خانه » همه » مذهبی » تأملی در ماهیت عوامل میدانی حادثه‌ی ۱۸ تیر؛ جنبش دانشجویی یا شورش لمپن‌ها!؟

تأملی در ماهیت عوامل میدانی حادثه‌ی ۱۸ تیر؛ جنبش دانشجویی یا شورش لمپن‌ها!؟


تأملی در ماهیت عوامل میدانی حادثه‌ی ۱۸ تیر؛ جنبش دانشجویی یا شورش لمپن‌ها!؟

۱۳۹۳/۰۴/۱۹


۷۹ بازدید

در تحلیل پدیده‌های اجتماعی لازم است عوامل دخیل در آن پدیده را به دقت شناسایی نمود تا با تکیه بر مختصات حقیقی آن‌ها، ماهیت امر اجتماعی فوق را دریافت. از جمله رویدادهای اجتماعی در ایران بعد از انقلاب اسلامی، حادثه‌ی ۱۸ تیر بود که به‌لحاظ عناصر دخیل و کارکرد آن در محیط سیاسی ایران در دوران اصلاحات، به‌عنوان رویداد منحصربه‌فردی تلقی می‌شود که به دلیل عدم تجزیه و تحلیل درست اجزای آن، اغلب ماهیت غیرواقعی به آن داده می‌شود و چهره‌ای از این حادثه ساخته شده است که با ماهیت واقعی آن فرسنگ‌ها فاصله دارد.

در تحلیل پدیده‌های اجتماعی لازم است عوامل دخیل در آن پدیده را به دقت شناسایی نمود تا با تکیه بر مختصات حقیقی آن‌ها، ماهیت امر اجتماعی فوق را دریافت. از جمله رویدادهای اجتماعی در ایران بعد از انقلاب اسلامی، حادثه‌ی 18 تیر بود که به‌لحاظ عناصر دخیل و کارکرد آن در محیط سیاسی ایران در دوران اصلاحات، به‌عنوان رویداد منحصربه‌فردی تلقی می‌شود که به دلیل عدم تجزیه و تحلیل درست اجزای آن، اغلب ماهیت غیرواقعی به آن داده می‌شود و چهره‌ای از این حادثه ساخته شده است که با ماهیت واقعی آن فرسنگ‌ها فاصله دارد. رویدادی که در ظاهر امر با یک حرکت دانشجویی کلید خورد و در تداوم خود، به یک شبه‌کودتا با میدان‌داری بخشی از عناصر دولت اصلاحات و همراهی عوامل ناشناس تبدیل شد. عوامل ناشناسی که می‌توان گفت مهم‌ترین شاخصه‌ی آن‌ها بی‌هویتی سیاسی-اجتماعی بود و همین عدم هویت باعث شد که یک رویداد در ظاهر سیاسی، به یک شورش براندازانه تبدیل شود.

تحلیل جامعه‌شناختی تک‌تک عناصر و عوامل انسانی مؤثر در حادثه‌ی 18 تیر می‌تواند ضمن روشن ساختن برخی از زوایای حادثه‌ی فوق، چشم‌انداز نوینی نیز در خصوص ساخت اجتماعی ایران در فاصله‌ی سال‌های 68 تا 78 به دست دهد.

تغییرات ساخت اجتماعی ایران بعد از جنگ تحمیلی

یکی از تحولات جامعه‌شناختی که بسترساز تحولات سیاسی بعدی در ایران گردید، شکل‌گیری یک شبه‌طبقه در ساخت اجتماعی کشور در سال‌های بعد از جنگ و در دوران سازندگی بود. شاخصه‌ی اصلی دوران سازندگی گذر با شتاب از فرهنگ و ارزش‌های انقلابی و ورود به مقطعی بود که در آن، برای رشد اقتصادی، الگوها و موازین جدیدی تعریف و نهادینه گردید. همین تفکر موجب شکل‌گیری یک جریان حاشیه‌ای در ساخت اجتماعی گردید که می‌توان از آن تحت عنوان طبقه‌ی حاشیه‌ای نام برد؛ طبقه‌ای که بیشتر مترصد فرصت بود تا از پس‌مانده‌های اقتصادی دوران سازندگی بهره گیرد و بدون اینکه ویژگی‌های یک زندگی مدرن مانند تحصیلات عالی و شأن اجتماعی داشته باشد، بتواند از مواهب دوران حاکمیت تفکر سرمایه‌دارانه‌ی کارگزاران تکنوکرات دولت سازندگی استفاده کند. طبقه‌ای که عده‌ای از جامعه‌شناسان به‌درستی لقب لمپن بورژوازی به آن داده‌اند. این طبقه‌ی حاشیه‌ای با ویژگی‌هایی چون فرصت‌طلبی، چاپلوسی، سوءاستفاده از گریزگاه‌های قانونی، دنبال بهره‌گیری از مواهب اقتصادی بود.

