طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تأییدیه زیارت جامعه کبیره از طرف امام زمان علیه‌السلام

تأییدیه زیارت جامعه کبیره از طرف امام زمان علیه‌السلام


تأییدیه زیارت جامعه کبیره از طرف امام زمان علیه‌السلام

۱۳۹۵/۰۱/۲۳


۶۷ بازدید

تأییدیه زیارت جامعه کبیره از طرف امام زمان علیه‌السلام/ چرا اطلاعات ما درباره امام هادی(ع) کم است/

گروه معارف – رجانیوز: السلام علیک یا علی بن محمد الهادی ، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته …

سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در سی‌ام مردادماه سال ۱۳۸۳ و پس از مراسم روضه‌خوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقیعلیه‌السلام بیان شده است.

«بالاخره در نبرد بین امام هادى (علیه‌السّلام) و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى (علیه‌السّلام) بود؛ این باید در همه‌ى بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.

تأییدیه زیارت جامعه کبیره از طرف امام زمان علیه‌السلام/ چرا اطلاعات ما درباره امام هادی(ع) کم است/

گروه معارف – رجانیوز: السلام علیک یا علی بن محمد الهادی ، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته …

سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در سی‌ام مردادماه سال ۱۳۸۳ و پس از مراسم روضه‌خوانی به مناسبت شهادت حضرت امام علی النقیعلیه‌السلام بیان شده است.

«بالاخره در نبرد بین امام هادى (علیه‌السّلام) و خلفایى که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادى (علیه‌السّلام) بود؛ این باید در همه‌ى بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد.

در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکى پس از دیگرى، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله‌ى کوتاهى مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکى به‌دست پسرش کشته شد، دیگرى به دست برادرزاده‌اش و به همین ترتیب بنى‌عباس تارومار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادى و حضرت عسگرىعلیهماالسّلام و در آن شدت عمل روزبه‌روز وسعت پیدا کرد؛ قوى‌تر شد.

حضرت هادى علیه‌السّلام چهل و دو سال عمر کردند که بیست سالش را در سامرا بودند؛ آن‌جا مزرعه داشتند و در آن شهر کار و زندگى مى‌کردند. سامرا در واقع مثل یک پادگان بود و آن را معتصم ساخت تا غلامان ترکِ نزدیک به خود را – با ترکهاى خودمان؛ ترکهاى آذربایجان و سایر نقاط اشتباه نشود – که از ترکستان و سمرقند و از همین منطقه‌ى مغولستان و آسیاى شرقى آورده بود، در سامرا نگه دارد. این عده چون تازه اسلام آورده بودند، ائمه و مؤمنان را نمى‌شناختند و از اسلام سر در نمى‌آوردند. به همین دلیل، مزاحم مردم مى‌شدند و با عربها – مردم بغداد – اختلاف پیدا کردند. در همین شهر سامرا عده‌ى قابل توجهى از بزرگان شیعه در زمان امام هادی علیه‌السّلام جمع شدند و حضرت توانست آنها را اداره کند و به وسیله‌ى آنها پیام امامت را به سرتاسر دنیاى اسلام – با نامه‌نگارى و… – برساند. این شبکه‌هاى شیعه در قم، خراسان، رى، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه‌ى اقطار دنیا را همین عده توانستند رواج بدهند و روزبه‌روز تعداد افرادى را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادى همه‌ى این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان شش خلیفه و على‌رغم آنها انجام داده است. حدیث معروفى درباره‌ى وفات حضرت هادىعلیه‌السّلام هست که از عبارت آن معلوم مى‌شود که عده‌ى قابل توجهى از شیعیان در سامرا جمع شده بودند؛ به‌گونه‌اى که دستگاه خلافت هم آنها را نمى‌شناخت؛ چون اگر مى‌شناخت، همه‌شان را تارومار مى‌کرد؛ اما این عده چون شبکه‌ى قوى‌اى به‌وجود آورده بودند، دستگاه خلافت نمى‌توانست به آنها دسترسى پیدا کند.

یک روزِ مجاهدت این بزرگوارها – ائمه (علیهم‌السّلام) – به قدر سالها اثر مى‌گذاشت؛ یک روز از زندگى مبارک اینها مثل جماعتى که سالها کار کنند، در جامعه اثر مى‌گذاشت. این بزرگواران دین را همین‌طور حفظ کردند، والّا دینى که در رأسش متوکل و معتز و معتصم و مأمون باشد و علمایش اشخاصى باشند مثل یحیى‌بن‌اکثم که با آن‌که عالم دستگاه بودند، خودشان از فساق و فجار درجه یکِ علنى بودند، اصلاً نباید بماند؛ باید همان روزها بکل کلکِ آن کنده مى‌شد؛ تمام مى‌شد. این مجاهدت و تلاش ائمهعلیهم‌السّلام نه فقط تشیع بلکه قرآن، اسلام و معارف دینى را حفظ کرد؛ این است خاصیت بندگان خالص و مخلص و اولیاى خدا. اگر اسلام انسانهاى کمربسته نداشت، نمى‌توانست بعد از هزار و دویست، سیصد سال تازه زنده شود و بیدارى اسلامى به‌وجود بیاید؛ باید یواش یواش از بین مى‌رفت. اگر اسلام کسانى را نداشت که بعد از پیغمبر این معارف عظیم را در ذهن تاریخ بشرى و در تاریخ اسلامى نهادینه کنند، باید از بین مى‌رفت؛ تمام مى‌شد و اصلاً هیچ چیزش نمى‌ماند؛ اگر هم مى‌ماند، از معارف چیزى باقى نمى‌ماند؛ مثل مسیحیت و یهودیتى که حالا از معارف اصلى‌شان تقریباً هیچ‌چیز باقى نمانده است. این‌که قرآن سالم بماند، حدیث نبوى بماند، این همه احکام و معارف بماند و معارف اسلامى بعد از هزار سال بتواند در رأس معارف بشرى خودش را نشان دهد، کار طبیعى نبود؛ کار غیرطبیعى بود که با مجاهدت انجام گرفت. البته در راه این کار بزرگ، کتک‌خوردن، زندان‌رفتن و کشته‌شدن هم هست، که اینها براى این بزرگوارها چیزى نبود.

ائمه‌ى ما در طول این دویست‌وپنجاه سال امامت – از روز رحلت نبى مکرم اسلام صلّى‌اللَه‌علیه‌وآله تا روز وفات حضرت عسکرى، دویست‌وپنجاه سال است – خیلى زجر کشیدند، کشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه کنیم؛ مظلومیت‌شان دلها و عواطف را به خود متوجه کرده است؛ اما این مظلومها غلبه کردند؛ هم مقطعى غلبه کردند، هم در مجموع و در طول زمان.

این زیارت یکی از سرمایه های بزرگ شیعه است. در زمان امام هادی علیه السلام جامعه شیعه رشد یافته و به ظرفیتی رسیده بود که این گونه معارف را درک کند و امامت دو امام خردسال را با وجود علمای بزرگی که در جهان تشیع بود، بپذیرد و هیچ انشعابی در دوره امام جواد و امام هادی علیه السلام رخ ندهد.

تأییدیه زیارت جامعه از طرف امام زمان علیه‌السلام

مرحوم مجلسی بزرگ، در شرح فارسی ای که بر کتاب مرحوم صدوق دارند، ضمن شرح زیارت جامعه کبیره، مطلبی را بیان می کنند که در روضه المتقین هم هست. ایشان می فرمایند: 28 سال قبل که برای زیارت امام امیرالمؤمنین علیه السلام به نجف مشرف شده بودم، برای این که زیارت با ربط و ارتباط باطنی اتفاق بیفتد، ابتدا ریاضتی برای خود مقرر کردم تا انسی پیدا کنم که آمادگی برای یک زیارت باطنی واقع شود. لذا روزها در مقام صاحب الزمان (عج) که در بیرون نجف هست، به سر می بردم و ریاضت سنگینی را انجام می دادم و شب ها می آمدم حرم و در حرم بیتوته می کردم.

ده روزی به این منوال گذشت. تحولی در من پیدا شد و این ریاضت ها ثمر داد. بعد از آن بیشتر معتکف بودم و شب ها پروانه وار دور ضریح حضرت می چرخیدم و طواف می کردم و گاهی هم در رواق عمران بیتوته می کردم. در دوره ای که در رواق عمران بودم، چیزی شبیه حالات مکاشفه به من دست داد و در آن حال دیدم در کنار روضه عسکریین هستم، یعنی در کنار قبر مقدس امام هادی و امام عسکری علیه السلام قرار دارم. دیدم بر روی قبر آن وجود مقدس، پوششی سبز است که از نظر طول و عرض و ارتفاع، رفیع و بزرگ است. وجود مقدس امام زمان (عج) به این صندوق تکیه داده بودند. من به حالت مداحی شروع کردم زیارت جامعه را خطاب به ایشان خواندم. وقتی زیارت تمام شد، فرمودند: زیارت بسیار خوبی است. به قبر مقدس امام هادی علیه السلام اشاره کردند. عرض کردم: آقا این از جد شماست. فرمودند: بله. بعد فرمودند: داخل شو! داخل شدم. بعد فرمودند: نزدیک شو و الطافی به من فرمودند و این حالت از من برداشته شد. وقتی این حالت بر من عارض شد، گویا میل من از نجف تبدیل شد به میل به زیارت امام زمان (عج). لذا فردا و پس فردای آن روز عازم سامرا شدم.

ایشان می فرمایند آن چه در حالت خواب دیده بودم، تماماً در بیداری اتفاق افتاد. بنابراین از منظر ایشان، سندش همان مشاهده و دیداری است که ایشان در بیداری داشتند. از این رو حضرت تأیید فرمودند که این زیارت از جد مطهرشان است.

ویژگی خلقت ائمه در زیارت جامعه

در این زیارت می خوانیم: «خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنَا [صَلَوَاتِنَا] عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخَلْقِنَا [لِخُلُقِنَا] وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً [بَرَکَةً] لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا».[1]

این فراز نورانی و مشتمل بر چند مطلب است. یکی توجه به نورانیت ائمه هدات معصومین و خلقت آن هاست که در قرآن مجید و روایت ائمه معصومین فراوان مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. هم چنین خلقت نورانی ائمه علیه السلام و شئون نورانی آن ها مورد بحث قرار گرفته که خود این امر اشاره به اهمیت موضوع دارد و نباید در این زمینه غفلت شود. گر چه مرتبه ای از نورانیت ائمه معصومین و احکام نورانی، جزو اسرار پوشیده و مکتومی است که بر غیر خودشان آشکار نمی شود.

تحمل ولایت

در روایت هست که «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ».[2] این سه دسته هم در روایات دیگری به عنوان حاملین ولایت معرفی شدند. می فرماید این سه دسته یعنی ملائکه مقرب و انبیای مرسل و عباد ممتحن هم نمی توانند ولایت ما را تحمل کنند که این ناظر است به همان مرتبه نورانیتی که اختصاص به خود آن ها دارد.

حقیقت ولایت

مرحوم مجلسی بزرگ در شرحشان بر زیارت جامعه کبیره، ذیل این تعبیر «وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ»[3] می فرمایند: یکی از معانی امانت محفوظه این است که حقیقت ولایت آن ها برای احدی قابل درک و حمل نیست. لذا امانتی نزد خودشان است که این امانت را فقط باید به امام بعدی تحویل دهند. امکان این نیست که این امانت به دیگری منتقل بشود.

امانت ولایت

خداوند می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها». (نساء: 58) خدای متعال به شما فرمان می دهد که امانات را به اهلش برگردانید و به غیر آن ندهید. این امانت باید محفوظ بماند و به اهلش مرجوع شود و اگر به غیر اهلش مرجوع شد، خیانت است. مخاطب این آیه اهل بیت هستند. این امانت، امانت ولایت است که احدی تحمل آن را ندارد و اهل بیت مأمورند آن را به امام بعدی منتقل کنند.

در روایات هست که در این امر احدی دخالت ندارد. مستقیماً تکلیفی از طرف خدای متعال است که این امانت به چه کسی باید منتقل شود، یعنی امام جز با تعیین خدای متعال معین نمی شود و امانت ولایت باید به او تحویل داده شود. بنابراین ولایت مرتبه ای از امانت الهی و نزد امام علیه السلام است که به امام بعدی تحویل داده می شود.

منشأ صفات نورانی؛ وجود نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم

در قرآن مجید در آیات متعددی شئون نورانیت ائمه مورد توجه قرار گرفته است. همه صفات حمیده از ایمان گرفته تا سایر اوصاف که از فروع ایمان اند، همه به نور تعریف شدند. باطن آن ها جز نور نیست. ایمان نوری است که از قلب به اعضا و جوارح می رسد. یقین، زهد، هدایت و علم، نور است. این در روایات کافی و غیر کافی ملاحظه شده و همه این صفات به این نورانیت ها وابسته است و از فروع نورانیت ولی الله هستند. این مطلب در حدیث نورانی عقل و جهل به خوبی تبیین شده که از غرر معارف اهل بیت است. لذا حضرت فرمودند: «اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا».[4] اگر به مقام معرفت عقل برسید و جهل و جنود را بشناسید، در می یابید همه صفات حمیده از صفات نورانی و جنود نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم هستند و احدی متصف به این صفات نمی شوند، الا این که شعاع نورانیت نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در وجود او تجلی کند.

حقیقت طهارت

حقیقت طهارت و پاکی در فرازهای بعدی این زیارت آمده که چیزی جز متحقق شدن به ولایت آن ها و نورانی شدن به ولایت آن ها نیست.

مقام تطهیر و تنویر، هم سنگند. طهارت با نورانیت واقع می شود. انسان باید متحقق به نور ولی خدا شود و اگر متحقق شد، آن گاه مطهر می شود. درک حقایق باطنی و نورانیت ها، جز از طریق نورانیت ولی خدا و درک این منزلت و نورانیت ممکن نیست.

درک معرفت وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام

سلمان نقل می کند که حضرت فرمود: «لَا یَسْتَکْمِلُ أَحَدٌ الْإِیمَانَ حَتَّى یَعْرِفَنِی کُنْهَ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ».[5] کمال ایمان جز با درک معرفت و نورانیت وجود مقدس ولی الله الاعظم امیرالمؤمنین علیه السلام ممکن نیست. این فراز از زیارت هم با توجه به خلقت نورانی ائمه علیه السلام آغاز می شود: «خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ».[6] خدای متعال شما را از انواری آفرید و بر گرد عرش خود قرار داد.

عرش چیست؟

مراد از عرش چیست؟ شاید همه دستگاه خلقت باشد. بنابراین وجود اهل بیت انوار محیط به همه خلقت است. این انوار هم دو گونه در کلمات بزرگان تبیین شده است. بعضی فرمودند مقصود از انوار، نورانیت ائمه هدات معصومین است که متعدد هستند. در ادامه می خوانیم: «أَنَّ أَرْوَاحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طِینَتَکُمْ وَاحِدَةٌ».[7] در این حال چهارده نور هستند.

بعضی دیگر از شراح نکته دقیقی را اشاره کردند و فرمودند: این انوار مقصود، انوار مختلفی است که تجلیات آن انوار از تجلیات آستان معصومین علیه السلام است.

تجلیات مختلف انوار الهی

در حدیث عقل و جهل، همه صفات حمیده از جمله زهد، عدالت، توکل، رضا، جود، ایمان، خیر، از انواری هستند که خدای متعال به نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم عطا کرده است. لذا فرمودند: مقصود از انوار، تجلیات مختلف انوار الهی است. در ائمه علیه السلام هر خیر و کمالی است، به این انوار بازمی گردد. البته روایات بسیاری در این زمینه است.

فراز دوم این است: «حَتَّى مَنَّ بِکُمْ عَلَیْنَا فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ».[8] خدای متعال بر ما منت گذاشت و شما را در دسترس ما و در خانه هایی قرار داد که اجازه داده، یاد الهی در آن خانه ها زنده شود و رفعت پیدا کنند تا دست ما به شما برسد. آن چنان که از معارف نورانی اهل بیت علیه السلام استفاده می شود، باطن مقام نورانیت آن ها قابل دسترسی نیست.

سیر درجات انوار

امام رضا علیه السلام امامت را این گونه توصیف می کنند: «الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ».[9] مثل امام، مثل خورشیدی است که وقتی طلوع می کند، همه عالم روشن می شود و هیچ دستی به خورشید راه پیدا نمی کند. نازله انوار خورشید هست که بساط ما را نورانی می کند. امام علیه السلام در یک مرتبه رفیعی است. بعد خدای متعال این انوار را تنزل و در بیوتی قرار داده تا ما به این نور دسترسی پیدا بکنیم و با استضائه به این نور، سیر درجات انوار واقع شود که این بیوت هم به خانه ها و مشاهد مشرفه آن ها تفسیر شده است.. همه آن ها جان های نورند. مراتب وجودی آن ها بیوت خدای متعال است. این نور تا تنزل پیدا نکند، امکان روشن شدن آن ها و برخورداری از آن ها نیست.

