۱۳۹۲/۰۳/۰۸
–
۲۵۳۹ بازدید
سلام . سوالی داشتم، گفتند به هیچ چیز دنیا دل نبندیم ایا شامل دوست داشتن ها می شود این دوست داشتن ها یعنی وابسته شدیم به دنیا ؟ یا خیر؟
اگر دوست داشتنها در جهت دوستی خدا باشد به این معنی که کسی ویا حتی چیزی را به این خاطر دوست بدارم که خدا دوستی به او را سفارش کرده ، چنین دوستیی، وابستگی به دنیا نیست ورشد وکمال را به همراه دارد ولی اگر دوستیها در جهت هوای نفس باشد وبه دلیل زیباییهای ظاهری باشد وخدا از چنین دوستی ورابطه ای نهی کرده باشد ، وابسته شدن به دنیا وشهوات است!
اکنون بی مناسبت نیست که راجع به تولی وتبری کمی بیشتر سخن بگوییم:
احادیث بسیار فراوانی در کتب اسلامی اعم از شیعه و اهل سنت در زمینه حب فی الله و بغض فی الله و تولی و تبری آمده است، و به قدری در این باره اهمیت داده شده که در کمتر چیزی نظیر آن دیده می شود.
بی شک این اهمیت به خاطر آثار مثبتی است که پیوند دوستی با اولیاء الله و دوستان خدا، و بیزاری از دشمنان حق، دارد; این آثار مثبت هم در قدرت ایمان ظاهر می شود و هم در تهذیب اخلاق، و هم در پاکی اعمال و تقوا. این احادیث نشان می دهد که باید در طریق تهذیب نفس و سیر و سلوک الی الله، هر کس پیشوا و مقتدایی را برگزیند.
در اینجا به بخشی از این احادیث که از کتب مختلف گلچین شده است اشاره می شود:
1- در خطبه قاصعه تعبیرجالبی درباره پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام دیده می شود; می فرماید: «و لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم، و محاسن اخلاق العالم، لیله و نهاره و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لی فی کل یوم من اخلاقه علما و یامرنی بالاقتداء به; از همان زمان که رسول خدا صلی الله علیه و آله از شیر باز گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خویش را مامور ساخت تا شب و روز او را به راههای مکارم اخلاق و صفات خوب انسانی سوق دهد; و من (هنگامی که به حد رشد رسیدم نیز) همچون سایه به دنبال آن حضرت حرکت می کردم، و او هر روز نکته تازه ای از اخلاق نیک خود را برای من آشکار می ساخت; و به من فرمان می داد تا به او اقتدا کنم.» (1)
این حدیث شریف که بخشی از خطبه قاصعه را تشکیل می دهد، این حقیقت را روشن می سازد که حتی پیغمبرگرامی اسلام در آغاز کارش مقتدا و پیشوایی داشته که بزرگترین فرشتگان الهی بوده است.
علی علیه السلام نیز پیامبر صلی الله علیه و آله را مقتدا و پیشوای خود قرار داده بود و سایه به سایه او حرکت می کرد; و این مقتدای بزرگوار هر روز درس تازه ای به علی علیه السلام می آموخت و چهره نوینی از اخلاق انسانی را به او نشان می داد. آنجا که پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام در آغاز کارشان در برنامه سیر الی الله نیاز به پیشوا و مقتدا داشته باشند، تکلیف دیگران پیداست.
2- در روایت معروف «بنی الاسلام …» که با طرق متعدد با تفاوت مختصری از معصومین(ع) نقل شده است این موضوع بخوبی منعکس شده است; از جمله در حدیثی که یار وفادار امام باقر علیه السلام «زراره » از آن حضرت نقل کرده، می خوانیم: «بنی الاسلام علی خمسة اشیاء، علی الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم والولایة، قال زرارة: فقلت: وای شی ء من ذلک افضل؟ فقال: الولایة افضل لانها مفتاحهن و الوالی هو الدلیل علیهن; اسلام بر پنج پایه بنا شده: بر نماز و زکات و حج و روزه و ولایت (رهبری معصومین)، زراره می گوید: عرض کردم: کدامیک از اینها افضل است؟ فرمود: ولایت افضل است، زیرا کلید همه آنها است، و والی و رهبر الهی راهنما به سوی چهار اصل دیگر است.» (2)
از این تعبیر بخوبی استفاده می شود که ولایت و اقتدا به اولیاء الله سبب احیاء سایر برنامه های دینی و مسایل عبادی و فردی و اجتماعی است; و این اشاره روشنی به تاثیر مساله ولایت در امر تهذیب نفوس و تحصیل مکارم اخلاق می باشد.
3- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله به یارانش فرمود: «ای عری الایمان اوثق؟ فقالوا: الله و رسوله اعلم و قال بعضهم الصلوة، و قال بعضهم الزکاة، و قال بعضهم الصیام، و قال بعضهم الحج و العمرة، و قال بعضهم الجهاد، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله لکل ما قلتم فضل و لیس به، ولکن اوثق عری الایمان الحب فی الله و البعض فی الله و تولی اولیاء الله و التبری من اعداء الله; کدامیک از دستگیره های ایمان محکمتر و مطمئن تر است؟ یاران عرض کردند خدا و رسولش آگاهتر است، و بعضی گفتند نماز، و بعضی گفتند زکات و بعضی روزه، و بعضی حج و عمره، و بعضی جهاد! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همه آنچه را گفتید دارای فضیلت است ولی پاسخ سؤال من نیست; محکمترین و مطمئن ترین دستگیره های ایمان، دوستی برای خدا و دشمنی برای خداست، و دوست داشتن اولیاء الله و تبری از دشمنان خدا.» (3)
پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله نخست بااین سؤال مهم،افکار مخاطبان را در این مساله سرنوشت ساز به جنب و جوش در آورد – و این کاری بود که پیامبر صلی الله علیه و آله گاه قبل از القاء مسایل مهم انجام می داد – گروهی اظهار بی اطلاعی کردند، و گروهی با شمردن یکی از ارکان مهم اسلام پاسخ گفتند; ولی پیامبر صلی الله علیه و آله درعین تاکید براهمیت آن برنامه های مهم اسلامی،سخنان آنها را نفی کرد،سپس افزود: مطمئن ترین دستگیره ایمان، حب فی الله و بعض فی الله است!
تعبیر به «دستگیره » در اینجا گویا اشاره به این است که مردم برای وصول به مقام قرب الی الله، باید به وسیله ای چنگ بزنند و بالا بروند، که از همه مهمتر و مطمئن تر، دستگیره حب فی الله و بغض فی الله است.
این به خاطر آن است که پیوند محبت با دوستان خدا و اقتدا و تاسی به اولیاءعاملی است برای حرکت در تمام زمینه های اعمال خیر و صفات نیک. بنابراین، با احیاء این اصل، اصول دیگر نیز زنده می شود; و با ترک این اصل، بقیه تضعیف یا نابود می گردد.
4- در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم که خطاب به یکی از یارانش به نام جابر کرد و فرمود: «اذا اردت ان تعلم ان فیک خیرا فانظرالی قلبک فان کان یحب اهل طاعة الله و یبغض اهل معصیته، ففیک خیر، و الله یحبک; و ان کان یبغض اهل طاعة الله و یحب اهل معصیته، فلیس فیک خیر، و الله یبغضک و المرء مع من احب; هرگاه بخواهی بدانی در تو خیر و نیکی وجود دارد یا نه؟ نگاهی به قلبت کن! اگر اهل اطاعت الهی را دوست می دارد و اهل معصیت را دشمن می شمرد، تو انسان خوبی هستی، و خدا تو را دوست دارد; و اگر اهل اطاعت الهی را دشمن می دارد و اهل معصیتش را دوست می دارد، نیکی در تو نیست، و خدا تو را دشمن می دارد; و انسان با کسی است که او را دوست می دارد!» (4)
جمله «والمرء مع من احب » اشاره لطیفی به این واقعیت است که هر انسانی از نظر خط و ربط اجتماعی و خلق و خو و صفات انسانی و همچنین سرنوشت نهایی در روز رستاخیز، با کسانی خواهد بود که به آنها عشق می ورزد و پیوند محبت دارد; و این نشان می دهد که مساله «ولایت » در مباحث اخلاقی سرنوشت ساز است.
5- در حدیث دیگری از امام باقر علیه السلام می خوانیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ود المؤمن للمؤمن فی الله من اعظم شعب الایمان، الا و من احب فی الله وابغض فی الله و اعطی فی الله و منع فی الله فهو من اصفیاء الله; محبت مؤمن نسبت به مؤمن به خاطر خدا از بزرگترین شاخه های ایمان است; (5) آگاه باشید کسی که به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا خود داری از بخشش کند، او از برگزیدگان خداست!» (6)
6- در حدیث دیگری از امام علی بن الحسین علیه السلام می خوانیم: اذا جمع الله عزوجل الاولین و الآخرین قام مناد فنادی یسمع الناس فیقول: این المتحابون فی الله قال: فیقوم عنق من الناس فیقال لهم اذهبوا الی الجنة بغیر حساب قال: فتلقاهم الملائکة فیقولون الی این؟ فیقولون الی الجنة بغیر حساب! قال فیقولون فای ضرب انتم من الناس؟ فیقولون نحن المتحابون فی الله، قال فیقولون وای شی ء کانت اعمالکم؟ قالوا کنا نحب فی الله و نبغض فی الله، قال فیقولون نعم اجر العاملین!; هنگامی که خداوند متعال اقوام اولین و آخرین را(در قیامت) جمع کند، ندا دهنده ای ندا می دهد، به گونه ای که به گوش همه مردم برسد، می گوید کجا هستند آنهایی که به خاطر خدا همدیگر را دوست داشتند، فرمود در این هنگام گروهی از مردم بر می خیزند و به آنها گفته می شود، بدون حساب به سوی بهشت بروید! فرمود: در این موقع فرشتگان الهی از آنها استقبال می کنند، می گویند به کجا می روید؟ می گویند: به بهشت بدون حساب! می گویند شما از کدام گروه مردم هستید؟ می گویند ما کسانی هستیم که به خاطر خدا یکدیگر را دوست می داشتیم، می گویند، اعمال شما چه بود؟ می گویند ما به خاطر خدا گروهی را دوست می داشتیم و به خاطر خدا گروهی را دشمن می داشتیم، فرشتگان می گویند: چه خوب است پاداش عمل کنندگان!» (7) تعبیر «نعم اجرالعاملین » نشان می دهد که محبت با اولیاء الله و دشمنی با اعداءالله سرچشمه اعمال نیک و پرهیز از اعمال بد است.
7- در حدیث دیگری از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین آمده است: «ان حول العرش منابر من نور علیها قوم لباسهم و وجوههم نور لیسوا بانبیاء یغبطهم الانبیاء و الشهداء قالوا یا رسول الله حل لنا قال: هم المتحابون فی الله و المتجالسون فی الله و المتزاورون فی الله; در اطراف عرش الهی منبرهایی از نور است که بر آنها گروهی هستند که لباسها و صورتهایشان از نور است; آنها پیامبر نیستند ولی پیامبران و شهداء به حال آنها غبطه می خورند! عرض کردند: ای رسول خدا! این مساله را ما برای حل کن (آنها چه کسانی هستند؟) فرمود: آنها کسانی هستند که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند و برای خدا با یکدیگر مجالست می کنند، و برای خدا به دیدار هم می روند!» (8)
8- در حدیث دیگری (یا در ادامه حدیث بالا) می خوانیم: پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «لو ان عبدین تحابا فی الله احدهما بالمشرق و الآخر بالمغرب لجمع الله بینهما یوم القیامة و قال النبی صلی الله علیه و آله افضل الاعمال الحب فی الله و البغض فی الله; اگر دو بنده (از بندگان خدا) یکدیگر را به خاطر خدا دوست دارند، یکی در مشرق باشد و دیگری در مغرب، خداوند آن دو را در قیامت در بهشت کنار هم قرار می دهد، و فرمود: برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله است.» (9)
این حدیث نشان می دهد که محکمترین پیوند در میان انسانها، پیوند مکتبی است، که سبب همگونی در اخلاق و رفتارهای انسانی می شود; بدیهی است آنها که یکدیگر را به خاطر خدا دوست دارند، صفات و افعال خداپسندانه را در یکدیگر می بینند، و همین حب فی الله و بغض فی الله گام مؤثری برای تربیت نفوس آنها است.
9- در حدیث قدسی می خوانیم: خداوند به موسی علیه السلام فرمود: «هل عملت لی عملا؟! قال صلیت لک و صمت و تصدقت و ذکرت لک، قال الله تبارک و تعالی، و اما الصلوة فلک برهان، و الصوم جنة و الصدقة ظل، و الذکر نور، فای عمل عملت لی؟! قال موسی: دلنی علی العمل الذی هو لک، قال یا موسی هل والیت لی ولیا و هل عادیت لی عدوا قط فعلم موسی ان افضل الاعمال الحب فی الله و البغض فی الله; آیا هرگز عملی برای من انجام داده ای؟ موسی عرض کرد: آری! برای تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام، انفاق کرده ام و به یاد تو بوده ام; فرمود: اما نماز برای تو نشانه (ایمان) است، و روزه سپر آتش، و انفاق سایه ای در محشر، و ذکر خدا نور است; کدام عمل را برای من به جا آورده ای ای موسی! عرض کرد خداوندا! خودت مرا در این مورد راهنمایی فرما! فرمود: آیا هرگز به خاطر من کسی را دوست داشته ای، و به خاطر من کسی را دشمن داشته ای؟ (در اینجا بود که) موسی علیه السلام دانست برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله (دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا) است.» (10)
10- این بحث را با حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام پایان می دهیم (هر چند احادیث در این زمینه، بسیار فراوان است.) فرمود: «من احب لله و ابغض لله و اعطی لله و منع لله فهو ممن کمل ایمانه; کسی که به خاطر خدا دوست بدارد و به خاطر خدا دشمن بدارد، و به خاطر خدا ببخشد، و به خاطر خدا ترک بخشش کند، او از کسانی است که ایمانش کامل شده است!» (11)
از احادیث دهگانه بالا استفاده می شود که در اسلام حساب مهمی برای حب فی الله و بغض فی الله باز شده است; تا آنجا که به عنوان افضل اعمال، و نشانه کمال ایمان، و برتر از نماز و روزه و حج و جهاد، و انفاق فی سبیل الله معرفی شده و صاحبان این صفت، پیشگامان در بهشتند، و مقاماتی دارند که انبیاء و شهداء به حال آنها غبطه می خورند.
این تعبیرات، پرده از نقش مهم مساله ولایت و تولی و تبری، در تمام برنامه های دینی و الهی بر می دارد; دلیل آن هم روشن است; زیرا انسان پیشوایان بزرگ را به خاطر ایمان و تقوا و فضائل اخلاقی و اعمال صالحه دیگر، دوست می دارد; با این حال، چگونه ممکن است به آنان تاسی نکند، و همگام و همدل و همرنگ نشود!
این همان است که علمای اخلاق از آن به عنوان یک اصل اساسی در تهذیب نفوس یاد کرده اند; و پیروی و اقتدا کردن به انسان کاملی را شرط موفقیت در سیر و سلوک الی الله می دانند.
یکی از دلایل مهمی که قرآن مجید در هر مورد و در هر مناسبت از انبیای الهی سخن می گوید و پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و مسلمانان را دستور می دهد که به یاد آنها و تاریخ و زندگانی شان باشند، همین است که از آنان الگو بگیرند و راه موفقیت و نجات را در تاریخ زندگی آنها بجویند.