طلسمات

خانه » همه » مذهبی » بخش دوم : راه توبه

بخش دوم : راه توبه


بخش دوم : راه توبه

۱۳۹۵/۰۴/۱۴


۱۶۴ بازدید

آمرزش توبه کننده

آمرزش توبه کننده

پرسش 15 . اگر کسى گناهان کبیره زیادى داشته باشد و توبه کند و واقعا توبه راستین کند، گناهان قبلى او بخشیده خواهد شد؟ اگر چنین باشد فرق او (که لذت هاى غیرمشروع برده) با فردى که هیچ گاه مرتکب گناهى نشده چیست؟


نکته اى که شخص توبه کننده نباید از آن غافل باشد، اینکه بهترین راه تهذیب نفس، پیشگیرى و ترک گناه است.

شخصى که خود را به انواع گناهان آلوده نکرده به یقین از گناهکارى که توبه کند از جایگاه برترى برخوردار است. آرى! انسانى که هنوز مزّه گناه را نچشیده و به آن عادت نکرده، راحت تر مى تواند از گناه چشم پوشى کند؛ در این راستا امام على علیه السلاممى فرماید: «ترک گناه آسانتر از طلب توبه است»(1) ولى در صورت آلودگى به گناه نباید از رحمت پروردگار متعال ناامید شود.

البته با وجود بخشیده شدن گناه و پذیرش توبه از فضل و لطف الهى، بین فردى که گناه کرده و سپس توبه نموده، با فردى که از ابتدا مراقب بوده که به گناه آلوده نگردد، تفاوت وجود دارد و برخى از بزرگان گفته اند: فردى که گناه نکرده، مانند صفحه کاغذ سفیدى است که چیزى بر آن نوشته نشده است؛ ولى فردى که گناه کرده و سپس توبه نموده، همانند کاغذ سفیدى است که بر آن چیزى نوشته باشند و بعد آن را پاک کنند؛ یعنى، به هر حال بین این دو تفاوت وجود دارد.(2)

البته برخى پس از توبه با توجه به تجربه اى که دارند تلاش دو چندان جهت جبران گذشته و عبرت آموزى به دیگران انجام مى دهد. به گونه اى که در زندگى خود و اطرافیان و حتى در سطح جامعه تأثیرگذار مى شود در این صورت توبه واقعى نه تنها گناه را مى پوشاند، بلکه آن را به «حسنه» تبدیل مى کند؛ کما اینکه خداوند غفار فرمود: «إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ»(3) «مگر کسانى که توبه کنند، و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهانشان را به حسنات تبدیل مى کند.»

در این باره سرگذشت یکى از توبه کنندگان واقعى را یادآور مى شویم:

«بشر حافى» یکى از اشراف زادگان بود که شبانه روز به عیاشى و فسق و فجور مشغول بود؛ خانه اش نیز مرکز عیش و نوش و رقص و غنا بود و صداى آن از بیرون شنیده مى شد. روزى کنیزى براى ریختن خاکروبه از منزل خارج شد که در این هنگام حضرت موسى بن جعفر علیه السلامپس از شنیدن صداى ساز و آواز مى پرسد: «آیا صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟» کنیز جواب داد: البته که آزاد و آقاست. کنیز وارد منزل شد در حالى که «بشر» بر سر سفره شراب نشسته بود علت تأخیرش را جویا شد. کنیز داستان پرسش مرد ناشناس و جواب خودش را نقل کرد. پرسید: آن مرد در نهایت چه گفت؟ جواب داد: آخرین سخن او این بود: «راست گفتى، اگر صاحب خانه آزاد نبود (و خودش را بنده پروردگار مى دانست) از مولاى خود مى ترسید و در معصیت این چنین گستاخ نبود!».

سخن کوتاه امام هفتم علیه السلام چنان در قلبش تأثیر کرد که سر از پا نشناخت و با پاى برهنه از منزل خارج، و خود را به حضرت علیه السلام رساند و عرض کرد: «آقاى من! از خداوند و از شما معذرت مى خواهم. آرى! من بنده خداى سبحان بوده و هستم، لیکن بندگیم را فراموش کرده بودم؛ بدین جهت چنین گستاخانه مشغول گناه بودم، ولى اکنون به بندگى خود پى بردم و از عمل هاى گذشته توبه مى کنم، آیا توبه ام قبول است؟» حضرت علیه السلام فرمود: «آرى! خداوند توبه ات را مى پذیرد» او نیز از آن روز دست از کردار زشت خود برداشته و در ردیف زاهدان زمان خود به شمار مى آید و به شکرانه این نعمت، تا آخر عمر با پاى برهنه راه مى رفت.(4)

همچنین نقل شده: چون با پاى برهنه دنبال امام هفتم علیه السلام دوید و با این حال توبه کرد، از این رو او را حافى (پاى برهنه) لقب دادند!

پشیمانى از گناه

پرسش 16 . اگر فردى از گناهانش پشیمان شود، بدون این که توبه نماید، آیا گناهان او بخشیده مى شود؟


حقیقت توبه و استغفار، پشیمانى از گناه گذشته و عزم و تصمیم بر عدم ارتکاب آن در آینده است و اگر این حالت براى کسى پیش آمد این نشانه توبه واقعى، و پذیرفته شدن چنین توبه اى حتمى است، بنابراین اگرچه به طور زبانى استغفار نکند و یا اعلام توبه نکند اما به طور عملى توبه کرده است، البته خیلى مهم است که انسان استغفار و طلب بخشش از خداوند نیز بکند. مطلب بعد این که در برخى از موارد ممکن است خداوند بدون توبه نیز گناهى را بیامرزد، ولى با توبه لطف و عنایت بیشترى شامل حال بنده شده، وسیله تقرّب به خدا بیشتر فراهم مى شود.

نکته قابل توجه این که بسیارى از عالمان اخلاق، از «توبه» به عنوان اولین گام براى تهذیب نفس و حرکتى به سوى خالق متعال یاد مى کنند: «توبه از گناه و بازگشت به سوى ستّارالعیوب و علاّم العیوب، آغاز راه سالکین و سرمایه پیروزمندان و نخستین گام مریدان و کلید علاقه مندان و مطلع برگزیدگان و برگزیده مقرّبان است».(5)

زمان توبه

پرسش 17 . کسانى که در نوجوانى گناهان زیادى مرتکب شده اند، آیا در پیرى گناهان آنها آمرزیده مى شود و توبه آنها قبول مى شود؟


پروردگار غفّار و رئوف نه تنها درنوجوانى، بلکه در هر سن و سالى توبه بندگان را با اشتیاق فراوان مى پذیرد و آنان را مورد رحمت خویش قرار مى دهد.

در این باره پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: «اگر کسى یک سال قبل از مرگش توبه کند، خداوند مى پذیرد، سپس فرمود: یک سال زیاد است، اگر یک ماه قبل از مرگش، توبه کند، پذیرفته مى شود، بعد فرمود: این مقدار هم زیاد است، اگر یک هفته در این دنیا فرصت ماندن داشته باشد و توبه کند، پذیرفته مى شود، باز فرمود: آن هم زیاد است، کس که یک روز قبل از مرگش توبه کند خداوند مى پذیرد، سپس از آن هم فراتر رفته، فرمود: کسى که یک ساعت قبل از مرگش پشیمان شود، خداوند توبه اش را مى پذیرد، در پایان فرمود: یک ساعت هم زیاد است! قبل از آن که جانش به گلو رسد (آخرین لحظه حیات و در حال اختیار) توبه کند، خداوند مى پذیرد»(6)

درى از رحمت خود باز کردى

گنه کاران بر آن آواز کردى

مر آن در را نهادى توبه اش نام

که ناکامان بیابندى از آن کام

براى نمونه: یکى از عبرت هاى عاشورا توبه حرّبن یزید ریاحى است که در آخرین لحظه هاى عمر، در صبح عاشورا توبه اش توسط سالار شهیدان پذیرفته مى شود!

البته این به این معنا نیست که انسان با اختیار خود در طول زندگى دست به انواع گناهان زند، به این خیال که در آخر عمر رو به توبه مى آورم بلکه، تا حد ممکن و توان باید از نافرمانى پروردگار بپرهیزد و در صورت تمرّد و آلوده شدن، فورى به فکر توبه بیفتد.

اما درباره رحمت خداوند، امام سجاد علیه السلام در بخشى از مناجات تائبین عرضه مى دارد: «خداى من! تو کسى هستى که به روى بندگانت درى به سوى بخشش گشوده اى و نام آن را توبه نهاده اى، و فرموده اى: به سوى خداوند باز گردید و توبه خالص کنید! حال در این رحمت باز است! عذر کسانى که از آن غافل شوند، چیست؟!»(7)

البته باید دانست از آنجا که زمان مرگ پنهان است. و چه بسیار کسانى که در سال هاى جوانى در حوادث مختلف از دنیا رفته اند، نباید توبه را به تأخیر انداخت و به بهانه هاى مختلف وعده ترک گناه را امروز و فردا کند از چنین کارى در روایات نکوهش شده و از آن به «تسویف» در توبه تعبیر شده است.

استغفار واقعى

پرسش 18 . معناى استغفار و شرایط توبه واقعى چیست؟ شرایط توبه واقعى در کلام على علیه السلام را بیان نمایید.


معناى لغوى «استغفر الله»: درخواست آمرزش از پروردگار آمرزنده و مهربان است. اما شرایط توبه واقعى در کلام امام على علیه السلام به این شرح است:

شخصى در محضر ایشان عرضه داشت: «استغفرالله»؛ گویا حضرت از نحوه سخن او، و یا سابقه کارهایش با خبر بود که این استغفار جنبه ظاهرى دارد، نه واقعى؛ از این رو فرمود: «استغفار یک کلمه است، ولى شش معنا (و مرحله) دارد که عبارتند از:

1. پشیمانى از گذشته،

2. تصمیم بر ترک آن براى همیشه،

3. حقوقى را که از مردم ضایع کرده اى به آنها باز گردانى؛ به گونه اى که هنگام ملاقات پروردگار، حق کسى بر تو نباشد،

4. این که: هر واجبى که از تو فوت شده (مانند: نماز، روزه، حج و…) حق آن را به جا آورى (قضا یا کفّاره اش را بپردازى)،

5. گوشت هایى که به وسیله حرام بر اندامت روییده، با اندوه بر گناه آب کنى، تا چیزى از آن باقى نمانده، و گوشت تازه به جاى آن بروید!،

6. به همان اندازه که لذت و شیرینى گناه را چشیده اى، درد و رنج طاعت را نیز بچشى، و پس از پیمودن این شش مرحله، بگو: استغفرالله».(8)

الهى من پشیمانم پشیمان

پشیمانى ز رویم شد نمایان

گنه ریز است اگر استغفر الله

ز کردار بدم افسوس و صد آه

ممکن است کسى بگوید: با وجود این شرط هاى شش گانه در فرمایش علوى علیه السلام، قدرت عمل به آن فراهم نیست؛ در پاسخ مى گوییم: بعضى از این شرط ها، شرط توبه کامل است؛ مانند: مرحله پنجم و ششم؛ ولى چهار تاى دیگر، جزء شرط هاى واجب و لازم یک توبه واقعى است.

در این راستا، استاد شهید مطهرى مى گوید:

«قسمت اول و دوم از رکن هاى توبه، و قسمت سوم و چهارم از شرط هاى لازم، و قسمت پنجم و ششم از شرط هاى کمال است»(9)

اما درباره جایگاه ویژه «استغفار» همین بس که در روایات اسلامى از آن به عنوان بهترین عبادت، جامع ترین دعا، با فضیلت ترین توسّل و مهم ترین اعمال در بهترین ماه هاى سال یاد شده است!

در این راستا امام ششم علیه السلام مى فرماید: «انّ من اجمع الدّعا الاستغفار»؛ «طلب بخشش از جمله جامع ترین دعاهاست»(10)

امّ سلمه که یکى از همسران پیامبر صلى الله علیه و آله است نقل مى کند، که ایشان در دوره آخر عمر شریف شان در حالت هاى گوناگونى ذکر شریف «سبحان اللّه و بحمده، استغفراللّه و اتوب الیه» را بر زبان جارى مى فرمود، از علتش پرسیدم؛ حضرت صلى الله علیه و آله فرمود: «من مأمور به این ذکر شده ام، سپس سوره نصر را براى ما تلاوت فرمود».(11)

گناه مانع دریافت خیر و برکت است اما استغفار، وسیله اى براى ریزش فضل و رحمت خداوند به سمت شخص تائب و عذرخواه به حساب مى آید.

حضرت امیر بعد از تبیین آسیب هاى گناه مى فرمایند: «خداوند استغفار را سببى براى روزى رسانى و گسترش رحمت قرار داده است و فرموده: از پروردگار خود آمرزش بخواهید که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو مى بارد… پس رحمت کند خدا کسى را که از گناهان خود پوزش طلبد»(12)

در بارگه جلالت اى عذرپذیر

دریاب که من آمده ام زار و حقیر

از تو همه رحمت است و از من تقصیر

من هیچ نیم، همه تویى دستم گیر(13)

در این خصوص سیره و روش پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله الگویى براى همه مسلمانان است. آن بزرگوار چون دلگیر مى شد، مى فرمود: «براى این که قلبم دچار هیچ گونه حجاب و پوشش نگردد، روزى هفتاد بار استغفار مى کنم».

همچو پیغمبر ز گفتن و ز نثار

توبه آرم روز من هفتاد بار(14)

بنابر آنچه گفته شد استغفار تنها براى خطاکاران و گناهکاران نیست بلکه گناهکاران با استغفار از پستى هاى گناه و درکات جهنم نجات مى یابند و پاکان با تکرار استغفار از نورانیت قلب بیشتر و درجات بهشت را بهره مند مى گردند.

توبه نصوح

پرسش 19 . توبه نصوح به چه معنایى است؟


«نصوح» از ماده «نصح» به معناى خیرخواهى خالصانه است؛ از این رو به عسل خالص «ناصح» گویند، و از آنجا که خیرخواهى واقعى باید همراه با محکم کارى باشد، واژه «نصح» گاه به این معنا نیز آمده است؛ به همین جهت به نماى محکم، «نصاح» و به خیاط، «ناصح» گفته مى شود و باید هر دو معنا؛ یعنى «خالص بودن» و «محکم بودن» در توبه نصوح جمع باشد.

در این که توبه نصوح چیست؟ تفسیرهاى زیادى براى آن آورده اند، تا جایى که بعضى ها شماره تفسیر آن را بالغ بر 23 دانسته اند؛ ولى همه این تفسیرها تقریبا به یک حقیقت باز مى گردد؛ از جمله اینکه:

1. «توبه نصوح» آن است که داراى چهار شرط باشد: الف. پشیمانى قلبى، ب. استغفار زبانى، ج. ترک گناه، د. تصمیم بر ترک آن در آینده.

2. یا اینکه: «توبه نصوح» آن است که گناه خود را همواره در برابر چشم خود ببینى و از آن شرمنده باشى!

3. و یا اینکه: «توبه نصوح» آن است که همراه با چشمى گریان و قلبى بیزار از گناه باشد.

وقتى که «معاذبن جبل» از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله درباره توبه نصوح سؤال کرد، حضرت در جواب فرمود: «توبه نصوح آن است که شخص توبه کننده به هیچ وجه به گناه بازنگردد، آنچنان که شیر به پستان هرگز برنمى گردد».(15)

این تعبیر لطیف بیانگر این واقعیت است که توبه نصوح چنان انقلابى در انسان ایجاد مى کند که راه بازگشت به گذشته را به کلّى بر او مى بندد!(16)

امیدوارم با این توضیح فشرده معناى «توبه نصوح» روشن شده باشد، اما از آنجا که داستانى در تاریخ با این نام معروف شده، ما هم به مناسبت بحث و براى عبرت نفس خویش از آن بهره مى جوییم:

نقل مى کنند در روزگاران قدیم مردى به نام «نصوح» زندگى مى کرد. شکل و قیافه او همچون زنان بود و مردى خود را مخفى کرده بود. همه مردم او را به عنوان زن مى شناختند؛ از این رو از موقعیت خود سوء استفاده کرده و در حمام زنانه به دلاّکى مشغول مى شود! او دختران امیران و فرماندهان را نیز شستشو مى داد. این شخص به زشتى کارش آگاه بود و بارها توبه مى کرد ولى طغیان هواى نفس بر او غالب مى شد. روزى نصوح در حمام مشغول کیسه کشى بود که ناگهان گفتند: گوشواره قیمتى دختر شاه گم شده؛ همه زن ها به جست و جوى آن پرداخته و درب گرمابه را بستند که کسى بیرون نرود.

آنان پس از تفحّص و جدیّت تمام، حتى از گوش و دهان زنان، آن گوهر گران بها را نیافتند. سرانجام اعلان کردند: هر کس در حمام است، برهنه شود. خدمتکار تمام زن ها را جست و جو مى کرد در این هنگام نصوح لحظه به لحظه مضطرب تر مى شد و با خود مى گفت نزدیک است طبل رسوایى ام به صدا درآید! اما براى آشنایى او با دختر شاه، به وى احترام کرده و جست و جو از وى را به تأخیر انداختند. در این حال بود که نصوح رو به خداوند آورد و عرض کرد: خدایا! بارها به سوى تو آمدم و توبه کردم، ولى نفسم مرا به بیراهه برد و توبه ام درهم شکست! اینک رسوایى من نزدیک شده، لطفى فرما و بر جگر سوخته ام مرهمى بگذار، اى کاش مادرم مرا نمى زایید! اگر این بار پرده پوشى کنى، هرگز سراغ گناه نمى روم، توبه مى کنم، توبه اى خالص و واقعى.

گفت یارب بارها برگشته ام

توبه ها و عذرها بشکسته ام

گر مرا این بار ستّارى کنى

توبه کردم من ز هر ناکردنى

در همین لحظه از شدت ناراحتى از هوش رفت و بر زمین افتاد. هنوز او را بازرسى نکرده بودند که ناگهان صدایى بلند شد: که گوهر گران بها پیدا شد! تمام زن ها شادى و سرور کردند که از همان صدا نصوح به هوش آمد. آنها از هر سو نزد نصوح آمده و از او طلب حلالیت کردند و گفتند: ببخشید که به تو بدگمان شدیم.

بس حلالیت از او مى خواستند

و ز براى عذر بر مى خواستند

نصوح با خود مى گفت: این فضل و رحمت الهى بود که به فریادم رسید.

کوتاه سخن اینکه: نصوح به این ترتیب نجات یافت و با کمال جدیت توبه خود را حفظ کرده و از مؤمنان پاکباز و یکى از عاقبت بخیران عالم شد.(17)

شکستن توبه

پرسش 20 . اگر فردى توبه کند، ولى بعد توبه اش را بشکند و از این عملش هم پشیمان شود تکلیفش چیست؟


خداوند مهربان براى این گروه از بندگان خود، در را هم چنان باز گذاشته است.

بازآ بازآ هر آنچه هستى بازآ

گر کافر و گبر و بت پرستى بازآ

این درگه ما درگه نومیدى نیست

صد بار اگر توبه شکستى بازآ

گفتنى است که خیر محض کار فرشتگان است، و آمادگى براى شر بدون جبران، خوى شیطان هاست و بازگشت به خیر بعد از شر، طبیعت آدمیان است در طول زندگى انسان ها امکان لغزش ها و خطاها وجود دارد، و اگر درهاى بازگشت و توبه بسته شود، سبب دلسردى و ناکامى آدمى شده و او را از پیمودن راه کمال باز مى دارد؛ از این رو در مکتب انسان ساز اسلام درى را با نام «توبه» بازکرده اند تا تمام آلودگان به گناه براى جبران گذشته و اصلاح نفس خویش به آن در «رحمت» روى آورند.

مرکب توبه، عجایب مرکب است

بر فلک تازد به یک لحظه ز پست

در این راستا، امام سجاد علیه السلام در مناجات تائبین به صورت لطیفى این نکته را بیان مى کند: «الهى انت الّذى فتحت لعبادک بابا الى عفوک سمیّته التّوبه…»(18) «خداى من! تو کسى هستى که به روى بندگانت درى به سوى بخشش گشوده اى و آن را توبه نامیدى، و فرموده اى: به سوى خداوند بازگردید و توبه خالص کنید! که این در رحمت باز است، عذر کسانى که از آن غافل شوند، چیست؟!»

اما بعضى از مواردى که تذکر آن براى عزیزان جوینده سعادت و رستگارى مفید است:

1. مجالست و هم نشینى با دوستان و افراد شایسته و صالح

2. دورى گزیدن از افراد ناشایست، و کسانى که براى پروردگار حریمى قائل نمى شوند.

3. شرکت در محافل مذهبى و معنوى، تا جایى که بر روحیه معنویتان بیفزاید.

4. استفاده از موعظه هاى اخلاقى بزرگان دین، بخصوص آیه هاى نورانى و حیات بخش قرآن کریم و سخنان راهگشاى امامان معصوم علیهم السلام

5. تفکّر در عقوبت یکایک گناهان و سختى روز جزا

6. تأمّل در زندگى کسانى که بدون توبه و دست خالى از این دنیا کوچ کرده و خویش را از رحمت واسعه الهى محروم کردند؛ چون زمان توبه همین دنیاست نه دنیاى دیگر!

7. مأیوس شدن از رحمت پروردگار، که نومیدى از رحمت الهى بزرگ ترین گناه به شمار آمده است.

در پایان بد نیست به سراغ یکى از گنهکارانى که چهل سال به دنبال معصیت پرودگار رفته؛ ولى با یک توبه واقعى، رحمت باران بر جمعیتى به خاطر او باریدن گرفت، آشنا شویم تا ببینیم خداى ما چگونه پروردگارى است؟!

در دوران حضرت موسى علیه السلام در بنى اسرائیل قحطى شدیدى پیدا آمد. مؤمنین براى طلب باران هفتاد مرتبه دست به دعا برداشتند، اما دعایشان به اجابت نرسید. شبى موسى بن عمران به کوه طور رفت و بعد از مناجات و گریه زیاد عرض کرد: پروردگارا! اگر مقام و منزلت من نزد تو بى ارزش شده، از تو مى خواهم به مقام پیامبرى که وعده دادى در آخرالزمان مبعوث کنى، باران رحمتت را بر ما نازل فرما!

خطاب آمد: اى موسى! مقام و منزلت تو نزد ما بى ارزش نشده، ولى در میان شما شخصى است که مدت چهل سال آشکارا معصیت مرا مى کند، اگر او را از میان خود بیرون کنید، من باران رحمتم را بر شما نازل مى کنم.

موسى علیه السلام در میان بنى اسرائیل فریاد برآورد: اى بنده اى که چهل سال معصیت پروردگار مى کنى، از میان ما بیرون برو، تا خداوند باران رحمتش را بر ما نازل کند. آن مرد گنهکار نداى حضرت علیه السلام را شنید، فهمید او مانع نزول رحمت الهى است، با خود گفت چه کنم؟ اگر بمانم خداوند باران نمى فرستد، و اگر از میان آنها بیرون بروم، مرا مى شناسند و آبرویم مى رود.

عرض کرد: خداوندا! مى دانم که از روى جهل و نادانى معصیت تو را کردم، حال به درگاه با عظمتت آمده ام، در حالى که از گذشته خویش پشیمانم، توبه ام را قبول کن و رحمتت را از جماعت منع نکن.

هنوز سخنش تمام نشده بود که ابرى ظاهر شد و باران زیادى بارید. حضرت موسى علیه السلام عرض کرد: تو باران رحمت بر ما نازل کردى در حالى که کسى از میان ما نرفت، خطاب رسید: اى موسى! همان کسى که براى او رحمتم را از شما قطع کردم، حال به واسطه او رحمتم را فرو فرستادم. عرض کرد: خداوندا! آن بنده ات را به من نشان بده، خطاب آمد: من او را در حالى که گناه مى کرد رسوا نکردم، حال که توبه کرده مفتضحش کنم؟

نه من تنها به احسانت رهینم

نه تنها من بر آن رحمت قرینم

که عالم غرق احسان تو باشد

جهان جان گلستان تو باشد!

راهکارهاى دورى از گناه

پرسش 21 . مى دانم که بارها به خطا مى روم، ولى نمى دانم چه چیزى مرا همچنان به بیراهه مى کشاند، چه کنم؟


«مى دانم و…» از مقوله شناخت و دانش است. اگرچه این مرتبه براى بازداشتن آدمى از ارتکاب گناه، لازم است ولى کافى نیست. پس بایستى معرفت و شناخت همچون بذرى در جان نشانده شود.

امیرمؤمنان على علیه السلام فرموده اند: «آگاه باشید با پرهیزکارى، ریشه گناهان را مى توان برید و با یقین مى توان به برترین جایگاه معنوى دسترسى پیدا کرد.»(19) ولى عمده ترین مانع تا رسیدن به این منظور «غفلت» است. لذا به همه ما توصیه شده که در ابتداى هر کارى «بسم الله…» بگوییم. اگر آن کار، پسندیده و خیر باشد، نام خداوند، آن عمل را بالا برده، عاملش را ارتقاء روحى و معنوى مى بخشد و اگر عمل خلاف و گناهى باشد، نمى توان چنین کارى را با نام خدا انجام داد. در نتیجه باید آن کار را ترک کرد.

در حوزه فکر و اندیشه، میل و گرایش نیز قضیه به همین منوال است با تمرین و ممارست باید درون را از وساوس و امیال ناپسند عارى ساخت تا زمینه کج روى از بیخ و بن نابود گردد. ما این مرحله را «مراقبت از خود» مى نامیم.

مرحله دیگر که عامل مهمى در غفلت زدایى به حساب مى آید، «ذکر خدا» است. نمازهاى پنج گانه بهترین نمونه یاد خداوند محسوب مى شود ولى باید توجه نمود که «ذکر خدا» در نماز خلاصه نمى شود هر توجهى که ارتباط انسان را با خالق هستى، برقرار سازد و در افکار و اعمال و حالات شخصى اثر نیکو بر جاى گذارد، یاد خداوند محسوب مى شود.

حضرت على علیه السلامارزش ها و فواید «یاد خدا» را این گونه بیان مى نمایند که: «خداوند پاک و با عظمت، یاد خود را روشنى بخش دل ها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوایى بشنود، و چشم پس از کم نورى بنگرد، و انسان پس از عناد و دشمنى، رام گردد»(20)

از ذکر بسى نور فزاید مه را

در راه حقیقت آورد گمره را(21)

البته پیشنهاد راهى که صد درصد گناه نکردن در تمام زندگى را تضمین کند آسان نیست؛ زیرا انسان موجودى مختار و داراى تمایلات گوناگون است. البته با عزمى آهنین و مبارزه اى دائمى با نفس به تدریج مى توان به چنین جایگاه بلندى دست یافت. اما جهت پیمودن مسیرى اطمینان بخش موارد زیر بسیار سودمند است:

1. مطالعه پیوسته در عوالم پس از مرگ و احوال برزخ و قیامت.

2. مطالعه پیرامون عواقب وخیم گناهان.

3. ارتباط پیوسته و قلبى با خداوند، خواندن قرآن، دعاها، نماز شب و… البته با توجه و حال.

4. داشتن حالت اِنابه، خضوع و تضرّع دائمى توبه و استغفار.

5. دورى از عواملى که انسان را به گناه متمایل مى سازد؛ مانند محیط هاى آلوده به گناه و دوستان ناشایست.

6. استفاده از جایگزین هاى مناسب؛ مثلاً کسى که در معرض انحرافات جنسى است باید هر چه سریع تر ازدواج کند.

7. نشست و برخاست با افراد مؤمن و خداترس واقعى.

براى نمونه: بعضى از اصحاب به پیامبراکرم صلى الله علیه و آله مى گفتند: وقتى در محضر شما هستیم، خیلى به خداوند نزدیک مى شویم، ولى وقتى از شما فاصله مى گیریم آلوده مى گردیم. فرمود: اگر شیطان ها به دور قلبتان گردش نمى کردند، شما هم آنچه را من مى بینم و مى شنوم ملاحظه مى کردید!(22)

8. جدیت در مبارزه با خواهش هاى نفسانى؛ که پیروى از آن، به عنوان یکى از عوامل اساسى در شقاوت آدمى معرفى شده است.

