با صدای زنگ، به هدف بزنید
چگونه مدرسه را به میدان موفقیّت تبدیل کنیم
تابستان، نه خیلی بیخبر، ولی خب خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکردم، کولهپشتیاش را روی دوشش انداخت و برایم دست تکان داد. وقتی مهمانم بود، روزهای خوبی را سپری کردم. حالا که دارد میرود، جای خالیاش انگار اندازهی یک گودال بزرگ خالی شده. توی این گودال میشود یک درخت توت کاشت؛ بزرگ و تنومند، پُرسایه و میوه. وقتی رفت، تازه فهمیدم برایم چه هدیههایی گذاشته. یواشکی و بیصدا برای اینکه دلم کمتر برایش تنگ شود و سرم تا رسیدن دوبارهاش گرم شود. برایم یک بُقچه تصمیم و یک قاب بزرگ هدف گذاشته بود. همینطور که داشتم سوغاتهایش را باز میکردم، زنگ رسیدن مهر و مدرسه به صدا درآمد. بُقچهام را زدم زیر بغلم و به سمتش دویدم. از همیشه باانرژیتر و مشتاقتر. میخواستم تابستان که دوباره برگشت، برایش هفت تیر تیز هدیه دهم. تیرهایی که همه به هدف خوردهاند.
تیر اوّل: تفکّر انتقادی و حل مسئله
در مدرسه هر روز یک اتّفاق تازه میافتد. اتّفاقها گاه بحق هستند و گاه ناحق. گاه باید از خودت دفاع و گاه باید اشتباههایت را قبول کنی. وقتی خوب مسائل را میبینی، میفهمی و توی ذهنت حلّاجی میکنی، یعنی داری برای یک تفکّر منطقی و روشن آماده میشوی؛ ساده چیزها را نگاه نمیکنی و مثل یک مسئله ریاضی، مسائل پیشآمده را حل میکنی و منتظر اتّفاقهای جدیدی، نه اینکه از آن بترسی!
تیر دوّم: کار گروهی و اثرگذاری
این همه همکلاسی داشته باشی و یک گروه باحال و خفن، درست نکنی؟ اشکالی ندارد که چند نفری با تو مخالف باشند یا اصلاً هر کدامتان یک سازی بزنید! مهم این است همدیگر را درک کنید و روی هم اثر داشته باشید؛ تو از دیگران یاد بگیری و دیگران از تو!
تیر سوّم: چابکی و سازگاری
زمان، چه بخواهی چه نخواهی میگذرد. باید فرز و چابک باشی و بتوانی خودت را با شرایط سازگار کنی؛ سریع تصمیمبگیری، درست عمل کنی و شرایط پیشآمده را با روی خوش و نشاط بپذیری؛ همهش همینه!
تیر چهارم: ابتکار و کارآفرینی
راههایی که بقیّه رفتهاند به جاهایی میرود که بقیّه رفتهاند! یک راه نو میتوانی بسازی؟ همیشه همان نقّاشیای را که همه میکشند، نکش! همیشه رنگهایی را که بقیّه کنار هم میگذارند انتخاب نکن! همیشه آنطور که اوّلین بار به ذهنت میرسد، مسئلهها حل نمیشوند. فکر کن چطور میشود یک جور دیگر دید و فهمید. آفرین! حالا به بقیّه هم یاد بده. حالا شروع به استفاده از وقتهای پرت و خلق کارهای آفریدهنشده کن. از زنگ تفریح میتوانی شروع کنی. چطور است؟
تیر پنجم: ارتباط نوشتاری و شفاهی
از این سادهتر نمیشود! خوب حرف بزن، خوب بنویس! البتّه قبل از آن باید خوب بشنوی!
تیر ششم: دسترسی و تحلیل اطلاعات
از کجا باید برای موفقیّت اطّلاعات پیدا کنی؟ بگرد و جاهای درست یادگرفتنی را پیدا کن! کتاب خوب؟ فیلم خوب؟ یک همشاگردی زرنگ و مهربان خوب؟ یک معلّم دلسوز و پراطّلاعات خوب؟ با چشمهای باز، چشمههای اطّلاعات را پیدا کن و در زمان و با کیفیّت مناسب همه را توی فکرت بچین: مرتّب و منظم، نه شلوغ و درهم.
تیر هفتم: کنجکاوی و تخیّل
تیر آخر را به آسمان بزن؛ به ابرهای پنبهای که هر لحظه یک رنگ و شکل دارند. چه اشکالی دارد سر زنگ فیزیک بارهای الکتریکی را مثل هیولاهای یک سرزمین ناشناخته ببینی؟ یا برای مولکولها یک قصّهی افسانهای ولی خندهدار بسازی؟ بگذار این علم و دانستیها هم کمی بخندند. روح کاشفانشان هم وقتی شما با تخیّل و کنجکاوی سر به سرشان میگذارید، شاد میشوند. پس تا میتوانید شاد باشید.
منبع: مجله باران