صلوات و ولایت

«وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا».[10]

خدا دو چیز را به ما عطا کرد، یکی صلوات بر شما و دوم ما را مختص ولایت شما قرار داد. ما واجد ولایت شما شدیم. به تعبیر دیگر، شما سرپرستی ما را بر عهده گرفتید و ولی ما شدید. خدا این دو چیز را به ما عطا کرد. گوارایی و پاکی خلقت ما و پاکی جان و گوارایی طینت ما.

چند مطلب دقیق در این عبارت کوتاه است. یکی این که ناپاکی هایی که ممکن است انسان را فرا بگیرد، چیست و ریشه این ناپاکی ها کدام است؟ حقیقت طهارت چیست و چگونه است که ولایت و صلوات بر آن ها، موجب این طهارت و رفع ناپاکی ها و تزکیه انسان می شود؟

گفتاری از امام رضا علیه السلام درباره صلوات

معنای صلوات در روایات فراوان آمده است و مخصوص به زیارت جامعه کبیره نیست. از وجود مقدس امام هشتم علیه السلام نقل است که فرمودند: «مَنْ لَمْ یَقْدِرْ عَلَى مَا یُکَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْیُکْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ».[11] اگر کسی عاجز است که کاری انجام دهد که کفاره گناهان او باشد، زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد. صلوات همه گناهان را ویران می کند و به طور کلی از بین می برد.

صلوات چیست؟

در روایتی ذیل این آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً». (احزاب: 56) حضرت فرمودند: صلوات خدا بر نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، پاک دانستن نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و تزکیه اوست. راوی سؤال کرد: یابن رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم تزکیه خدا یعنی چی؟ فرمودند: خدای متعال حضرت را مبرا کرده است. در وجود پاک و نورانی نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نقایصی نیست. بعد از حضرت سؤال کرد که معنای صلوات ما بر حضرت چیست؟ فرمودند: معنای صلوات شما بر حضرت این است که حضرت را از هر نقصی مبرا بدانید که مخلوقات دچارند. اگر مبرا دانستید، اهل صلوات اید. اگر مبرا ندانستید، اهل صلوات نیستید. پس باطن صلوات، نوعی معرفت و عهد با نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه معصومین علیه السلام است. در روایت نورانی دیگری است که فرمود: حقیقت صلوات، تجدید عهدی است که در عالم میثاق اتفاق افتاده است.

محاسبه اعمال

یک روایت بسیار لطیفی نیز مرحوم محدث قمی در سفینه، ذیل ماده حسب از تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام نقل می کند که صدر روایت مکرر آمده، اما ذیل روایت را جز در همین حدیث نورانی تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام نیست. حضرت از وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه السلام دعوت به محاسبه می کنند که خودتان را محاسبه کنید. وقتی روز می گذرد، حساب کنید و ببینید آیا امروز به یاد خدا بودید؟ خدا را حمد کردید؟ به مؤمنی کمک کردید؟ پشت سرش از او حمایت کردید؟ بعد از وفاتش جای او را در میان اولادش پر کردید؟ اگر این خیرات از شما سر زد، خدا را شکر و اگر این خیرات را نداشتید و بدی از شما سر زد، استغفار کنید.

حقیقت گناه، خروج از بیعت

حضرت فرمودند: «وَ إِنْ ذَکَرَ مَعْصِیَةً أَوْ تَقْصِیراً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَزَمَ عَلَى تَرْکِ مُعَاوَدَتِهِ وَ مَحَا ذَلِکَ عَنْ نَفْسِهِ بِتَجْدِیدِ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ». [12] بنابراین، باید استغفار کند و بنا بگذارد که به بدی رجوع نکند و آن گناه را پاک کند. «وَ عَرْضِ بَیْعَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى نَفْسِهِ وَ قَبُولِهَا وَ إِعَادَةِ لَعْنِ شَانِئِیهِ وَ أَعْدَائِهِ وَ دَافِعِیهِ عَنْ حُقُوقِهِ». [13] از نو بیعت حضرت را به خودش عرضه کند و بپذیرد. گویا هر گناهی خروج از بیعت و عهدی است که ما داشتیم.

خداوند می فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَبَنىِ ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکمُ ْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونىِ هَاذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ». (یس: 61 و60 ) حقیقت صراط، ولایت ولی الله است و از شما پیمان نگرفتند که از محیط ولایت خارج نشوید. هر گناهی خروج از دایره آن عهد است و انسان عهدش را شکسته است. لذا در بعضی روایات هست، انسانی که مشغول گناه است، ایمانش از او سلب می شود. از این رو، باید عهدش را با ولی خدا از نو عرضه و تجدید و لعن ها و برائت های خودش را از نو باید اعاده کند. به خاطر این که هر گناه نو، ورود به حوزه دشمنان است.

صلوات، برای تجدید عهد

در روایت می خوانیم: «نَحْنُ أَصْلُ کُلِّ خَیْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا کُلُّ بِرٍّ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ کُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ کُلُّ قَبِیحٍ وَ فَاحِشَةٍ».[14] هر گناهی، ورود به محیط ولایت ائمه جور و دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام است. لذا خروج از عهد ولایت به شمار می آید و باید برگردد و بیعت را تجدید و لعن ها را هم از نو تکرار کند تا اثر گناه از بین برود. از این رو، گناه با صلوات و تجدید بیعت و تکرار لعن ها و برائت ها، پاک می شود. بعد می فرمایند: «فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَسْتُ أُنَاقِشُکِ فِی شَیْ ءٍ مِنَ الذُّنُوبِ مَعَ مُوَالَاتِکِ أَوْلِیَائِی وَ مُعَادَاتِکِ أَعْدَائِی».[15] بد بودن گناه به خاطر تولی به ولایت ائمه جور و خروج از دایره ولایت ولی الله است. باطن گناه همین است. لذا صلوات تجدید عهد است و موجب رفع ذنوب می شود.

صلوات خدا بر انسان

در روایتی دیگر آمده که حضرت فرمودند: اگر کسی ده صلوات بر نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم و آل او بفرستد، خدای متعال و ملائکه صد صلوات بر او می فرستد و اگر صد صلوات بفرستد، خدا و ملائکه هزار صلوات بر او می فرستند.

این مضمون در روایات متعددی، گاهی بیش از این هم آمده است. در بعضی روایات هست که اگر کسی یک صلوات بفرستد، هزار صلوات بر او می فرستند، ولی ذیل این روایت نکته خاصی است.

حضرت استشهاد به این آیه نورانی کردند که خدای متعال می فرماید: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ». (احزاب: 43) خدا و ملائکه بر شما صلوات می فرستند که با این صلوات شما را از ظلمت ها و تاریکی ها، به سمت نور ببرند. این ظلمات چیست؟ خداوند می فرمایند: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ». (بقره: 257) خدا سرپرستی مؤمنین را ـ آن هایی که ولایت خدا و اولیایش را قبول کردند ـ به عهده می گیرد. خدا ولی آن ها می شود و آن ها را از ظلمات به سمت نور می برد.

نور و ظلمت چیست؟

در روایتی ابن ابی یعفور به حضرت عرض کرد: آقا بعضی دوستان شما را می بینیم که اهل صدق و امانت و وفا نیستند و دشمنان شما این چیزها را دارند.

حضرت غضب ناک نگاه کردند و فرمودند: کسی که دنبال امامی می رود که خدا معین نکرده، دین ندارد. حتی اگر اعمال ظاهری اش خوب باشد. کسی که دنبال چنین امامی می رود، باید سرزنش شود. عرض کردم: آقا این ها سرزنش نمی شوند؟ حضرت به این آیه قرآن تمسک کردند و فرمودند: «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَى نُورِ التَّوْبَةِ».

تبری از فعل شیعیان گنهکار

در روایت دیگری از وجود مقدس موسی بن جعفر علیه السلام نقل می کنند که به حضرت عرض شد: آقا بعضی شیعیان شما اهل شرب خمر هستند. گناهان مهلکی انجام می دهند و ما از این ها تبری می جوییم. فرمود: نه، از فعلشان تبری بجویید، نه از خودشان. عرض کردند: بگوییم فاسقا. فرمود: نگویید فاسقا. این ها فاسق العمل هستند. بعد فرمود: خدای متعال این ها را پاک می کند، ولو با سختی جان کندن. مطهر از دنیا بیرون می روند.

بهشت، دار ولایت امیرالمؤمنین

کسی که موالات دارد، پاک می شود و با ناپاکی وارد بهشت نمی شود. بهشت دار ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و پاکی هاست. هیچ صفت رذیله و ناپاکی ای وارد بهشت نمی شود، ولی خدای متعال این ها را پاک و وارد بهشت می کند. ابواب دیگر می فرماید: بی موالاتی در شیعه نیست، ولی گناهانش، با ولایت قابل تطهیر است.

تأثیر نور نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بر مؤمن

خدای متعال، مؤمن را با نور نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه هدات معصومین نورانی می کند. شما را از ظلمت ولایت اولیای طاغوت و از ظلمت گناهان که از فروع آن هاست، به سمت نور و ولایت خودمان، ولایت اولیای الهی می برد و صلوات ما موجب می شود که خدای متعال ما را به سمت نور بیرون ببرد. صلوات از زوایای مختلف، تجدید عهد به شمار می آید. با این تجدید عهد، خدای متعال ما را از ظلمات گناهان می رهاند.

سرچشمه همه ناپاکی‌ها

حقیقت ولایت عین حقیقت توحید است. همه ناپاکی ها، ناشی از شرک اند. حضرت ذیل آیه «سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً». فرمود: «یُطَهِّرُهُمْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ سِوَى اللَّهِ».[16] آن ها را از غیر خدا پاک می کند. شراب طهور چیز عجیبی است. شراب طهور شرابی است که از آستان ولایت ولی الله جاری است، مثل حوض کوثر، مثل رجب که نهر جاری است در باطن عالم رجبیون. ولی الله ساقی این نهر است.

شرک در ولایت؛ شرک به خدا

روایت نورانی دیگری نیز از علی ابن ابراهیم است: «فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً قَالَ لَا یَتَّخِذْ مَعَ وَلَایَةِ آلِ مُحَمَّدٍ غَیْرَهُمْ وَلَایَتُهُمُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ.[17] فَمَنْ أَشْرَکَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ فَقَدْ أَشْرَکَ بِوَلَایَتِنَا وَ کَفَرَ بِهَا». [18] کسی که شرک در توحید داشته باشد، شرک در ولایت دارد. از ولایت امیرالمؤمنین جز توحید صادر نمی شود. اگر کسی کاملاً تحت ولایت بود، حتماً موحد تام به شمار می آید. هر نوع شرکی برای خروج از ولایت امیرالمؤمنین، شرک در ولایت است. امکان درک توحید جز با ولایت آن ها ممکن نیست. با ولایت آن هاست که انسان پاک می شود و تحت ولایت آن هاست که انسان از ولایت غیر و ظلمات بیرون می رود و به نور توحید می رسد. از آن طرف هم هیچ شرکی نیست، الا با خروج از ولایت. محال است کسی شرک داشته باشد، حتی شرک خفی، الا این که به همان اندازه از ولایت ولی الله خارج شود. توحید ناب، محصول ولایت ناب است. لذا در روایات هست که توحید، حقیقت طهارت است و جز با ولایت ائمه محقق نمی شود.

مقام مخلصین

گفته شده است: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا»(احزاب: 33) مقام مخلصین، مقام توحید ناب فقط مال چهارده نفر است. هر کس به مقام توحید برسد، با ولایت آن هاست. به راحتی حقیقت امتحان اولیا و بلای آن ها قابل درک نیست. آن چه ما از تجلیات مصیبت شان می فهمیم، در حد ادراکات خودمان هست، و الا باطن مصیبت آن ها چیز دیگری است.

دوران امامت امام هادی و امام عسکری علیه‌السلام

دوره امامت امام هادی و امام عسکری علیه السلام دوره بسیار سختی بوده است. دوره اقتدار کامل بنی عباس و دوره فشار جدی بر علویین به خصوص بر وجود مقدس ائمه هداه معصومین است. این امامان بزرگوار بار تکلیف الهی را با تمام سختی ها، به بهترین وجه به منزل رساندند و به عهد الهی وفا کردند.

مورخین نوشتند در مراسم تشیع جنازه وجود مقدس امام هادی علیه السلام و نماز بر جنازه مطهر حضرت، بنی هاشم، اعم از علویین و عباسیون، حضور پیدا کردند و با احترام بدن را برداشتند. این مصیبت به حدی سنگین بود که وجود مقدس امام عسکری علیه السلام به هیئتی ظاهر شدند که بعضی حضرت را سرزنش کردند. دشمنان حضرت با سر برهنه و لباسی که گویا گریبان چاک کرده بودند، در مراسم تشییع وجود مقدس امام هادی علیه السلام حضور پیدا کردند. نماز بر وجود مقدس حضرت خوانده شد و حضرت به حسب ظاهر، با احترام به خاک سپرده شدند، ولی همه می دانند وجود مقدس امام سجاد علیه السلام ، بعد از سه یا هفت روز، بدن مطهر امام حسین علیه السلام را که در بیابان کربلا روی زمین افتاده بود و آفتاب بر بدن مطهر می تابید، دفن کردند. بعد از آن که همه بدن ها به خاک سپرده شد. حضرت فرمودند: یک بوریا بیاورید. حصیر نیم سوخته ای آوردند و بدن مقدس و مطهر و قطعه قطعه شده سیدالشهدا را روی حصیر گذاشتند و در قبر نهادند و دیدند حضرت از قبر بیرون نمی آیند. آمدند دیدند حضرت لب را به رگ های بریده وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام گذاشتند و فرمودند: «فإنّ الدنیا بعدک مظلمة، والآخرة بنورک مشرقة». [19] شما رفتید، گرچه آخرت با نور شما نورانی شد، ولی ما را در تاریکی فراغ خودتان گذاشتید.

سرانجام حضرت از قبر بیرون آمدند و روی قبر را پوشاندند و یک جمله ای روی قبر حضرت نوشتند که دل شیعه را تا قیامت می سوزاند: «هذا قبر الحسین بن علیّ بن أبی طالب الذی قتلوه عطشاناً غریباً».[20]
—————————————————–

پی نوشتها:

[1] . مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 547.

[2] . مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج 12، ص 296، 23، باب تحریم إذاعة الحق مع الخوف به…، ص 289.

[3] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 99، ص 150، باب 8، الزیارات الجامعة التی یزار بهاکل امام…، ص 126.

[4] . الکافی، شیخ کلینی، ج1، ص20، کتاب العقل و الجهل …، ص 10.

[5] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 26، ص 1، باب 14، نادر فی معرفتهم صلوات الله علیهم…، ص 1.

[6] . من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج2، ص613، زیارة جامعة لجمیع الأئمة ع …، ص 609.

[7] . همان.

[8] . مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج 10، ص 421، 86، باب نوادر ما یتعلق بأبواب المزار…، ص 409.

[9] . الکافی، شیخ کلینی، ج1، ص 198، باب نادر جامع فی فضل الإمام و صفاته …، ص 198.

[10] . من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج2 ، ص 613، زیارة جامعة لجمیع الأئمة ع …، ص 609.

[11] . وسائل الشیعة، شیخ حرعاملی، ج7، ص194، 34، باب استحباب الإکثار من الصلاة علی محمدواله…، ص192.

[12] . بحارالأنوار، مجلسی، ج6، ص69، باب 45، مراتب النفس و عدم الاعتماد علیها…، ص62.

[13] .همان.

[14] . وسائل الشیعة، شیخ حرعاملی، ج27، ص70 ، 7، باب وجوب الرجوع فی جمیع الأحکام …، ص62.

[15] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 67، ص69 ، باب 45، مراتب النفس و عدم الاعتماد …، ص62.

[16] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 8، ص 113، باب 23، الجنة و نعیمها رزقنا الله وسائرالمومنین…، ص 71.

[17] . همان ، ج24، ص377، باب 67، جوامع تأویل ما أنزل فیهم علهم السلام ونوادرها…،ص305.

[18] .همان.

[19] . همان، ج 5، ص 148، ولکن هل یمکن الأخذ بهذا الرأی!؟ …، ص141.

[20] . همان.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد