تاثیرات انقلاب اسلامی ایران بر نظریه های انقلاب
۱۳۹۲/۱۱/۱۴
–
۱۱۶ بازدید
کی از بزرگ ترین و مهم ترین حوادث و رویدادهای قرن بیستم، وقوع انقلاب اسلامی در ایران است. این انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) توانست بسیاری از معادلات جهانی و روابط قدرت های بزرگ را تغییر داده و تحولات گسترده ای در نظام بین الملل ایجاد نماید. انقلاب اسلامی در دوران جنگ سرد و نظام دو قطبی به وقوع پیوست و به دلیل ماهیت دینی و مذهبی خود نتایج و تاثیرات بسیار گسترده ای در جهان و به ویژه جهان اسلام ایجاد نمود و از این حیث می توان آن را در ردیف بزرگترین رویدادهای قرن بیستم قلمداد نمود.
نویسندگان این دوره تئوری های مختلف روان شناختی نظیر: نظریه ناکافی بودن و محرومیت نسبی، جامعه شناختی و نظریه های نوسازی را برای تبیین انقلاب ها به کار بردند و بدین ترتیب تلاش نمودند تا نظریه های مشخصی را در مورد علت و زمان برآمدن وضعیت انقلابی را به دست دهند. اندیشمندانی نظیر: جیمز دیویس، تدگار، چارلز تیلی، نیل اسملسر و… در این دسته قرار می گیرند، نسل سوم از نظریه ها شامل نظریه های ساختاری است که نقطه تمرکز آن ها در تحلیل ابعاد تبیینی نظیر: ساختار فشارهای بین المللی، جامعه دهقانی، نیروهای مسلح و رفتار نخبگان است، نظریه پردازانی نظیر تدا اسکاچپول به این اصل توجه داشتند که فشارهای سیاسی و بین المللی ممکن است انگیزه ها و یا نیازهای خاصی را مطرح نماید که دولت ها ناچار شوند با آن فشارها مقابله نمایند و در نتیجه زمینه ساز وقوع تحول انقلابی در جامعه گردند.(۲) به طور کلی تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، دیدگاه علمی غالب نظریه پردازی های انقلاب این بود که انقلاب پدیده ای متعلق به مدرنیته است که به کاهش نقش مذهب در جامعه یا سکولاریزه شدن جامعه، افزایش توقعات فزاینده اقتصادی و عدم نوسازی سیاسی معطوف است. اما پیروزی انقلاب اسلامی تحولات گسترده ای در نظریه های انقلاب به وجود آورد و موجب گردید مفاهیمی که تا پیش از این در نظریه پردازی ها مورد توجه قرار نمی گرفت، به طور فعال در عرصه نظریه پردازی در حوزه انقلاب وارد شود. انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب های دیگر جهان از یک سلسله ویژگی ها، امتیازات اصولی برخوردار است که از نظر فرهنگ، دانش و تئوری انقلاب آن را در ردیف بالای پدیده های سیاسی بزرگ و انقلاب های مهم جهان قرار داده است. انقلاب اسلامی ایران سه مفهوم بدیع را وارد عرصه نظریه پردازی انقلاب نمود و تحولی شگرف در حوزه نظریه پردازی انقلابات به وجود آورد این سه مفهوم عبارتند از:
۱) رهبری مذهبی؛
۲) ایدئولوژی اسلامی؛
۳) بسیج اقشار مختلف مردم.
ولی رهبری در انقلاب اسلامی مساله ای برتر از این مقام و منزلت است. چنان که روند انقلاب اسلامی از آغاز نهضت تا پیروزی نشان می دهد تاثیر شخصیت حضرت امام خمینی(ره) در انقلاب اسلامی بیش از نقش یک رهبری بوده است. چهره امام خمینی(ره) پیش از آن که به عنوان رهبر نهضت در نظر آورده شود بیش از هر چیز به منزله یک مرجع تقلید بود و مردم ایشان را به عنوان یک مرجعیت دینی می شناختند، تاریخ ایران مشحون از حضور روحانیون و مجتهدان بزرگی است که همت خود را صرف بیداری و آگاه سازی مردم نموده اند، اما امام خمینی(ره)، مجتهد و فقیه بی بدیلی بود که با تکیه بر دو پایه مقتضیات زمان و مکان در قرن افول دینداری و معنوی، انقلابی را به نام خدا در ایران و به پیروزی رسانید که بسیاری از صاحب نظران برجسته دنیا، قرن بیستم را قرن«خمینی»(ره) نامیدند.(۳) امام خمینی(ره) با طرح نظریه ولایت فقیه معتقد بودند که در زمان غیبت حضرت قائم(عج) مرجعیت دینی باید در امر حکومت و سیاست وارد شود و برای تشکیل حکومت اسلامی اقدام نماید. حضرت امام خمینی ضمن مباحث استدلالی بر روش متقن فقهی، به برنامه ریزی عملی برای تحقق ولایت فقیه در امر حکومت با طرح راه های مشخص و عملی نیز توجه نمودند. استدلال های حضرت امام خمینی(ره) عبارت بودند از:
الف) عمل پیامبر در تشکیل حکومت.
ب) ضرورت استمرار اجرای احکام الهی که فقط در زمان پیامبر ضرورت ندارد بلکه برای همیشه است.
ج) ماهیت و کیفیت قوانین اسلام که بدون حکومت قابل اجرا نیست مانند«احکام دفاع ملی، احکام مالی، احکام حقوقی و جزایی» لذا امام خمینی در رهبری نهضت اسلامی دارای دو بعد بودند، از یک سو مرجع تقلید بودند و از سوی دیگر مصلحی مبارز، آزادی خواه، در یک کلام«مرجع مصلح»، نفوذ و اعتبار امام خمینی برپایه و مبنای تقلید بود و زبان رهبری ایشان نیز زبان تکلیف بود که مردم با این مبنا و این زبان انس دیرینه داشتند. پیوند مرجعیت و مصلح بودن در شخص امام(ره) ایشان را به صورت تجسمی از هویت دینی و فرهنگی و سمبل خودیافتگی و عزتمندی درآورد. «حامد الگار» از اندیشمندان و نویسندگان مسلمان درباره رهبری امام خمینی معتقد است که نفوذ امام(ره) از مرزهای سنتی قدرت یک مرجع تقلید بسیار فراتر رفت و به صورت رهبر مردم ایران درآمد. در واقع امام خمینی(ره) تجسم و تجلی هویت قومی و خود یافتگی ملت ایران بود. رهبری ایشان ابعاد روحانی و اخلاقی خاصی بر انقلاب ایران بخشید و از آن جا که شخصیت وی آمیزه ای از قابلیت های اخلاقی، فکری، سیاسی و روحانی بود، نقش بسیار مهم در تحول انقلابی ایران ایجاد نمود.(۴) امام خمینی (ره) مرجعی مصلح بود که از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح ملت ایران برخاست و هویت اسلامی بازگردانید.
ایدئولوژی اسلامی
محور اصلی انقلاب اسلامی که ویژگی و شاخص عمده آن می باشد همان مکتبی بودن و اسلامی بودن آن است این ویژگی و ماهیت انقلاب اسلامی و روند مبارزه مردم مسلمان ایران از ابتدای نهضت تا پیروزی انقلاب اسلامی به وضوح قابل مشاهده شده است. اعتقاد به این که اسلام تنها مکتب جامع و توحیدی است که با برخورداری از برنامه مدون برای زندگی افراد بشر، تضمین کننده عدالت، آزادی، صلح و امنیت و ارتقای معنوی انسان است، عامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. ایدئولوژی اسلامی و فرهنگ سیاسی مذهب تشیع نقش اساسی در ا یجاد وضعیت انقلابی و سپس سقوط نظام پهلوی در ایران داشتند. مذهب تشیع ایدئولوژی دایمی انقلاب ایران و مهم ترین منبع تجهیز ایدئولوژیک جنبش اجتماعی مردم است و در واقع همین عامل است که موجب تمایز انقلاب ایران از سایر انقلاب های جهان می شود. فرهنگ سیاسی تشیع برخاسته از دو اصل مهم تفکر شیعه یعنی شهادت و غیبت و انتظار فرج است. در تفکر سیاسی تشیع شهادت جایگاه ویژه ای دارد، که از حادثه کربلا در سال ۶۱ هجری و شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش تاثیر پذیرفته است.
مردم مسلمان ایران با تمسک بر قیام امام حسین(ع) مبارزه علیه رژیم پهلوی برای دست یابی به آزادی و عدالت را آغاز نمودند و با تقدیم هزاران شهید نهال انقلاب را آبیاری نمودند. مرگ سرخ در بستر جهاد فی سبیل الله که در فرهنگ اسلام شهادت نامیده می شود نه تنها آرمانی شایسته و مورد احترام است بلکه تجلی شکوه مندی از عرصه عشق و جاودانگی در ساحت قرب الهی است. از سوی دیگر اندیشه مهدویت و اعتقاد به ظهور حضرت قائم(عج) نقش بسیار مهمی در ایدئولوژی مبارزاتی، ملت ایران ایفا نمود و مردم مسلمان ایران تحت رهبری مذهبی و دینی امام خمینی(ره) انقلابی را برپا نمودند که زمینه ساز انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) است و انتظار تا زمانی است که حضرت خواهند آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهند نمود. استاد شهید«مرتضی مطهری» دو گونه تعریف از مفهوم انتظار را توضیح می دهد. «گونه اول انتظار سازنده و نگهدارنده است، تعهدآور، نبردآفرین و تحرک بخش است به گونه ای که می تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود و گونه دوم انتظاری است که گناه و ویران کننده است، اسارت بخش و فلج کننده است و نوعی اباحی گری محسوب می گردد. این دو نوع انتظار فرج معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود است و این نوع برداشت به نوبه خود از نوع بینش درباره تحولات تاریخی ناشی می شود. استاد مطهری انتظار گونه اول که تحرک آفرین و امیدبخش است را مورد تاکید قرار می دهد و معتقد است که ملت مسلمان ایران در زمره این دسته از منتظران قائم(عج) هستند. قدرتمند به خواسته های سیاسی شده معاصر و در عین حال مایوس شدن از مکاتب مادی بود. ایدئولوژی اسلام در عین بهره برداری غرب از همه اختیارات تکنولوژیکی و تجربه مکاتب سیاسی، در ایران به پیروزی رسید. به عبارت دیگر ایدئولوژی اسلامی امتیازات قابل توجهی بر مکاتب کمونیسم، لیبرالیسم و اومانیسم که با مذهب در تعارض و تضاد بودند، دارد که خود نشان از تحول در عرصه تئوری های انقلاب است.
بسیج اقشار مختلف مردم
تشکل و یکپارچگی مردم ایران در روند پیروزی انقلاب اسلامی به گونه ای بود که انقلاب اسلامی را از سایر انقلابات به وقوع پیوسته در قرن بیستم و حتی قبل از آن متمایز می کند این تشکل و یکپارچگی همه اقشار ملت را درگرفت و حتی همه جریان های سیاسی را نیز تحت پوشش خود داشت. در واقع وحدت و یکپارچگی ملت از نوع ائتلاف های حزبی و تشکل های سازمانی موقت و مصلحت آمیز نبود بلکه همه لایه های مختلف اجتماعی را در بر می گرفت و مهم ترین عامل بسیج مردم در انقلاب اسلام بود. مردم ایران تحت رهبری داهیانه معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) و با وحدت اسلامی سیمای پیروزی انقلاب اسلامی را تحقق بخشیدند. با تاملی در انقلاب های بزرگی چون انقلاب کبیر فرانسه و یا انقلاب اکتبر روسیه می توان دریافت که مردم صحنه گردان اصلی انقلاب بوده اند و قیام شان نقش تعیین کننده در پیروزی انقلاب داشته است. اما در انقلاب اسلامی یکپارچگی و بسیج قشرهای مختلف مردم کاملا متفاوت است. در این حماسه بزرگ تنها روشنفکران، آزادیخواهان و یا کارگران و دهقانان نبودند که در صف انقلابیون بودند بلکه در کنار این گروه ها دیگر اقشار مختلف مردم حضور در صحنه تاریخ سازان داشتند و یک مکتب، یک رهبر و یک شعار به فریادهای آنان جان می داد و چون رعد و برق و توفان، کاخ ستم و حامیان آن را به خاک مذلت می کشید.(۶) از سوی دیگر سه مرکز بسیار مهم در فرآیند پیروزی انقلاب اسلامی و آگاهی دادن به مردم نقش تعیین کننده داشتند، این سه کانون عبارت بودند از: مساجد، حوزه های علمیه و دانشگاه ها که بعد از مراکز ثقل کانون های مبارزه علیه رژیم پهلوی توانستند در تعمیق، گسترش آرمان ها و انسجام و وحدت اقشار مختلف نقش بسیار مهمی را ایفا نمایند. در اسلام مساجد همواره به عنوان کانون وحدت و همبستگی مسلمانان نقش بسیار مهمی در بسیج نیروها داشتند و در پیروزی انقلاب اسلامی نیز به نقطه کانونی نیروهای انقلاب تبدیل گردیدند.