شکل‌گیری چنین طبقه‌ای پیامدهایی داشت. اول اینکه لمپن‌ بورژوازی‌ها، همواره مستعد حضور در هر شورش و حرکت سیاسی براندازانه هستند؛ چراکه نه وابستگی مادی چندانی دارند که با حرکت‌های اعتراضی و شورش به خطر افتند و نه وجاهت اجتماعی دارند که نگران خدشه‌دار شدن آن گردند. دوم اینکه جریان‌ها و گروه‌های سیاسی و اقتصادی به‌راحتی می‌توانند با دادن وعده و وعید، لمپن‌ها را وارد صحنه کنند و هر آنچه را که خودشان به لحاظ شأن اجتماعی و فرهنگی نمی‌توانند انجام دهند، به‌وسیله‌ی این‌ها محقق کنند. لمپن بورژوازی شکل‌گرفته در دوران سازندگی، یکی از عناصر اصلی حوادث 18 تیر 78 بود که در ادامه ضمن تحلیل قشرها و جریان‌های فعال، آن را بیشتر تبیین خواهیم کرد.

نکته‌ی مهم در خصوص این قشر این است که در مقاطعی در کنار لمپن‌های اقتصادی و اجتماعی، یک دسته لمپن سیاسی هم شکل گرفته است. این‌ها کسانی‌اند که در حاشیه‌ی جریانات و احزاب سیاسی شکل می‌گیرند و تلاش دارند از موقعیت و تأثیرگذاری احزاب و جریانات سیاسی در جهت دستیابی به اهداف و منافع شخصی بهره گیرند. لمپن‌های سیاسی در ایران بعد از انقلاب هم در فاصله‌ی سال 76 و روی کار آمدن دولت اصلاحات، با شعار توسعه‌ی سیاسی به‌شدت رشد کردند. این جریان دوم از لمپن‌ها نیز نقش مهمی در حادثه‌ی 18 تیر داشت.

آیا 18 تیر جنبش دانشجویی بود؟

یکی از تحلیل‌ها از حادثه‌ی 18 تیر، قرار دادن آن در ذیل جنبش‌های دانشجویی است. این برداشت که اتفاقاً برای جریان اپوزیسیون همان اندازه پذیرفته شده است که برای جریان اصلاحات و رسانه‌های غربی، به‌لحاظ جامعه‌شناختی کاملاً مخدوش است؛ چراکه با تکیه بر تعریف جنبش دانشجویی، آنچه در سال 78 اتفاق افتاد جنبش دانشجویی نبود. در واقع جنبش دانشجویی حرکتی است که تحت تأثیر بسیج عقیدتی گروه‌های روشن‌فکری قرار می‌گیرد و اغلب خصلت آرمان‌گرایانه دارد.[1] با این توصیف، جریان اولیه‌ای که حادثه‌ی 18 تیر را رقم زدند، گرچه در ظاهر جمعی از دانشجویان بودند، اما به‌عنوان عمله‌ی احزاب سیاسی وارد صحنه شدند، نه به‌عنوان یک حرکت روشن‌فکری. تا زمانی که جریان دانشجویی نتواند کنش مستقلی داشته باشد و به‌عنوان عامل پیشبرد یک ایدئولوژی مطرح شود، نمی‌توان عنوان «جنبش دانشجویی» به آن داد.

دفتر تحکیم در ظاهر آغازکننده‌ی اعتراضات و هدایت‌کننده‌ی اولیه‌ی آن بود. اما حضور تحکیم بیشتر ویترینی برای اعتراضات بود. اسناد و شواهد نشان می‌دهد که از همان آغاز، عناصر دیگری کنترل و هدایت حادثه را در اختیار داشتند.

جنبش، پدیده‌ای اجتماعی است که در طول زمان و در یک بستر فکری و عقیدتی شکل گرفته و مطالبات خود را در اشکال مختلف، که یکی از آن‌ها حضور در خیابان‌هاست، دنبال می‌کند. تحلیل شکل‌گیری، تداوم و خاتمه‌ی حادثه‌ی 18 تیر و عوامل حاضر در آن، نشان خواهد داد که هیچ‌کدام از معیارهای آن با جنبش اجتماعی قابل تطبیق نیست.

در حالی که 18 تیر توسط یک تشکل با نام‌ونشان که ارتباطات معنی‌داری هم با احزاب خاص سیاسی داشت جرقه خورد. آنچه در این حادثه اتفاق افتاد، نه مطالبه‌ی عمومی بود و نه دارای پیشینه‌ی اجتماعی چندساله که بتواند بسیج عمومی علیه یک تصمیم سیاسی را شکل دهد. لذا از بُعد حضور و هدایت برخی عناصر دولتی در سامان‌دهی حادثه‌ی 18 تیر، آن را می‌توان یک شبه‌کودتا نامید. اما از بُعد فعل‌وانفعالات عوامل میدانی، دقیق‌ترین صفت برای توصیف آن، «شورش لمپن‌ها» است.

از فرماندهی طبقات متوسط تا میدان‌داری لمپن‌ها

در ایجاد و شکل‌دهی حادثه‌ی تیر، چند جریان حضور داشتند. جریان اول شامل چند طیف بود که یک سر آن گروهک‌های غیرقانونی بود و سر دیگر آن، بخشی از دولت و قوه‌ی مجریه و احزاب دولت‌ساخته و گروه‌های وابسته به آن.

یک طیف احزاب و گروه‌هایی سیاسی بودند که در مرحله‌ی آغازین، پشت پرده عمل کردند و بعد از شدت گرفتن حوادث، کم‌وبیش به صحنه آمدند. حضور چهره‌هایی از سازمان مجاهدین انقلاب، حزب مشارکت، نهضت غیرقانونی آزادی، جبهه‌ی ملی و مجمع روحانیون در کنترل و هدایت آن روزها، مصادیقی برای این ادعاست. طیف دیگری که می‌توان حضور آن‌ها را در حادثه‌ مشاهده نمود، دفتر تحکیم وحدت بود. دفتر تحکیم در ظاهر آغازکننده‌ی اعتراضات و هدایت‌کننده‌ی اولیه‌ی آن بود. با میدان‌داری تحکیم بود که اولاً حادثه‌ی 18 تیر از محیط دانشگاه آغاز شد و تحت لوای جنبش دانشجویی، چند روزی دانشگاه تهران و برخی دانشگاه‌های دیگر را در التهاب فروبرد. اما حضور تحکیم نیز بیشتر ویترینی برای اعتراضات بود. اسناد و شواهد نشان می‌دهد که از همان آغاز، عناصر دیگری کنترل و هدایت حادثه را در اختیار داشتند. اینجا فقط به این نکته ورود می‌کنیم که تحرکات و فعالیت دفتر تحکیم در حادثه‌ی 18 تیر، که به آن وجهه‌ی دانشجویی داده بود نیز محدود به مراحل اولیه بود و تقریباً از روز دوم حادثه، عملاً دفتر تحکیم تأثیرگذاری خود را از دست داد.

با این حال، دفتر تحکیم هم از منظر یک جنبش و تشکل دانشجویی وارد صحنه نشده بود، بلکه بیشتر نقش پادویی احزاب و گروه‌های سیاسی را ایفا می‌کرد. استراتژی‌ها و تاکتیک‌های به‌کارگرفته‌شده توسط دفتر تحکیم، بیشتر دیکته‌شده توسط جریان‌های خارج از دانشگاه بود.

در شب 18 تیر، چهره‌های نقاب‌زده‌ای حضور داشتند که مانع عقب‌نشینی دانشجویان به داخل کوی بودند و در ساعات بعد، با شعارهای براندازانه و تحریک‌کننده، فضا را رادیکال می‌کردند.

اگر از منظر جامعه‌شناختی نگاه کنیم، همه‌ی طیف‌های مذکور را می‌توان تحت عنوان «طبقه‌ی متوسط» شناسایی کرد. این طیف طبیعتاً قصد داشتند با فشار سیاسی یک‌سری امتیازات از نظام بگیرند که بخشی از آن‌ها در قالب شعارها و تحرکات روزهای 18 و 19 تیر مطرح گردید. این جریانات با شناختی که از عقبه‌ی نظام داشتند و با تجربیات سیاسی خود، خیلی زود متوجه شدند که با یکی دو روز شورش و اعتراض، نظام سرنگون نمی‌شود. لذا تلاش نمودند از فرصت قرار گرفتن دولت در دست طیف اصلاح‌طلبان، برخی امتیازات سیاسی از نظام بگیرند. مثلاً فرماندهی کل قوا به رئیس‌جمهور واگذار شود، اختیارات نهادهای در اختیار رهبری مانند صداوسیما و نیروی انتظامی به دولت واگذار گردد.

البته گذر زمان نشان داد که 1. این جریان‌ها بی‌میل نبودند که با گسترش دامنه‌ی اعتراضات، اصل نظام را نیز هدف قرار دهند و دگرگونی‌های مورد نظر را در آن به وجود آورند و 2. با حوادث 18 تیر و مظلوم‌نمایی و جنگ‌ روانی که راه انداختند، توانستند امتیازات سیاسی کسب کنند و دستاوردهایی هم در فضای اجتماعی داشتند که در اختیار گرفتن مجلس ششم، از آن جمله بود. با این حال، این‌ها تا مرحله‌ای در صحنه ماندند و زمانی که هزینه‌ی حضور در صحنه و مبارزه سنگین شد، عقب‌نشینی کردند. به عبارتی وقتی مشاهده کردند هزینه‌ی ماندن در صحنه بیشتر از برآوردهای اولیه‌ی آن برای اخذ امتیاز است، عقب‌نشینی کردند، مانند عقب‌نشینی دفتر تحکیم و تشکیل شورای متحصنین.

اما جریان دیگر مؤثر در حادثه‌ی 18 تیر طیفی بود که لمپن‌های سیاسی برای آن‌ها کامل‌ترین عنوان است. این‌ها هم شامل چند طیف بودند. بخشی از همان آغاز ماجرا در کنار دفتر تحکیم وارد صحنه شدند و دوشادوش تحکیمی‌ها و با همراهی آن‌ها به تحریک دانشجویان و ایجاد حس تقابل در بین دانشجویان و نیروهای مقابل پرداختند. در شب 18 تیر چهره‌های نقاب‌زده‌ای حضور داشتند که مانع عقب‌نشینی دانشجویان به داخل کوی بودند و در ساعات بعد با شعارهای براندازانه و تحریک‌کننده، فضا را رادیکال می‌کردند. حضور این چهره‌های نقاب‌زده که عمدتاً به سنگ‌پرانی و هتاکی و شعارهای تند مشغول بودند، در روزهای بعدی نیز تداوم داشت. بخشی از اعضای دفتر تحکیم، جریان‌های ملی و مذهبی و تعدادی اشخاص بی‌نام‌ونشان اعضای اصلی این طیف را تشکیل می‌دادند.

علت جدا کردن آن‌ها از دیگر عوامل درگیر در حادثه و گرفتن لقب لمپن سیاسی از این جهت است که برای این طیف نه آزادی بیان اصالت داشت، نه پیگیر مطالبات جنبش دانشجویی بودند، نه امتیازات سیاسی خاصی را مطالبه می‌کردند، بلکه آنچه برای آن‌ها اولویت و اصالت داشت، قرار گرفتن در قالب اپوزیسیون جمهوری اسلامی بود تا بتوانند در پناه این وجهه، آن‌سوی آب‌ها امتیازاتی کسب کنند. فردی مثل احمد باطبی، وقتی آن پیراهنی را که به اعتراف خودش در منزل خون‌آلود کرده بود، به‌عنوان نماد جنبش دانشجویی بالا برد، بیش و پیش از هرچیزی به منافع شخصی خود می‌اندیشید که ممکن بود با این ریسک سیاسی به دست آورد. یا بخشی از اعضای تحکیم که بعد از این حادثه به قهرمانان شبکه‌ها و رسانه‌های خارجی تبدیل شدند، محصول شورش 18 تیر را با کسب امتیاز سکونت در کشورهای غربی چیدند.

مشخصه‌ی این طیف این بود که از کسب هویت سیاسی از طرق مبارزات مدنی ناامید بودند و در بزنگاهی مثل 18 تیر، همه‌ی توان خود را به صحنه آوردند و پیامدهای محتمل اقدامات براندازانه را به جان خریدند. باید گفت بار اصلی حادثه‌ی 18 تیر بر دوش این طیف بود و به صحنه آمدن طیف دوم لمپن‌ها، که شامل چهره‌های اجتماعی و اقتصادی و اشخاص بی‌هویت و اراذل و اوباش بودند، مدیون حرکات براندازانه‌ی این‌ها بود. بنابراین با تداوم اعتراضات تقریباً از غروب 19 تیر طیف دوم لمپن‌ها در حمایت از لمپن‌های سیاسی وارد صحنه شدند. به عبارتی وقتی طبقه‌ی متوسط دید نمی‌تواند با فشار و تهدید، امتیازات مدنظر خود را به دست آورد، کم‌کم عقب رفت و فضا برای این طبقه، حاشیه‌ای باز کرد.

به این ترتیب، می‌توان گفت آشوب‌ها و درگیری‌ها و خشونت‌های 19 تیر به بعد، بیش از آنکه اعتراض و مبارزه‌ی دانشجویی باشد، شورش لمپن‌ها بود که همیشه در حاشیه‌ی قدرت‌اند و به دلیل آنکه هیچ هویت اجتماعی و سیاسی مشخصی ندارند، از دست زدن به هیچ عملی ابایی ندارند. این‌ها عموماً از فضای آشفته بیشترین سود را می‌برند. لذا مترصد فرصت‌اند تا با به هم خوردن آرامش جامعه، منافع خود را در لابه‌لای منافع عمومی مخدوش‌شده جست‌وجو کنند.

در روزهای 19 تیر تا 22 تیر، تعداد زیادی حمله به اموال عمومی و خصوصی، بانک‌ها، اتومبیل‌ها و … رخ داد. این اقدامات محصول فعالیت لمپن‌های سیاسی و اقتصادی بود که متأسفانه جریان‌های سیاسی بر روی اراذل و اوباش و بازی آنان حساب باز کرده بودند و با وجود برکشیدن دامن خود از صحنه، همچنان به حمایت از حرکت‌های آشوب‌طلبانه‌ی آن‌ها می‌پرداختند و آن را در لوای جنبش دانشجویی تقدیس می‌کردند و هنوز هم بعد از گذشت 15 سال از آن حوادث، می‌کوشند آن را به‌عنوان نمادی از مبارزات دانشجویی زنده نگه دارند. در حالی که واقف هستند که حادثه‌ای که تقریباً همه‌ی عوامل مؤثر در آن با فاصله‌ی کوتاهی از کشور خارج شدند و در پناه بیگانگان قرار گرفتند، نه اعتراض مدنی، بلکه شورش لمپن‌های فرصت‌طلبی بود که با حمایت بخشی از بدنه‌ی دولت توانستند شبه‌کودتایی را طراحی کنند و با ناکامی در دستیابی به اهداف، فرار را بر ماندن و پیگیری به‌اصطلاح مطالبات ترجیح دادند.(*)

*راضیه امیری‌رز، دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی سیاسی/برهان/۱۳۹۳/۴/۱۸

پی نوشت ها :

[1] حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی،ص 260

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد