۱۳۹۲/۰۶/۲۵
–
۴۶۷ بازدید
نهایت عرفانهای غیر اسلامی، برخی روشنبینیها، آینده بینی و پیشگویی است و گاهی راه رفتن روی آب و حرکت در هوا و غلبه بر نیروی جاذبه است، پشه هم میتواند روی آب راه برود. این عرفانها ذرهای ارزش ندارند، خلیفهالله و انسان کامل کجا معنا مییابد. به طور کلی برمبنای غایتشناسی میتوان مکاتب عرفانی را به این ترتیب دستهبندی کرد:
مکاتب عرفانی یا خداگرا هستند یعنی سرانجام سیر و سلوکشان به فنای در جلوههای خداوند میرسد مثل عرفان در ادیان ابراهیمی، یا انسانگرا هستند که نهایت سیرشان به لایههای عمیق و والای وجود انسان میرسد مثل عرفان هندویی که به آتمان (نفس متعالی) پایان مییابد و یا طبیعتگرا هستند و سرانجام به اتحاد با نیروی طبیعت دست مییابند مثل عرفان تائوئیسم که به فنای در تائو فرجام میگیرد. بنابراین مکاتب معنویتگرای عرفانی را به خداگرا، انسانگرا و طبیعتگرا تقسیم میکنیم.
این تقسیم را میتوان ادامه داد مثلاً مکاتب خداگرا سه شاخه پیدا میکنند عرفان خداگرای انسان باور که عرفان اسلامی است به این معنا که خداوند را به عنوان غایت سیر وسلوک معرفی میکند و استعداد و شایستگی انسان را به عنوان خلیفه الله و مظهر تمام صفات عالی الاهی باور میکند. عرفان مسیحی خداگرای انسان انگار است زیرا برای خداوند تجسمی انسانی قائل است و او را از مرتبة والا فرومیآورد. در عرفان یهودی با نوعی عرفان خداگرای انسان ستیز روبرو هستیم چون خدا سرچشمة شرّ و جور و گناه است و انسان با درگیری و گاهی سرکشی در برابر او میتواند به او نزدیک شود. شیطانگرایی و شیطانپرستی در روزگار ما ریشهای محکم در عرفان یهودی دارد.عرفان انسانگرا نیز دستکم دو شاخة اصلی پیدا میکند: الاهی همان عرفان هندویی است که خالق جهان (برهمن) را با نفس متعالی انسان (آتمن) اساساً یکی میداند. آنها جملة معروفی دارند که میگویند آتمن همان برهمن است و برهمن همان آتمن است. دیگر عرفان انسانگرای الحادی است که در بودیسم تحقق یافته است. در این سنت معنوی خدایی وجود ندارد و نهایت سلوک عرفانی رسیدن به مرحلة آناتمان یا نابودی نفس است مرحلهای که نفس به عنوان جوهر درک کنندة رنج با همة تعلقات و آرزوها و ادارکات و نادانیهایش و به تعبیر بوداییان با همه (دارما)ها از بین میرود و در افق برتر رهایی را تجربه میکند.
عرفان طبیعتگرا نیز به دو شاخة اصلی واقع بین که تائوئیسم نمایندة آن است و وهمگرا که در شمنیسم تبلور یافته، تقسیم میشود. تائوئیسم وحدت با نیروی طبیعت را در متن زندگی و تحولات آن تجربه میکند، اما شمنیسم که بیش از همه در عرفان سرخپوستی و شیطانپرستی به چشم میخورد به اوهام و سرگرمی با سحر و جادو و استفاده از مواد مخدر و توهمزا میپردازد.
نوشته شده : مظاهری سیف