۱۳۹۵/۰۴/۰۸
–
۸۱ بازدید
دین دارى آخرالزمان
پرسش ۱ . در روایت است که دین دارى در آخر الزمان، مثل گرفتن آتش در دست است، چرا دین دارى در این زمان، سخت تر از زمان هاى دیگر است؟ اصولاً در عصر نزدیک به ظهور، مردم از دین فاصله مى گیرند یا این که به طرف دین بیشتر مى آیند؟
در ابتدا با استفاده از برخى روایات، تصویرى از وضعیت دینى در آخرالزمان ارائه مى شود:
«اسلام و ایمان، غریب مى شود، همان طور که در ابتدا غریب بود»
«مساجد از نظر ظاهرى آباد، ولى از نظر هدایت خراب هستند»
«انسان دین خود را مى فروشد، به گونه اى که ممکن است صبح مؤمن باشد و عصر کافر شود یا عصر، مؤمن باشد و صبح کافر گردد»
پرسش 1 . در روایت است که دین دارى در آخر الزمان، مثل گرفتن آتش در دست است، چرا دین دارى در این زمان، سخت تر از زمان هاى دیگر است؟ اصولاً در عصر نزدیک به ظهور، مردم از دین فاصله مى گیرند یا این که به طرف دین بیشتر مى آیند؟
در ابتدا با استفاده از برخى روایات، تصویرى از وضعیت دینى در آخرالزمان ارائه مى شود:
«اسلام و ایمان، غریب مى شود، همان طور که در ابتدا غریب بود»
«مساجد از نظر ظاهرى آباد، ولى از نظر هدایت خراب هستند»
«انسان دین خود را مى فروشد، به گونه اى که ممکن است صبح مؤمن باشد و عصر کافر شود یا عصر، مؤمن باشد و صبح کافر گردد»
«جو عمومى و حاکم، جو کفر و بى دینى است ؛ به گونه اى که حتى بعضى از مؤمنان را نیز متزلزل کرده و به کفر دعوت مى کند»،
«ملت هاى دیگر از ادیان خود، گمراه مى شوند»،
«هر کس که پرچم گمراهى بلند کند، هوادارانى خواهد یافت»،
«با عقاید اسلامى – حتى ایمان به خدا – به طور علنى برخورد مى شود»[1]
«شنیدن حقایق قرآن، بر مردم گران آید ؛ اما شنیدن باطل آسان است»،
«مردم نسبت به وقت نماز، بى اعتنا مى شوند»[2]
«بدعت ها ظاهر و زیاد شود»،
«حلال، حرام شود و حرام، حلال» و…[3]
مجموع این جملات نورانى، بیانگر وجود نوعى تحیر، پس رفت اعتقادى، ظاهرسازى و رنگ باختن دیندارى در آخرالزمان است. چنان که حضرت على (علیه السلام) نیز به این مطلب اشاره فرموده است:
«یکون حیره و غیبه تضل فیها اقوام و تهتدى فیها آخرون»[4] ؛ «غیبت و حیرتى پیش خواهد آمد که گروه هایى گمراه مى شوند و دسته اى دیگر هدایت مى یابند»
وضعیت دیندارى در آخرالزمان سخت و شکننده و میزان رویگردانى اغلب مردم از دستورات الهى، زیادتر است. این مسئله دلایل مختلفى مى تواند داشته باشد، از جمله :
1. تحریف در آموزه هاى متعالى و راستین دین در این عصر فزونى مى گیرد و ادیان و مکاتب مختلفى شکل مى گیرد؛ این ادیان ساختگى، رنگ و بویى از حقیقت ندارند و تهى از معنویت و باورهاى راستین حق گرایانه هستند.
در روایات نیز اشاره شده که سرگردانى در عقاید دینى، نتیجه جریانات باطلى است که با جهالت و کنار گذاشتن تفکر در میان امت ظاهر مى شود.[5]
2. غول هاى ارتباط جمعى و رسانه اى، به شدت با اسلام درگیر مى شوند و با انواع تخریب ها و تحریف ها و سیاه نمایى ها، سعى بر آن دارند که چهره خشن و سیاهى از اسلام و دین نشان دهند و در این کار، چنان ماهرانه و شیطنت آمیز واقعیت ها را تحریف و تخریب مى کنند که حتى برخى از مسلمانان نیز دچار تردید مى شوند و گاه از دین خود شرمنده مى شوند، و از طرفى دیگر، ظواهر دنیا را چنان فریبنده و زیبا جلوه مى دهند و انواع فساد و فحشا را در جامعه پخش مى کنند، به گونه اى که مردم در کنترل کردن امیال و غرایز خود باید مجاهدت و تلاش فراوان کنند. بازار فسادهاى مالى و اخلاقى، چنان گرم مى شود که برخى، همه چیز را به فراموشى مى سپرند و حتى انسانیت را زیر پا قرار مى دهند روشن است که با فساد علنى دنیاى امروز، حفظ دین و معنویت، بسیار مشکل است.
3. مردم از محتواى اسلام و قرآن و حقیقت آن دور مى شوند. این دور شدن به چند شکل اتفاق مى افتد. توجه بیش از حد به ظاهر و غفلت از محتوا و پیام؛ یعنى، مردم به جاى این که دنبال فهم معانى قرآن باشند، بیشتر به خواندن آن و لحن و صوت ارزش بدهند.[6]
همچنین به قدرى معانى مختلف و برداشت هاى غیرمعقول از قرآن عرضه مى شود و به قدرى اختلاف قرائت ها و تکثرگرایى رواج و مقبولیت یابد که معناى اصلى قرآن و منظور الهى از نزول آن در بین مردم گم شود و کسى نداند که منظور خداوند از نزول فلان آیه یا سوره یا کل قرآن و اسلام چیست. در این صورت نیز از قرآن و اسلام، جز اسم چیزى نخواهد ماند، زیرا هر کس حرفى خواهد زد و آن را حرف اسلام و قرآن قلمداد خواهد کرد.[7]
با این حال نباید از نظر دور داشت که اگر حفظ دین در آخرالزمان دشوار است به همان نسبت عوامل و زمینه هاى دیندار شدن نیز بهتر و بیشتر فراهم است. براى نمونه در هیچ زمانى به اندازه زمان ما ابزار و وسایلى که بتوان با کمک آنها دین را شناخت فراهم نبوده است ؛ مانند کتاب، صوت، تصویر و نیز گسترش دانش و معارف. اگر در گذشته شخصى براى استماع حدیثى فرسنگ ها راه بیابان را طى مى نمود، امروز با زدن چند کلید رایانه و یا مراجعه ساده به کتاب ها و نیز امواج رادیویى و تصویرى و… مى تواند به همان اطلاعات دسترسى پیدا کند. علاوه بر آنکه مردم آخرالزمان از عقل و هوش بیشترى برخوردارند.
از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده که فرمود: «خداوند آیات سوره توحید و نیز اول سوره حشر را براى مردم آخرالزمان نازل کرده است، چرا که مردم آخرالزمان از عقل و بینش بالاترى برخوردارند»
از طرف دیگر هر چند حفظ دین و عمل به وظیفه، در دنیاى پرتلاطم و سراسر ظلم و فساد، کارى دشوار است ؛ ولى پاداش انسان هاى متدین و دین مدار نیز افزون است.
در روایتى پیامبر گرامى اسلام به اصحابش فرمود: «به زودى گروهى بعد از شما مى آیند که یک نفر از آنان اجر پنجاه نفر از شما (صحابه) را دارد». اصحاب گفتند: «یا رسول الله! ما با تو در بدر و احد و حنین شرکت داشتیم و قرآن در میان ما نازل شد». پیامبر فرمود: «اگر بر شما وارد مى شد آن چه آنان تحمل مى کنند، مانند صبر آنان صبر نمى کردید»[8]
مؤمنان آخرالزمان، به فرموده امیرمؤمنان: «در کارها و فداکارى هاى نیک و بزرگ مسلمانان صدر اسلام شریک اند»[9]. «و اینان کسانى اند که پیامبر، آنان را برادر خود خوانده و آرزوى دیدار آنان را کرده است»[10] و «افرادى هستند که خداوند، آنان را اولیاى خود خوانده است»[11]
بنابراین در این دوران عده اى از مردم، به اوج تقوا و دین دارى رسیده و به آن پایبند هستند. اینان یاران و دوستداران حضرت مهدى(عج) هستند و تلاش مى کنند تا زمینه ظهور و قیام آن حضرت را فراهم سازند و جامعه را آماده کنند.
فساد آخرالزمان
پرسش 2 . آیا درست است که در آخرالزمان به طور کلى جهان به فساد کشیده شده و ظلم و تباهى همه جا را فرا خواهد گرفت و در آن حال، امام عصر ظهور خواهند کرد؟ در این صورت این سؤال مطرح مى شود که اگر سرانجام و به طور طبیعى چنین فساد و طغیانى، جهان را فرا خواهد گرفت، پس چرا باید به سمت اصلاح خود و جامعه حرکت کنیم؟
این تفکر ناشى از عدم شناخت مسئولیت انسانى و دینى و برداشت غلط از موضوع ظهور است ؛ زیرا:
اولاً ؛ هیچ یک از تکالیف شرعى مانند نماز، روزه، حج، امر به معروف، مبارزه با فساد و… مشروط به چنین شرطى نیست ؛ یعنى، تکلیف نماز و یا نهى از منکر تکالیفى مطلق هستند و عمل به آنها الزامى است ؛ چه موجب تسریع در ظهور شود یا تأخیر آن.
ثانیا ؛ آیا معقول است که ما در سراسر عمر خود که چه بسا به ظهور منجر نگردد، دست روى دست بگذاریم و همه آیات و روایات را به کنارى بگذاریم ؛ به این بهانه که ما مى خواهیم در ظهور تعجیل گردد! آیا این عذرى خداپسندانه است؟!
ثالثا ؛ در احادیثى که وظایف منتظران مشخص شده، همه جا سخن از تقوا، ورع، عفاف، دورى از گناه و قرب به خداوند است.
چنان که امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «هر کس خشنود مى شود که از اصحاب قائم باشد، پس باید منتظر باشد و به ورع و اخلاق نیکو عمل کند، در حالى که منتظر است. اگر چنین شخصى، پیش از ظهور بمیرد، اجر او مانند کسى است که زمان ظهور را درک کرده است. «پس (در جهت نیکى ها) بکوشید و منتظر باشد. (این انتظار)، گوارا باد بر شما اى گروه رحمت شده»[12]
علماى ما درباره وظایف و تکالیف منتظران در زمان غیبت، کتاب هاى مستقلى نوشته یا فصل هاى از کتاب خود را بدان اختصاص داده اند (مانند نجم الثاقب، مکیال المکارم و…)
در این کتاب ها و مشابه آنها – که تنها براساس روایات معصومین نوشته شده – هیچ گاه پر کردن جهان از فساد و تباهى به عنوان وظیفه منتظران در زمان غیبت، یاد نشده است.
از همه اینها گذشته، ما باید موضع و وموقعیت خود را در زمینه قیام امام مهدى(عج) مشخص کنیم. بدیهى است اگر ما به گسترش فساد کمک کنیم، از کسانى خواهیم بود که انقلاب مهدى، براى درهم کوبیدن و حذف آنان صورت مى گیرد!! اگر در صدد اصلاح جامعه باشیم، از کسانى خواهیم بود که در زمره اصحاب فداکار عضویت خواهند داشت. بنابراین به فرض این که با ساکت بودن و به نظاره نشستن و یا کمک کردن به توسعه فساد، ظهور حضرت را پیش بیندازیم، وضع خود را به طور قطع به خطر انداخته ایم. مگر نه این است که حضرت بقیة اللّه براى کوتاه کردن دست فاسدان و برچیدن بساط محرمات الهى و فسادگرى و اصلاح انسان ها و جوامع، قیام مى کند. پس چگونه مى توانیم از قیام آن بزرگوار بهره مند شویم.
گفتنى است که بیان وضعیت فساد آلود و معصیت بار جهان در آخرالزمان، هم هشدار به جوامع انسانى است و هم علامتى خبر دهنده از نزدیکى قیام و ظهور امام زمان(عج) مى باشد. این هشدارها و پیش گویى ها وظیفه ما را سنگین مى کند و ما را نسبت به عواقب شوم فساد و تباهى آگاه مى سازد.
محمد بن مسلم مى گوید: به امام باقر (علیه السلام) عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! قائم شما چه وقت ظهور خواهد کرد؟ فرمود: «هنگامى که مردان خود را شبیه زنان کنند و زنان، شبیه مردان شوند، آن گاه مردان به مردان اکتفا کنند و زنان به زنان!!»[13]
استاد مطهرى در این زمینه مى نویسد: «برداشت قشرى از مردم درباره مهدویت و قیام انقلاب مهدى موعود(عج)، این است که صرفا ماهیت انفجارى دارد ؛ فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم ها، تبعیض ها، اختناق ها، حق کشى ها و تباهى ناشى مى شود ؛ نوعى سامان یافتن است که معلول پریشانى ها است. آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت، هیچ طرفدارى نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان گردد، جز نیروى باطل نیرویى حکومت نکند و فرد صالحى در جهان یافت نشود، این انفجار رخ مى دهد و دست غیب براى نجات حقیقت از آستین بیرون مى آید. از این رو هر اصلاحى محکوم است ؛ زیرا هر اصلاح، یک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع، نقطه روشنى است، دست غیب ظاهر نمى شود ؛ به عکس هر گناه، هر فساد، ظلم، تبعیض، حق کشى و هر پلیدى به حکم این که مقدمه اصلاح کلى است و انفجار را قریب الوقوع مى کند و رواست، و هدف ها، وسیله هاى نامشروع را مشروع مى کنند! پس بهترین کمک به تسریع در ظهور، ترویج و اشاعه فساد است! اینجاست که گناه، هم فال است و هم تماشا، هم لذت و کام جویى است و هم کمک به انقلاب مقدس نهایى.
این گروه به طور طبیعى به مصلحان، مجاهدان، آمران به معروف و ناهیان از منکر، با نوعى بغض و عداوت مى نگرند، زیرا آنان را از تأخیراندازان ظهور و قیام مهدى موعود مى شمارند.
در حالى که آیات قرآن کریم در جهت عکس برداشت بالا است ؛ ظهور مهدى موعود، حلقه اى از حلقات مبارزه اهل حق و باطل است که به پیروزى نهایى اهل حق منتهى مى شود. سهیم بودن یک فرد در این سعادت، موقوف به این است که آن فرد اهل ایمان و عمل صالح باشد.
ظهور مهدى موعود تحقق بخش وعده اى است که خداوند متعال از قدیم ترین زمان ها در کتاب هاى آسمانى به صالحان و متقیان داده است که زمین از آن آنان است و پایان تنها به متقیان تعلق دارد»[14]
ایشان در فراز دیگرى مى نویسد: «حدیث معروف که مى فرماید: «یملاء اللّه به الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا»[15] نیز شاهد مدعاى ما است، نه بر مدعاى آن گروه. در این حدیث نیز تکیه روى ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است که مستلزم وجود گروه مظلوم است و مى رساند که قیام مهدى(عج) براى حمایت از مظلومانى است که استحقاق حمایت دارند…
شیخ صدوق روایتى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند مبنى بر این که این امر تحقق نمى پذیرد مگر این که هر یک از شقى و سعید، به نهایت کار خود برسد. پس سخن در این است که گروه سعدا و گروه اشقیا، هر کدام به نهایت کار خود برسند.
در روایات اسلامى، سخن از گروهى زبده است که به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق مى شوند. بدیهى است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمى شوند. معلوم مى شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد زمینه هایى عالى وجود دارد که چنین گروه زبده اى را پرورش مى دهد. این خود مى رساند نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است ؛ بلکه اگر به فرض اصل حق از نظر کمیت، قابل توجه نباشد، از نظر کیفیت، ارزنده ترینِ اهل ایمانند و در ردیف یاران سیدالشهداء»[16]
علایم و نشانه هاى ظهور
پرسش 3 . منظور از نشانه هاى ظهور چیست؟
شیخ مفیده (ره) در کتاب الارشاد انبوهى از این نشانه ها و علایم را به طور فشرده نقل کرده است. به نظر او مهمترین نشانه ها عبارت است از:
1. جنبش ارتجاعى سفیانى.
2. قتل سید حسنى.
3. جنگ قدرت بنى عباس.
4. گرفتن خورشید در نیم روز ماه رمضان.
5. شکافته شدن زمین و فرورفتن تجاوزکاران.
6. فرورفتن زمین در مشرق و مغرب.
7. توقف خورشید به هنگام نیم روز در وسط آسمان.
8. طلوع خورشید از مغرب.
9. قتل نفس زکیه پشت دروازه کوفه در زمره هفتاد تن از شایستگان.
10. بریده شدن سر مردى از بنى هاشم در میان رکن و مقام.
11. ویران شدن دیوار مسجد کوفه.
12. حرکت پرچم هاى سیاه از طرف خراسان.
13. قیام جنبش یمنى.
14. آشکار شدن مرد مغربى و تصرف سرزمین شام به وسیله لشگر او.
15. فروآمدن ترک ها در جزیره.
16. فروآمدن رومیان در رمله.
17. طلوع ستاره اى درخشان و نورانى بسان ماه و آن گاه انعطاف خاص آن.
18. پدیدار شدن سرخى در آسمان و گسترش آن در آفاق آسمان.
19. پیدایش ستون آتشى در مشرق به مدت سه تا هفت روز.
20. قیام امت عرب و برکنار شدن زمامداران عرب به وسیله ملت هاى خویش و به دست گرفتن زمام امور کشورها به وسیله مردم.
21. خروج جهان عرب از سیطره عجم (احتمالاً غربى ها).
22. کشته شدن رهبر مصر به دست مردم.
23. انهدام شام و اختلاف سه جریان سیاسى در آن.
24. ورود پرچم هاى قیس و عرب به مصر و پرچم هاى «کنده» به خراسان.
25. ورود سپاهى از سوى مغرب و رسیدن به آنها به دروازه شهر حیره.
26. شکستن دیوار فرات و جریان یافتن آب در کوچه هاى کوفه.
27. خروج شصت پیامبر دروغین.
28. خروج دوازده امام دروغین.
29. به آتش کشیده شدن مرد گران قدرى از بنى عباس بین جلولا و خانقین.
30. ایجاد پل ارتباط میان کوفه و بغداد.
31. وزش بادى سیاه در آغاز روز.
32. ترس و ناامنى فراگیرى که همه عراق و بغداد را فرا مى گیرد.
33. مرگ سریع و دردناک و نقص و زیان در اموال و جان و ثمرات.
34. آفت ملخ نابهنگام و بهنگام کشاورزى.
35. برداشت کم محصولات زراعى.
36. جنگ قدرت میان عجم (غیرعرب) و خونریزى بسیار در میان آنان.
37. شورش بردگان بر ضد برده داران و کشتن آنان.
38. مسلمان شدن گروهى از بدعت گذاران و به صورت میمون و خوک درآمدن آنان.
39. تسلط کشورهاى عقب مانده به کشورهاى زورمندتر و ثروتمند.
40. طنین افکن شدن ندایى از آسمان و رسیدن آن به گوش جهانیان به زبان هاى گوناگون.
41. پدیدار شدن چهره و سینه اى در کره خورشید.
42. زنده شدن گروهى از مردگان و بازگشت آنان به دنیا به گونه اى که مردم آنان را شناخته و با آنان دیدار مى کنند[17]. … آن گاه است که (مردم) از ظهور آن امام موعود در مکه مکرمه و بیت اللّه آگاه مى گردند و با شور و شوق و اخلاص به یارى او مى شتابند.[18]
در رابطه با این علایم و نشانه ها، توجه به چند نکته بایسته است:
1. باورداران به مصلح کل امام عصر(عج)، باید همواره چشم انتظار ظهور آن حضرت باشند و با بهره گیرى از اصل انتظار، آمادگى هاى لازم را براى یارى و همراهى با امام موعود خویش کسب کنند. این که هنوز بعضى از نشانه ها تحقق نیافته باشند، هرگز به معناى نفى لزوم انتظار در هر روز و شب نیست.
2. علایم و نشانه هاى ظهور، چیزهایى هستند که تا واضح نشوند، حضرت صاحب الزمان ظاهر نمى شود و حدوث هر یک از آنها، دلیل این است که ایام فرج تا اندازه اى نزدیک شده است ؛ اما دلالتى ندارد که بعد از حدوث آن علامت، بلافاصله حضرت صاحب الامر ظهور کند ؛ ولى در مورد بعضى از آنها (مانند قیام سید حسنى، و خروج سفیانى و…)، تصریح شده که مقارن ظهور آن حضرت واقع مى شود.
3. خداوند امر ظهور امام زمان را تنها در یک شب، مقرر خواهد فرمود و در این صورت نیازى به مقدمات طولانى نخواهد بود، بلکه بسیارى از نشانه هاى ذکر شده در روایات ممکن است طى همان یک شب و روز تحقق یابد.
4. بعضى از علایم و نشانه ها، به طور اعجاز و خارق العاده واقع مى شوند تا صحت ادعاى مهدى موعود(عج) را تأیید کنند و اهمیت مسئله و فوق العاده بودن اوضاع را به جهانیان اعلام دارند. حکم این علایم با سایر معجزات یکسان است و به صرف این که با جریان عادى سازگار نیست، نباید آنها را مردود شناخت.
5. یکى از دلایل ذکر این نشانه ها در روایات، آشنا شدن مردم با شرایط ویژه اى است که قبل از قیام جهانى امام مهدى(عج) پدید مى آید. آشنایى مردم با این ویژگى ها، مى تواندعامل مهمى در شناسایى مدعیان دروغین مهدویت و رسوایى فرصت طلبانى باشد که از جهالت مردم تحت پوشش نام مهدى(عج) سوء استفاده مى کنند!
6. احادیث اهل بیت (علیهم السلام) علایم ظهور را به دو قسم تقسیم کرده اند:
یکى از آنها علایم حتمى است که به هیچ قید و شرطى مشروط نیست و قبل از ظهور باید واقع شود.
قسم دوم ؛ یعنى، علایم غیرحتمى، حوادثى است که به طور مطلق و حتم از نشانه هاى ظهور نیست ؛ بلکه مشروط به شرطى است که اگر آن شرط تحقق یابد، مشروط نیز محقق مى شود.
هنگامه ظهور
پرسش 4 . اینکه بعضى از علایم ظهور به وقوع پیوسته، آیا نمى تواند نشانه اى از نزدیک بودن قیام حضرت مهدى(عج) باشد؟
برخى بر این باورند که بسیارى از علایم ظهور اتفاق افتاده و تنها علایم حتمى ظهور باقى مانده است؛ پاسخ این است که واقعا نمى توان سخنى قطعى و کامل در این مورد گفت ؛ زیرا منابع اصلى و قدیمى شیعه، معمولاً از نشانه هاى خاص و محدود نام برده اند و بعضى از این نشانه هایى که به عنوان علایم اتفاق افتاده مطرح مى شود، در این منابع وجود ندارد و یا بسیار کم رنگ مطرح شده است پس ارائه نظر قطعى در مورد این نشانه ها، نیاز به پژوهش هاى علمى و گسترده در همه این منابع دارد.
از طرفى، سخن از واقع شدن بعضى از نشانه ها و تطبیق آنها با حوادث خارجى، دشوار است. به عنوان نمونه، در مواردى که سخن از یک علامت و ظهور فرج بعد از آن مطرح شده، منظور گشایش و راحتى براى مؤمنان است (نه ظهور حضرت مهدى(عج)).
از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است: «منتظر صدایى باشید که از طرف دمشق، ناگهان به شما مى رسد که آن، گشایشى بزرگ براى شما خواهد بود»[19].
در بعضى از روایات، سخن امام به گونه اى است که خبر از یک اتفاق و واقعه مى دهد، نه اینکه بخواهد آن واقعه را یکى از علایم ظهور معرفى کند ؛ مانند وقوع گرماى شدید در زمین[20]
بعضى از نشانه ها نیز طورى است که مى تواند معناى دیگرى – غیر از معناى ظاهرى – داشته باشد ؛ مانند طلوع خورشید از مغرب که شاید کنایه به ظهور از مکه باشد. چنان که امام على (علیه السلام) فرمود: «و هو الشمس الطالعة من مغربها»[21]
با این حال بعضى از علایم و نشانه هاى ظهور محقق شده است[22]. و این مى تواند نویدى از نزدیک شدن ظهور باشد. البته باید دانست قیام امام وابسته به تحقق علایم نیست، بلکه وقوع آنها خبر از نزدیک ظهور مى دهد. پس به استثناى برخى از علایم (نشانه هاى حتمى)، هیچ یک دلالت ندارند که میزان نزدیکى آن حوادث با ظهور چه قدر است؟ براى مثال ممکن است پدیده اى قرن ها قبل از قیام رخ دهد و پدیده اى در بیست یا سى سال قبل از ظهور رخ نماید.
بنابراین انتظار ظهور با دیدن این حوادث نباید به نحو عجولانه باشد، یعنى فکر کنیم با پیدایش فلان حادثه حتما تا چند روز یا هفته دیگر قیام شروع خواهد شد، بلکه این مسائل، بیدارى را در ما به وجود مى آورد که یک گام به آن وعده بزرگ الهى نزدیک شده ایم و باید خود را بیش از پیش در مسیر این نهضت جهانى، آماده کنیم. ظهور حضرت مهدى(عج)، منوط به اذن الهى است و اذن الهى زمانى است که شرایط و زمینه هاى ظهور فراهم باشد.
در این رابطه توجه به چند نکته بایسته است:
یکم. عده اى با توجه به اوضاع و شرایط فعلى حاکم بر جهان به این باور رسیده اند که دوره اى که ما در آن زندگى مى کنیم همان دوره آخرالزمان است که در روایات به آن اشاره شده است ؛ زیرا براى آخرالزمان نشانه هایى گفته شده (مانند گسترش فساد و تفسیر دین براساس هوا و هوس و…) که این نشانه ها در دوره زمانى ما به وقوع پیوسته است پس زمان کنونى آخرالزمان است و ظهور نیز در این دوران محقق مى شود. به علاوه با وجود انقلاب اسلامى ایران و زنده شدن نام و یاد امام زمان(عج)، آمادگى و اقبال مردم براى پذیرش ایشان بیشتر شده و امید به ظهور زیادتر گشته است.
دوم. برخى از علما معتقدند: همان گونه که غیبت دو مرحله اى بود و غیبت صغرى براى ایجاد آمادگى مردم براى ورود به غیبت کبرى لازم بود، ظهور نیز ممکن است دو مرحله اى باشد و با ظهور صغرى که در انقلاب اسلامى ایران تجلى یافته است، مردم با حقیقت قیام امام زمان آشنایى بیشترى پیدا کرده اند و براى ظهور اصلى و قیام جهانى حضرت آماده مى شوند.
سوم. حرکت عمومى کشورها و جوامع به سمت وحدت و همگرایى و به عبارت دیگر توجه به تشکیلات بین المللى و اتحادیه هاى منطقه اى و فاصله گرفتن از جزءگرایى، ملت ها را به این نتیجه رسانده که براى آینده اى بهتر، باید مرزها را به حداقل رساند و جهان را دهکده اى کوچک دانست. این رویداد، آمادگى مردم براى براى پذیرش یک حاکمیت فراگیر، بیشتر کرده است. البته استکبار جهانى تئورى دهکده جهانى را در جهت حفظ منافع خود و تک قطبى شدن جهان پى گیرى مى کند اما چه بسا اراده الهى به دست دشمنان خدا نیز انجام گیرد.
چهارم. اجحاف و تجاوز بیش از حد و روز افزون دولت هاى استکبارى به کشورهاى فقیر به شکل هاى گوناگون از یک سو و لجام گسیختگى فرهنگى و فکرى و علمى ؛ مانند بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران مدنیت از سوى دیگر، باعث هرج و مرج در زندگى بشر شده است.
این گونه مسائل و مباحث این واقعیت را اثبات مى کند که آینده روشن فقط در سایه حاکمیت فردى آسمانى است که احتمالاً ظهورش نزدیک است.
پنجم. گاهى خبرهایى مبتنى بر نزدیکى ظهور به برخى از شخصیت هاى نسبت داده مى شود که نیاز به تامل و بررسى دارد. باید دانست که امر مشخص نمودن زمان ظهور را فقط در اختیار خداوند است و هیچ کس نمى تواند براى آن زمانى معیّن کند، ولى متأسفانه گاهى شایعاتى مطرح مى شود که به هیچ عنوان اساس درستى ندارد.
دجال و سفیانى
پرسش 5 . دجال و سفیانى کیستند و چرا خروج آنها از علایم حتمى ظهور شمرده شده است؟ آیا آنان واقعا به جنگ با حضرت مهدى(عج) خواهند پرداخت؟
البته خروج سفیانى از علایم حتمى ظهور است اما خروج دجال از نشانه هاى حتمى نیست. اینک درباره هر یک به اختصار توضیح مى دهیم.
الف. خروج سفیانى
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «السفیانى من المحتوم و خروجه فى رجب…»[23] ؛ «سفیانى از نشانه هاى حتمى است و (آغاز) شورش او در ماه رجب خواهد بود…»
وى از اولاد ابوسفیان و نامش براساس بعضى از روایات عثمان بن عتبه است. سفیانى با تظاهر به دیندارى، گروه زیادى از مسلمانان را مى فریبد و به گرد خود مى آورد و بخش گسترده اى از سرزمین هاى اسلامى را به تصرف خویش در مى آورد و بر مناطق شام، دمشق، حمص، فلسطین سیطره و تسلط مى یابد اما مناطق شیعه نشین تسلیم او نمى شوند و به همین جهت در کوفه و نجف به قتل عام شیعیان مى پردازد و براى کشتن و یافتن آنها جایزه تعیین مى کند.
در روایات توصیفات زیادى از او شده و تا حدودى شخصیت او به تصویر درآمده است: «پسر خورنده جگرها از بیابان خشک بیرون مى آید و او مردى است میانه بالا و بزرگ سر و آبله رو. زمانى که او را مى بینى، گمانت که او اعور است. نامش عثمان و نام پدرش عتبه است او از فرزندان ابوسفیان است. هر گاه به سرزمینى مى رسد که همواره داراى آب صاف است، آنجا مستقر مى شود»[24]
سفیانى شورش خود را از خارج دمشق (منطقه وادى یابس) شروع مى کند و آن مصادف با سالى است که امام زمان قیام خواهد کرد.
امام باقر (علیه السلام) مى فرماید: «خروج سفیانى و قیام قائم، در یک سال است»[25]
او در شهرهاى اسلامى (به خصوص عراق) به کشتار مى پردازد و براساس روایات با سپاه یمانى و سید خراسانى درگیر مى شود. آن گاه به سمت جزیرة العرب (عربستان) نیز بر مى دارد و پس از فتح مکه سه روز به غارت و کشتار مردم مدینه و تخریب مسجد النبى مشغول مى شود. وى آن گاه که از ظهور مهدى(عج) با خبر مى گردد، با سپاهى عظیم به جنگ آن حضرت مى رود و در منطقه بیدا (بین مکه و مدینه)، سپاه امام(عج) برخورد مى کند و به امر خدا، همه لشکریان وى به جز چند نفر در زمین فرو مى روند و هلاک مى شوند[26].
براساس پیش بینى برخى روایات، قیام حضرت مهدى(عج) حدود نه ماه بعد از خروج سفیانى، خواهد بود.
هشام بن سالم مى گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: «وقتى سفیانى به پنج شهر مسلط شد، نه ماه بشمارید…»[27]. در واقع مدت فعالیت سفیانى پانزده ماه خواهد بود که شش ماه آن به تصرف مناطق و جنگ هاى مختلف مى گذرد.
امام صادق (علیه السلام) مى فرمایند: «چون سفیانى به مناطق پنج گانه سیطره یافت، برایش نه ماه بشمارید (فعدّوا له تسعه اشهر)»[28]
بدون تردید در حکومت حضرت مهدى(عج)، کسانى همانند سفیانى، مجالى براى تحرک و فعالیت نخواهند داشت. از آنجایى که سفیانى خصومت شدیدى با حضرت مهدى(عج) خواهند داشت و نداى دعوت او را اجابت نخواهد کرد، با اقدامات قاطع آن حضرت رو به رو خواهد بود. برخى روایات بر کشته شدن او به دست امام مهدى(عج) دلالت مى کنند. از جمله امام على (علیه السلام) مى فرماید: «خداوند سپاه سفیانى را نابود مى کند و هیچ کس از آنها جز سفیانى روى زمین باقى نمى ماند ؛ در این حال مهدى(عج) او را مى گیرد و گردن مى زند…»[29]
ب. ظهور دجال
یکى از نشانه هایى که درباره آن، مطالب زیادى مطرح شده و جزو علایم غیرحتمى است، ظهور دجال است. آنچه در توصیف دجال معروف است، این است که وى مردى است کافر (برعکس سفیانى که ادعاى مسلمانى مى کند و ذکر یارب یارب مى گوید و…) یک چشم بیش ندارد، آن هم در پیشانى اش واقع شده و مانند ستاره اى مى درخشد.
حال منظور از این دجال کیست؟ آیا در جامعه کنونى ما مصداق دارد؟
دجال از ریشه دجل به معناى دروغ گوى حیله کار است. اصل داستان دجال در کتاب هاى مسیحیان است. در انجیل این واژه بارها به کار رفته است و از کسانى که منکر حضرت مسیح باشند، به عنوان دجال یاد شده است. در ترجمه انگلیسى کتاب هاى مقدس مسیحى واژه «آنتى کِراسْت»[30] (دجال،ضدمسیح) به کار رفته است.
در روایات زیادى از اهل سنت، خروج دجال از نشانه هاى برپایى قیامت دانسته شده است. در کتاب هاى روایى شیعه، تنها چند روایت در مورد خروج دجال به عنوان یکى از علایم ظهور حضرت مهدى(عج) آمده است که از نظر سند، معتبر و قابل قبولى نیستند[31].
در حدیثى آمده است: «هنگامى که غنایم قسطنطنیه را تقسیم مى کنند، خبر خروج دجال به حضرت و یارانش مى رسد»[32]
با توجه به معناى لغوى «دجال»، مقصود از آن، چه بسا نام شخص معینى نباشد ؛ بلکه هر کس که با ادعاى پوچ و بى اساس و با تمسک به انواع و اسباب حیله گرى و نیرنگ در صدد فریب مردم باشد، دجال است. بر این اساس دجال ها متعدد خواهند بود. بنابراین احتمال، قضیه دجال بیانگر این مطلب است که در آستانه انقلاب مهدى(عج)، افراد حیله گرى براى نگه داشتن فرهنگ و نظام جاهلى همه تلاش خود را به کار مى گیرند تا با تزویر و حیله گرى مردم را نسبت به اصالت و تحقق آن انقلاب و استوارى رهبرى دچار تردید سازند!!
چه بسا «دجال» کنایه از کفر جهانى و سیطره فرهنگ مادى بر ضد جهان باشد. استکبار با ظاهرى فریبنده و با قدرت مادى، صنعتى و فنى عظیمى که در اختیار دارد، سعى مى کند مردم را فریب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فریبنده خود کند. براین اساس است که پیامبران، امت هاى خود را از فتنه دجال بیم داده اند: «ما بعث الله نبیا الا و قد انذر قومه الدجال»[33]؛ «هیچ پیامبرى مبعوث نشد، مگر آنکه قومش را از فتنه دجال بر حذر داشت»
به نظر نگارنده، ظهور شخصى به نام دجال و دشمنى هاى شدید او با امام مهدى و فتنه هاى فراوان او، قرین صحت است و براساس روایات گروه هاى فراوانى (چون یهودیان، زنا زادگان، شراب خواران، آوازه خوانان، افراد سفیه و…) از او حمایت خواهند و فرجام کار او نیز کشته شدن به دست امام مهدى(عج) است.
امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «قائم بعد از غیبت ظهور مى کند و دجال را مى کشد و زمین را از هر ظلم و ستمى پاک مى سازد»[34]
البته در منابع اهل سنت آمده که دجال به دست عیسى (علیه السلام) کشته مى شود که منافاتى با این دیدگاه شیعه ندارد ؛ زیرا عیسى (علیه السلام) تابع حضرت مهدى(عج) بوده و به دستور او دجال را مى کشد.
انتقام امام زمان(عج)
پرسش 6 . امام زمان را دوست دارم ؛ ولى از آنجایى که مى دانم در صورت ظهور، ایشان انتقام مظلومان را مى گیرد و انسان هاى بد را به سزاى اعمال شان مى رساند و چون من از وضعیت خود آگاه نیستم، مى ترسم جزء آن انسان ها باشم! به همین دلیل از ایشان مى ترسم؟!
با شناخت و بینش درست نسبت به اهداف وفلسفه قیام امام مهدى(عج) نه تنها انسان را ترس فرا نمى گیرد، بلکه از آن استقبال کرده و از آن راضى و مسرور خواهد شد. در روایات مختلفى آمده است: «یرضى عنه ساکن السماء و ساکن الارض…»[35] ؛ «ساکنان آسمان و زمین از او خشنودند» و «یتمنى الاحیاءُ الامواتَ مما صنع الله عز و جل باهل الارض من الخیر» ؛ «… زندگان آرزو مى کنند اى کاش مردگان مى دیدند که آنچه خداوند از خیر و خوبى براى مردم انجام داده است»[36]
مردم به مهدى(عج) مهر مى ورزند و به سویش پناه مى برند آن چنان که زنبورهاى عسل به سوى ملکه خود پناه مى برند (یأوى الى المهدى امته کما تَأوى النحل الى یعسو بها) عدالت را در پهنه گیتى مى گستراند و صفا و صمیمت صدر اسلام را به آنان باز مى گرداند.[37]
آرى این درخشان ترین و شکوهمندترین لحظه تاریخى است که کل بشر آمال و آرزوهاى صلح گرایانه و عدالت خواهانه را در سیما و رفتار حضرت مهدى(عج) متجلى خواهند دید و مشتاقانه و آگاهانه از او اطاعت خواهند کرد و به وجودش خواهند بالید. براین اساس او امام بر حق و خلیفه و حجت خدا بر روى زمین است و نجات دهنده و یاور مستضعفان و صالحان مى باشد. زمانى که او ظهور مى کند همه موجودات استعدادهاى نهانى غایى خود بروز خواهند داد و از جماد و نبات گرفته تا انسان، همگى مانند زمین تشنه اى که باران را در خود جذب مى کند استعدادهاى واقعى خود را نشان مى دهند و به کمال و معنویت سوق داده مى شوند. با وجود مبارک امام عصر حتى زمین ها، کوه ها و طبیعت به برکت قدمش، با برکت مى شوند و به استقبالش خواهند شتافت. پس به جاى ترس و نگرانى و به جاى اضطراب و ناراحتى با نگاهى امیدوار و نشاطى روح افزا در جهت آمادگى براى استقبالش تلاش کنیم.
حکومت امام زمان تمامى عالم را فرا خواهد گرفت و حصارها و مرزها برچیده و قانون الهى حاکم خواهد شد. امام مهدى(عج) در نخستین قدم اصلاحى و تربیتى، عقل و دانش مردم را کامل و اخلاق و رفتارشان را اصلاح خواهد کرد ؛ یعنى مهم ترین برنامه او فرهنگى و تربیتى خواهد بود، نه برخوردهاى تنبیهى و استبدادى. در واقع آن حضرت براى نجات و رستگارى مردم مى آید، نه براى سخت گیرى و دشمنى. به همین جهت همه در راحتى و امن و امان خواهند بود.
او نجات دهنده بشریت از ظلم و کفر و جهل و بیداد است. در پرتو هدایت گرى و ارشادات او، انسان ها در مسیر تعالى و تکامل قرار گرفته و تمامى کوته بینى ها، تنگ نظرى ها و افکار بسته و کوتاه – که سرچشمه بسیارى از تضادها و برخوردهاى خشونت آمیز اجتماعى است – برطرف خواهد شد و…
حال با این مطلب مژده و خبر مسرت بخش باید کاملاً امیدوار بود و در آرزوى تحقق این حکومت جهانى، لحظه شمارى کرد. البته وحشت و بیم براى گروه باطل (مفسدان، ظالمان و کافران) است ؛ آن هم در صورتى که ایمان نیاورند و یا عمل خیرى انجام ندهند و بر ظلم و فسادگرى خود پافشارى کنند که مشمول خشم و قهر حضرت خواهند شد.
شرایط ظهور امام زمان(عج)
پرسش 7 . مى گویند امام مهدى(عج) زمانى ظهور مى کند که شرایط آن فراهم شود ؛ با توجه به وضعیت فعلى جهان آیا مى توان گفت ظهور نزدیک است و نیز شرایط فراهم است؟
شرایط به امورى گفته مى شود که تحقق ظهور وابسته به وجود آنهاست و تا آنها محقق نشوند، ظهورى در کار نخواهد بود. اما علایم و نشانه ها، آن دسته رویدادها و حوادثى است که براساس گفته پیشوایان معصوم، قبل و یا در آستانه ظهور واقع خواهد شد و تحقق هر کدام نوید نزدیک بودن قیام حضرت را مى دهد. براین اساس انقلاب جهانى امام علاوه بر این که داراى علایم و نشانه هایى است که پیش از وقوع آن روى مى دهد، داراى یک سرى شرایط و بایسته هایى است که با تحقق آنها، قیام اتفاق خواهد افتاد. در رابطه با این انقلاب و یا هر انقلاب واقعى دیگر، چند شرط متصور است.
یک. قانون و برنامه کامل و جامع
مى دانیم که زندگى بشرى به خصوص در عصر حاضر با کاستى ها و دشوارى هاى فراوانى رو به رو بوده و مهم ترین خواسته ها و نیازهایش از جمله عدالت، معنویت و رفاه واقعى است هیچ مکتب و دولت و انقلابى نیز نتوانسته به طور اساسى مشکلات بشر را برطرف کند و اگر موفقیتى داشته در بعضى از ابعاد و محدود بوده است. در واقع براى رفع همه کاستى ها و تحقق اهداف عالى جامعه بشرى نیاز به یک برنامه کامل و جامع است که تاکنون هیچ یک از مکاتب و نحله هاى بشرى نتوانسته اند آن را ارائه دهند و این تنها در کتاب آسمانى (قرآن) وجود دارد که حضرت مهدى(عج) مبیّن آن و تحقق بخش تمامى آموزه هاى آن با یک انقلاب جهانى خواهد بود.
یک انقلاب براى در هم شکستن وضع موجود و برقرارى وضع مطلوب به دو برنامه نیاز دارد:
1. برنامه اى جامع براى مبارزه با مشکلات و تغییر وضع موجود.
2. قانون متناسب براى حرکت جامعه به طرف وضعیت مطلوب و براساس نیازهاى واقعى جامعه.
قیام حضرت مهدى(عج) نیز این شرط لازم را دارد. برنامه انقلاب جهانى آن حضرت مبارزه پیگر و جدى با حکام جور و سردمداران فکرى و نظامى جامعه بشرى و نابودى کامل فساد و ظلم و کفر است. آن حضرت هم داراى این برنامه و هدف است و هم براساس پیش بینى هاى قرآنى و روایى موفق و پیروز خواهد بود.
برنامه حضرت در قسمت دوم، براساس عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر است که کامل ترین و بهترین برنامه زندگى انسانى است. این قانون جامع، متناسب با همه نیازهاى جامعه و ضامن تمام حقوق فردى و اجتماعى در یک نظام عادلانه حکومتى است.
پیامبر (صلی الله علیه وآله) مى فرماید: «سیره و سنت او، سنت من است مردم را بر دین و آیین من به پا خواهد داشت و آنان را به کتاب پروردگارم دعوت مى کند»[38]
دو. رهبرى مقتدر و توانمند
شرط دیگر براى پیدایش یک انقلاب وجود رهبر و پیشوایى آگاه، توانمند و دلسوز است تا با آشنایى کامل از اهداف، برنامه ها، زمینه ها و موانع، با مدیریتى صحیح و قاطع، حرکت انقلابى را راهبرى کند و تا آخرین نفس ادامه دهد. هم چنین بتواند فرمان روایى جهان را در دست گرفته و عدالت را در آن گسترش دهد. انقلاب عظیم مهدوى، به یقین داراى این شرط است. حضرت مهدى(عج) با توجه به مقام امامت شان، مسلما شایستگى چنین منصبى را دارد و مى تواند چنین مسئولیتى را بر عهده بگیرد.
سه. یاران ایثارگر و مجریان توانمند
شرط دیگر یک انقلاب وجود یارانى فداکار است که با آشنایى نسبت به برنامه ها و اهداف و اعتقاد به آنها تا آخرین لحظه، از رهبر و انقلاب دست بر ندارند و آماده هر گونه فداکارى باشند.
قیام جهانى امام مهدى نیز نیاز به یارانى دارد که ضمن آشنایى و اعتقاد به امام و دین تا آخرین لحظه فداکارى کنند. این جمعیت خالص و مخلص که اصحاب حضرت را تشکیل مى هند، نقش جدى و قابل توجهى در رهبرى سپاه و فتح کشورها و اداره مناطق و سرزمین ها ایفا خواهند کرد.
امام جواد (علیه السلام) در این زمینه مى فرماید: «اصحاب مهدى به سوى او اجتماع مى کنند که سیصد و سیزده نفراند ؛ به تعداد اهل بدر از نقاط مختلف زمین… وقتى این عده جمع شدند، خدا امر او را ظاهر مى کند و چون عده کامل شد که ده هزار نفراند، به اذن خدا خروج مى کند»[39]
چه بسا این شرط هنوز تحقق نیافته و تعداد یاران آن حضرت – به خصوص اصحاب خاص – کامل نشده است تا قیام نیز صورت گیرد.
چهار. آمادگى عمومى و بالارفتن سطح رشد و فهم مردم
یکى دیگر از شرایط یک انقلاب و تحقق آن، پذیرش مردمى و قابلیت آنان است، اگر مردم آن را نخواهند، و شرایط فکرى و روانى فراهم نباشد، آن قیام به سرانجام نمى رسد ؛ چنان که نهضت الهى امام حسین (علیه السلام) به جهت عدم همراهى مردم در ظاهر شکست خورد و آن حضرت به شهادت رسید.
قیام حضرت مهدى(عج) نیز این شرط را لازم دارد. مردم باید به حدى از رشد و آگاهى رسیده باشند که پذیراى حرکت اصلاحى و قیام بزرگ منجى عالم بشریت باشند. وجود این آمادگى از شرایط بسیار مهم براى ظهور مصلح موعود است ؛ چرا که با وجود آن، حرکت اصلاحى حضرت به نتیجه خواهد رسید.
از میان چهار شرط یاد شده، دو شرط فراهم است و آن طرح و برنامه کامل براى اداره جهان و وجود رهبر شایسته و کارآمد است. اما شرط سوم و چهارم نیز لازم است فراهم شود و مردم آمادگى پذیرش انقلاب او را داشته باشند.
براین اساس مى توان تفاوت هاى میان شرایط و علایم ظهور را چنین شمارش کرد:
1. رابطه ظهور با شرایطش واقعى است. یعنى تا آنها نباشند ظهور هم اتفاقى نمى افتد حال آن که علایم، دلالت بر ظهور مى کنند و از امکان و نزدیکى وقوع چنین حادثه عظیمى خبر مى دهند.
2. شرایط ظهور با هم ارتباط متقابل و واقعى دارند، حال آن که ارتباط خاصى میان نشانه هاى ظهور مشاهده نمى شود.
3. شرایط ظهور همگى با هم باید در یک زمان محقق باشند حال آنکه علایم ظهور، به طور طبیعى طى ماه ها و سال ها و قرن ها رخ مى دهند.
4. شرایط ظهور باید مداومت داشته باشند و شرط بقاى ظهورند، حال آنکه نشانه هاى ظهور در زمانى خاص رخ مى دهند و نه لزوم و نه امکان دارد که آن شرایط در مدت زمانى طولانى واقع شوند و وقوع آنها ادامه یابد.
5. شرایط ظهور تنها در زمان ظهور است که به حد اعلاى خود مى رسند ؛ حال آن که تمامى نشانه ها به مرور پیش از ظهور رخ مى دهند.
6. همه شرایط ظهور باید متحقق باشند ؛ با آنکه نشانه هاى ظهور لازم نیست که همه شان رخ بدهند و تنها حدوث علایم حتمى کافى است و بقیه به نزدیکى ظهور دلالت مى کنند و اگر پیش ازظهور رخ ندهند، مشکلى در امر ظهور پیش نمى آید.[40]
پرسش 8 . به نظر شما امام زمان(عج) آمدنى است یا آوردنى؟
یکى از مطالب مهمى که در میان آیات نورانى قرآن بارها مورد تصریح قرار گرفته، مسئله «قانون هاى حاکم بر جهان هستى و تاریخ و جامعه» است. طبق آیات فراوانى، تاریخ بشر و سرنوشت انسان ها در دایره نظام خاصى رقم مى خورد به طورى که هر گونه دگرگونى و انقلابى، تابع یک سلسله قوانین مشخص و معیّنى است که از سوى خداوند، براى تدبیر جهان به اجرا درآمده است. در تعابیر قرآنى از آنها با عنوان «سنت هاى الهى» یاد شده است.
شاید بتوان یکى از این سنت ها را، «سنت دریافت پاداش به اندازه تلاش و کوشش» نامید. طبق این سنت، بهره مندى از نعمت هاى الهى، به میزان سعى و تلاش آدمى بستگى دارد و این انسان است که در پرتو اختیار، با عمل، خویش یا جامعه را به پیش مى برد و تاریخ را تکامل مى بخشد و یا به خاطرسستى و عدم تلاش، قابلیت دریافت نعمت هاى الهى را از دست مى دهد و در سرازیرى سقوط قرار مى گیرد.
قرآن درباره این سنت مى فرماید: «وَ أَنْ لَیْسَ لِلاْءِنْسانِ إِلاّ ما سَعى وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرى»[41]
بنابراین اعطاى نعمت هاى الهى – اعم از مادى یا معنوى – بسته به چگونگى تلاش و کوشش انسان است.
البته باید در نظر داشت که در کنار این سنت، قانون امدادرسانى و تأییدات غیبى خداوند – که در مواقع لزوم براى یارى انسان هاى پاک و مصلح به اجرا در مى آید – تحت الشعاع واقع نمى شود ؛ بلکه هر گاه انسان تا حدودى به وظایف خویش در قبال تکالیف الهى عمل کنند، آن سنت نیز به اجرا درخواهد آمد.
خداوند مى فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ»[42].[43] براساس این آیه، مرحله فعلیت رسیدن به سنت حضرت و یارى مؤمنان مشروط به انجام دادن وظیفه از سوى آنان است.
با توجه به این مقدمه، روشن مى شود که حضرت مهدى هم آمدنى است و هم آوردنى، یعنى باید مردم – یا حداقل یکتاپرستان و مؤمنان – به وظایف خود عمل کنند و آماده ظهور آن حضرت بوده و زمینه را براى قیام فراهم سازند. هم چنین بسترى فراهم سازند که مردم جهان، نوعى آمادگى ذهنى و درخواست قلبى براى ظهور منجى آسمانى داشته باشند.
از طرفى خداوند متعال با توجه به اوضاع و شرایط جامعه و مناسب بودن زمینه ها و بسترها و براساس نیاز جامعه جهانى، هر وقت اراده کند، اذن قیام را صادر خواهد کرد. از این لحاظ امام مهدى آمدنى است و ممکن است براساس اراده الهى، و با توجه به نیاز شدید بشر، منتظر بعضى از زمینه ها و شرایط نباشد. اما آنچه در این جا اهمیت دارد، اراده و اختیار انسان ها است. زیرا بخشى از مقدمات در اختیار انسان ها نهاده و از آنان خواسته شده است در این جهت گام بردارند و هرگز سستى و کاهلى از خود نشان ندهند. در واقع براساس فلسفه متعالى تاریخ (نگرش دینى به آینده جهان) آینده بشر، جبرى و الزامى نیست ؛ بلکه منوط به اراده و خواست انسان ها است و تا این خواست همگانى صورت نگیرد، احتمال ظهور کم رنگ تر مى شود.
اما در نظر فیلسوفان تاریخ و نحله هاى مختلف فکرى (مانند هگل، مارکس، کانت و…) آینده تاریخ جبرى است و اختیار انسان ها در شکل گیرى مقصد و مسیر تاریخ تأثیر چندانى ندارد.[44]
براساس سنت هاى الهى نیز سرنوشت هر جامعه اى بسته به رویکرد و اراده آن جامعه دارد، بدین معنا که اراده جمعى مردم سبب پدید آمدن زمینه ها و بسترهایى مى شود و بر این اساس است که در بعضى از روایات اشاره به زمینه سازان شده است که باعث آمدن امام مهدى(عج) مى شوند: «یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدى یعنى سلطانه» ؛ «از مشرق زمین مردمانى خروج مى کنند و زمینه ساز حاکمیت مهدى موعود مى گردند»[45]
یاران امام زمان(عج)
پرسش 9 . چرا بیشتر یاران حضرت مهدى(عج) مرد هستند و تنها عده محدودى زن در بین آنان حضور دارند؟ این عده کم، چه کارى مى توانند انجام دهند؟!
نقش زنان در یارى حضرت:
گفتنى است در مواردى که یارى کردن مربوط به حالت جنگ و قیام و جهاد باشد، طبیعى است که مردان باید حضور فعالانه ترى داشته باشند ؛ چرا که خداوند با توجه به ویژگى هاى جسمى و روحى زنان و مردان، وظایف و تکالیف را قرار مى دهد و ویژگى ها و مشکلات جنگ، به گونه اى است که نه با جسم زن سازگارى دارد و نه با روح او همخوانى، لذا وظیفه جهاد از دوش آنان برداشته شده است، مگر در زمان ضرورت.
در روایتى هم که به حضور سیزده زن اشاره شده بود، آمده که آنان همان گونه که همراه رسول خدا بودند فعالیت خواهند کرد. جالب این است که این بانوان، از جمله کسانى اند که از دنیا رفته اند و در زمان ظهور باز خواهند گشت و به فعالیت هایى چون مداواى مجروحان و سرپرستى بیماران خواهند پرداخت.
طبرى در دلائل الامامة از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که که این سیزده زن عبارت اند از: قنواء دختر رشید هجرى، ام ایمن، حبابه والیه، سمیه، زبیده ام خالد، ام سعید حنفیه، ام خالد جهنیه و…[46]
بر این اساس یارى رساندن زنان به حضرت، تنها منحصر به جبهه جنگ و شهادت نیست، بلکه عرصه هاى مختلفى چون عرصه فرهنگ، تربیت، اجتماع، و… را نیز در بر مى گیرد. حوزه هایى که در آنها میدان یارى براى زنان، حفظ کرامت زن باز است و قطعا آنان در حکومت حضرت، مى توانند در این عرصه ها نقش داشته باشند ؛ به عنوان نمونه در زمان فعالیت دجال، عده اى از زنان به یارى او مى شتابند و او را تبلیغ مى کنند ؛ اما در مقابل بانوان مسلمانى قرار دارند که بر ضد دجال فعالیت دارند.
ابوسعید خدرى مى گوید: «هر جا دجال قصد مى کند به آنجا برود، زنى به نام لئیبه (طیتبه)، پیش از او خود را به آنجا مى رساند و مى گوید دجال به سوى شما مى آید، از او دورى جویید و از عاقبت کارش برحذر باشید»[47]
پرسش 10 . آیا یاران اصلى امام زمان(عج) عصاره تاریخ اند و از میان این همه انسان هاى صالح و اولیاى الهى انتخاب آنان چگونه صورت مى گیرد، یعنى آنها داراى چه ویژگى هاى مى باشند که به این مقام برگزیده شده اند؟!
انقلابى بزرگ و جهانى، نیازمند رهبران و مدیرانى لایق، کارکشته، وارسته و پرتوان است که هم پیروزى اش تأمین گردد و هم اهداف و برنامه هاى فراگیر آن تحقق یابد. بستر زمان و تاریخ، دروازه ورودى انسان ها به دانشگاه مهدوى است ؛ دانشگاهى که در آن ملیّت و قومیّت، مذهب، نژاد، مقطع زمانى و… مطرح نیست ؛ بلکه فراملى، قومى، نژادى و انسانى است. براین اساس قیام مهدوى، به حدى گسترده و فراگیر است که در قلمرو آن، همه ملیت ها و گروه ها – از گذشته تا حال و آینده – حضور دارند و حتى ملائکه الهى نیز در آن به ایفاى نقش مى پردازند.
پس از آنجایى که در میان یاران حضرت، پیامبران و اولیاى الهى (چون عیسى، یوشع، خضر، اصحاب کهف و…) و هم از اصحاب پیامبر اسلام و امیرمؤمنان (علیه السلام) (چون سلمان و مالک، ابوذر و…) حضور دارند، مى توان گفت آنان عصاره تاریخ خواهند بود. علاوه بر آن که خود حضرت مهدى(عج) ادامه دهنده راه همه پیامبران و اوصیا و دارنده همه سنن و مواریث آنان است ؛ به طور طبیعى یارانش نیز دارنده این میراث گران بها خواهند بود.
البته در مجامع روایى بر 313 یار خاص آن حضرت تاکیدات ویژه اى شده و اوصاف و خصلت هایى براى آنان شمارش شده است که نشان مى دهد واقعا آنان انسان هاى برتر، شایسته و برگزیده هستند و توان انجام این مأموریت بزرگ الهى را دارند.
اوصاف یاران در قرآن:
در قرآن، آیاتى وجود دارد که ویژگى هاى برشمرده آنها را، مى توان بر یاران خاص حضرت مهدى(عج) تطبیق داد و در بعضى از روایات نیز، بیان شده که این آیات در مورد مهدى(عج) و اصحابش باشد ؛ از جمله مى فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»[48]
براساس این آیه خداوند در آینده جمعیتى را براى حمایت دین بر مى انگیزد و اوصاف کسانى را که باید این رسالت بزرگ را انجام دهند، چنین شرح مى دهد:
1. آنان عاشق خدا بوده و جز به خشنودى او نمى اندیشند. هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنان خدا را دوست دارند. «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ»
2. در برابر مؤمنان خاضع و فروتن هستند. «أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤمِنِینَ»
3. در برابر ستمکاران قدرتمند هستند. «أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ»
4. جهاد در راه خدا برنامه همیشگى آنهاست. «یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ»
5. ثابت قدم بوده و از ملامت کنندگان باکى ندارند. «وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»
در پایان مى فرماید: «به دست آوردن این امتیازات (علاوه بر کوشش شخصى)، مرهون فضل الهى است که به هر کس شایسته باشد، داده مى شود. «ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»
در روایتى از امام صادق (علیه السلام) اوصافى براى یاران حضرت مهدى بیان شده که با اوصاف مذکور در آیه هماهنگ است[49]
به طور کلى مى توان اوصاف، و ویژگى هاى یاران خاص حضرت را در روایات چنین شمارش کرد.
اوصاف یاران در حدیث:
1. شناخت عمیق نسبت به خدا ؛ امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «در قلوب آنان (یاران مهدى)، نسبت به ذات خدا شکى نیست»[50]
«آنان به وحدانیت خداوند آن چنان که حق وحدانیت اوست، اعتقاد دارند»[51].
2. معرفت امام زمان(عج) ؛ امام سجاد (علیه السلام) مى فرماید: «آنان کسانى اند که به امامت مهدى(عج) اعتقاد دارند»[52].
3. اخلاص ؛ امام جواد (علیه السلام) فرمود: «هنگامى که براى مهدى، 313 تن از اهل اخلاص جمع شد، خداوند امر او را ظاهر خواهد کرد»[53].
4. اطاعت و فرمانبرى ؛ امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «اطاعت آنان از امام، بیشتر از فرمانبرى کنیز در برابر مولایش است»[54].
5. استقامت ؛ آن حضرت هم چنین فرمود: «… گویا قلب هاى آنان مانند تکه هاى آهن است… محکم تر از سنگ است»[55]
6. جان نثارى ؛ از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «آنان پروانه وار شمع وجود امام را در میان گرفته و او را با جانشان محافظت مى کنند (یحفون به)»[56].
7. برخوردارى از تأییدات الهى ؛ امام على (علیه السلام) فرمود: «… خداوند مردى (مهدى) را در آخرالزمان مى انگیزاند… او را به ملائکه اش تأیید کرده و انصارش را حفظ خواهد نمود»[57]
8. شهادت طلبى ؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «یاران مهدى، آرزو مى کنند که در راه خدا به شهادت برسند»[58]
9. صبر و بردبارى ؛ امام على (علیه السلام) مى فرماید: «یاران مهدى، گروهى اند که به خاطر صبر و بردبارى در راه خدا، بر او منت نمى گذارند و از این که جان خویش را تقدیم حضرت حق مى کنند، به خود نمى بالند و تکبر نمى کنند»[59]
10. شیران روز و زاهدان شب ؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «گویا من نظر مى کنم به قائم و اصحاب او در نجف و کوفه، سجده ها به پیشانى هاى آنها اثر گذاشته است ؛ شیران در روز و راهبان در شب اند…»[60]
11. همدلى ؛ امام على (علیه السلام) فرمود: «ایشان یکدل و هماهنگ هستند»[61]
12. خواستار برکت ؛ از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «آنان بر فراز اسب هاى خود دست بر زین امام مى کشند و تبرک مى جویند»[62]
13. عبادت الهى ؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: «در دل شب، از خشیت خداوند، ناله هایى دارند مانند ناله مادران پسر مرده» و «شب ها را با عبادت به صبح مى رسانند و روزها را با روزه به پایان مى برند»[63]
14. شجاعت ؛ امام على (علیه السلام) مى فرماید: «همه شیرانى اند که از بیشه ها خارج شده اند و اگر اراده کنند کوه ها را از جا بر مى کنند»[64]
15. علم و بصیرت ؛ امام على (علیه السلام) مى فرماید: «پس گروهى در آن فتنه ها صیقلى مى شوند، مانند صیقل دادن آهنگر، شمشیر را. دیده هاى آنان به نور قرآن جلا داده و تفسیر در گوش هایشان جا گرفته است. در شب جام حکمت را به آنها مى نوشانند، بعد از این که در بامداد هم نوشیده باشند»[65]
16. حق یاورى ؛ امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «خداوند به وسیله آنها، امام حق را یارى مى کند»[66]
17. حکمت نورانى ؛ از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است: «گویى دل هاى آنان مشعل نورانى است (کان قلوبهم القنادیل)»[67]
با توجه به این روایات، روشن مى شود که یاران حضرت مهدى(عج)، داراى چنان ویژگى ها و اوصاف برتر و کم نظیرى هستند که به حق در این مقام و موقعیت قرار گرفته اند و بدین جهت نقش مهمى در پیروزى آن قیام جهانى خواهند داشت.
پی نوشت ها :
[1]. ر.ک: معجم احادیث امام مهدى، ج 1، صص 87، 71، 44، 31 و… از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) .
[2]. ر.ک: بحارالانوار، ج 52، ص 256- 260 ؛ حضرت مهدى از ظهور تا پیروزى، ص 250-249.
[3]. ر.ک: معجم احادیث امام مهدى، ج 3، ص 218 ؛ منتخب الاثر، ص 527، و…
[4]. الغیبة نعمانى، ص 104 ؛ تاریخ غیبت کبرى، ص 246.
[5]. ر.ک: اشاره الاسلام، ص 86 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 228.
[6]. ر.ک: بحارالانوار، ج 52، ص 190.
[7]. ر.ک: تفسیر فرات کوفى، ص 139.
[8]. بحارالانوار، ج 52، ص 130، ح 26.
[9]. همان، ص 131، ح 32.
[10]. همان، ص 133، ح 36.
[11]. همان، ص 143، ح 59.
[12]. بحارالانوار، ج 52، ص 140.
[13]. کمال الدین، ج 1، ص 331.
[14]. قیام و انقلاب مهدى موعود، ص 56-54.
[15]. الستجاد من الارشاد المجموعه، علامه حسن بن مطهر الحلى، ص 263.
[16]. همان، ص 56 و 57.
[17]. الارشاد، ص 356 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 220.
[18]. ر.ک: محمدکاظم قزوینى، امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 293 و 294.
[19]. الغیبة نعمانى، ب 14، ح 66.
[20]. همان، ح 44.
[21]. بحارالانوار، ح 52، ح 26
[22]. ر.ک: محمد صدر، تاریخ غیبت کبرى.
[23]. الغیبة نعمانى، ص 202.
[24]. کمال الدین، ج 2، ص 651، ح 9 ؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 721، ج 26، از امام على (علیه السلام) .
[25]. بحارالانوار، ج 52، ص 204، ح 34.
[26]. ر.ک: تاریخ غیبت کبرى، ص 520-518 ؛ الملاحم و الفتن، ص 57.
[27]. بحارالانوار، ج 52، ص 253.
[28]. الغیبة نعمانى، ص 432، ح 13.
[29]. التشریف بالمنن، ص 296، ح 417.
[30]. Antichrist.
[31]. ر.ک: بحارالانوار، ج 52، ص 193.
[32]. معجم احادیث امام مهدى، ج 2، ص 50.
[33]. بحارالانوار، ج 52، ص 205 ؛ ر.ک: دادگستر جهان، ص 223، چشم به راه مهدى، ص 289.
[34]. معجم احادیث الامام مهدىعج، ج 2، ص 134.
[35]. کشف الغمه، ج 2، ص 471.
[36]. بشارة المصطفى، ص 250.
[37]. منتخب الاثر، ص 598، ح 2.
[38]. کمال الدین، ج 2، ب 39، ح 6.
[39]. کمال الدین، ج 2، باب 37، ح 2.
[40]. تاریخ غیبت کبرى، ص 399-396 ؛ شش ماه پایانى، ص 223-222.
[41]. نجم 53، آیه 40 – 39.
[42]. محمد 47، آیه 7.
[43]. فصلنامه انتظار، ش 7، ص 232.
[44]. ر.ک: نگارنده، آینده جهان، ص 45-34.
[45]. بحارالانوار، ج 51، ص 87 از رسول گرامى اسلام.
[46]. دلائل الامامة، ص 314.
[47]. کنزالعمال، ج 14، ص 602 ؛ فتن ابن حماء، ص 151.
[48]. مائده 5، آیه 54.
[49]. بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[50]. همان، ص 317.
[51]. بشارة الاسلام، ص 220.
[52]. کمال الدین، ح 1، باب 31، ح 2.
[53]. همان، ح2، ص 378-377.
[54]. بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[55]. همان، ص 307، ح 82.
[56]. همان، ص 308.
[57]. همان، ص 280،ح 6.
[58]. همان، ص 307، ح 82.
[59]. یوم الخلاص، ص 224.
[60]. بحارالانوار، ج 52، ص 386.
[61]. یوم الخلاص، ص 224.
[62]. بحارالانوار، ج 52، ص 308.
[63]. یوم الخلاص، ص 224.
[64]. همان.
[65]. بحارالانوار، ج 52، ص 334، ح 64.
[66]. همان، ص 308.
[67]. همان.