بدبینی به مردان، ترس از ازدواج
۱۳۹۲/۰۵/۲۲
–
۳۷۴ بازدید
لطفادعام کنید.نمیخوام ازدواج کنم امامطمئنم تحت شرایط فعلى اگ کسى بیادخواستگاریم حتى اگ خودم موافق نباشم والدینم قبول میکنن.۲۵سالمه ولیسانسم شرمنده اما به مردهااعتمادندارم.دعام کنیدمجبورم نکنندلطفا.
پرسشگر محترم، ارتباط با این نهاد و بیان خصوصیترین مسائل زندگیتان، گویای توفیقی است که در جلب اعتماد شما داریم. امیدواریم مطالب ارائه شده، پاسخ مناسبی به این اعتماد باشد.
خواهر گرامی، در پاسخ به سوال مهمتان، ابتدا در سطوری کوتاه، نگاهی به اهمیت و ضرورت ازدواج میانداریم؛ سپس به مسألهای که در مورد شما مطرح است(بی اعتمادی) میپردازیم.
*خوب است بدانید تشریع ازدواج در همه ادیان الهی و ترغیب به آن در اسلام، از یک علت و فلسفهی اساسی و از چندین چرایی فرعی و غیر اساسی برخوردار است. بر این اساس، میتوان این علل را به دو دسته اساسی و فرعی تقسیم نمود:
1- علت اساسی تشریع ازدواج
علت اساسی تشریع ازدواج، پاسخ به ندای فطرت و نیازهای (روحی، روانی، جسمی) طبیعی انسان است. تمام قوانین و مقرّرات اسلام، از زیر ساختهای فطری و طبیعی به ودیعه نهاده شده در نهاد انسان، سرچشمه میگیرند. این قوانین و مقرّرات به شکلی برآورندهی نیازهای فطری و طبیعی انسان هستند و در پرتو این قوانین، سلامت و رشد آدمی تضمین میشود. فلسفهی اساسی و بنیانی ازدواج همانند تمام احکام و مقرّرات آن، پاسخ به ندای فطرت خداجوی انسان است. ازدواج از این روی در اسلام، تشریع و مورد ترغیب قرار گرفته است که میتواند به نیازهای فطری آدمی پاسخ شایسته داده و سلامت و تعالی وی را زمینهسازی نماید. لذا افرادی که از ازدواج روی میگردانند، در واقع به طور ناخودآگاه با فطرت و طبیعت خود به جنگ برخاستهاند. در نتیجه، چون برخلاف فطرت و نیاز طبیعی حرکت میکنند، با دشواری و مشکلات فراوان مواجه میشوند و از مسیر اعتدال و جادهی تکامل و رشد خارج میشوند. (مراحل ازدواج در اسلام: ص 8)
2- بعضی علل فرعی تشریع ازدواج
الف- تأمین آرامش روح و روان و سکون دل و جان: از جمله علل ازدواج در دیدگاه اسلام، تأمین آرامش و سکون است. «من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و…» (روم، 21)، «از نشانههای خدا این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در کنار آنها آرامش بیابید.» این آرامش از اینجا ناشی میشود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایهی شکوفایی و نشاط و پرورش یکدیگر میباشند. (تفسیر نمونه: ج16، ص391)
ب- حفظ نوع بشر: از دیگر علل تشریع ازدواج در اسلام همانا حفظ نوع بشر در قالب توالد و تناسل سالم و مشروع میباشد. این علت تا به آن حد مورد نظر اسلام است که روایات نقل شده از اولیای دین، فرزندآور بودن را از صفات شایسته زنان برای ازدواج میشمارد (نحن و الاولاد: ج1، ص140) و فرزند داشتن را مایه برکت میداند. (الکافی: ج5، ص474، ح2)
ج- حفظ دین: ازدواج نوعی تأثیر در تأمین مصونیت از انحرافها، کژیها و لغزشها دارد و همین حالت موجب فراهم شدن جایگاهی متفاوت با قبل برای شخص مزدوج میشود و نوعی، فضیلت، برتری و دوری گزیدن از تخلفات را به همراه دارد و تقید فرد را به فضایل، آداب دینی و معنوی بیشتر میسازد. گویا از همین روی اولیای دین میفرمایند: «کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفظ نموده است.» (الحر العاملی، 1403ق: ج14، ص5) یا در سخنی نورانی و نغز، پیامبر رحمت(صل الله علیه و آله) میفرمایند: «مردان مجرد را زن دهید تا خدا اخلاقشان را نیک و ارزاقشان را وسیع و جوانمردیشان را زیاد کند.» (ازدواج در اسلام: ص14)
د- رشد شخصیت و احساس مسؤولیت اجتماعی: مسؤولیتپذیری و بیرون آمدن از حصار خودبینی و طبیعت فردی و متعهد شدن در برابر دیگران و به دنبال آن فراهم شدن زمینهی رشد اجتماعی، از دیگر علل و فلسفههای تشریع ازدواج است. این تأثیر را در هیچ عمل و رفتار فردی و اجتماعی دیگر نمیتوان سراغ گرفت. انسان تنها در پرتو ازدواج میتواند به شخصیت اجتماعی خود دست یابد و پختگی شخصیت پیدا کند. (تفسیر نمونه: ج14، ص465) ازدواج اولین مرحلهی خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است. (تعلیم و تربیت در اسلام: صص252-251) اگر راهی غیر از این برای رسیدن به این مطلوب وجود داشت، به طور یقین اسلام آن را معرفی مینمود. این پختگی جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده پیدا نمیشود.
ه- حفظ و ارتقاء امنیت و سلامت اخلاقى جامعه
و- ارضاى حس محبت کردن و مورد محبت قرار گرفتن
* ممکن است انسان در زندگی تجربیاتی داشته باشد که نگرش منفی نسبت به ازدواج یا جنس مخالف پیدا کند. اینکه اعتمادی به جنس مخالف ندارید علت های مختلفی ممکن است داشته باشد و تغییر این احساس نیز نیازمند کشف علت می باشد.احتمالا کشف علت این مطلب با مکاتبه امکان پذیر نیست. ممکن است تجربیات شما در زندگی باعث بوجود آمدن چنین نگرشی در شما شده باشد . شاید به جرأت بتوان گفت که ریشه بدبینی نسبت به یک جنس مثل مردان ، برخواسته از «تعمیم» نادرست و غیرمنطقی است. توضیح اینکه گاه ممکن است حادثه و یا حوادثی ناخوشایند که فاعل آن جنس مذکر میباشد خاطره ناخوشایندی را در ذهن دختر و یا زنی برجای گذارد و آن دختر و یا زن به دلیل شدت حادثه، پیوندی وثیق بین آن خاطره ناخوشایند و جنس فاعل آن (جنس مذکر) برقرار نماید. در واقع ذهن فرد حادثه دیده بین تنفر وی از آن حادثه و جنس فاعل و کننده آن پیوندی برقرار میسازد که بلافاصله پس از دیدن فاعل به یاد حادثه تلخ افتاده و آن حس انزجار دوباره در وی ایجاد میگردد. گاه که شدت حادثه قوی بوده و فرد را یارای تحمّل آن نباشد و از قدرت منطق و تمییز بالایی نیز برخوردار نباشد برای رهایی از حس نامطلوبی که دچارش شده دچار « تعمیم غیر منطقی» گردیده و حس انزجار خود را بر همه مردان تعمیم میدهد.
توجه داشته باشید که جامع نگرى و واقع بینى از پایه هاى اندیشه صحیح است و زمانى مى توان به این مهم دست یافت که جنبه هاى مختلف یک پدیده مورد توجه قرار گیرد و از نگرش تک بعدى دورى شود. به هر چیزى نگاه کنید، داراى جنبه هاى مثبت و منفى است؛ انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ بنابراین براى اینکه نگرش صحیح و جامعى – چه از محیط و موجودات اطراف و چه نسبت به خود داشته باشیم – باید به هر دو جنبه آن توجه کنیم. نقاط قوت چیزى ما را به نادیده گرفتن ضعف هاى آن نکشاند و برعکس نقاط ضعف چیزى، ما را از مشاهده مسائل مثبت و ارزشمند آن محروم نکند. روان شناسان مى گویند: انسان سالم، کسى است که خود و محیط خود را آن گونه که هست، بپذیرد؛ یعنى، هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف هر چیزی را مد نظر قرار دهد. انسان پخته و سالم، کسى است که به هر دو جنبه نگاه کند و از هر گونه افراط و تفریط بپرهیزد و با شرایط موجود، دست به رفتارهای سازنده بزند.
راهکار رهایی از بدبینی:
انسان موجودی اجتماعی است و بدون دیگران از جمله جنس مخالف قادر به زندگی نمیباشد، به همین دلیل باید مناسبات خود را با انسانهای دیگر به صورتی تنظیم کند تا آرامش و آسایش وی بر هم نخورد. لذا شایسته است:
1-از آنجا که بدبینی به مردان مانع آسایش شما و موجب رفتارهای منفی با آنان میشود؛ سعی کنید عواطف و ارزشهای انسانی را در روابط خود با مردان حاکم سازید.
2- نسبت به جنس مخالف واقعبین باشید؛ وجود مردان شایسته و صالح در میان فامیل، محل کار و … حجت را بر شما تمام می کند و خط بطلانی است بر تفکرات ناصحیح که در شما نسبت به همه مردان شکل گرفته است.سعی کنید نقاط قوت مردان را نیز مورد توجه قرار دهید و تنها به بدی ها و نقاط ضعف آنها نگاه نکنید.
3- کاستی ها و ضعف های خود به تنهایی و یا جنس زنان را نیز ملاحظه کنید تا قضاوتی شتابزده و دور از واقعیت نسبت به مردان نداشته باشید.
4- توجه داشته باشید که اولین ثمره بدبینی شما نسبت به مردان الف) به تیره و تار شدن افق زندگی برای خود شما منجر میگردد. ب) اعتمادتان را به آنان کاهش میدهد. ج)محبت شما را نسبت به آنان و بالعکس کاهش میدهد. د) از شادی و نشاط شما در زندگی میکاهد.
5- سعی نمایید در همان مرحله فکر و ذهن، گمان بد را از خود دفع نمود و اجازه ریشه دار شدن به آن ندهید. برای این کار، با ورود افکار بدبینانه نسبت به جنس مخالف، سعی کنید تا حد امکان حواس خود را پرت کرده و از ادامه دادن به آن افکار، جلوگیری نمایید.
6- باید راه هایی را که ممکن است با آن عمل و یا رفتار فردی را که به او بدگمان شده اید، توجیه نمود بررسی کرده و برای آن وجه درستی بسازید.
7- این نکته را توجه جدی کنید که همه انسانها مثل هم نیستند و زمین تا آسمان تفاوت دارند و هرگز نمی توان قضاوت یکسانی درباره همه کرد.
8- انسان های بدبین زندگی ناگوار و خالی از شادی و نشاط دارند. در روایات فراوانی به ما دستور خوش بینی داده اند تا بدین وسیله زیبایی ها را ببینیم و نه زشتی ها را و در افق های روشن بیندیشیم نه آینده ای تیره و تار. به خود تلقین کنید که اشتباه و زیاده روی کرده اید و تمرین کنید در این امور متعادل و واقع بین باشید.
9-به نقاط ضعف و نقایص خود بپردازید تا فرصتی برای پرداختن به عیوب طرف مقابل نیابید.
10- با دعا و توسل به ائمه(علیه السلام)از خداوند بخواهید دلِ شما را از بدبینی ها پاک کند تا به دیگران محبت بورزید.
ضمنا خواهر محترم، ازدواج را به تاخیر نیاندازید، چون این فرصت همیشگی نیست، لذا در صورت داشتن خواستگار مناسب ابتدا تحقیق کنید و با خانواده نیز مشورت نمایید و کاملا عقلانی تصمیم بگیرید، تا در آینده مشکلی ایجاد نشود. البته هر کسی ممکن است زوایای پنهانی هم داشته باشد، که در این مورد باید به خدای متعال توکل کرد.
خواهر محترم، همراهی با شما در عبور از ناملایمات و ابهامات زندگی، افتخاریست که خداوند را برآن شاکریم.
چشم براه مکاتبات بعدی شما هستیم.