جواب اجمالی:بطور کلی چنانچه شما اشاره کرده اید شبهات بسیاری علیه اسلام و تشیع و اهل بیت(ع) مطرح می شود، اکثر این شبهات توسط جریان های ضد دین و ضد اسلام و ضد شیعه و گاهی هم با حس افراطی ناسیونالیستی، ایراندوستی و ایران گرایی مطرح می شود . 1- دقت کنیم موقعیت امام علی(ع) همیشه یکسان نبوده وقتی ایشان در سقیفه کنار گذاشته و خانه نشین میگردد بالطبع هیچ قدرتی هم ندارد با وقتی که در راس حکومت است و مزدوران معاویه باسم غارت به شهرهای تحت امر حضرت(ع) حملهور میشوند قابل مقایسه نیست.2- اینطور نبوده که خلفا همیشه حرف امام علی(ع) را گوش کرده باشند و الا اگر گوش میدادند که مشکلی نبود و شرایط با زمان رسول خدا فرقی نمیکرد معمولا جاهایی که به نفع بوده قبول کرده و بدان جامعه عمل میپوشاندند .3- اهل بیت ع ( امام علی و امام حسن و امام حسین ع ) در هیچ یک از فتوحات دوره خلفا حضور نداشتند .
4- در باره فتوحات و فتح ایران و جنگ ایران و اعراب ،کتاب ها و منابع متعددی وجود دارد که گزارش ها در باره زیاده روی در قتل و غارت و تجاوز و اسارات و ایجاد بحران جدی را تایید نمی کنند .
5- فتوحات و فتح ایران بیشتر و عمدتا با دعوت و صلح و تفاهم و قرار داد بود تا با جنگ نظامی (گرچه در مناطقی جنگ و جنایت هم وجود داشته قابل انکار نیست.)
6- از جمله دلایل مشاوره دادن امیرالمومنین به خلفا به جایگاه حضرت به عنوان خلیفهالله و امام جامعه و حافظ شریعت مربوط میشود، که موظف است دین نوظهور الهی را از دست خلفا و مردمان بخاطر ندانم کاریها حفظ کند، و نیز در پرتو توصیههای مناسب جان انسانها را هم از خطر دور کند.
7- نتیجه مشاورت دادن حضرت امیر(ع) به خلیفه حفظ جان مردم ایران و کمتر کشته شدن مسلمانان بود، چون امام مانع لشکرکشی گسترده به فرماندهی خود خلیفه شد.
توضیحات بیشتر:
قسمت اول: در روش و نحوه گسترش اسلام و مسلمان کردن مردم ایران، لشکرمسلمانان در مناطقی از ایران بخاطر گرفتن غنایم خیلی بد عمل کردند. جنگهایی که برای فتح ایران صورت گرفت تماما بعد از زمان پیامبر اکرم (ص) و در دوران سه خلیفه بعد از ایشان صورت گرفت و شیوه ای بود که قطعا نحوه و اهداف آن مورد تایید پیامبر نبوده است چراکه تا زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایشان تنها توانست اسلام را در شبه جزیره عربستان پایه گذاری کند اما برنامه های خاصی را برای اسلام آوردن دیگر مناطق و کشورها داشت مانند فرستادن نامه به سران تمام امپراتوریها و کشورهای بزرگ و دعوت از آنان برای پذیرش اسلام. اما پس از آن حضرت، مسلمانان که در تعیین جانشین پیامبر از فرمان رسول خدا پیروی نکرده بودند، خود به شیوه ای غیر از شیوه پیامبر به کشورگشایی پرداختند که هرچند این کشورگشاییها مورد تایید وصی و جانشین به حق پیامبریعنی امیرالمومنین علی علیه السلام نبود ولی ایشان به خاطر مصالحی از مخالفت صریح با این قضیه خودداری کردند. متاسفانه چون بعضی از مسلمانان صدر اسلام تنها در این فتوحات به فکر کشورگشایی و گسترش سرزمینهای خود بودند این فتوحات نتوانست مفید واقع شود و بسیاری از مناطقی هم که فتح می شد مردم آن مناطق اسلام نمی آوردند یا اگر هم اسلام می آوردند اسلام آنان اسلام ظاهری بود مانند بسیاری از مناطق ایران که تا قرن سوم هم هنوز اسلام نیاورده بودند. پس اینگونه کشورگشاییهای بی حساب و کشتارهایی که صورت گرفت ربطی به اسلام ندارد بلکه شیوه ای بود که خلفا بدون در نظر گرفتن نظر امام معصوم(ع) به کار بردند که اثرات مخربی هم به جای گذاشت.
چند نکته در خصوص این جنگ لازم است بدانیم: گزارشهای تاریخی در باره جنگ های ایران و اعراب ،اغلب با هم در تناقض است.
بسیاری از منابع فتح ایران را فتح به عدم جنگ و فتح به صلح می دانند در بسیاری از شهرهای ایران مردم صلح را پذیرفتند و جنگی در نگرفت تا عده ایی در این جنگ ها کشته شوند. در برخی از منابع آمده است ، اعراب بر هیچ غیر نظامی شمشیر نکشیدند وهرکس تمایل به صلح داشت مال و جان او و فرزندان محترم بود .
فتح تمام ایران ( محدوده ایران در این سالها کجاست معلوم نیست ! ) در حدود بیش از 50 سال ( از حدود سالهای 16 هجری تا سال های هجری 70 هجری ) طول کشید . و برخی از مناطق ایران ( جبال و دیلمان) هرگز فتح نشدند تا اینکه دردوران آل بویه ، همگی و بدون جنگ اسلام( با گرایش شیعی و زیدی ) آوردند.
– تاریخ نگاری جنگهای ایران و روم و ایران و اعراب بیش از دو قرن ( 200 سال !! ) پس از این جنگها نوشته شده است .
تاکید می شود هیچ کتاب و منبع تاریخی از این جنگ ها در زمان وقوع این جنگ ها وجود ندارد .
طبری ( ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب طبری مشهور به جریر طبری (زادهٔ ۲۲۴ در آمل – درگذشتهٔ ۳۱۰ هجری قمری در بغداد) و ابن اعثم (اَحمد بن اَعْثَم کوفی (درگذشت: بعد از ۳۲۰ق)، معروف به ابن اَعثَم کوفی، مؤلف کتاب تاریخی الفُتوح که برخی از این گزارها را بیان می کنند حداقل 200 تا 300 سال پس از جنگ ایران و اعراب این تاریخ را نوشتند.
– با مطالعه منابع تاریخی می توان گفت ، بلی ایرانیان نه تنها با آغوش باز اسلام را پذیرفتند که خدمات متقابل بسیاری بین اسلام و ایران اتفاق افتاد که مهم ترین آن اینکه اکثرعالمان و اندیشمندان اسلامی و مسلمان، ایرانی بودند و بسیاری از علوم و فنون محصول ایرانیان مسلمان بوده است .
برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه نمایید :
– مدخل دائره المعاف ها و دانشنامه ها در باره جنگ های ایران و اعراب
– کارنامهی اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب.
– خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری؛
– تاریخ ایران از آغاز اسلام تا پایان صفویان، رسول جعفریان
– تاریخ ایران اسلامی از پیدایش اسلام تا زوال حکومت صفویه رسول جعفریان
– بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، سروش، ۱۳۶۴ش، چاپ دوم،
– طبری، تاریخ الامم و الملوک، (ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۶۴ش،
– یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علیم و فرهنگی، ۱۳۶۲ش،.
– حسین مفتخری و حسین زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، تهران، سمت، ۱۳۸۱
– برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران، علمی وفرهنگی، ۱۳۶۴ش،
– آژند، یعقوب (۱۳۸۵). ایران باستان. تهران: انتشارات مولی.
– زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ ایران بعد از اسلام. چاپ سوم. تهران: انتشارات امیرکبیر ۱۳۶۲
قسمت دوم:
درباره حضور فرزندان امام، به خصوص امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) در جنگهای عصر خلفا، هیچ یک از منابع شیعی سخنی نگفتهاند. اما برخی از منابع تاریخی اهل سنت از حضور این دو امام(علیهماالسلام) در بعضی از فتوحات ایران گزارشهایی که در صحت آنان تردیدهای فراوانی وجود دارد، خبر دادهاند.
ما در این نوشتار کتابهایی که برای اولین بار در قرون سوم و چهارم هجری قمری چنین گزارشهایی را آوردهاند را بیان کرده و اشکالات آنها را نیز متذکر میشویم:
1. «بلاذری»(متوفای سال279ه.ق) اولین کسی است که در جریان فتح گرگان و طبرستان در سال 29 از حضور امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) گزارش داده و نوشته است: «گفته میشود که حسن و حسین(علیهماالسلام) در این جنگ(فتح طبرستان) با «سعید بن عاص» همراه بودند».[1]همان طور که میبینید این گزارش چند اشکال دارد و در نتیجه قبول آن را با مشکل مواجه میکند. اشکالات این گزارش از این قرار است؛ اولا: بلاذری گزارش خود را بدون سند نقل کرده است. ثانیا: بلاذری گزارش خود را با شک و شبهه آورده است و گویا خود او این گزارش را قبول نداشته است؛ زیرا اگر گزارش را قبول داشت، نمی گفت «گفته شده» بلکه از عباراتی که تلقی به یقین میشد استفاده میکرد. لازم به یاد آوری است که عبارت عربی آن «فیما یقال» است.
2. «طبری»(متوفای سال310 ه ق) نفر بعدی است که از حضور امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) در فتوحات گزارش کرده است. او در این باره نوشته است: «در سال سیام و در زمان حکومت خلیفه سوم، «سعید بن عاص» با چند تن از صحابه همچون حسن و حسین(علیهماالسلام) حذیفة بن یمان و…به همراه سپاهی از کوفه به قصد خراسان به راه افتادند…» 23 مورخ نیز پس از طبری، همین گزارش را از طبری گرفته و آن را با اندک تفاوتی در عباراتهایی نقل کردهاند.[2]
این گزارش نیز چند اشکال دارد و در نتیجه قبول آن را با مشکل مواجه میکند. اشکالات این گزارش از این قرار است:
اولا: طبری اگر چه گزارش خود را با ذکر سند نقل کرده است، ولی در سلسله سند آن افراد مجهول و غیر قابل اعتماد وجود دارد. سلسله سند خبر طبری از این قرار است: «عُمَر بن شَبَّه از علیبنمحمد (مدائنی ) از علی بن مجاهد از حَنَش بن مالک». راوی اول، یعنی «حَنَشبن مالک» که اصل خبر از او نقل شده است، شخصی مجهول میباشد و در کتب رجالی اسمی و نشانی از او وجود ندارد. از «علی بن مجاهد» نیز با عنوان دروغگو و جاعلحدیث نام بده شده[3] و از «علی بن محمد مدائنی» نیز با عنوان شخصی که در نقل حدیث قوی نیست، درکتابهای رجالی اهل سنت یاد شده است.[4]3. گزارش بعدی متعلق است به «ابوالقاسم حمزة بن یوسف بن ابراهیم سهمی». او در کتاب «تاریخ جرجان» که در قرن 5 نگاشته، آورده است: «از اصحاب پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) که به گرگان آمدند، حسین بن علی(علیهماالسلام) عبداللّه بن عُمَر و حذیفة بن یمان هستند و گفته شده حسن بن علی(علیهماالسلام) نیز آمده است».[5]این گزارش نیز علاوه بر اینکه سند ندارد، دارای چندین اشکال است:
اولاً: او معیّن نکرده است که امام حسن(علیهالسلام) و امام حسین(علیهالسلام) در زمان کدام خلیفه به گرگان رفتهاند؛ خلفای سهگانه یا در زمان خود امیرالمومنین(علیهالسلام)؟
ثانیاً: معلوم نیست که آیا آنان برای شرکت در جنگ به این شهر رفتهاند یا برای امر دیگری؟
ثالثاً: نویسنده کتاب گفته است: «اگر این گفته درست باشد، معلوم میشود که این حادثه در زمان خلافت علی بن ابی طالب(علیهالسلام) بوده است».[6]علاوه بر این باید گفت: اگر این حادثه در عصر خلافت امیرالمومنین(علیهالسلام) نیز رخ داده باشد، نمیتوان پذیرفت که امام حسن(علیهالسلام) با عبد الله بن زبیر در این سفر همراه بوده است؛ زیرا عبدالله همراه پدرش از همان روزهای آغازین خلافت امیرالمومنین(علیهالسلام) به مخالفت با حضرت برخاستند و بعد از مدت کوتاهی، جنگ جمل را به راه انداختند؛ بنابراین چگونه ممکن است امام حسن(علیهالسلام) پسر زبیر را در سفر یاد شده همراهی کرده باشد؟
در نتیجه: بنا بر گزارشهای نقل شده که دو مورد آن بدون سند و یکی از آنها را افراد مجهول و دروغگو نقل کرده بودند، نمیتوان حضور امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) را قطعی دانست. علاوه بر این باید گفت، طبق روایتهای متعدد، امیرالمومنین(علیهالسلام) بسیار مراقب جان امام حسن و امام حسین(علیهالسلام) بود و ظاهرا هدف اصلی حضرت این بود که آنها پس از او عهدهدار امامت شوند.
حتی نقل شده منافقان به «محمد حنفیه» گفتند: چرا امیرالمؤمنین(علیهالسلام) تو را در جنگ جلو میاندازد و حسن و حسین(علیهماالسلام) را پست سر قرار میدهد؟ او جواب داد: «چون آن دو، چشمان اویند و من دست راست او و او با دست راستش از چشمانش دفاع میکند».[7]برگرفته از پایگاه رهروان ولایت
پینوشت قسمت دوم:
[1]. بلاذری، فتوح البلدان، ص330.
[2]. تاریخ طبری، ج3، ص323.
[3]. الجرح و التعدیل، ابوحاتم رازی، ج ۶، ص ۲۰۵.
[4]. شمس الدین ذهبی، العبر فی خبر من عبر، ج4، ص73 ؛ الغدیر،ج5، ص245.
[5]. سهمی، تاریخ جرجان، ص7.
[6]. همان، ص9.
[7].نک: دانشنامه امام حسین(علیهالسلام)، ری شهری، ج ۲، ص ۳۹۶ ؛ نهج البلاغه، خ 207؛ ابوجعفر محمد بن عبداللّه الاسکافی، المعیار و الموازنة، تحقیق محمدباقرمحمودی، ص151؛ طبری، همان، ج4، ص44؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص179.
4- در باره فتوحات و فتح ایران و جنگ ایران و اعراب ،کتاب ها و منابع متعددی وجود دارد که گزارش ها در باره زیاده روی در قتل و غارت و تجاوز و اسارات و ایجاد بحران جدی را تایید نمی کنند .
5- فتوحات و فتح ایران بیشتر و عمدتا با دعوت و صلح و تفاهم و قرار داد بود تا با جنگ نظامی (گرچه در مناطقی جنگ و جنایت هم وجود داشته قابل انکار نیست.)
6- از جمله دلایل مشاوره دادن امیرالمومنین به خلفا به جایگاه حضرت به عنوان خلیفهالله و امام جامعه و حافظ شریعت مربوط میشود، که موظف است دین نوظهور الهی را از دست خلفا و مردمان بخاطر ندانم کاریها حفظ کند، و نیز در پرتو توصیههای مناسب جان انسانها را هم از خطر دور کند.
7- نتیجه مشاورت دادن حضرت امیر(ع) به خلیفه حفظ جان مردم ایران و کمتر کشته شدن مسلمانان بود، چون امام مانع لشکرکشی گسترده به فرماندهی خود خلیفه شد.
توضیحات بیشتر:
قسمت اول: در روش و نحوه گسترش اسلام و مسلمان کردن مردم ایران، لشکرمسلمانان در مناطقی از ایران بخاطر گرفتن غنایم خیلی بد عمل کردند. جنگهایی که برای فتح ایران صورت گرفت تماما بعد از زمان پیامبر اکرم (ص) و در دوران سه خلیفه بعد از ایشان صورت گرفت و شیوه ای بود که قطعا نحوه و اهداف آن مورد تایید پیامبر نبوده است چراکه تا زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ایشان تنها توانست اسلام را در شبه جزیره عربستان پایه گذاری کند اما برنامه های خاصی را برای اسلام آوردن دیگر مناطق و کشورها داشت مانند فرستادن نامه به سران تمام امپراتوریها و کشورهای بزرگ و دعوت از آنان برای پذیرش اسلام. اما پس از آن حضرت، مسلمانان که در تعیین جانشین پیامبر از فرمان رسول خدا پیروی نکرده بودند، خود به شیوه ای غیر از شیوه پیامبر به کشورگشایی پرداختند که هرچند این کشورگشاییها مورد تایید وصی و جانشین به حق پیامبریعنی امیرالمومنین علی علیه السلام نبود ولی ایشان به خاطر مصالحی از مخالفت صریح با این قضیه خودداری کردند. متاسفانه چون بعضی از مسلمانان صدر اسلام تنها در این فتوحات به فکر کشورگشایی و گسترش سرزمینهای خود بودند این فتوحات نتوانست مفید واقع شود و بسیاری از مناطقی هم که فتح می شد مردم آن مناطق اسلام نمی آوردند یا اگر هم اسلام می آوردند اسلام آنان اسلام ظاهری بود مانند بسیاری از مناطق ایران که تا قرن سوم هم هنوز اسلام نیاورده بودند. پس اینگونه کشورگشاییهای بی حساب و کشتارهایی که صورت گرفت ربطی به اسلام ندارد بلکه شیوه ای بود که خلفا بدون در نظر گرفتن نظر امام معصوم(ع) به کار بردند که اثرات مخربی هم به جای گذاشت.
چند نکته در خصوص این جنگ لازم است بدانیم: گزارشهای تاریخی در باره جنگ های ایران و اعراب ،اغلب با هم در تناقض است.
بسیاری از منابع فتح ایران را فتح به عدم جنگ و فتح به صلح می دانند در بسیاری از شهرهای ایران مردم صلح را پذیرفتند و جنگی در نگرفت تا عده ایی در این جنگ ها کشته شوند. در برخی از منابع آمده است ، اعراب بر هیچ غیر نظامی شمشیر نکشیدند وهرکس تمایل به صلح داشت مال و جان او و فرزندان محترم بود .
فتح تمام ایران ( محدوده ایران در این سالها کجاست معلوم نیست ! ) در حدود بیش از 50 سال ( از حدود سالهای 16 هجری تا سال های هجری 70 هجری ) طول کشید . و برخی از مناطق ایران ( جبال و دیلمان) هرگز فتح نشدند تا اینکه دردوران آل بویه ، همگی و بدون جنگ اسلام( با گرایش شیعی و زیدی ) آوردند.
– تاریخ نگاری جنگهای ایران و روم و ایران و اعراب بیش از دو قرن ( 200 سال !! ) پس از این جنگها نوشته شده است .
تاکید می شود هیچ کتاب و منبع تاریخی از این جنگ ها در زمان وقوع این جنگ ها وجود ندارد .
طبری ( ابوجعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب طبری مشهور به جریر طبری (زادهٔ ۲۲۴ در آمل – درگذشتهٔ ۳۱۰ هجری قمری در بغداد) و ابن اعثم (اَحمد بن اَعْثَم کوفی (درگذشت: بعد از ۳۲۰ق)، معروف به ابن اَعثَم کوفی، مؤلف کتاب تاریخی الفُتوح که برخی از این گزارها را بیان می کنند حداقل 200 تا 300 سال پس از جنگ ایران و اعراب این تاریخ را نوشتند.
– با مطالعه منابع تاریخی می توان گفت ، بلی ایرانیان نه تنها با آغوش باز اسلام را پذیرفتند که خدمات متقابل بسیاری بین اسلام و ایران اتفاق افتاد که مهم ترین آن اینکه اکثرعالمان و اندیشمندان اسلامی و مسلمان، ایرانی بودند و بسیاری از علوم و فنون محصول ایرانیان مسلمان بوده است .
برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه نمایید :
– مدخل دائره المعاف ها و دانشنامه ها در باره جنگ های ایران و اعراب
– کارنامهی اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب.
– خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری؛
– تاریخ ایران از آغاز اسلام تا پایان صفویان، رسول جعفریان
– تاریخ ایران اسلامی از پیدایش اسلام تا زوال حکومت صفویه رسول جعفریان
– بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، سروش، ۱۳۶۴ش، چاپ دوم،
– طبری، تاریخ الامم و الملوک، (ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۶۴ش،
– یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علیم و فرهنگی، ۱۳۶۲ش،.
– حسین مفتخری و حسین زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، تهران، سمت، ۱۳۸۱
– برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران، علمی وفرهنگی، ۱۳۶۴ش،
– آژند، یعقوب (۱۳۸۵). ایران باستان. تهران: انتشارات مولی.
– زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ ایران بعد از اسلام. چاپ سوم. تهران: انتشارات امیرکبیر ۱۳۶۲
قسمت دوم:
درباره حضور فرزندان امام، به خصوص امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) در جنگهای عصر خلفا، هیچ یک از منابع شیعی سخنی نگفتهاند. اما برخی از منابع تاریخی اهل سنت از حضور این دو امام(علیهماالسلام) در بعضی از فتوحات ایران گزارشهایی که در صحت آنان تردیدهای فراوانی وجود دارد، خبر دادهاند.
ما در این نوشتار کتابهایی که برای اولین بار در قرون سوم و چهارم هجری قمری چنین گزارشهایی را آوردهاند را بیان کرده و اشکالات آنها را نیز متذکر میشویم:
1. «بلاذری»(متوفای سال279ه.ق) اولین کسی است که در جریان فتح گرگان و طبرستان در سال 29 از حضور امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) گزارش داده و نوشته است: «گفته میشود که حسن و حسین(علیهماالسلام) در این جنگ(فتح طبرستان) با «سعید بن عاص» همراه بودند».[1]همان طور که میبینید این گزارش چند اشکال دارد و در نتیجه قبول آن را با مشکل مواجه میکند. اشکالات این گزارش از این قرار است؛ اولا: بلاذری گزارش خود را بدون سند نقل کرده است. ثانیا: بلاذری گزارش خود را با شک و شبهه آورده است و گویا خود او این گزارش را قبول نداشته است؛ زیرا اگر گزارش را قبول داشت، نمی گفت «گفته شده» بلکه از عباراتی که تلقی به یقین میشد استفاده میکرد. لازم به یاد آوری است که عبارت عربی آن «فیما یقال» است.
2. «طبری»(متوفای سال310 ه ق) نفر بعدی است که از حضور امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) در فتوحات گزارش کرده است. او در این باره نوشته است: «در سال سیام و در زمان حکومت خلیفه سوم، «سعید بن عاص» با چند تن از صحابه همچون حسن و حسین(علیهماالسلام) حذیفة بن یمان و…به همراه سپاهی از کوفه به قصد خراسان به راه افتادند…» 23 مورخ نیز پس از طبری، همین گزارش را از طبری گرفته و آن را با اندک تفاوتی در عباراتهایی نقل کردهاند.[2]
این گزارش نیز چند اشکال دارد و در نتیجه قبول آن را با مشکل مواجه میکند. اشکالات این گزارش از این قرار است:
اولا: طبری اگر چه گزارش خود را با ذکر سند نقل کرده است، ولی در سلسله سند آن افراد مجهول و غیر قابل اعتماد وجود دارد. سلسله سند خبر طبری از این قرار است: «عُمَر بن شَبَّه از علیبنمحمد (مدائنی ) از علی بن مجاهد از حَنَش بن مالک». راوی اول، یعنی «حَنَشبن مالک» که اصل خبر از او نقل شده است، شخصی مجهول میباشد و در کتب رجالی اسمی و نشانی از او وجود ندارد. از «علی بن مجاهد» نیز با عنوان دروغگو و جاعلحدیث نام بده شده[3] و از «علی بن محمد مدائنی» نیز با عنوان شخصی که در نقل حدیث قوی نیست، درکتابهای رجالی اهل سنت یاد شده است.[4]3. گزارش بعدی متعلق است به «ابوالقاسم حمزة بن یوسف بن ابراهیم سهمی». او در کتاب «تاریخ جرجان» که در قرن 5 نگاشته، آورده است: «از اصحاب پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) که به گرگان آمدند، حسین بن علی(علیهماالسلام) عبداللّه بن عُمَر و حذیفة بن یمان هستند و گفته شده حسن بن علی(علیهماالسلام) نیز آمده است».[5]این گزارش نیز علاوه بر اینکه سند ندارد، دارای چندین اشکال است:
اولاً: او معیّن نکرده است که امام حسن(علیهالسلام) و امام حسین(علیهالسلام) در زمان کدام خلیفه به گرگان رفتهاند؛ خلفای سهگانه یا در زمان خود امیرالمومنین(علیهالسلام)؟
ثانیاً: معلوم نیست که آیا آنان برای شرکت در جنگ به این شهر رفتهاند یا برای امر دیگری؟
ثالثاً: نویسنده کتاب گفته است: «اگر این گفته درست باشد، معلوم میشود که این حادثه در زمان خلافت علی بن ابی طالب(علیهالسلام) بوده است».[6]علاوه بر این باید گفت: اگر این حادثه در عصر خلافت امیرالمومنین(علیهالسلام) نیز رخ داده باشد، نمیتوان پذیرفت که امام حسن(علیهالسلام) با عبد الله بن زبیر در این سفر همراه بوده است؛ زیرا عبدالله همراه پدرش از همان روزهای آغازین خلافت امیرالمومنین(علیهالسلام) به مخالفت با حضرت برخاستند و بعد از مدت کوتاهی، جنگ جمل را به راه انداختند؛ بنابراین چگونه ممکن است امام حسن(علیهالسلام) پسر زبیر را در سفر یاد شده همراهی کرده باشد؟
در نتیجه: بنا بر گزارشهای نقل شده که دو مورد آن بدون سند و یکی از آنها را افراد مجهول و دروغگو نقل کرده بودند، نمیتوان حضور امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام) را قطعی دانست. علاوه بر این باید گفت، طبق روایتهای متعدد، امیرالمومنین(علیهالسلام) بسیار مراقب جان امام حسن و امام حسین(علیهالسلام) بود و ظاهرا هدف اصلی حضرت این بود که آنها پس از او عهدهدار امامت شوند.
حتی نقل شده منافقان به «محمد حنفیه» گفتند: چرا امیرالمؤمنین(علیهالسلام) تو را در جنگ جلو میاندازد و حسن و حسین(علیهماالسلام) را پست سر قرار میدهد؟ او جواب داد: «چون آن دو، چشمان اویند و من دست راست او و او با دست راستش از چشمانش دفاع میکند».[7]برگرفته از پایگاه رهروان ولایت
پینوشت قسمت دوم:
[1]. بلاذری، فتوح البلدان، ص330.
[2]. تاریخ طبری، ج3، ص323.
[3]. الجرح و التعدیل، ابوحاتم رازی، ج ۶، ص ۲۰۵.
[4]. شمس الدین ذهبی، العبر فی خبر من عبر، ج4، ص73 ؛ الغدیر،ج5، ص245.
[5]. سهمی، تاریخ جرجان، ص7.
[6]. همان، ص9.
[7].نک: دانشنامه امام حسین(علیهالسلام)، ری شهری، ج ۲، ص ۳۹۶ ؛ نهج البلاغه، خ 207؛ ابوجعفر محمد بن عبداللّه الاسکافی، المعیار و الموازنة، تحقیق محمدباقرمحمودی، ص151؛ طبری، همان، ج4، ص44؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص179.