از نظر عقلی واجب الوجود بالذات باید واجد تمام صفات کمال باشد،[1] در حالیکه «ماده» نمیتواند واجد تمام صفات کمال باشد؛ زیرا مهمترین صفت کمال و ویژگی واجب الوجود، برخورداری از علم است، و حال آنکه ماده از علم برخوردار نیست، و اصلاً سنخ وجودی علم با مادیت و ماده بودن نمیسازد، و ماده نمیتواند از علم برخوردار باشد و علم نیز نمیتواند در ماده محقق شود. علم و دانش، هیچیک از ویژگیهای مادی؛ مانند حرکت، بالقوّه بودن، تجزیهپذیری و قابل اشاره حسی و… را ندارد.[2]
البته اگر کسی بگوید تمام صفات واجب الوجود از جمله علم، برای ماده نیز قابل اثبات است؛ در این صورت باید گفت دعوا لفظی خواهد شد. به عبارتی الهیون و معتقدان به ادیان، نام آن نیرو و قدرتِ دارای دانش و هدفمند که مبدأ پیدایش جهان هستی است را «خدا» میگذارند، و مادیون نام او را ماده! ولی حقیقت این است که معتقدین به ماده، اولاً: از اثبات علم برای ماده عاجزند، و ثانیاً: از اثبات آن طفره میروند، و اصلاً اساس گفتگوی میان الهیون و مادیون بر این محور است که آیا مبدأ عالم از علم برخوردار است یا نه؟ مادیون برای فرار از الزامات آن و رهایی از مسئولیتها، از پذیرشِ علم برای مبدأ جهان، امتناع میورزند.
البته اگر کسی بگوید تمام صفات واجب الوجود از جمله علم، برای ماده نیز قابل اثبات است؛ در این صورت باید گفت دعوا لفظی خواهد شد. به عبارتی الهیون و معتقدان به ادیان، نام آن نیرو و قدرتِ دارای دانش و هدفمند که مبدأ پیدایش جهان هستی است را «خدا» میگذارند، و مادیون نام او را ماده! ولی حقیقت این است که معتقدین به ماده، اولاً: از اثبات علم برای ماده عاجزند، و ثانیاً: از اثبات آن طفره میروند، و اصلاً اساس گفتگوی میان الهیون و مادیون بر این محور است که آیا مبدأ عالم از علم برخوردار است یا نه؟ مادیون برای فرار از الزامات آن و رهایی از مسئولیتها، از پذیرشِ علم برای مبدأ جهان، امتناع میورزند.