خانه » همه » مذهبی » برصیصای عابد و بلعم باعورا در قرآن

برصیصای عابد و بلعم باعورا در قرآن


برصیصای عابد و بلعم باعورا در قرآن

۱۳۹۲/۰۵/۲۸


۸۷۸۳ بازدید

سلامآیا داستان برصیصای عابد و بلعم باعورا که در تفسیر آیات بهشون اشاره شده صحت داره؟

در پاسخ به مطالب زیر توجه کنید . 1. نام این دو فرد در روایات مربوط به تفسیر آیات در منابع روایی و تفسیری ذکر شده است و داستان مربوط به آنها واقعیت دارد . 2. داستان این دو فرد در ذیل برخی ایات ذکر شده که به انها اشاره می شود : الف. داستان بلعم باعورا وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (اعراف / 176)
  و اگر مى خواستیم (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مى بردیم (اما اجبار بر خلاف سنت ماست لذا او را به حال خود رها ساختیم) ولى او به پستى گرائید و از هواى نفس خویش پیروى کرد او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى دهانش را باز و زبانش را برون خواهد کرد و اگر او را به حال خود واگذارى باز همین کار را مى کند (گویى آن چنان تشنه دنیا پرستى است که هرگز سیراب نمى شود) این مثل جمعیتى است که آیات ما را تکذیب کردند این داستانها را (براى آنها) بازگو کن شاید بیندیشند (و بیدار شوند).
  آیات فوق نامى از کسى نبرده بلکه سخن از یک عالم و دانشمند مى گوید که نخست در مسیر حق بود، آن چنان که هیچکس فکر نمى کرد روزى منحرف شود اما سرانجام دنیا پرستى و پیروى از هواى نفس چنان به سقوطش کشانید که در صف گمراهان و پیروان شیطان قرار گرفت.
ولى از بسیارى از روایات و کلمات مفسران استفاده مى شود که منظور از این شخص مردى به نام بلعم باعورا بوده است که در عصر موسى ع زندگى مى کرد و از دانشمندان و علماى مشهور بنى اسرائیل محسوب مى شد، و حتى موسى ع از وجود او به عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده مى کرد، و کارش در این راه آن قدر بالا گرفت که دعایش در پیشگاه خدا به اجابت مى رسید، ولى بر اثر تمایل به فرعون و وعد و وعیدهاى او از راه حق منحرف شد و همه مقامات خود را از دست                        تفسیر نمونه، ج 7، ص: 15
 
ب. داستان برصیصای عابد
سوره حشر /آیه 16 )
کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِی ءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ:
ترجمه : کار آنها مانند شیطان است که به انسان گفت کافر شو و هنگامى که کافر شد گفت من از تو بیزارم، من از خداوندى که پروردگار عالمیان است بیم دارم!
در اینکه منظور از انسان در این آیه کیست؟ آیا مطلق انسانهایى است که تحت تاثیر شیطان قرار گرفته، فریب وعده هاى دروغین او را مى خورند و راه کفر مى پویند، و سرانجام شیطان آنها را تنها گذاشته و از آنان بیزارى مى جوید؟
یا منظور انسان خاصى است همانند ابو جهل و پیروان او که در جنگ بدر به وعده هاى فریبنده شیطان دلگرم شدند، و عاقبت طعم تلخ شکست را چشیدند، و یا اینکه منظور از انسان همان برصیصا عابد بنى اسرائیل است که فریب شیطان را خورد و کافر شد، و در لحظات حساس شیطان از او بیزارى جست و از او جدا شد ظاهرا تفسیر اول با مفهوم آیه سازگارتر است و تفسیر دوم و سوم مى تواند بیان مصداقى از آن مفهوم گسترده باشد، و به هر حال عذابى را که شیطان از آن اظهار وحشت مى کند ظاهرا عذاب دنیا است، و بنا بر این ترس او جدى است نه شوخى و استهزا، و بسیارند کسانى که از مجازاتهاى نزدیک مى ترسند ولى نسبت به مجازاتهاى دراز مدت بى اعتنا هستند.
آرى چنین است حال منافقان که دوستان خود را با وعده هاى دروغین و نیرنگ به وسط معرکه مى فرستند، سپس آنها را تنها گذارده فرار مى کنند چرا که در نفاق وفادارى نیست.
داستان حیرت انگیز برصیصاى عابد
در میان بنى اسرائیل عابدى بود بنام برصیصا که زمانى طولانى عبادت کرده بود، و به آن حد از مقام قرب رسیده بود که بیماران روانى را نزد او مى آوردند و با دعاى او سلامت خود را باز مى یافتند، روزى زن جوانى را از یک خانواده با شخصیت به وسیله برادرانش نزد او آوردند، و بنا شد مدتى بماند تا شفا یابد، شیطان در اینجا به وسوسه گرى مشغول شد، و آن قدر صحنه را در نظر او زینت داد تا آن مرد عابد به او تجاوز کرد! چیزى نگذشت که معلوم شد آن زن باردار شده (و از آنجا که گناه همیشه سرچشمه گناهان عظیمتر است) زن را به قتل رسانید، و در گوشه اى از بیابان دفن کرد! برادرانش از این ماجرا با خبر شدند که مرد عابد دست به چنین جنایت هولناکى زده، این خبر در تمام شهر پیچید، و به گوش امیر رسید، او با گروهی از مردم حرکت کرد تا از ماجرا با خبر شود، هنگامى که جنایات عابد مسلم شد او را از عبادتگاهش فرو کشیدند، پس از اقرار به گناه دستور داد او را به دار بیاویزند، هنگامى که بر بالاى چوبه دار قرار گرفت شیطان در نظرش مجسم شد، گفت: من بودم که تو را به این روز افکندم! و اگر آنچه را مى گویم اطاعت کنى موجبات نجات تو را فراهم خواهم کرد! عابد گفت چه کنم؟ گفت: تنها یک سجده براى من کن کافى است! عابد گفت: در این حالتى که مى بینى توانایى ندارم، شیطان گفت: اشاره اى کفایت مى کند، عابد با گوشه چشم، یا با دست خود، اشاره اى کرد و سجده به شیطان آورد و در دم جان سپرد و کافر از دنیا رفت !. آرى چنین است سرانجام وسوسه هاى شیاطین، و منافقانى که در خط آنها هستند.
منبع :تفسیر نمونه، ج 23، ص: 545
 

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد