خاوری از سال ۱۳۲۰ به عضویت حزب توده درآمد و پس از تحمل پانزده سال حبس، در آستانه انقلاب ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد پس از انقلاب، در ۱۳۶۱و ۶۲ که حزب توده غیرقانونی شد و رهبران آن دستگیر شدند علی خاوری در خارج از ایران بوده و تا زمانِ درگذشت اش، رهبر این حزب بوده، البته حزبی که دیگر تنها نامی و یا سایتی و مجله ای بیش، از آن نمانده…!
در طول حیات هشتاد ساله حزب توده، علی خاوری به مدت تقریبا ۸۰ سال به عنوانِ عضوی مومن و متعصب در رویای آن مدینه فاضله زیست. همیشه در رویا زیستن، لذتبخشتر از دیدن واقعیتِ عریان است مخصوصا وقتی که واقعیت، تلخ باشد و برخلافِ رویاها و آمال ما…
علی خاوری در پای عقیده اش سختیهای زیادی کشید و البته در سراسرِ زندگی سیاسی اش، لحظه ای از قربانی کردنِ منافع ملی مردم ایران در پای منافعِ رفیق بزرگ یعنی روسیه، درنگ نکرد چون معتقد بود آنچه اصل است خدمت به جنبش کمونیستی جهانی و انترناسیونال است و باقی همه فرع…!
به همین خاطر، برخی منابعِ دست اول، گزارش متقنی از گزارشهای مخفیانه و یا جاسوسی او به مقامات روسیه داده و حتی او را «علی خبرکش» نامیدهاند! به عنوان مثال، ناصر زربخت در خاطرات خود مینویسد که خاوری حتی از رفقای هم حزبیاش در زمانی که در چین بودند به روسها مخفیانه خبر میداده:
«چند ماهی گذشت و حادثه ای پیش آمد که سر و صدایش همه جا پیچید جریان این بود که یکی از رفقای مقیم چین از علی خاوری کتابی طلب میکند تا مطالعه کند خاوری کتاب را به او میدهد وقتی کتاب را برای مطالعه باز میکند کاغذی لای کتاب میبیند که خاوری فراموشش کرده بود آنرا از لای کتاب بردارد. او نامه را خوانده متوجه میشود که عنوان نامه به کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی است او کنجکاوانه آنرا تا آخر میخواند میبیند مضمون نامه، گزارش در باره یکایک ایرانیان همکارش برای رفقای شوروی است. وی نامه را در روز جلسه حزبی شان بمیان می گذارد و از خاوری توضیح میخواهند طبیعتا این مسئله همه را بر ضد خاوری برمیانگیزاند و از خاوری میخواهند که آیا چنین پروندهای از شما خواسته شده یا اینکه خودش برای جلب رضایت روسها آنها نوشتهای؟ خاوری جواب صریحی نمیدهد و میگوید نامه ایست که به حزب کمونیست شوروی نوشتهام اگر برای سفارت شاهنشاهی و یا سفارت آمریکا نوشته بودم عیب داشت…!» (بنگرید به: گذار از رنج: یادمانده های یک توده ای در تبعید، ناصر زربخت، آغازی نو،۱۳۷۳،ص۶۹)
و سخن آخر اینکه، نوع نگاه و عقیدهاش به جامعه سوسیالیست روسیه یادآور دکتر پانگلوس، کاراکتر رمان «کاندید» اثر ولتر بود که حتی در بدترین شرایط نیز اصرار داشت که بهترین جهان ممکن است…
نویسنده: علی مرادی مراغهای