طلسمات

خانه » همه » مذهبی » بی اعتقادی به خدا و انجام عمل صالح

بی اعتقادی به خدا و انجام عمل صالح


بی اعتقادی به خدا و انجام عمل صالح

۱۳۹۷/۰۹/۲۶


۲۶۶۱ بازدید

اگر کسی به خدا و دین هیچ اعتقادی نداشته باشه ولی مثل یک انسان پاک و بدون گناه زندگی کنه،ایا بهشتی هست؟

1 ـ مثل این است که بپرسید: بدن بدون روح چه عیبی دارد؟ روشن است که بدن بدون روح، میّت است نه انسان زنده. عمل صالح بدون ایمان، جسد عمل صالح است نه خود عمل صالح. ایمان، روح عمل صالح است.
2ـ کار خوب بدون اعتقاد به خدا معنی ندارد. کار خوب یعنی کار برای خدا. اگر کسی به خدا اعتقاد ندارد، چگونه ممکن است برای خدا کار کند. برخی ها توهّم کرده اند که کار خوب یعنی کار برای بشریّت. اینها انسان را با حیوان اشتباه گرفته اند.
اگر صرف خدمت کردن، دلیل خوب بودن باشد، خر و اسب و سگ و گاو، از اغلب دانشمندان هم بیشتر خدمت کرده اند. آیا خر برای بشریّت کم زحمت کشیده است؟ آیا گاو برای بشریّت کم زحمت کشیده است؟ آیا اسب برای بشریّت کم زحمت کشیده است؟ مخترعان و دانشمندان از همین اختراعات و کشفیّات خودشان به شهرت و احترام و ثروت رسیده اند. لذا اگر این احترام و ثروت نبود، شاید اصلاً دست به این کارها نمی زدند؛ در حالی که اسب و خر و گاو از این همه خدمتشان هیچ توقّعی جز مقداری علف ندارند؛ که تازه آن را اگر ما در بندشان نکرده بودیم، خودشان می توانستند به دست آورند.
3ـ کار خوب کردن بدون اعتقاد به خدا و معاد، حماقت است.
به فرض که معادی در کار نیست. در این صورت ارزشهای اخلاقی ، ارزشهای اجتماعی ، حقوق بشر و … نیز معنایی نخواهند داشت. اگر آخرت و حساب و کتابی در کار نیست ؛ و آخر کار انسان ، خاک شدن است ؛ پس چه فرقی می کند که ما بیست سال عمر بکنیم یا صد سال؟ پس دفاع از زندگی خود ، یک عمل بیهوده است ؛ کما اینکه کشتن دیگران نیز امر زشتی نخواهد بود ؛ چون بالاخره که او خاک می شد. امّا با وجود معاد و زندگی ابدی ، کشتن یک انسان ، یعنی محروم ساختن او از کسب کمال برای زندگی ابدی خودش.
اگر معادی نیست ، چرا نباید خیانت کرد؟ چرا نباید دروغ گفت؟ چرا نباید دزدی کرد؟ و … ؟ ولی کیست که به حکم فطرتش این امور را زشت نداند. حتّی خود خائن نیز اگر مورد خیانت واقع شود ، از این کار بدش می آید ؛ یا خود دزد نیز از اینکه مالش را ببرند ناراحت می شود. لذا حتّی در کشورهای کمونیستی هم ارزشهای اخلاقی و اجتماعی و حقوق بشر ، تا حدودی محترم شمرده می شوند. چون بدون اینها اساساً جامعه ای شکل نمی گیرد.
اگر معادی در کار نیست و همه خاک می شوند ، پس چه فرقی است بین یک دانشمند و یک جاهل؟ و چه فرقی است بین انسان و حیوان؟ و در این صورت چرا باید بشر را محترم دانست و برایش حقوق بشر تعریف نمود؟ اگر آخرتی نیست ، پس چرا قویترها ، ضعیفترها را تحت سلطه ی خود نگیرند؟ و چرا … ؟
ملاحظه می فرمایید که اگر معاد را انکار کنیم ، و در عمق فطرت خود آن را قبول نداشته باشیم ، تمام اساس زندگی اجتماعی و فردی بشر به هم می ریزد و سنگ روی سنگ بند نمی شود. پس آنچه پایه ی تمام ارزشهای انسانی است ، وجود باور فطرتی به معاد است. لکن شکّی نیست که اگر این باور ناخود آگاه فطری به صورت خودآگاه در آید ، محصولات آن صد چندان خواهد بود.
4ـ سخن بنیادی
مردم دنیا دو دسته اند؛برخی خود را برای ابدیّت می سازند امّا برخی دیگر، خود را رها نموده اند و فقط دنیا را می سازند.
آنها که خود را ساخته اند، وقتی از دنیا رفتند، خودی دارند ساخته شده و کامل؛ و جایگاه انسانهای ساخته شده، بهشت است؛ امّا آنها که عمر و استعداد و دارایی وجودی خود را صرف نموده اند برای ساختن دنیا، از دنیا می روند در حالی که قادر نیستند دنیای ساخته شده به دست خودشان را با خودشان به آخرت ببرند؛ از آن سو خودشان را هم نساخته اند؛ لذا انسان ناقصند؛ و جایگاه چنین انسانی جهنّم است. چون بهشت و جهنّم در حقیقت چیزی نیستند جز ظهور داشته ها و نداشته های وجودی خودمان. فرض کنید کسی در یک باشگاه هر روز روی تخت خواب لم می دهد و با دانش ورزشی که دارد به دیگران تمرین می دهد. او سالها این کار را انجام می دهد. بعد از چندین سال، شاگردان او همگی ورزشکارانی زبده شده اند؛ امّا خودش چه؟ خودش نه تنها رشد بدنی نکرده بلکه از یک سو چاق شده و از سوی دیگر به خاطر عدم تحرّک، عضلاتش تحلیل رفته اند؛ و در نتیجه به انواع امراض مبتلا شده است. چنین کسی دیگران را ساخته و خودش را نابود کرده است. آیا ساخته شدن دیگران، دلیل می شود که خودش هم ساخته شده باشد؟!
کسانی مثل هایزنبرگ کافر و ادیسون مسیحی و اینشتین یهودی و ابن سینای مسلمان یقیناً برای آبادانی دنیا تلاش نموده اند؛ امّا سوال اینجاست که آیا قصدشان فقط ساختن دنیا بوده یا قصدشان خودسازی بوده است؟
ابن سینا خدمت می کرد، امّا قصدش آن بود که از راه خدمت به خلق، روح خودش را ترقّی دهد؛ لذا ترقّی روحی هم کرد. امّا هایزنبرگ نه اعتقادی به خدا داشت نه اعتقادی به روح و معاد. لذا در هیچ کاری، قصدش رشد روحی نبوده است؛ لذا رشد روحی هم نکرده است. امّا ادیسون با اینکه مسیحی بود و به خدا و معاد اعتقاد داشت، ظاهراً قصدش نه خودسازی بوده و نه خدمت به خلق، بلکه از یک سو حسّ کنجکاوی خود را ارضاء می نمود و از سوی دیگر، به فکر کسب شهرت و ثروت بود. لذا همکارانش گواهی داده اند که اخلاق بسیار بدی داشته است؛ و حتّی به برخی از همکاران خود مثل نیکولا تسلا ، که خودش مخترع بزرگی است، خیانت نموده است. البته در عین اینکه صفات انسانی بالایی نداشته، آدم بدی هم نبوده است. امّا آلبرت اینشتین، که هم خدا را قبول داشت هم معاد را، بر خلاف ادیسون روحیه ای الهی داشته و قصدش از تحقیقات علمی، شناخت خلقت خدا بوده؛ و فردی خوش اخلاق و متواضع هم بوده است؛ حتّی ادّعا شده که وی اواخر عمرش مسلمان شده است. چون برای او حقیقت مهمّ بوده نه شهرت و ثروت و … . او حتّی با هایزنبرگ هم شدیداً درگیر بود و نظریّات الحادی هایزنبرگ را زیر سوال می برد. چون نظرات او را برخلاف اعتقادات الهی خود می دید.
خلاصه آنکه:
باید دید کار یک شخص، محصولش در وجود خودش چه بوده است؟ بزرگی و کوچکی ظاهری کار مهمّ نیست؛ سازندگی آن در ذات خود شخص مهمّ است. چه بسا کسی یک بیمارستان خیریّه می سازد امّا با این کار روح خود را نابود می کند؛ چون قصدش خودنمایی و کسب شهرت است. امّا فردی دیگر، صد تومان در صندوق صدقات می اندازد و با همین کار رشد روحی پیدا می کند؛ چون قصدش آن است که روح نوع دوستی خود را ترقّی دهد؛ قصدش آن است که توجّه خداوند متعال را به خودش جلب کند. یک رفته گر هم خدمت به خلق می کند یک پزشک هم خدمت به خلق می کند. در نظر مردم، خدمت پزشک خیلی جدّی تر می نماید؛ امّا خداوند متعال کاری به این توهّمات بشر ندارد؛ او نیّت افراد را می بیند. لذا چه بسا کسی با رفته گری مقرّب درگاه خدا شود و دیگری با پزشکی، فقط دنیای خود را آباد کند و جهنّم را برای خود بخرد.
خدمت به بشریّت، به خودی خود هیچ ارزشی ندارد. آنچه آن را ارزشمند می کند، نیّت فرد است. اگر کسی از راه خدمت به بشریّت، قصدش ترقّی دادن روح الهی خویش است، ترقّی روحی می کند؛ امّا اگر قصدش کسب شهرت و ثروت و ارضای حسّ کنجکاوی خودش می باشد، بیش از همینها نصیبش نمی شود.
5ـ حساب حساب است، کاکا برادر
فرض کنید بنده صبح تا شب کاری سخت برای همسایه ی شما انجام دهم و خدمات زیادی به همسایه ی شما بکنم، و در انتهای کار و خدمت بیایم و از شما طلب مزد کنم. شما چه می گویید؟ روشن است؛ می گویید: تو برای دیگری کار کرده ای، چرا مزدش را من بدهم؟
حال فرض کنید یک کافر، که هیچ اعتقادی به خدا ندارد، خدمتی به بشریّت کرده است. این شخص روز قیامت از خداوند متعال بابت کار خودش طلب مزد می کند. خداوند متعال می فرماید: برو از کسی مزد بخواه که برایش کار کرده ای! مگر تو برای من کار کرده ای که مزدش را من بدهم؟! می فرماید: من کی به تو گفته بودم که به مخلوقات من خدمت بکنی؟! من گفته بودم برای رضای من، به مخلوقاتم خدمت کنید! امّا تو برای رضای من خدمت نکرده ای؛ بلکه برای رضای خودت خدمت نموده ای. از سر خود پرستی و برای خوشنودی خودت خدمت کرده ای.
اگر بنا شود که ما برای دل خودمان یا برای راحتی دیگران یا برای آبادانی دنیا و هر غرض دیگری کار کنیم آنگاه مزدش را خدا بدهد، پس خدا باید به بت پرستان هم پاداش دهد؛ چون آنها نیز عمری زحمت کشیده اند برای پرستش بتها.
بت، بت است؛ چه از نوع سنگی اش و چه از نوع حیوانی اش و چه از نوع انسانی اش. وقتی ما برای رضای یک انسان کار می کنیم، یعنی او را به خدایی گرفته ایم؛ وقتی هم برای رضای خودمان کار می کنیم یعنی خودمان را به خدایی گرفته ایم. لذا خداوند متعال فرمود: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ ـــ آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده است؟! »
خدمت به بشریّت، نوعی بت پرستی است؛ امّا خدمت به بشریّت به امر خدا و برای رضای خدا، خدا پرستی است. لذا آنکه فقط برای بشریّت کار کرده، روز قیامت به او می گویند: برو از آن کسی مزد طلب کن که برایش کار کرده ای! امّا آنکه برای خدا و به امر خدا به بشریّت خدمت نموده، اجرش بر عهده ی خداست.
بلی اگر کسی اعتقاد به خدا دارد، ولی اعتقادش کامل نیست، و کار را هم برای رضای خدا انجام می دهد، اجر خود را خواهد گرفت؛ اگر چه مجازات انحراف عقیدتی خود را هم خواهم دید. پاداش چنین کسی یا در همین دنیا خواهد بود، یا به صورت تخفیف عذاب اخروی خواهد بود، یا به صورت نجات از جهنّم بعد از مدّتی تحمّل عذاب. بستگی به میزان انحراف عقیدتی شخص دارد. اگر مشرک معاند باشد، در همین دنیا پاداشش را می گیرد؛ و در آخرت، در جهنّم ابدی است. اگر مشرک غیر معاند باشد، تخفیف عذاب داده می شود. اگر مسیحی و یهودی و امثال آن باشد، و متدیّن هم باشد و کار را برای خدا انجام دهد، بعد از تحمّل عذابِ رویگردانی از اسلام، پاداش عمل خیرش را می گیرد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد