء
[3] ابن فارس، «مقاییس اللغه»، ج ۵، ص ۳۱۵.
[4] عسکری، «الفروق فی اللغه»، ص 4۹۲.
[5] مصطفوی، «التحقیق فی کلمات القرآن»، ج ۱۱، ص ۸۲.
[6] راغب اصفهانی، «مفردات قرآن»، ص ۷۶۶.
[7] امام خمینی، «چهل حدیث»، ص ۳۷۸.
[8] سوره بقره: 2، آیه ۱۴۷.
[9] سوره کهف: 18، آیه ۲۲.
[10] سوره مؤمن:40، آیه 5.
[11] سوره مؤمن: 40، آیه 4.
[12] سوره نساء: 4، آیه 107.
[13] سوره حج: 22، آیه 3.
[14] همان، آیه 8.
[15] همان، آیه 9.
[16] سوره انفال: 8، آیه 6.
[17] انصاریان، حسین، «عرفان اسلامى»، ج 10، ص 89.
[18] سوره انعام: 6، آیه 68.
[19] شیخ کلینی، «کافی»، ج ۲، ص ۳۰۰.
[20] همان، ۳۰۱.
[21] همان، ص ۳۰۲ -۳۰۰.
[22] آمدی، «غررالحکم»، ص ۳۶۶ و ۴۶۳.
[23] همان.
[24] همان، ص ۴۶۴ و۴۶۳.
[25] علامه مجلسی، «بحارالانوار»، ج ۲، ۱۲۴.
[26]
[27] علامه مجلسی، «بحارالانوار»، ج 2، ص ۱۲۵.
[28] همان، ص ۱۲۷.
[29] شیخ کلینی، «کافی»، ج ۲، ص ۱۲۳.
[30] شیخ صدوق، «من لا یحضره الفقیه»، ج ۲، ص ۶۲.
[31] سوره نحل، 16، آیه ۱۲۵.
[32] مازندرانی، «شرح کافی»، ج 9، ص ۲۹۱ -۲۰۰، ج ۸، ص ۳۳.
[33] حر عاملی، «وسایل الشیعه»، ج ۲، ۳۶.
[34] نراقی، ملامهدی، «جامع السعادات»، ترجمه کریم فیضی، ج2، ص135. نراقی، ملا احمد، «معراج السعاده»، ص 584.
[35] غزالی، «احیاء علوم الدین»، ج 9، ص ۶؛ فیض کاشانی، «محجه البیضاء»، ج ۵، ص ۲۰۹.
[36] همان.
[37] غزالی، «احیاء علوم دین»، ج ۹، ص ۸؛ فیض کاشانی، «محجه البیضاء»، ج ۵، ص ۲۱۱.
[38] نراقی، «جامع السعادات»، ج ۲، ص ۲۹۲.
[39] سوره کهف: 18، آیه 22.
[40] آزادی، احسان، مقاله «رابطه انصاف و عدالت» «روزنامه کیهان»، یکشنبه 4 آذر ماه 1396.
[41] شبر، «ترجمه اخلاق»، ص 228.
راهکارهای رفتاری درمان مراء و جدال:
1. پاکسازی نفس از ریشه های مراء
اصلاح ریشه ها و برطرف ساختن انگیزه ها یکى از طرق درمان است، هنگامى که مى گوئیم انگیزه جدال و مراء، تکبر، برترى جویى، خودنمائى، حسد، انتقام جوئى، دنیاپرستى، تعصب و لجاجت است، به یقین اگر بتوانیم این صفات رذیله را از خود درو سازیم، انگیزه جدال و مراء در وجود ما ریشه کن مى شود، ولى با وجود آن صفات در درون جان، از بین بردن این صفت رذیله بسیار مشکل است.
شهید ثانی فرموده است: راه علاج و فرار از این درد منحصر است بمداوا ساختن منیت و خودبینى که موجب اظهار فضل و تنقیص مردمان است.[1]
2. مقابله به ضد و التزام به سکوت
یکی از راهکارهای عملی درمان رذایل اخلاقی، همانگونه که بزرگان علم اخلاق مطرح کرده اند، مقابله به ضد است. کوشش در به کار بستن رفتارى متضاد و منافى با این رفتار مى تواند روحیه جدال را در فرد، ضعیف و نابود کند.
این راه درمان که شاید جزء مقدمات یا یک عامل تسکین دهنده محسوب شود، تا به درمان عمقى بپردازد، اختیار سکوت است در هر جا که احتمال مى دهد جدال به باطل باشد. و هرگاه این سکوت را مدتى ادامه داد، و به اصطلاح دندان بر جگر بگذارد و مشکلاتش را تحمل کند، زمینه بسیار مساعدى براى درمان نهایى فراهم مى شود.
البتّه سکوت درمان بسیارى از رذایل اخلاقى است (حسد، کینه توزى، سخن چینى، ریاکارى، ناشکرى، تهمت، دروغ، برترى جویى، و بسیارى دیگر از رذایل اخلاقى است که از طریق سخن اعمال مى شود و سکوت مى تواند به عنوان یک راه پیشگیرى در تمام این موارد به کار گرفته شود، به همین دلیل در روایات اسلامى مدح و ستایش زیادى نسبت به سکوت شده است.
همچنین آنگاه که سخن می گوید، انتخاب کلام خوش و احترام به دیگران، آدمى را از پیکار و ستیزه با ایشان باز مى دارد. آن گاه که سخن نیکو و گفتار خوش، عادت انسان شود، خشونت و توهین و ناسزا از وجود او رخت بر مى بندد. خوش کلامى رفتارى مورد تاءیید خرد و شریعت و مایه سعادت و پاداش آخرتى است.
لذا برای درمان عملی مراء و جدال نیز می توان از این روش بهره جست، به این معنا که شخص گرفتار، گفتارش را خوش و سخنش را نیک کرده و مواظبت کند هر چند با تکلف تا ملکه اش شود و اضدادش به صورت کامل زایل گردد.[2]
امام خمینی (رض) در کتاب چهل حدیث می فرمایند: یا اگر خدای نخواسته اهل جدال و مراء در مباحثه علمیه هستی، کما اینکه بعضی از ما طلبه ها گرفتار این سریره زشت هستیم، مدتی برخلاف نفس اقدام کن. در مجالس رسمی که مشحون به علماء و عوام است مباحثه که پیش آمد کرد، دیدی طرف صحیح می گوید، معترف به اشتباه خودت بشو و تصدیق آن طرف را بکن. امید است در اندک زمانی رفع این رذیله شود.[3]
3. رعایت روش جدال احسن در گفتگوها
مهارت بحث و گفت وگو و به کارگیری روش صحیح جدال احسن، موضوع مهمی است که هر فرد برای جلوگیری از سوء تفاهم، باید آن را فرا بگیرد و در عمل به کار گیرد؛ تا بتواند روابط فکری، کلامی و رفتاری خود را با دیگران، بهبود بخشد.
گاهی هنگام انتقاد، وقتی فرد مورد انتقاد ظرفیت انتقادپذیری کافی ندارد و احتمالا ما نیز درست انتقاد نکرده ایم، بحث از حالت دوستانه خارج می شود و حالت مناقشه و جدل به خود می گیرد. برای جلوگیری از چنین حالتی رعایت روش جدال احسن بهترین راهکار است. در این روش هدف، تحقیر طرف، و اثبات تفوق و پیروزى بر او نیست، بلکه، هدف، نفوذ در افکار و اعماق روح او است، به همین دلیل، روش مجادله به احسن با جدال باطل در همه چیز متفاوت است. در اینجا، شخص جدالگر براى نفوذ معنوى در طرف، از وسائل زیر باید استفاده کند، که در قرآن مجید، اشارات جالبى به آنها شده است:
1 ـ نباید اصرار داشته باشد که مطلب حق را، به عنوان گفته او بپذیرد، بلکه، اگر بتواند، چنان کند که طرف مقابل آن مطلب را نتیجه فکر خود بیندیشد، بسیار مؤثرتر خواهد بود، و به تعبیر دیگر، طرف فکر کند، این اندیشه از درون وجود خودش جوشیده، و فرزند روح او است تا به آن علاقه مند شود!.
سرّ این که، قرآن مجید، بسیارى از حقایق مهم را از توحید و نفى شرک گرفته، تا مسائل دیگر در لباس استفهام در مى آورد و مثلاً بعد از ذکر دلائل توحید مى گوید: أَإِلهٌ مَعَ اللّهِ؛[4] آیا معبودى با خدا همراه است؟ شاید همین امر باشد.
2 ـ از هر چیزى که حس لجاجت طرف مقابل را برمى انگیزد، باید خوددارى نمود، قرآن مجید، مى گوید: وَ لاتَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ؛[5] معبودهائى را که غیر از خدا مى خوانند ناسزا و دشنام نگوئید مبادا آنها روى دنده لجاجت بیفتند و به خداوند بزرگ اهانت کنند.
3 ـ در بحث ها باید در مقابل هر کس، و هر گروه، نهایت انصاف را رعایت کرد تا طرف حس کند، گوینده به راستى در صدد روشن ساختن واقعیات است، فى المثل هنگامى که قرآن، سخن از زیان هاى شراب و قمار مى گوید، منافع جزئى مادى و اقتصادى آن را که براى گروهى حاصل مى شود، نادیده نمى گیرد، مى فرماید: قُلْ فِیْهِما إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنافِعُ لِلْنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما؛[6] بگو در شراب و قمار گناه عظیمى است و منافع جزئى براى مردم، اما گناه آنها از سودشان بیشتر است. این طرز سخن، مسلماً در شنونده تاثیر عمیق ترى مى بخشد.
4 ـ باید در برابر بدی ها و کینه توزی ها، مقابله به مثل نکند، بلکه طریق محبت و رأفت و گذشت را، پیش گیرد، که این مقابله به ضد در این گونه موارد تأثیر فوق العاده اى در نرم ساختن قلب دشمنان لجوج دارد، چنان که قرآن مجید مى گوید: إِدْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَیْنَکَ وَ بَیْنَه عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیمٌ؛[7] با روشى که نیکوتر است [بدی ها را] دفع کن، در این حال کسى که میان تو و او دشمنى است آنچنان نرم مى شود که گوئى دوست گرم و صمیمى است.
خلاصه، هر گاه گفتگوهاى پیامبران را با دشمنان جبّار و سرسخت، که در قرآن منعکس است، و گفتگوهاى پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) را در برخورد با دشمنان، به هنگام بحث هاى عقیدتى، دقیقاً بررسى کنیم، درس هائى آموزنده، در این زمینه مى یابیم، که بیانگر دقیق ترین مسائل روانى است که راه نفوذ در دیگران را صاف و هموار مى سازد.
مخصوصاً مرحوم علامه مجلسى حدیث مفصلى، از پیغمبر گرامى اسلام (ص) در این زمینه نقل مى کند که، ضمن آن مناظره طولانى آن حضرت با پنج گروه یهود و نصارى و دهریین و ثنویین (دوگانه پرستان) و مشرکان عرب، مطرح شده که با لحنى جذاب و گیرا، آنها را به قبول و تسلیم وامى دارد، مناظره آموزنده اى که مى تواند الگوئى براى مناظرات ما بوده باشد.[8]بنابراین یکی از مهم ترین آفات در روابط اجتماعی، کاری، خانوادگی و دوستانه بحث و جدل های بیهوده و بی نتیجه است که باعث کدورت می شود و به پایانی نامطلوب و ناخوشایند ختم می گردد. اگر می خواهید دیگران همان طور که شما دوست دارید، فکر کنند و آن کاری را که می خواهید انجام دهند، یادتان باشد که از طریق بحث کردن، این کار را نکنید؛ زیرا در بحث برنده نمی شوید. از بحث فرار کنید؛ همان طور که از زلزله و مار زنگی می گریزید.
4. دوری از مجالست با اهل مراء
دورى از افراد لجوج و متعصب و پرهیز از گفتگو با این گونه افراد که خواه ناخواه انسان را به مراء و جدال مى کشاند، یکى دیگر از راه هاى درمان است.
در حدیثى از امیرمؤمنان على(ع) مى خوانیم: مَنْ جالَسَ الْجاهِلَ فَلْیَسْتَعِدَّ لِقیل وَ قال؛[9] کسى که با آدم جاهل (و متعصب) همنشین شود باید آماده قیل و قال و جدال و مراء باشد.
[1] صاعدی، باقر، «آداب تعلیم و تعلم در اسلام»، ترجمه منیه المرید، ص 88.
[2] تهرانی، «اخلاق الهی»، ج 4، ص ۱۷۸.
[3] امام خمینی، «چهل حدیث»، ص 25.
[4] سوره نمل، 27، آیه 62.
[5] سوره انعام: 4، آیه 108.
[6] سوره بقره: 2، آیه 219.
[7] سوره فصلت: 41، آیه 34.
[8] گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، ج 20، ص 32.
[9] قمی، شیخ عباس، «سفینة البحار»، جلد 2، صفحه 532، چاپ قدیم (ماده مراء).