در این دوره مساجد به مراکز نیرومند پشتیبانی و عملیاتی انقلاب تشکیل گردیدند. در کنار مساجد حوزه های علمیه نیز نقش بسیار مهمی در پیشبرد آرمان های اسلام و انقلاب ایفا نمودند. استقلال سیاسی و اقتصادی حوزه های علمیه تشیع همواره به فقها و علما این امکان را می داد که بدون هر گونه ترس و واهمه در زمینه بروز اختلال در کار حوزه از سوی دستگاه حاکم عکس العمل لازم را داشته باشد، روحانیون حوزه های علمیه سراسر کشور و در راس آن ها روحانیون حوزه علمیه قلم با افشاگری و بیان حقایق نقش بسیار مهمی در بسیج قشرهای مختلف مردم و پیروزی انقلاب داشتند، به یکی از مهم ترین مراکز ثقل مبارزه علیه رژیم پهلوی تبدیل گردیدند و راه را برای پیروزی انقلاب هموارتر نمودند. وقوع انقلاب اسلامی در پایان دهه،۱۹۷۰ طیف گسترده ای از نظریه های انقلاب را دگرگون نمود و بسیاری از نظریه ها را با چالش های ساختاری مواجه نمود. از جمله تدا اسکاچپول در سال ۱۹۸۲ در مقاله ای تحت عنوان دولت تحصیل دار و اسلام شیعی با فاصله گرفتن از دیدگاه کاملا ساختمانی خود چنین نوشت که«اگر در دنیا یک انقلاب وجود داشته باشد که یک حرکت انقلابی آگاهانه آن را ساخته است آن انقلاب، انقلاب ایران است.» و بدین گونه نقش عناصر ایدئولوژی و رهبری را مورد تاکید قرار داد. از سوی دیگر جک گلدستون نیز در مقاله ای با عنوان«به سوی نسل چهارم نظریه های انقلاب» چنین نوشت که در تحلیل انقلاب های نسل چهارم نظیر انقلاب اسلامی ایران باید به عواملی نظیر رهبری، ایدئولوژی و هویت توجه و تاکید نمود.(۷) به طور کلی پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) و بهره گیری از ایدئولوژی اسلام و بسیج قشرهای مختلف مردم، زمینه را برای تجدید نظر و دگرگونی نظریه های انقلاب و شکل گیری نسل چهارم این نظریه ها فراهم نمود. انقلاب اسلامی ایران با ماهیت دینی و مذهبی خود ناکارآمدی تئوری های مدرن انقلاب را برای تحلیل و تبیین انقلابات عصر جدید به اثبات رسانید و به همه صاحب نظران پدیده انقلاب ثابت نمود که نمی توان بدون توجه به ساختار فرهنگی و دینی کشورها و ملت ها از پنجره تئوری و نظریه به آن ها نگاه نمود.
پی نوشت ها:
۱- چالمرز جانسون، تحول انقلابی، ترجمه حمید الیاسی(تهران، امیرکبیر ۱۳۶۳).
۲- حمیرا مشیرزاده، نگرش اجمالی به نظریه های انقلاب در علوم اجتماعی، (مجموعه مقالات انقلاب اسلامی و ریشه های آن جلد اول) قم ۱۳۷۶ ص ۳۳.
۳- علی دارابی، ۲۵ گفتار پیرامون انقلاب اسلامی، رشد هماهنگ، دفتر شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، ص ۹.
۴- سید هدایت جلیلی، نهاد مرجعیت در دوران نهضت و نظام، مجموعه مقالات انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ج، ۲ قم، ۱۳۷۶ ص ۲۵۳ و ۲۵۴.
۵- محمد شجاعیان، انقلاب اسلامی و رهیافت فرهنگی(تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی) ص ۱۷۸.
۶- عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن(تهران نشر کتاب سیاسی، ۱۳۶۷ صفحه ۲۷.
۷- جمعی از نویسندگان انقلاب اسلامی ایران قم.
نویسنده: حجت الله تقوی، کارشناس ارشد روابط بین الملل
منبع: روزنامه جوان