خانه » همه » مذهبی » بحث آخرالزمان در مباحث سیاسی و اجتماعی و تاریخی معاصر

بحث آخرالزمان در مباحث سیاسی و اجتماعی و تاریخی معاصر


بحث آخرالزمان در مباحث سیاسی و اجتماعی و تاریخی معاصر

۱۳۹۴/۱۰/۲۸


۶۱ بازدید

بحث آخرالزمان در مباحث سیاسی و اجتماعی و تاریخی معاصر

بحث آخرالزمان در مباحث سیاسی و اجتماعی و تاریخی معاصر

بعضی از افراد به اتکاء اینکه بعد از آنکه دنیا پر از ظلم و جور شد عدل کلی پیدا می شود با هر اصلاحی مخالفند، می گویند دنیا باید پر از ظلم و جور بشود تا یکدفعه انقلاب گردد و پر از عدل و داد بشود. اگر هم به زبان نیاورند، ته دلشان با اصلاح مخالف است. اگر ببینند یک کسی یک قدم اصلاحی بر می دارد ناراحت می شوند. وقتی که می بینند در جامعه ای یک علامت توجهی در مردم به سوی دیانت پیدا شده واقعا ناراحت می شوند، می گویند نباید چنین چیزی بشود، باید هی بدتر شوند تا حضرت ظهور کنند، اگر بنا بشود ما یک کاری کنیم که مردم به سوی دین بیایند ما به ظهور امام مهدی (ع) خیانت کرده و ظهور ایشان را تأخیر انداخته ایم.

آیا واقعا مطلب از همین قرار است یا نه؟ بعضی از فلسفه ها که برخی از سیستم های اجتماعی و سیاسی را می پسندند، طرفدار انقلاب به معنی انفجارند. به عقیده آنها هر چیزی که جلوی انفجار را بگیرد بد است. و به همین جهت می بینید بعضی از روش ها و سیستم های اجتماعی به طور کلی با اصلاحات اجتماعی مخالفند، می گویند: این اصلاحات چیست که شما می کنید؟ بگذارید اصلاح نباشد، بگذارید هی مفاسد زیاد بشود، عقده ها و کینه ها زیاد بشود، ناراحتی و ظلم بیشتر بشود، کارها پریشان تر بشود، هی پریشانی و پریشانی تا یکمرتبه از بن زیر و رو بشود و انقلاب صورت گیرد.

فقه ما در اینجا وضع روشنی دارد. آیا ما مسلمانان راجع به ظهور حضرت حجت باید اینجور فکر کنیم؟ باید بگوییم: بگذارید معصیت و گناه زیاد بشود، بگذارید اوضاع پریشان تر گردد، پس امر به معروف و نهی از منکر نکنیم، بچه هامان را تربیت نکنیم، بلکه خودمان هم برای اینکه در ظهور حضرت حجت سهیم باشیم العیاذ بالله نماز نخوانیم، روزه نگیریم، هیچ وظیفه ای را انجام ندهیم، دیگران را هم تشویق کنیم که نماز را رها کنید، روزه را رها کنید، زکات را رها کنید، حج را رها کنید، بگذارید همه اینها از بین برود تا مقدمات ظهور فراهم بشود؟

خیر، این بدون شک بر خلاف یک اصل قطعی اسلامی است، یعنی به انتظار ظهور حضرت حجت، هیچ تکلیفی از ما ساقط نمی شود، نه تکلیف فردی و نه تکلیف اجتماعی شما در تشیع (که اساسا این اعتقاد از یک نظر اختصاص به دنیای تشیع دارد) تا چه رسد به اهل تسنن، یک عالم پیدا نمی کنید که بگوید انتظار ظهور حضرت حجت یک تکلیف کوچک را از ما ساقط می کند. هیچ تکلیفی را از ما ساقط نمی کند. این یک نوع تفسیر از ظهور حضرت حجت است.

نوع دیگر این است که صحبت رسیده شدن است نه صحبت انفجار، مثل یک میوه در صراط تکامل است. میوه موقعی دارد که باید برسد، یعنی سیر تکاملی خودش را طی کند و برسد به مرحله ای که باید چیده شود. مسئله ظهور حضرت حجت، شباهت دارد به رسیدن یک میوه، یعنی اگر ایشان تاکنون ظهور نکرده اند، نه فقط به خاطر این است که گناه کم شده است، بلکه همچنین هنوز دنیا به آن مرحله از قابلیت نرسیده است، و به همین جهت شما در روایات شیعه زیاد می بینید که هر وقت آن اقلیت سیصد و سیزده نفر پیدا شد، امام ظهور می کند. هنوز همان اقلیت سیصد و سیزده نفر (یا کمتر یا بیشتر) وجود ندارد، یعنی زمان باید آنقدر جلو برود که از یک نظر هر اندازه فاسد بشود، از نظر دیگر آنهایی که می خواهند حکومت را تشکیل بدهند و به تبع و در زیر لوای ایشان زمامدار جهان بشوند پدید آیند. هنوز چنین مردان لایقی در دنیا به وجود نیامده اند. بله “تا پریشان نشود کار به سامان نرسد” اما پریشانی تا پریشانی فرق می کند.

همیشه در دنیا پریشانی پیدا می شود، پشت سر پریشانی سامان پیدا می شود، بعد این سامان تبدیل به پریشانی می شود اما پریشانی در یک سطح عالی تر، نه در سطح پایین. بعد آن پریشانی تبدیل به یک سامان می شود، باز در یک سطح عالی تر از سامان اول. بعد آن سامان تبدیل به یک پریشانی می شود، باز پریشانی در یک سطح عالی تر. یعنی این پریشانی بعد از آن سامان، حتی بر خود آن سامان برتری دارد. به همین جهت می گویند حرکت اجتماع بشر حرکت حلزونی است، یعنی حرکت دوری ارتفاعی است، در عین اینکه اجتماع بشر دور می زند، در یک سطح افقی دور نمی زند، رو به بالا دور می زند. بله، مرتب سامان ها به پریشانی ها می گراید اما پریشانی که در عین اینکه پریشانی است در سطح بالاتر است.

بدون شک امروز دنیای ما یک دنیای پریشان و از هم گسیخته ای است، یک دنیایی است که الان اختیار از دست زمامداران بزرگ درجه اول آن هم بیرون است، اما این یک پریشانی است در سطح جهان، با پریشانی در ده از زمین تا آسمان فرق می کند، با سامان یک ده هم از زمین تا آسمان فرق می کند، با سامان یک شهر هم از زمین تا آسمان فرق می کند.

بنابراین، ما هم رو به پریشانی می رویم و هم رو به سامان، در آن واحد. ما که رو به ظهور حضرت حجت می رویم، در آن واحد هم رو به پریشانی می رویم، چون از سامان به پریشانی باید رفت، چند سال پیش (تا چه رسد به پانصد سال پیش) این افکاری که امروز در میان افراد بشر پیدا شده، پیدا شده بود؟! امروز دیگر روشنفکران جهان می گویند: یگانه راه چاره بدبختی های امروز بشر تشکیل یک حکومت واحد جهانی است.

اصلا در گذشته چنین فکری به مخیله بشر نمی توانست خطور بکند. پس چون ما در عین اینکه رو به پریشانی می رویم، رو به سامان هم می رویم، به همین جهت اسلام هرگز دستور نمی دهد که تکالیف را انجام ندهید. اگر غیر از این بود دستور می داد که محرمات را ارتکاب بکنید، واجبات را ترک بکنید، امر به معروف و نهی از منکر نکنید، بچه هایتان را تربیت نکنید، بگذارید فساد بیشتر بشود، شما که می روید دنبال نماز خواندن، روزه گرفتن، امر به معروف، تالیف کتاب، سخنرانی، تبلیغ، و می خواهید سطح تبلیغات را بالا ببرید، شما که می خواهید اصلاح بکنید، ظهور حضرت حجت را تأخیر می اندازید. خیر، همین اصلاحات هم ظهور حضرت حجت را نزدیک می کند همانطور که آن پریشانی ها نیز ظهور حضرت حجت را نزدیک می کند.

ابدا مسئله انتظار ظهور حضرت حجت نباید این خیال را در دماغ ما بیاورد که ما که منتظر ظهور هستیم، پس فلان تکلیف کوچک یا بزرگ از ما ساقط است، هیچ تکلیفی از ما ساقط نمی شود. کوشش کنید فکر خودتان را در مسئله حضرت حجت با آنچه که در متن اسلام آمده تطبیق بدهید. غالب ما این را به صورت یک آرزوی کودکانه یک آدمی که دچار عقده و انتقام است در آورده ایم.

گویی حضرت حجت فقط انتظار دارند که کی خداوند تبارک و تعالی به ایشان اجازه بدهند که مثلا بیایند ما مردم ایران را غرق در سعادت بکنند یا شیعه را غرق در سعادت بکنند، آن هم شیعه ای که ما هستیم که شیعه نیستیم. نه، این یک فلسفه بزرگ جهانی است، چون اسلام یک دین جهانی است، چون تشیع به معنی واقعی اش یک امر جهانی است.

این را ما باید به صورت یک فلسفه بزرگ جهانی تلقی بکنیم. وقتی قرآن کریم می گوید: «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون؛ و همانا در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.» (انبیاء/ 105) ظهور مهدی موعود، تحقق بخش وعده ای است که خداوند متعال از قدیم ترین زمان ها در کتب آسمانی به صالحان داده است که زمین از آن آنان است. صحبت از زمین است، نه صحبت از این منطقه و آن منطقه و این قوم و آن نژاد.

اولا امیدواری به آینده است که دنیا در آینده نابود نمی شود. امروز این فکر در دنیای اروپا پیدا شده که بشر در تمدن خودش به مرحله ای رسیده که با گوری که خودش به دست خودش کنده است یک گام بیشتر فاصله ندارد. طبق اصول ظاهری نیز همین طور است ولی اصول دین و مذهب به ما می گوید: زندگی سعادتمندانه بشر آن است که در آینده است، این که اکنون هست موقت است.

دوم: آن دوره، دوره عقل و عدالت است. اجتماع بشری سه دوره را باید طی کند. یک دوره، دوره اساطیر و افسانه ها و به تعبیر قرآن دوره جاهلیت است. دوره دوم، دوره علم است، ولی علم و جوانی، یعنی دوره حکومت خشم و شهوت. به راستی عصر ما بر چه محوری می گردد؟ اگر انسان، دقیق حساب کند می بیند محور گردش زمان ما یا خشم است و یا شهوت. عصر ما بیش از هر چیزی عصر بمب است (یعنی خشم) و عصر مینی ژوپ است (یعنی شهوت).

آیا دوره ای نخواهد آمد که آن دوره، حکومت، نه حکومت اساطیر باشد و نه حکومت خشم و شهوت و بمب و مینی ژوپ؟ دوره ای که واقعا در آن دوره معرفت و عدالت و صلح و انسانیت و معنویت حکومت کند؟ چگونه می شود که چنین دوره ای نیاید؟! مگر می شود که خداوند این عالم را خلق کرده باشد و بشر را به عنوان اشرف مخلوقات آفریده باشد، بعد بشر به دوره بلوغ خودش نرسیده یک مرتبه تمام بشر را زیر و رو کند؟! پس مهدویت یک فلسفه بسیار بزرگ است.

آرمان قیام و انقلاب مهدی (ع) یک فلسفه بزرگ اجتماعی اسلامی است، این آرمان بزرگ گذشته از اینکه الهام بخش ایده و راه گشای به سوی آینده است، آینه بسیار مناسبی است برای شناخت آرمانهای اسلامی. این نوید، ارکان و عناصر مختلفی دارد که برخی فلسفی و جهانی است و جزئی از جهان بینی اسلامی است، برخی فرهنگی و تربیتی است، برخی سیاسی است، برخی اقتصادی است، برخی اجتماعی است، برخی انسانی، یا انسانی طبیعی است.

ریشه فسادها و تباهی ها، نقص روحی و معنوی انسان است. انسان هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی می کند و خشم و شهوت بر او و عقل او حاکم است. انسان بالفطره در راه تکامل فکری و اخلاقی و معنوی پیش می رود. نه شر و فساد لازم لاینفک طبیعت بشر است و نه جبر تمدن فاجعه خودکشی دسته جمعی را پیش خواهد آورد. آینده ای بس روشن و سعادت بخش و انسانی، که در آن شر و فساد از بیخ و بن بر کنده خواهد شد در انتظار بشریت است. این نظریه الهامی است که دین می کند. نوید مقدس قیام و انقلاب مهدی موعود در اسلام در زمینه این الهام است.

منـابـع

مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی- صفحه 52-50

مرتضی مطهری- سیری در سیره ائمه اطهار- صفحه 257-252

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد