طلسمات

خانه » همه » مذهبی » بهترین شکر- تشکر از خدا-شکر عملی- شکر زبانی- بزرگترین شکر

بهترین شکر- تشکر از خدا-شکر عملی- شکر زبانی- بزرگترین شکر


بهترین شکر- تشکر از خدا-شکر عملی- شکر زبانی- بزرگترین شکر

۱۳۹۴/۰۲/۲۵


۱۰۳۰۰ بازدید

زیباترین روش های تشکر از نعمات خداوند را (با دعا، نماز و…) بفرمایید

موضوعى را که طرح کرده اید، مسأله بسیار حائز اهمیتى است.

جواب اجمالی:
شکر نعمت هاى حق، از وظایف مهم بنده و موجب مزید نعمت است لیکن چه کسى توانایى آن را دارد که شکر نعمت حق را- کما هو حقه- به جا آورد؟ ما را همین بس که در پیشگاه کبریایى حضرت احدیت، سر تسلیم و خضوع به خاک ساییم و به تقصیر و قصور خود اعتراف کنیم. در روایت است: «خداوند به موسى (ع) فرمود: شکر مرا به جاى آر، موسى (ع) عرض کرد: مرا توان شکر تو نیست. پاسخ آمد: شکر ما همین است».
بنابراین اظهار عجز و تذلّل در پیشگاه حضرت احدیت، خود نوعى شکر است، باید تلاش و کوشش شبانه روزى شما در صورت حفظ اخلاص و تقوا، بسان جهاد فى سبیل الله است. بهترین شیوه تشکر از الطاف و نعم الهى این است که: اولا با قلب خود اعتراف کند و بفهمد که این نعمت از جانب خدا به او داده شده است. از امام صادق (ع) روایت شده که: خداوند در پاسخ حضرت موسى (ع) که سؤال مى کند خدایا چگونه حق شکر تو را به جا آورم مى گوید: یا موسى شکرتنى حق شکرى حین علمت ان ذلک منى اى موسى تو آنگاه که دانستى نعمتى که در دست توست از من به تو اعطا شده حق شکر مرا به جا آوردى))، (بحارالانوار، ج، 13 ص 351).
و نیز امام صادق (ع) مى فرماید: ((من انعم الله علیه بنعمه فعرفها بقلبه فقد ادى شکرها هر کس که خداوند به او نعمتى عطا کرد و او با قلب خود فهمید که از جانب خداست شکر آن نعمت را بجا آورده است))، (اصول کافى، ج، 2 ص 96) ثانیا مرحله دوم تشکر از خداوند این است که در مرحله عمل از خدا تشکر کند به این گونه که از محارم و گناهان اجتناب کند و اوامر و دستورات الهى را به جاى آورد و نعمتى را که خداوند به او عطا کرده (همچون نعمت امنیت و فراغ بال و توان و استعداد و…) در راه طاعت از اوامر و نواهى خداوند بکار گیرد.
در مقابل به کار گرفتن نعمت در معصیت خدا، کفران آن است. امام على (ع) مى فرماید: ((شکر المؤمن یظهر فى عمله و شکر المنافق لایتجاوز لسانه تشکر و قدردانى مؤمن، در عمل او آشکار مى شود اما قدردانى منافق از زبانش تجاوز نمى کند و به مرحله عمل نمى رسد))، (میزان الحکمه، ج، 5 ص 146 به نقل از غرر الحکم).
ناگفته نماند علمای اخلاق براى «شکر» حداقل دو مرتبه قایل هستند: 1- شکر زبانی، 2- شکر رفتاری. «شکر زبانی» با ذکر «شکرا لله» تحقق پیدا می کند و «شکر رفتاری» با بهره گیری هر کدام از اعضاء بدن و توانمندی خود در جهت رضایت خداوند و انجام دستورات او تحقق پیدا می کند. از آن جمله «شکر دست و پا» تلاش برای خدمت رسانی به مردم و کوشش برای رشد و پیشرفت خویشتن است و «شکر چشم» نگاه مهربانانه به پدر و مادر و استاد و… و بهره گیری از چشم برای مطالعات مفید و تلاوت قرآن و… است و همین طور شکر دیگر اعضاء و توانمندیهای انسان. البته بهتر است در کنار این امور، بخشی از اوقات خود را: – به عبادت به معنای خاص بپردازید. – حتی الامکان نماز شب را به پا دارید. – همواره با وضو باشید. – سعی کنید با دعاهای مأثوره از اهل بیت(ع) انس بیشتری داشته باشید و ضمن خواندن آنها به مفاد و مضامین شان توجه کامل داشته باشید. به ویژه توصیه می شود هر روز یکی از دعاهای ایام هفته و یا یکی از مناجات های خمسة عشر را بخوانید و به حضور قلب در نماز اهمیت بسیاری بدهید.

جواب تفصیلی:
– سه قسم شکر داریم : شکر قلبى؛ که بداند جمیع این نعم و تفضلات از جانب حق است بدون استحقاق شیئى از آنها و قدردان آنها باشد، و شکر عملى؛ که هر نعمتى را بمصرف آنچه منظور الهى باشد صرف کند و بر خلاف آن بمصرف نرساند، و شکر لسانى ؛ الحمد للَّه و شکرا للَّه ، بالاخص در حال سجده، بلکه در جمیع حالات شکرکردن.
– شکر مایه فزونى نعمت و کفر موجب فنا است ؛بدون شک خداوند در برابر نعمتهایى که به ما مى بخشد نیازى به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزارى داده آن هم موجب نعمت دیگرى بر ما و یک مکتب عالى تربیتى است.
– مهم این است که ببینیم حقیقت شکر چیست؟ تا روشن شود که رابطه آن با افزونى نعمت از کجاست و چگونه مى تواند خود یک عامل تربیت بوده باشد.
– حقیقت شکر تنها تشکر زبانى یا گفتن الحمد للَّه و مانند آن نیست، بلکه شکر داراى سه مرحله است :
نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهى پایه اول شکر است،
دوم ؛ از آن که بگذریم مرحله زبان فرا مى رسد،
سوم ؛ ولى از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملى آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده ایم، همانگونه که بزرگان فرموده اند: الشکر صرف العبد جمیع ما انعمه اللَّه تعالى فیما خلق لاجله.راستى چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوایى و گویایى بخشید؟
آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگى را بشناسیم و با این وسائل در مسیر تکامل گام برداریم؟ حق را درک کنیم و از آن دفاع نمائیم وبا باطل بجنگیم، اگر این نعمتهاى بزرگ خدا را در این مسیرها مصرف کردیم، شکر عملى او است، و اگر وسیله اى شد براى طغیان و خودپرستى و غرور و غفلت و بیگانگى و دورى از خدا، این عین کفران است، امام صادق ع مى فرماید:
ادنى الشکر رؤیة النعمة من اللَّه من غیر علة یتعلق القلب بها دون اللَّه، و الرضا بما اعطاه، و ان لا تعصیه بنعمة و تخالفه بشى ء من امره و نهیه بسبب من نعمته:کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانى، بى آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش کنى، و همچنین راضى بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهى، و اوامر و نواهى او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذارى « سفینة البحار جلد اول صفحه 710».
و از اینجا روشن مى شود که شکر قدرت و علم و دانش و نیروى فکر و اندیشه و نفوذ اجتماعى و مال و ثروت و سلامت و تندرستى هر کدام از چه راهى است؟ و کفران آنها چگونه است؟
– حدیثى که از امام صادق ع در تفسیر نور الثقلین نقل شده نیز دلیل روشنى بر این تفسیر است، آنجا که مى فرماید: شکر النعمة اجتناب المحارم شکر نعمت آنست که از گناهان پرهیز شود « نور الثقلین جلد 2 /529».
و نیز از اینجا رابطه میان شکر و فزونى نعمت روشن مى شود، چرا که هر گاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف کردند، عملا ثابت کرده اند که شایسته و لایقند و این لیاقت و شایستگى سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر مى گردد.
– اصولا ما دو گونه شکر داریم، شکر تکوینى و شکر تشریعى.
– شکر تکوینى آن است که یک موجود از مواهبى که در اختیار دارد، براى نمو و رشدش استفاده کند، فى المثل باغبان مى بیند در فلان قسمت باغ درختان به خوبى رشد و نمو مى کنند و هر قدر از آنها پذیرایى بیشتر مى کند شکوفاتر مى شوند، همین امر سبب مى شود که باغبان همت بیشترى به تربیت آن بخش از باغ درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به کارکنان خویش توصیه کند چرا که آن درختان به زبانحال فریاد مى زنند اى باغبان! ما لا یقیم، ما شایسته ایم، نعمتت را بر ما افزون کن، و او هم به این ندا پاسخ مثبت مى دهد.
و اما در بخش دیگر از باغ درختانى را مى بیند که پژمرده شده اند، نه طراوتى، نه برگى، نه گلى نه سایه دارند و نه میوه و برى، این کفران نعمت سبب مى شود که باغبان آنها را مورد بى مهرى قرار دهد، و در صورتى که این وضع ادامه پیدا کند، دستور مى دهد اره بر پاى آنها بگذارند چرا که:
بسوزند چوب درختان بى بر —————سزا خود همین است مر، بى برى را در جهان انسانیت نیز همین حالت وجود دارد با این تفاوت که درخت از خود اختیارى ندارد، و صرفا تسلیم قوانین تکوینى است، اما انسانها با استفاده از نیروى اراده و اختیار و تعلیم و تربیت تشریعى، مى توانند آگاهانه در این راه گام بگذارند.
بنا بر این آن کس که نعمت قدرت را وسیله ظلم و طغیان قرار مى دهد به زبانحال فریاد مى کشد خداوندا لایق این نعمت نیستم، و آن کس که از آن در مسیر اجراى حق و عدالت بهره مى گیرد به زبانحال مى گوید پروردگارا شایسته ام افزون کن! این واقعیت نیز قابل تردید نیست که ما هر وقت در مقام شکر الهى چه با فکر چه با زبان و چه با عمل بر مى آئیم، خود این توانایى بر شکر در هر مرحله موهبت تازه اى است و به این ترتیب اقدام بر شکر، ما را مدیون نعمتهاى تازه او مى سازد و به این ترتیب هرگز قادر نیستیم که حق شکر او را ادا کنیم همانگونه که در مناجات شاکرین از مناجاتهاى پانزده گانه امام سجاد ع مى خوانیم:
کیف لى بتحصیل الشکر و شکرى ایاک یفتقر الى شکر، فکلما قلت لک الحمد وجب على لذلک ان اقول لک الحمد!: چگونه مى توانم حق شکر ترا بجاى آورم در حالى که همین شکر من نیاز به شکرى دارد، و هر زمان که مى گویم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزارى بگویم لک الحمد!.
– و بنا بر این برترین مرحله شکرى که از انسان ساخته است این است که اظهار عجز و ناتوانى از شکر نعمتهاى او کند، همانگونه که در حدیثى از امام صادق ع مى خوانیم که فرمود:
فیما اوحى اللَّه عز و جل الى موسى اشکرنى حق شکرى فقال یا رب و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به على قال یا موسى الان شکرتنى حین علمت ان ذلک منى:
خداوند به موسى ع وحى فرستاد که حق شکر مرا ادا کن، عرض کرد پروردگارا! چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالى که هر زمانى شکر تو را بجا آورم این موفقیت خود نعمت تازه اى براى من خواهد بود، خداوند فرمود اى موسى الان حق شکر مرا ادا کردى چون میدانى حتى این توفیق از ناحیه من است
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد —————– و رنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد!
– «سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ» مقاومت در راه حق، بهترین نوع شکر عملى است که پاداشش با خداست.
– خداوند، نیازى به عبادت و تشکّر ما ندارد و قرآن، بارها به این حقیقت اشاره نموده و فرموده است: خداوند از شما بى نیاز است. « نمل، 40 لقمان، 12 و زمر، 7.» ولى توجّه ما به او، مایه ى عزّت و رشد خود ماست، همان گونه که خورشید نیازى به ما ندارد، این ما هستیم که اگر منازل خود را رو به خورشید بسازیم، از نور و روشنایى آن استفاده مى کنیم.
یکى از ستایش هایى که خداوند در قرآن از انبیا دارد، داشتن روحیه ى شکرگزارى است.
مثلًا درباره ى حضرت نوح با آن همه صبر و استقامتى که در برابر بى وفایى همسر، فرزند و مردم متحمّل شد، خداوند از شکر او یاد کرده و او را شاکر مى نامد. «کانَ عَبْداً شَکُوراً» « اسراء، 3.» بارها خداوند از ناسپاسى اکثر مردم شکایت کرده است.
البتّه توفیق شکر خداوند را باید از خدا خواست، همان گونه که حضرت سلیمان از او چنین درخواست کرد: «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ» « نمل، 19. ( «أَوْزِعْنِی»، یعنى به من الهام و عشق و علاقه نسبت به شکر نعمت هایت، مرحمت فرما.) »
ما غالباً تنها به نعمت هایى که هر روز با آنها سر و کار داریم توجّه مى کنیم و از بسیارى نعمت ها غافل هستیم، از جمله آنچه از طریق نیاکان و وراثت به ما رسیده و یا هزاران بلا که در هر آن از ما دور مى شود و یا نعمت هاى معنوى، مانند ایمان به خدا و اولیاى او، یا تنفّر از کفر و فسق و گناه که خداوند در قرآن از آن چنین یاد کرده است: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ» « حجرات، 7» علاوه بر آنچه بیان کردیم، بخشى از دعاهاى معصومین نیز توجّه به نعمت هاى الهى و شکر و سپاس آنهاست، تا روح شکرگزارى را در انسان زنده و تقویت کند.
– در حدیث مى خوانیم: هر گاه نعمتى از نعمت هاى الهى را یاد کردید، به شکرانه ى آن صورت بر زمین گذارده و سجده کنید و حتّى اگر سوار بر اسب هستید، پیاده شده و این کار را انجام دهید و اگر نمى توانید، صورت خود را بر بلندى زین اسب قرار دهید و اگر این کار را هم نمى توانید، صورت را بر کف دست قرار داده و خدا را شکر کنید. « کافى، باب الشکر، حدیث 25.»
نمونه هاى شکر عملى
1- نماز، بهترین نمونه ى شکر خداوند است. خداوند به پیامبرش مى فرماید: به شکرانه ى اینکه ما به تو «کوثر» و خیر کثیر دادیم، نماز بر پا کن. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»
2- روزه، چنان که پیامبران الهى به شکرانه نعمت هاى خداوند، روزه مى گرفتند.
« وسائل، ج 10، ص 446.»
3- خدمت به مردم. قرآن مى فرماید: اگر بى سوادى از باسوادى درخواست نوشتن کرد، سر باز نزند و به شکرانه سواد، نامه ى او را بنویسد. «وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ» «بقره، 282.» در اینجا نامه نوشتن که خدمت به مردم است، نوعى شکر نعمت سواد دانسته شده است.
4 – قناعت. پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: «کن قنعا تکن اشکر الناس» «مستدرک، ج 11، ح 12676.» قانع باش تا شاکرترین مردم باشى.
5 – یتیم نوازى. خداوند به پیامبرش مى فرماید: به شکرانه ى اینکه یتیم بودى و ما به تو مأوا دادیم، پس یتیم را از خود مران. «فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ»
6 – کمک به محرومان و نیازمندان. خداوند به پیامبرش مى فرماید: به شکرانه ى اینکه نیازمند بودى و ما تو را غنى کردیم، فقیرى را که به سراغت آمده از خود مران. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» « ضحى، 10»
7 – تشکّر از مردم. خداوند به پیامبرش مى فرماید: براى تشکّر و تشویق زکات دهندگان، بر آنان درود بفرست، زیرا درود تو، آرام بخش آنان است. «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» « توبه، 102» تشکّر از مردم تشکر از خداوند است، همان گونه که در روایت آمده است: کسى که از مخلوق تشکّر نکند، از خداوند شکرگزارى نکرده است. «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله» « عیون الأخبار، ج 2، ص 24.»
– تلخى ها هم تشکّر مى خواهد
– قرآن مى فرماید: «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» « بقره، 216.» چه بسیار چیزهایى که شما دوست ندارید، ولى در حقیقت به نفع شماست و چه بسیار چیزهایى که شما دوست دارید، ولى به ضرر شماست .
اگر بدانیم دیگران مشکلات بیشترى دارند.
اگر بدانیم مشکلات، توجّه ما را به خداوند بیشتر مى کند.
اگر بدانیم مشکلات، غرور ما را مى شکند و سنگدلى ما را برطرف مى کند.
اگر بدانیم مشکلات، ما را به یاد دردمندان مى اندازد.
اگر بدانیم مشکلات، ما را به فکر دفاع و ابتکار مى اندازد.
اگر بدانیم مشکلات، ارزش نعمت هاى گذشته را به ما یادآورى مى کند.
اگر بدانیم مشکلات، کفّاره ى گناهان است.
اگر بدانیم مشکلات، سبب دریافت پاداش هاى اخروى است.
اگر بدانیم مشکلات، هشدار و زنگ بیدارباش قیامت است.
اگر بدانیم مشکلات، سبب شناسایى صبر خود و یا سبب شناسایى دوستان واقعى است.
و اگر بدانیم ممکن بود مشکلات بیشتر یا سخت ترى براى ما پیش آید، خواهیم دانست که تلخى هاى ظاهرى نیز در جاى خود شیرین است.
آرى، براى کودک، خرما شیرین و پیاز و فلفل تند و ناخوشایند است، امّا براى والدین که رشد و بینش بیشترى دارند، ترش و شیرین هر دو خوشایند است.
– حضرت على علیه السلام در جنگ احد فرمود: شرکت در جبهه از مواردى است که باید شکر آن را انجام داد. «و لکن من مواطن البشرى و الشکر» « نهج البلاغه، خطبه 56.» و دختر او حضرت زینب علیها السلام در پاسخ جنایتکاران بنى امیّه فرمود: در کربلا جز زیبایى ندیدم. «ما رأیت الا جمیلا» « بحار، ج 45، ص 116.» به یکى از اولیاى خدا گفته شد حقّ تشکّر از خداوند را بجا آور. او گفت: من از تشکّر و سپاس او ناتوانم. خطاب آمد: بهترین شکر همین است که اقرار کنى من توان شکر او را ندارم.
سعدى گوید:از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید ———————-بنده همان به که زتقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد
اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ- اى خاندان داود! براى سپاسگزارى کار کنید. و اندکى از بندگان من سپاسگزارند.»
مهمترین عبرتى که در این آیات کریمه هست ضرورت شکر عملى است به عبارت دیگر شکر به زبان پس از چندى تبدیل به شکر به عمل مى شود. و در این سه نکته است که در خور ذکر است:
اول: عمل صالح، چنان که خداى تعالى به داود مى گوید: «کارهاى شایسته کنید» به طور مثال شکر عملى مال، انفاق آن است در راه خدا و تصدق به فقرا و هزینه کردن آن در راه یارى دین اسلام.
دوم: نگهدارى عواملى که سبب فضل و نعمت پروردگار شده است. عالم عالم مى شود به سبب درس و مطالعه و تفکر و کار. شکر علم این است که این عوامل را حفظ کند، زیرا حفظ آنها سبب حفظ و زیادت علم مى شود.
سوم: رسیدن به غایت و هدف اصلى نعمت. زیرا هر چیز در زندگى براى وصول به هدفى بزرگتر است تا جایى که انسان به هدف بزرگتر و بزرگتر که اطاعت و تسلیم است برسد.

منابع اصلى اخلاق اسلامى:- راه روشن، ترجمه مهجه البیضاء فیض کاشانى- اخلاق اسلامى، ترجمه جامع السعادات ملا مهدى نراقى- معراج السعاده، ملا احمد نراقى- نقطه هاى آغاز در اخلاق عملى آیت الله مهدوى کنى- اخلاق در قرآن (3 جلد) مصباح یزدى منابع بیشتر:- خودسازى براى خودشناسى، مصباح یزدى- تهذیب نفس، ابراهیم امینى- مقالات استاد محمد شجاعى- خودسازى، شهید باهنر- خودسازى، محمد یزدى- جهاد با نفس، ج 3، حسین مظاهرى

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد