بریدن ریشه گناهان با پرهیزکاری
۱۳۹۲/۰۷/۰۸
–
۸۱۲ بازدید
– امام علی (ع)خطبه ۱۵۸میفرماید:آگاه باشید باپرهیزکاری،ریشه های گناهان رامیتوان برید،وبایقین میتوان به برترین جایگاه معنوی دسترسی پیداکرد. یقین یعنی چه؟ چطورمیتوان به یقین رسید؟
با سلام و عرض احترام؛در مورد معنای یقین باید عرض شود یقین از ماده «یقن» به معنی «وضوح و ثبوت چیزی است» مثلا عرب می گوید: «یقن الماء فی الحوض» یعنی آب در حوض آرام و قرار گرفت. وقتی نفس انسان در مورد به چیزی به یقین برسد و از ظن و گمان برهد، در واقع از بی قراری و تذبذب خارج شده و به دارالقراری وارد شده است که محل سکون و آرامش او می باشد.
اما یقین دارای انواعی می باشد؛ یقین عقلی و یقین قلبی.
یقین عقلی آنگاه رخ می دهد که شما با عقل خود مطمئن شوید که پدیده ای هست یا در آینده رخ خواهد داد، اما در یقین قلبی انسان با قلب یا حقیقت جان خود به پدیده ای باور پیدا می کند. (لذا به آن اعتقاد می گویند و عقد قلبی ای است که با دو گره محکم شده باشد). در مورد مسائل مادی (مثلاً اینکه اگر درس بخوانم و این تعداد واحد دانشگاهی را بگذرانم به من مدرک لیسانس می دهند) چون انسان با چشم خود می بیند و یا با حواس خود به صورت علنی درک می کند که این واقعه رخ خواهد داد یقین عقلی و قلبی پیدا می کند. لذا می بینیم همه کسانی که می خواهند مدرک بگیرند درس می خوانند و متحمل سختی های چندساله می شوند تا مدرک لیسانس بگیرند.
اما در مورد عالم غیب که با چشم و گوش ظاهری به ادراک انسان در نمی آید وضعیت کمی متفاوت است. در مورد پدیده های غیبی به راحتی می توان یقین عقلی حاصل کرد. مثلاً استدلال می کنیم که خداوند وجود دارد و او حاضر و ناظر بر همگان است. لذا اگر از بنده که یک مسلمان عادی هستم بپرسند آیا در وجود خدا شک داری؟ با جدیت پاسخ می دهم که نخیر! هیچ شکی در وجود خدا و قیامت ندارم. اما اگر چنین یقینی در من هست پس چرا در حضور خدا گناه می کنم و در حضور یک بچه کوچک گناه نمی کنم. پاسخ این است که بنده به حضور خدا تنها یقین عقلی دارم اما دل و جانم با این یقین آمیخته نشده و به اصطلاح یقین قلبی برای من حاصل نشده است. اما در مورد حضور آن کودک چون با چشم سر نیز او را می بینم و فقط از طریق استدلال آن را نپذیرفته ام به یقین قلبی رسیده ام.
لذا اگر حضرت فرموده اند با یقین می توان به برترین جایگاه معنوی رسید ظاهراً منظور چنین یقینی است. اگر فرد مومن همچنان که مطمئن است حقوق آخر ماه را به حساب او واریز می کنند و برای کسب درآمد حلال آخر ماه تلاش می کند در مورد جزا و پاداش اخروی نیز مطمئن بود قطعاً همانطور و بلکه بیشتر تلاش می کرد. زیرا پاداش اخروی قابل مقایسه با پاداش های این دنیایی نمی باشد.اگر تلاش نمی کند پس یقین قلبی ندارد. روش تحصیل مقام یقین دوام ذکر خدا و حضور قلب به هنگام عبادات است تا در نتیجه قلب از غفلت ها و زنگار ها تزکیه شده و حقایق عالم غیب را در خود منعکس کند؛ آنچنانکه برای حضرت ابراهیم رخ داد. «وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ»؛(انعام، آیه 75) «و اینگونه، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین کنندگان باشد». طبعاً یقین از بالاترین مراتب ایمان بوده و صاحب آن فردی است که مدت ها از فکر و ذکر و عمل خود مراقبت کرده باشد.
برای فهم بهتر مقام یقین و اینکه انسان چگونه به این جایگاه می رسد می توانید به کتاب قلب سلیم از شهید دستغیب و جلد اول کتاب مقالات از استاد محمد شجاعی مراجعه کنید.
اما یقین دارای انواعی می باشد؛ یقین عقلی و یقین قلبی.
یقین عقلی آنگاه رخ می دهد که شما با عقل خود مطمئن شوید که پدیده ای هست یا در آینده رخ خواهد داد، اما در یقین قلبی انسان با قلب یا حقیقت جان خود به پدیده ای باور پیدا می کند. (لذا به آن اعتقاد می گویند و عقد قلبی ای است که با دو گره محکم شده باشد). در مورد مسائل مادی (مثلاً اینکه اگر درس بخوانم و این تعداد واحد دانشگاهی را بگذرانم به من مدرک لیسانس می دهند) چون انسان با چشم خود می بیند و یا با حواس خود به صورت علنی درک می کند که این واقعه رخ خواهد داد یقین عقلی و قلبی پیدا می کند. لذا می بینیم همه کسانی که می خواهند مدرک بگیرند درس می خوانند و متحمل سختی های چندساله می شوند تا مدرک لیسانس بگیرند.
اما در مورد عالم غیب که با چشم و گوش ظاهری به ادراک انسان در نمی آید وضعیت کمی متفاوت است. در مورد پدیده های غیبی به راحتی می توان یقین عقلی حاصل کرد. مثلاً استدلال می کنیم که خداوند وجود دارد و او حاضر و ناظر بر همگان است. لذا اگر از بنده که یک مسلمان عادی هستم بپرسند آیا در وجود خدا شک داری؟ با جدیت پاسخ می دهم که نخیر! هیچ شکی در وجود خدا و قیامت ندارم. اما اگر چنین یقینی در من هست پس چرا در حضور خدا گناه می کنم و در حضور یک بچه کوچک گناه نمی کنم. پاسخ این است که بنده به حضور خدا تنها یقین عقلی دارم اما دل و جانم با این یقین آمیخته نشده و به اصطلاح یقین قلبی برای من حاصل نشده است. اما در مورد حضور آن کودک چون با چشم سر نیز او را می بینم و فقط از طریق استدلال آن را نپذیرفته ام به یقین قلبی رسیده ام.
لذا اگر حضرت فرموده اند با یقین می توان به برترین جایگاه معنوی رسید ظاهراً منظور چنین یقینی است. اگر فرد مومن همچنان که مطمئن است حقوق آخر ماه را به حساب او واریز می کنند و برای کسب درآمد حلال آخر ماه تلاش می کند در مورد جزا و پاداش اخروی نیز مطمئن بود قطعاً همانطور و بلکه بیشتر تلاش می کرد. زیرا پاداش اخروی قابل مقایسه با پاداش های این دنیایی نمی باشد.اگر تلاش نمی کند پس یقین قلبی ندارد. روش تحصیل مقام یقین دوام ذکر خدا و حضور قلب به هنگام عبادات است تا در نتیجه قلب از غفلت ها و زنگار ها تزکیه شده و حقایق عالم غیب را در خود منعکس کند؛ آنچنانکه برای حضرت ابراهیم رخ داد. «وَ کَذلِکَ نُری إِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنینَ»؛(انعام، آیه 75) «و اینگونه، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقین کنندگان باشد». طبعاً یقین از بالاترین مراتب ایمان بوده و صاحب آن فردی است که مدت ها از فکر و ذکر و عمل خود مراقبت کرده باشد.
برای فهم بهتر مقام یقین و اینکه انسان چگونه به این جایگاه می رسد می توانید به کتاب قلب سلیم از شهید دستغیب و جلد اول کتاب مقالات از استاد محمد شجاعی مراجعه کنید.