دوست گرامی. همانگونه که اشاره شد، قرآن مجید سه شرط اساسی برای قبولی توبه ذکر کرده است:
1ـ گناه از روی جهالت و نادانی انجام گرفته باشد.
2ـ توبه به تأخیر نیفتد.
3ـ گناه و خطا اصلاح و جبران گردد، یعنی حق الله و حق الناس ادا شود.
قیود مذکور را میتوان از آیات مختلف برداشت کرد: إنّما التّوْبَةُ عَلَی اللهِ لِلّذِینَ یعْمَلُونَ السُّوءَ بِجِهالَةٍ ثُمّ یتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ فَاؤلئِکَ یتُوبُ اللهُ عَلَیهِمْ وَکانَ اللهُ عَلِیماً حَکِیماً؛ پذیرش توبه بر خدا است، نسبت به کسانی که از روی جهالت، کار زشت انجام میدهند، آنگاه زود توبه میکنند. خدا توبه اینان را میپذیرد و خدا دانا و حکیم است.( نساء (4) آیه 17)
در آیه بالا قید بجهالة به کار رفته است، در این زمینه باید دانست: جهل و جهالت دو معنی دارد: هیچگونه اطلاعی نداشتن، آگاه نبودن به حقایق امور. بیشتر اوقات کلمه جاهل و جهالت در مورد دوم به کار میرود که انسان شناخت ابتدایی به زشتی و حکم عملی دارد، ولی این آگاهی عمیق و تاثیرگذار نیست و مانع غفلت او نمی شود و بسان افراد ناآگاه، کارهای بد را انجامی میدهد.
امام صادق(ع) در مورد آیات مربوط به جهالت فرمود: گناهی است که بنده خدا آن را انجام میدهد و اگر چه از حکم آن آگاه میباشد، ولی آنگاه که تصمیم میگیرد عمل خلافی را انجام دهد، در واقع جاهل است. آن گاه حضرت به جریان یوسف(ع) و برادرانش اشاره میکند که قرآن از یوسف یاد میکند که وی به برادرانش گفت: هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیوسُفَ وَأخِیه إذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ؛ آیا به خاطر دارید ستمی را که بر یوسف و برادر او روا داشتید، در حالی که همگی جاهل بودید.( یوسف (12) آیه 89) برادران یوسف همگی زشتی ظلم را درک میکردند، ولی به دلیل خودخواهی یا حسادت یا هوی و هوس چنان برخورد کردند که گویی نسبت به زشتی کار خود به کلی ناآگاه بودند. ( بحار الانوار، ج 6، ص 32)
بنابراین کار زشتی که از روی هوی و هوس انجام گیرد، پس از ندامت و تحقق توبه، قابل بخشش است، ولی عملی که شخص از زشتی آن آگاهی کامل دارد و از روی عناد و لجاجت و تکبر انجام می دهد، مشمول رحمت بیکران الهی نمیگردد، زیرا پشیمانی از شخص لجوج حاصل نمیگردد. البته گاهی اتفاق افتاده است که یک نفر لجوج از عناد خود دست بر میدارد و در مقابل حق، سر فرود میآورد، در این گونه مواقع معلوم میشود که عناد او از روی جهالت بوده است. (ترجمه المیزان، ج 4، ص 390)
شرط دوم برای قبولی توبه، در نظر گرفتن زمان توبه است که در آیه ثُمَّ یتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ ( نساء (4) آیه 17) آمده، البته به قرینه آیه دیگر که فرموده است: وَلَیستِ التَّوْبَةُ لِلّذِینَ یعْمَلُونَ السّیئِاتِ حَتّی إذا حَضَرَ أحَدُهُمُ الْمَوْتُ؛ برای گروهی که کارهای زشت انجام میدهند و در لحظهای که مرگ آنان فرا میرسد توبه میکنند، توبهای نیست ( همان، آیه 18) میتوان نتیجه گرفت که توبه پیش از فرا رسیدن مرگ پذیرفته میشود.
علامه طباطبایی با استفاده از آیه فوق میگوید: مراد از کلمه قریب پیش از پیدا شدن علامتهای مرگ است. منظور این است که گناهکار پیش از پیدا شدن علامتهای آخرت و فرا رسیدن مرگ توبه کند، وگرنه فقط توبه فایدهای ندارد. (ترجمه المیزان، ج 4، ص 390) امام صادق(ع) میفرماید: بین انسان و مرگ نزدیک است، پس توبهای مقبول است که پیش از یقین به مرگ انجام گیرد. ( سفینة البحار، ج 1، ص 127)
شرط سوم برای قبولی توبه، جبران خطای گذشته و اصلاح خویش است. این نکته از آیاتی که توبه را مقید به اصلاح کرده است، استفاده میشود: أنّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءً بِجِهالَةٍ ثُمّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأصْلَحَ فَإنّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ هر کس از شما از روی جهالت عمل زشتی مرتکب شود و سپس توبه نماید و عمل صالح انجام دهد، در آن صورت خداوند آمرزنده و مهربان است. ( انعام (6) آیه 54)
علامه طباطبایی میگوید: مقید کردن توبه به اصلاح برای این است که دلالت کند توبه وقتی محقق میشود که از روی حقیقت و واقع باشد، زیرا کسی که حقیقتاً به سوی خدای سبحان بازگشت کرد و به وی پناه برد، هرگز خود را به پلیدی گناه آلوده نمیکند. این است معنای توبه، نه فقط این که بگوید: أتوب إلی الله اما در دل همان آلودهای باشد که بوده است.( ترجمه المیزان، ج 7، ص 148 ـ 149)
پیام آیه این است که پس از ندامت میباید در عمل به جبران گناهان پرداخت. اگر حق الله از دست رفته، واجبات الهی قضا شود و اگر حق الناس پامال شده، به نوعی تدارک گردد و رضایت صاحب حق به دست آید. البته باید به یاد داشت این سه عنصر، هر چند به عنوان شرایط قبولی توبه مطرح میشود، ولی در حقیقت از عناصر تشکیل دهندة توبه به شمار میروند، یعنی اگر گناه از روی عناد صورت گیرد و یا تا لحظه مرگ به تأخیر افتاد و یا جبران گذشته نشود و اصلاح صورت نگیرد، توبه واقعی محقق نشده است.
رسول خدا (ص) فرمود: آیا میدانید توبه کننده چه کسی است؟ گفتند: نه، حضرت فرمود: هرگاه بندهای توبه کند و ناراضیان از خود را راضی نگرداند و در عبادت خویش نیفزاید، نیز لباس خویش را تغییر ندهد و دوستانش را عوض نکند، همچنین محل نشستن خود را تغییر ندهد و رختخواب و متکایش را عوض ننماید، نیز اخلاق و نیاتش را دگرگون نسازد و دلش را نگشوده و دستش را باز ننماید، همچنین آرزویش را کوتاه نکند و زبانش را حفظ ننماید و زیادی نیروی خود را از بدن نگیرد، توبه کننده نیست. اگر بدین خصال پایداری کند، تائب است.( بحار الانوار، ج 6، ص 36)
هرچند روایت بالا ممکن است در صدد بیان مرتبه عالی توبه باشد، اما به هر حال بیانگر لزوم تغییرات در حوزه اندیشه و عمل و در جنبههای مختلف شخصیتی و روشهای زندگی توبه کننده است. بدون شرایط فوق، اصل تحقق توبه زیر سؤال میرود، از این رو در روایت از کلمه (لیس بتائب) استفاده شده است، یعنی شخصی که در عمل خود بازنگری نکند، توبهکار نیست، نه این که توبه واقع شده، ولی مورد قبول و پذیرش حق تعالی نباشد.
اما اگر کسی از گناهان خود پشیمان شد و توبه کرد، باید بداند که حتما لطف خدا شامل حال شما شده است و کاملا به رحمت و بخشش الهی امیدوار باشد. پیامبر خدا (ص)می فرماید: التائب من الذنب کمن لا ذنب له – توبه کننده از گناه همانند کسی است که گناهی نکرده است (بحار ج 2 ص 154)
و باز در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است: التائب من الذنب کمن لاذنب له والمقیم علی الذنب و هو مستغفر منه کالمستهز، کسی که از گناه توبه کند، همچون کسی است که اصلا گناه نکرده است و کسی که به گناه خود ادامه دهد در حالی که استغفار می کند، مانند کسی است که مسخره می کند (همان، ص 296)
مهمترین علامت توبه حقیقی که خدای متعال آن را می پذیرد آن است که انسان خودش ببینید تغییر در رفتار و منش و زندگی او ایجاد شده است یا خیر. اگر دید تغییر کرده و رابطه اش با خدا اصلاح شده و دیگر گناهان سابق را تکرار نمی کند، بداند که خدای متعال به او عنایت دارد و مورد قبول و پذیرش او واقع شده است و نتیجه ی این پذیرش، پاک شدن گناه از پرونده ی اعمال است. خداوند درباره صفات متقین اینگونه می فرماید: والَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ – (پرهیزگاران) کسانی هستند که وقتى مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مى افتند و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى کنند- و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمى ورزند، با اینکه مى دانند (آل عمران، 135)
اگر انسان این راه را به درستی طی کند نباید در بخشش و مهربانی خدای متعال شک داشته باشد، البته کسی که واقعا توبه می کند و موفق به بازگشت به سوی خدا می شود، اثر توبه در زندگی و باطن و ظاهرش آشکار خواهد شد.
هر قدر آثار واقعى توبه در اعمال و کنش هاى ما بیشتر هویدا گردد، رغبت کمترى به گناه و اراده و عزم راسخ ترى در اطاعت پروردگار خواهیم داشت و این نشان مى دهد که توبه ما نیز توبه واقعى ترى بوده است و به همین نسبت مقبول تر واقع گردیده است. امام امت (ره) مى فرمودند: اگر بعد از ماه مبارک رمضان تغییرى در حالات خود یافتید به همان نسبت وارد ضیافت الله شده اید، ولى اگر دگرگونى در شما پدید نیامد از آن بى بهره ماندید.
1ـ گناه از روی جهالت و نادانی انجام گرفته باشد.
2ـ توبه به تأخیر نیفتد.
3ـ گناه و خطا اصلاح و جبران گردد، یعنی حق الله و حق الناس ادا شود.
قیود مذکور را میتوان از آیات مختلف برداشت کرد: إنّما التّوْبَةُ عَلَی اللهِ لِلّذِینَ یعْمَلُونَ السُّوءَ بِجِهالَةٍ ثُمّ یتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ فَاؤلئِکَ یتُوبُ اللهُ عَلَیهِمْ وَکانَ اللهُ عَلِیماً حَکِیماً؛ پذیرش توبه بر خدا است، نسبت به کسانی که از روی جهالت، کار زشت انجام میدهند، آنگاه زود توبه میکنند. خدا توبه اینان را میپذیرد و خدا دانا و حکیم است.( نساء (4) آیه 17)
در آیه بالا قید بجهالة به کار رفته است، در این زمینه باید دانست: جهل و جهالت دو معنی دارد: هیچگونه اطلاعی نداشتن، آگاه نبودن به حقایق امور. بیشتر اوقات کلمه جاهل و جهالت در مورد دوم به کار میرود که انسان شناخت ابتدایی به زشتی و حکم عملی دارد، ولی این آگاهی عمیق و تاثیرگذار نیست و مانع غفلت او نمی شود و بسان افراد ناآگاه، کارهای بد را انجامی میدهد.
امام صادق(ع) در مورد آیات مربوط به جهالت فرمود: گناهی است که بنده خدا آن را انجام میدهد و اگر چه از حکم آن آگاه میباشد، ولی آنگاه که تصمیم میگیرد عمل خلافی را انجام دهد، در واقع جاهل است. آن گاه حضرت به جریان یوسف(ع) و برادرانش اشاره میکند که قرآن از یوسف یاد میکند که وی به برادرانش گفت: هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیوسُفَ وَأخِیه إذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ؛ آیا به خاطر دارید ستمی را که بر یوسف و برادر او روا داشتید، در حالی که همگی جاهل بودید.( یوسف (12) آیه 89) برادران یوسف همگی زشتی ظلم را درک میکردند، ولی به دلیل خودخواهی یا حسادت یا هوی و هوس چنان برخورد کردند که گویی نسبت به زشتی کار خود به کلی ناآگاه بودند. ( بحار الانوار، ج 6، ص 32)
بنابراین کار زشتی که از روی هوی و هوس انجام گیرد، پس از ندامت و تحقق توبه، قابل بخشش است، ولی عملی که شخص از زشتی آن آگاهی کامل دارد و از روی عناد و لجاجت و تکبر انجام می دهد، مشمول رحمت بیکران الهی نمیگردد، زیرا پشیمانی از شخص لجوج حاصل نمیگردد. البته گاهی اتفاق افتاده است که یک نفر لجوج از عناد خود دست بر میدارد و در مقابل حق، سر فرود میآورد، در این گونه مواقع معلوم میشود که عناد او از روی جهالت بوده است. (ترجمه المیزان، ج 4، ص 390)
شرط دوم برای قبولی توبه، در نظر گرفتن زمان توبه است که در آیه ثُمَّ یتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ ( نساء (4) آیه 17) آمده، البته به قرینه آیه دیگر که فرموده است: وَلَیستِ التَّوْبَةُ لِلّذِینَ یعْمَلُونَ السّیئِاتِ حَتّی إذا حَضَرَ أحَدُهُمُ الْمَوْتُ؛ برای گروهی که کارهای زشت انجام میدهند و در لحظهای که مرگ آنان فرا میرسد توبه میکنند، توبهای نیست ( همان، آیه 18) میتوان نتیجه گرفت که توبه پیش از فرا رسیدن مرگ پذیرفته میشود.
علامه طباطبایی با استفاده از آیه فوق میگوید: مراد از کلمه قریب پیش از پیدا شدن علامتهای مرگ است. منظور این است که گناهکار پیش از پیدا شدن علامتهای آخرت و فرا رسیدن مرگ توبه کند، وگرنه فقط توبه فایدهای ندارد. (ترجمه المیزان، ج 4، ص 390) امام صادق(ع) میفرماید: بین انسان و مرگ نزدیک است، پس توبهای مقبول است که پیش از یقین به مرگ انجام گیرد. ( سفینة البحار، ج 1، ص 127)
شرط سوم برای قبولی توبه، جبران خطای گذشته و اصلاح خویش است. این نکته از آیاتی که توبه را مقید به اصلاح کرده است، استفاده میشود: أنّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءً بِجِهالَةٍ ثُمّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأصْلَحَ فَإنّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ هر کس از شما از روی جهالت عمل زشتی مرتکب شود و سپس توبه نماید و عمل صالح انجام دهد، در آن صورت خداوند آمرزنده و مهربان است. ( انعام (6) آیه 54)
علامه طباطبایی میگوید: مقید کردن توبه به اصلاح برای این است که دلالت کند توبه وقتی محقق میشود که از روی حقیقت و واقع باشد، زیرا کسی که حقیقتاً به سوی خدای سبحان بازگشت کرد و به وی پناه برد، هرگز خود را به پلیدی گناه آلوده نمیکند. این است معنای توبه، نه فقط این که بگوید: أتوب إلی الله اما در دل همان آلودهای باشد که بوده است.( ترجمه المیزان، ج 7، ص 148 ـ 149)
پیام آیه این است که پس از ندامت میباید در عمل به جبران گناهان پرداخت. اگر حق الله از دست رفته، واجبات الهی قضا شود و اگر حق الناس پامال شده، به نوعی تدارک گردد و رضایت صاحب حق به دست آید. البته باید به یاد داشت این سه عنصر، هر چند به عنوان شرایط قبولی توبه مطرح میشود، ولی در حقیقت از عناصر تشکیل دهندة توبه به شمار میروند، یعنی اگر گناه از روی عناد صورت گیرد و یا تا لحظه مرگ به تأخیر افتاد و یا جبران گذشته نشود و اصلاح صورت نگیرد، توبه واقعی محقق نشده است.
رسول خدا (ص) فرمود: آیا میدانید توبه کننده چه کسی است؟ گفتند: نه، حضرت فرمود: هرگاه بندهای توبه کند و ناراضیان از خود را راضی نگرداند و در عبادت خویش نیفزاید، نیز لباس خویش را تغییر ندهد و دوستانش را عوض نکند، همچنین محل نشستن خود را تغییر ندهد و رختخواب و متکایش را عوض ننماید، نیز اخلاق و نیاتش را دگرگون نسازد و دلش را نگشوده و دستش را باز ننماید، همچنین آرزویش را کوتاه نکند و زبانش را حفظ ننماید و زیادی نیروی خود را از بدن نگیرد، توبه کننده نیست. اگر بدین خصال پایداری کند، تائب است.( بحار الانوار، ج 6، ص 36)
هرچند روایت بالا ممکن است در صدد بیان مرتبه عالی توبه باشد، اما به هر حال بیانگر لزوم تغییرات در حوزه اندیشه و عمل و در جنبههای مختلف شخصیتی و روشهای زندگی توبه کننده است. بدون شرایط فوق، اصل تحقق توبه زیر سؤال میرود، از این رو در روایت از کلمه (لیس بتائب) استفاده شده است، یعنی شخصی که در عمل خود بازنگری نکند، توبهکار نیست، نه این که توبه واقع شده، ولی مورد قبول و پذیرش حق تعالی نباشد.
اما اگر کسی از گناهان خود پشیمان شد و توبه کرد، باید بداند که حتما لطف خدا شامل حال شما شده است و کاملا به رحمت و بخشش الهی امیدوار باشد. پیامبر خدا (ص)می فرماید: التائب من الذنب کمن لا ذنب له – توبه کننده از گناه همانند کسی است که گناهی نکرده است (بحار ج 2 ص 154)
و باز در روایتی دیگر از آن حضرت آمده است: التائب من الذنب کمن لاذنب له والمقیم علی الذنب و هو مستغفر منه کالمستهز، کسی که از گناه توبه کند، همچون کسی است که اصلا گناه نکرده است و کسی که به گناه خود ادامه دهد در حالی که استغفار می کند، مانند کسی است که مسخره می کند (همان، ص 296)
مهمترین علامت توبه حقیقی که خدای متعال آن را می پذیرد آن است که انسان خودش ببینید تغییر در رفتار و منش و زندگی او ایجاد شده است یا خیر. اگر دید تغییر کرده و رابطه اش با خدا اصلاح شده و دیگر گناهان سابق را تکرار نمی کند، بداند که خدای متعال به او عنایت دارد و مورد قبول و پذیرش او واقع شده است و نتیجه ی این پذیرش، پاک شدن گناه از پرونده ی اعمال است. خداوند درباره صفات متقین اینگونه می فرماید: والَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ – (پرهیزگاران) کسانی هستند که وقتى مرتکب عمل زشتى شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا مى افتند و براى گناهان خود، طلب آمرزش مى کنند- و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟- و بر گناه، اصرار نمى ورزند، با اینکه مى دانند (آل عمران، 135)
اگر انسان این راه را به درستی طی کند نباید در بخشش و مهربانی خدای متعال شک داشته باشد، البته کسی که واقعا توبه می کند و موفق به بازگشت به سوی خدا می شود، اثر توبه در زندگی و باطن و ظاهرش آشکار خواهد شد.
هر قدر آثار واقعى توبه در اعمال و کنش هاى ما بیشتر هویدا گردد، رغبت کمترى به گناه و اراده و عزم راسخ ترى در اطاعت پروردگار خواهیم داشت و این نشان مى دهد که توبه ما نیز توبه واقعى ترى بوده است و به همین نسبت مقبول تر واقع گردیده است. امام امت (ره) مى فرمودند: اگر بعد از ماه مبارک رمضان تغییرى در حالات خود یافتید به همان نسبت وارد ضیافت الله شده اید، ولى اگر دگرگونى در شما پدید نیامد از آن بى بهره ماندید.