برده داری در اسلام – روم، آیه ۲۸
۱۳۹۲/۰۶/۰۳
–
۸۴۹ بازدید
اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر مى داند و هیچ امتیازى براى رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و… قائل نمى شود. اسلام تنها امتیاز را تقوا مى شمرد و گرامى ترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان مى داند. (حجرات:۱۴) اسلام، مردم را مانند دانه هاى شانه با هم برابر مى داند؛ چنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود:«الناس کلهم سواء کاسنان المشط»«مردم مانند دانه هاى شانه برابرند»(صدوق ، من لایحضره الفقیه، قم: انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۳ ه. ق ، ج ۴، ص ۳۷۹. ) در نگاه اسلام، نابودى ملت ها و اقوام مختلف، ناشى از عدم مساوات آنان در برابر قانون حق و اجرا نشدن آن در سطح جامعه است.
اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر مى داند و هیچ امتیازى براى رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و… قائل نمى شود. اسلام تنها امتیاز را تقوا مى شمرد و گرامى ترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان مى داند. (حجرات:14) اسلام، مردم را مانند دانه هاى شانه با هم برابر مى داند؛ چنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود:«الناس کلهم سواء کاسنان المشط»«مردم مانند دانه هاى شانه برابرند»(صدوق ، من لایحضره الفقیه، قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ه. ق ، ج 4، ص 379. ) در نگاه اسلام، نابودى ملت ها و اقوام مختلف، ناشى از عدم مساوات آنان در برابر قانون حق و اجرا نشدن آن در سطح جامعه است. این رویکرد، بر خلاف نظر برخی است که مى خواهد ثابت کند، غلام و برده فطرتاً وجود داشته و وجود خواهد داشت! به عبارت دیگر بردگى نزد عده اى فطرى است و خداوند عده اى از مردم را آفریده تا برده و غلام دیگران باشند .( نگا: منتسکیو، شارل، روح القوانین، ترجمه على اکبر مهتدى،تهران: امیرکبیر، چاپ هفتم، 1355، ص 415)
اسلام، بردگى را فطرى نمى داند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است: یکى، آزاد و دیگرى غلام و برده. اما اسلام برخلاف اعتقاد مردم روم، یونان باستان و عربستان، در حق بردگان – مبنى بر اینکه آنان هیچ گونه حقوق اجتماعى ندارند – ضمن احترام به شخصیت ایشان، آنان را در صف بقیه مردم شمرده و براى آنان حقوق متناسب وضع کرده است. اگر احیاناً در حقوق آنان، اختلاف ناچیزى دیده مى شود، به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع بوده و هیچ گونه تحقیر و توهینى در آن منظور نبوده است. اسلام بر خلاف روش هاى ظالمانه و غیرانسانى بسیارى از نقاط جهان، شالوده یک روش عادلانه را پى ریزى کرد و در مجموع شرایطى براى بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمى و سیاسى در جامعه اسلامى دست یافتند. حتى حکومت «ممالیک»، مدت ها بر بسیارى از نقاط کشورهاى اسلامى پدیدار شد. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانى و عاطفى براى زندگى بردگان، آنان را از سراسر دنیا مشتاق پیوستن به جامعه اسلامى نمود و آنان در بازگشت به وطن خود، همراه با آزادى، مبلّغ و مروّج دین اسلام شدند. اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود کرد و راه آزادى بردگان موجود در آن زمان را گشود. به یقین یکى از عوامل دگرگونى نظام بردگى در جهان، نقش اسلام در این زمینه بوده است. کنیزان نیز مشمول همین قاعده بودند. آنان که در جنگ با مسلمانان اسیر مى شدند و یا به صورت تجارى وارد ممالک اسلامى مى گشتند، با فرهنگ اسلامى و مزایاى نجات بخش آن آشنا شده و همانند دیگر مردم، در جامعه اسلامى زندگى مى کردند. مالکیت کنیز، شبیه عقد ازدواج بود و موجب محرمّیت به مالک مى گردید. گفتنى است که مادر برخى از ائمه علیهم السلام کنیز بوده اند؛ حتى در تاریخ آمده است که مادر امام زمان(عج) نیز کنیزى رومى بوده است.
اکنون این پرسش پدید مى آید که با آن همه توجّه اسلام، نسبت به غلامان و آزادى آنان، چرا یکباره بردگى را لغو نکرد و راه هاى برده دارى را از بین نبرد؟ در پاسخ به این مسئله باید به چند نکته اساسى توجه کرد. الغاى یکباره بردگى به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا در آن زمان تعداد بردگان بسیار زیاد و بردگان یکی از ارکان اجتماع و اقتصاد آن روزگار بودند لذا الغای یکباره برده داری نظم اقتصادى و اجتماعی مردم آن روزگار را به هم مى زد و زندگى آنها را از هم مى پاشید. از این جهت، اسلام راه دیگرى را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگى به تدریج از بین مى رفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعى و اقتصادى جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دورى از تنبلى، بى کارى و عیاشى نمود تا جامعه از وضعیت سابق – که همه کارها بر دوش بردگان بود – فاصله گیرد. سپس راه هاى زیادى براى رهایى بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگى لغو گردد و هم مردم به زندگى فعال و به دور از عیاشى، عادت کنند. برخى از اندیشمندان، آزادى دفعى بردگان را خطرآفرین مى دانند. منتسکیو درباره رها ساختن دسته جمعى بردگان در یک زمان، چنین مى نویسد: «آزاد کردن عدّه بى شمارى از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادى جامعه مى گردد و حتى معایب اجتماعى و سیاسى دارد. براى مثال در ولسینى چون غلامان آزاد شده حق رأى دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده و قانونى وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسى کند، یکى از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسى با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجى و همراه با فرهنگ سازى هاى لازم و مناسب باشد. براى مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریدارى نموده، و یا دوره غلامى را محدود کنند»(منتسکیو، روح القوانین، ص 428، تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355). به این کار که منتسکیو پیشنهاد کرده در فرهنگ اسلام مکاتبه گفته می شود که قرن ها قبل از منتسکیو، در قوانین اسلامى وضع شده و جزئیات آن در کتاب هاى فقهى آمده است. گوستاولوبون مى گوید: «از آنجایى که بردگان از دیرزمان، تحت رقّیت زیست کرده و در اثر زندگى طفیلى خود، بى تجربه و بى استعداد بار آمده اند. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگى آزاد مى ساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافى و لیاقت، قادر به تشکیل زندگى مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا – که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلى نیست و نابوده شده اند – از بین مى رفتند»(گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482) از این رو قانون گذار اسلام، در عین آنکه براى خلاصى بردگان، فکرى اساسى و برنامه کاملى تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است.
امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونه اى نبود که بتواند اسیران جنگى را در اماکن خاصى مثل زندان ها، نگه دارى کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم مى شدند. آنان بردگان را به خانه هاى خود مى بردند تا هم امنیت جانى شان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده مى کردند. مارسل بوازار در این باره مى نویسد: «اسلام به خاطر تأمین جانى و جلوگیرى از تجاوز به اسیران جنگى، آنها را طبق ضوابطى در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم مى کرده؛ ولى به تدریج آنان را از تمامى حقوق شهروندان مسلمان، بهره مند مى ساخته است»(بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدى، ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى 1358 ، ص 49). در جنگ هایى که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت، کافران، اسیران مسلمان را برده مى ساختند. از این رو اسلام ناچار به مقابله به مثل بود و اگر مى خواست غیر از این عمل کند، نیرو و هزینه سنگین لازم براى نگه دارى اسیران و جلوگیرى از قیام و شورش آنان نداشت و نمى توانست مانع از فرار و پیوستن آنها به جبهه دشمن شود. از طرف دیگر برده شدن مسلمانان، زمینه تضعیف روحى مسلمین و جنگ روانى کافران را فراهم مى کرد.
قبل از اسلام راههای زیادی برای برده نمودن انسانها وجود داشت که اسلام تمام آن راهها به جز برده نمودن اسیران جنگی را نامشروع دانست. برخى از این راه ها عبارت بود از: 1. یورش ناگهانى به منظور گرفتن اسیر و بنده. 2. در مواردى که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود، صاحب دین او را در عوض آن، برده خود مى ساخت. 3. فروختن افراد آزاد و یا فرزندان خود به دیگران. اسلام هیچ راهى براى برده سازى افراد را جایز نمى داند؛ جز آنکه شخص کافر در جنگ علیه اسلام و مسلمین به اسارت درآمده باشد. از طرف دیگر این مسئله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشواى مسلمانان است و اگر او برده ساختن اسیران جنگى را مصلحت ندانست، مى تواند وجهى به عنوان فدیه بگیرد و آزادشان کند و یا آنان را با اسرای مسلمان معاوضه کند یا آنها را مورد عفو قرار دهد.( ر.ک: المیزان، ج 6) بنابراین تنها عاملى که در اسلام مجوز گرفتن برده و کنیز است، اسارت در جنگ است. حال آیا به رسمیت شناختن حق حیات براى کسانى که به خداوند رحمان کفر مى ورزند و با دین حق مبارزه مى کنند؛ جز از روى تفضل الهى است؟! اسلام حق حیات اینان را تضمین کرده و کشتن اسیر را جز در شدت درگیرى و معرکه جنگ روا ندانسته است؛ لیکن باید دایره فعالیت و آزادى چنین افرادى – که از آزادى خود سوء استفاده نموده و در نبرد علیه دین خدا و مؤمنان شرکت جسته اند – به گونه اى محدود گردد. در عین حال آموزه هاى بسیارى در اسلام براى رهایى آنان وجود دارد که به برخى از آنها اشاره خواهد شد.
حقوق بردگان
اسلام روابط برده و برده دار را به گونه اى کاملاً انسانى و عادلانه درآورد و راه هرگونه ظلم و بیدادگرى در این روابط را مسدود ساخت و با اصول اخلاقى خود، چهره دیگرى از اصول برده دارى و حقوق بردگان را در تاریخ به نمایش گذاشت. پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله روزى مردى را سوار بر مرکبش دید که غلامش در قفاى او پیاده روان بود. آن حضرت فرمود: «غلامت را هم سوار کن، او برادر تو است و روح او مثل روح تواست »(تاریخ بردگى، ص 74)
راه هاى آزادى بردگان
اسلام راه هاى ابتکارى متعددى را براى آزادى تدریجى بردگان اعلام نمود؛ از جمله: 1) اسلام آزادى برده را از عبادات بزرگ قرار داد. پیشوایان اسلام نیز در عمل به این عبادت، اهتمام والایى داشتند. به عنوان نمونه امام سجادعلیه السلام در طول حیات شریف خود، حدود یکصد هزار برده را خرید و آزاد ساخت.(جعفریان، رسول، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه علیه السلام، قم: انصاریان، چاپ اول، 1376، ص 280). 2) اسلام کفاره واجب برخى از گناهان را آزادى برده قرار داد. 3) خرید و فروش کنیز ام ولد را منع کرد. و مقرر داشت که مادر بعد از فوت ارباب به عنوان ارث به فرزند خود برسد. و چون فرزند نمی تواند مالک مادر شود لذا او آزاد می شود. ( ام ولد، کنیزى را گویند که از ارباب خود صاحب فرزند شده است 5) به بردگان حق کتابت و قرارداد با صاحبان خویش داد تا بتوانند با کار و تلاش به آزادسازى خویش بپردازند، یا مدت بردگى و گستره آن را محدود سازند. این مسئله باعث مى شد که بردگان با اراده و عزم خویش، در جست و جوى آزادى برآمده و در راه آن بکوشند و سپس از ثمرات آن به خوبى بهره گیرند. 6) در یکى از جنگ ها ، پیامبرصلى الله علیه وآله با اسیران برده شرط کرد که هر کس ده مسلمان را سواد بیاموزد، آزاد خواهد شد. اسلام از این طریق استفاده هاى فرهنگى مناسبى نمود. این کار علاوه بر آنکه به نفع مسلمانان بود، بردگان نیز در برخورد با مسلمین با عقیده و مکتب آنان بیشتر آشنا مى شدند و زمینه براى اسلام آوردن آنها فراهم مى شد. مارسل بوازار – ضمن بررسى امتیازات روش اسلام در برخورد با مسئله بردگى – مى نویسد: «دیگر از تعالیمى که قرآن کریم در مسائل مربوط به برده و کنیز داده و نشانه ى خصلت انسان دوستى اسلام است، تشویق مسلمانان به آزاد ساختن برده و گماشتن او به کارهاى متناسب با استعداد و مهارت او است. در راه اجراى هر چه بهتر این برنامه انسانى، اسلام کمک هزینه اى را از بیت المال اختصاص داده است؛ بدین ترتیب که پرداخت وجوهى را به منظور بهبود شرایط زندگى و آزاد ساختن و به کار شایسته گماشتن بردگان بابت زکات، پذیرفته است .(بقره :177) مهمتر از همه اینها، آزادى برده بنا به خواست او و پرداخت سرمایه لازم بدو و نیز زناشویى با کنیزانى است که به ازدواج موافقت داشته اند (جهت احتراز از زنا و کام جویى به اجبار) (نور : 33). پافشارى اسلام در آزادى برده و پرداخت سرمایه اى براى کار تولیدى به او، تنها آزادى ظاهرى نباید تلقى شود. این عمل آزادى اقتصادى او را نیز تضمین مى کرد و از بهره کشى آینده او به وسیله پولدار یا متنفذ دیگرى، جلوگیرى مى نمود. قوانین آزادى بردگان در آمریکا، کوچک ترین کمک مادى به برده آزاد شده نمى کرد. غالباً به علت دشوارى هاى اقتصادى و بیکارى، بردگان سیاه پوست چندان از آزادى خود استقبال نکردند و پس از مدتى سرگردانى و بلاتکلیفى و تیره روزى به سوى ارباب نخستین خود بازگشتند. در حالى که قرآن با روشن بینى، ضمن مبارزه با بهره کشى و بیگارى انسان ها، جلوگیرى از عدم تعادل اقتصادى جامعه را نیز پس از آزادى بردگان، پیشى بینى کرده است. توصیه به رفتار شایسته و نیکوکارى نسبت به پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایگان و در راه ماندگان، خدمتکاران و بردگان را نیز در بر مى گیرد.(نور:39) در صدر اسلام – به خصوص دوران حیات پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم – بردگان نه تنها آزاد مى شدند؛ بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبت هایى بهره مند مى گردیدند. ذکر موارد، لازم به نظر نمى رسد؛ تنها به داستان (زید) اشاره مى شود که برده اى آزاد شده است. وى به مقام صحابى پیامبرصلى الله علیه وآله و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود. بلال حبشى نیز به فرماندارى مدینه رسیده است. در ادوار بعد، قطب الدین آیبیک، برده اى بوده که امپراتورى بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد»(بوازار، مارسل، همان، ص48 و 49)
براى مطالعه بیشتر ر.ک:
– طباطبایى، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج 6 عربى و ج 12 (فارسى)، ذیل آیات 116 تا 120
– موسوى زنجانى، اسلام و مسئله آزادى، بردگى
– حجتى کرمانى، از بردگى روم قدیم تا مارکسیسم
– مکارم شیرازى، ناصر، فرآورده هاى دینى
– بیدار فکر، برده دارى در روم باستان
– مبشرى، اسداللَّه، حقوق بشر
– گرامى، محمد على، نگاهى به بردگى
– ایرجى، صادق، بردگى در اسلام
– حسینى، مصطفى، بردگى از دیدگاه اسلام
توضیح در مورد آیه 28 سوره روم:
خداوند متعال در این آیه شریفه می فرماید:« ضَرَبَ لَکُمْ مَثَلاً مِنْ أَنْفُسِکُمْ هَلْ لَکُمْ مِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ شُرَکاءَ فی ما رَزَقْناکُمْ فَأَنْتُمْ فیهِ سَواءٌ تَخافُونَهُمْ کَخیفَتِکُمْ أَنْفُسَکُمْ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ.»
( خداوند مثالى از خودتان، براى شما زده است: آیا(اگر مملوک و برده اى داشته باشید)، این برده هاى شما هرگز در روزیهایى که به شما داده ایم شریک شما مى باشند؛ آن چنان که هر دو مساوى بوده و از تصرّف مستقل و بدون اجازه آنان بیم داشته باشید، آن گونه که در مورد شرکاى آزاد خود بیم دارید؟! اینچنین آیات خود را براى کسانى که تعقّل مى کنند شرح مى دهیم.)
این آیه شریفه در اصل ربطی به مساله برده داری ندارد ؛ بلکه خداوند متعال در این آیه از مساله برده داری که در میان اعراب رواج داشت به عنوان مثال استفاده نموده است تا عقیده مشرکان را در باره تعدد خدایان به چالش بکشد. به عبارت دیگر خداوند متعال برهان توحید در ربوبیّت و تدبیر را در قالب مثالی آشنا برای مردم بیان نموده است.
مشرکان حجاز بر این اعتقاد بودند که خداوند متعال موجوداتی را آفریده و آنها را در اداره جهان شریک خود ساخته و کار جهان را به آنها تفویض نموده است. آنها بتهای خود را نماد موجوداتی غیر زمینی می دانستند که جهان را تدبیر می کنند و معتقد بودند که مردم باید این موجودات را عبادت کنند تا آنها از مردم راضی شوند و نعمات را از آنها منع نکنند. اعراب جاهلی برای ملائک نیز مشابه این شئون را قائل بودند.
خداوند متعال برای ردّ این پندار باطل مثال فوق را زد که تفصیل آن چنین است.
آیا اگر شما برده ای داشته باشید جایز می دانید که برده ی شما در اموال شما شریک باشد به گونه ای که شما بدون اذن او نتوانید در اموالتان تصرّف نمایید. روشن است که چنین امری را کسی قبول نمی کنند. بلکه اساساً قبول چنین امری منجرّ به تناقض می شود. چون برده یعنی کسی که مالک هیچ مالی نیست. پس اگر برده شریک واقعی در مال صاحب خود شود ، دیگر برده نخواهد بود. برده خود ،مال صاحبش است و اختیار دارایی او نیز به دست صاحب اوست ؛ پس چگونه او می تواند شریک صاحبش باشد. لازمه برده بودن عدم استقلال و لازمه شریک بودن استقلال داشتن است و این دو باهم در تناقضند. در مورد خدا نیز چنین است. چگونه ممکن است خدا چیزی را بیافریند تا در تدبیر جهان کمک و یاور او باشد. اگر خود آن موجود ، مخلوق خداست ، کار و تدبیر او نیز مخلوق خداست. تمام موجودات ، بنده خدا هستند و هیچ استقلالی در برابر خدا ندارند. بنا بر این چگونه ممکن است که مخلوق و بنده خدا در ربوبیّت و تدبیر عالم شریک و کمککار خدا باشد.