امیرمؤمنان على علیه السلام در قسمتى از خطبه متقین(23) مى فرماید: «از دو چیز بیشتر از چیزهاى دیگر براى شما هراسانم: 1. پیروى از هواهاى نفسانى، 2. آرزوهاى طولانى و تمام نشدنى دنیا».

آرى! نفس امّاره دشمنى است که همیشه با انسان در مبارزه است؛ همان دشمنى که هیچ گاه خیر و صلاح افراد بشر را نخواسته و نمى خواهد؛ همان موجودى که بزرگان و مقرّبان الهى، چون یوسف صدیق علیه السلام از شر آن به درگاه ربوبى پروردگار پناه بردند: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبِّى»(24) «همانا نفس(سرکش) بسیار به بدى ها امر مى کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند.»

شاید با تذکر این چند جمله کوتاه پاسخ این سؤال هم بر ما روشن شود که چرا از مبارزه با نفس امّاره به جهاد اکبر تعبیر شده؟ زیرا که مبارزه با شیطان و خواهش هاى نفسانى، همیشگى و دایمى است، برخلاف مبارزه با دشمنان بیرونى که مقطعى و کوتاه است.(25)

کوتاه سخن اینکه: نتیجه جهاد با نفس اماره و پیروزى بر آن، رسیدن به نفس مطمئنه است که رضایت بنده از خداوند و رضایت پروردگار را از او دربردارد! «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ. ارْجِعِى إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً…»(26) «به سوى پروردگارت برگرد، در حالى که راضى هستى، و خداوند نیز از تو راضى، پس داخل بندگان من شو و داخل بهشت من!»

سعادت را همانان در ربودند

که عاشق جز به راه حق نبودند

به صافى در عمل چون چشمه ساران

به اخلاق الهى خوش گواران!

پی نوشتها:

1. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج73، ص364

2. براى آگاهى بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 24، ذیل آیه شریفه 8، سوره تحریم.

3. فرقان 25، آیه 70.

4. قمى، عباس، منتهى الآمال، ج 2، ص 226.

5. فیض کاشانى، المحجه البیضاء، ج 7، ص 6 و 7.

6. حاجى نورى، مستدرک وسایل، ج 12، ص 145، ح 5.

7. «الهى انت الّذى فتحت لعبادک باباً الى عفوک سمّیته التوبه فقلت: توبوا الى اللّه توبة نصوحا، فما عذر من اغفل دخول الباب بعد فتحه!». (مناجات هاى پانزده گانه امام سجاد علیه السلام مناجات اول، مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 94، ص 142).

8. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 1281، حکمت 409.

9. مطهرى، مرتضى، گفتارهاى معنوى، بحث توبه.

10. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 50، ص 283.

11. همان، ج 21، ص 100.

12. نهج البلاغه، خ 143.

13. ابوسعید ابوالخیر.

14. فروزانفر، بدیع الزمان، احادیث و قصص مثنوى، ترجمه و تنظیم: حسین داورى، ص 411.

15. علامه طبرسى، مجمع البیان، ج1، ص318.

16. براى آگاهى بیشتر ر.ک: مکارم شیرازى، تفسیرنمونه، ج24، ص290 و…

17. محمدى اشتهاردى، داستانهاى مثنوى، داستان شماره186.

18. مناجات هاى پانزده گانه امام سجاد علیه السلام، مناجات اول، علامه مجلسى، بحارالانوار، ج94، ص142.

19. «الا و بالتقوى تقطع حمه الخطایا، و بالیقین تدرک الغایه القصوى»، نهج البلاغه، ترجمه: دشتى، خ157/5.

20. «انّ اللّه سبحانه و تعالى جعل الذّکر جلاء للقلوب، تسمع به بعد الوقره، و تبصر به بعد العشوه، و تنقاد به بعد المعانده»، نهج البلاغه، ترجمه: دشتى، خ222/2.

21. دیوان شمس تبریزى مولوى، ص1312.

22. علامه تهرانى، لب اللباب.

23. خطبه 193، نهج البلاغه.

24. یوسف 12، آیه 53.

25. براى آشنایى بیشتر ر.ک: امینى، ابراهیم، خودسازى، انتشارات شفق.

26. فجر 89، آیات 30-27.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد