۱۳۹۳/۱۰/۰۸
–
۸۳۳۱ بازدید
تاثیرات انقلاب اسلامی در جهان اسلام و جهان معاصر چه بود؟
از دیدگاه بسیاری از تحلیلگران تجدید حیات معنوی و دینی بشر «با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران آغاز شده است و اگر بنا باشد تاریخی را برای احیای هویت دینی در نظر بگیریم آن تاریخ سال۱۹۷۹میلادی است یعنی مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که خیزش عظیمی را برای تفکرات دینی در تمام ادیان بوجود آورده است. آخرین آمارها در مورد احیای تفکر دینی که در سال ۱۹۹۰م صورت پذیرفته نشان می دهد که تقریباً ۷۰% مردم اروپا احساس دینداری می کنند. در تمام ادیان از هندوئیسم گرفته تا بودیسم و … و انواع فرقههای مسیحیت همه از یک نوع بازگشت به تفکر دینی خبر می دهند و انقلاب اسلامی ایران موجب احیای فکر دینی در جهان گشت». شخصیت الهی و پیامهای معنوی حضرت امام (ره) بسیاری از پیروان سایر ادیان و مذاهب را به شدت تحت تأثیر خود قرار داد تا آن جا که در نظر برخی از تحلیل گران و متفرکان مسیحی«اومسیح معاصر بود ودقیقا اشعه صلابت و سازش ناپذیری عیسی بن مریم –علیه السلام – بود».از دیدگاه هفته نامه آبزرور؛ «امام خمینی مردی هم پای پیامبران کهن است که دنیا را به پیروی از اصول دینی دعوت کرد. پیام وی برای مردم جهان خلوص عقیده و پیروی از سادگی در مقابل پیچیدگی و آلودگی های غرب بود، و این رمز موفقیت وی و احساس افتخار پیروان اوست.»
آیت الله مصباح یزدی در این باره به سخن یک اسقف مسیحی از مکزیک اشاره می نماید که در دیدار با ایشان اظهار داشت: « این افتخار مخصوص شماست که توانستید ایمان را در دنیا زنده کنید و بالاتر اینکه کشورداری را با دین داری توأم کنید، ما [ مسیحیان]این توان را نداریم که ایمان را در مردم حفظ کنیم، چرا که مردم دیگر اطمینانی به ما ندارند، بالاتر این که نتوانستیم دینداری را با کشورداری توأم کنیم.» و برخی دیگر از مسیحیان نیز سخن از «تأثیر پذیری شدید از مقام و عظمت وتحمل و بردباری شکوهمند امام خمینی (ره) ودرک احساس عطیه وموهبت الهی دراولین دیدار با ایشان» به میان آوردهاند. و به تعبیر اندیشمند پسامدرن فرانسوی، میشل فوکو، «امام خمینی (ره) منادی معنویت و روحی جدید برای جهان بی روح در عصر حاضر گردید» . انقلاب اسلامی با طرح حیات معنوی و باطنی برای بشریت، و ارائه مدل دقیق و کارآمد حکومت اسلامی در پاسخگویی به نیازهای همه جانبه انسان، عملاً حیات تک ساحتی و تک بعدی غرب را به چالش کشید . از این رو امروزه نه تنها دیگر سکولاریسم به عنوان نظریه مطلوب نیست بلکه رویکردی گسترده نسبت به دخالت دین در سیاست، در جهان شکل گرفته و بسیاری از سرزمین های اسلامی به دنبال تشکیل حکومت اسلامی می باشند. و این خود زمینه ساز انقلاب جهانی مهدی (عج) است.
نهضت اسلامی مردم ایران، نه تنها عزت شیعیان و امید به نهضت اسلامی ایران با احیای عزّت اسلام روح تازه ای به مسلمانان جهان بخشیده، باعث سربلندی آنان گردید. تا پیش از انقلاب اسلامی، مسلمانان در کشورهای غربی و محافل مسیحی، از مسلمان بودن خود شرم می کردند؛ به خصوص، اگر کسی از آنان ملتزم به احکام شرعی از قبیل نماز، روزه و سایر واجبات بود، به مرتجع بودن متهم می گردید. اما با پیروزی انقلاب اسلامی ایران مسلمانان به مسلمان بودن خود افتخار و از آن احساس غرور می نمایند. شیعیان و پیروان اهل بیت (ع) نیز که همواره در طول تاریخ، در میان امت اسلامی و سایر ملل، تحت ستم، فشار، تحقیر و انزوا بودند، با پیروزی انقلاب اسلامی، در میان سایر مسلمانان احساس عزت و سربلندی کردند. و همین عزت است که در رأس دستاوردهای این انقلاب قرار دارد:« وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ؛عزّت مخصوص خدا و پیامبر او و مؤمنان است.» انقلاب اسلامی ایران، نه تنها عزت اسلامی را برای مسلمانان جهان به ارمغان آورد؛ بلکه طرفداران ادیان دیگر را نیز به تکاپو انداخت و آنان را نسبت به دین داری خویش مفتخر ساخت؛ به طوری که حتی برخی از رؤسای جمهور اروپا، و به عنوان نمونه، رئیس جمهور اسبق اتریش، با صراحت اعتراف کردند که بعد از حرکت امام در ایران، آنان نیز به دین دار بودن خود افتخار می کنند. برخی از اسقف های بزرگ مسیحی نیز با صراحت اظهار داشتند که حرکت امام در ایران به آنان جرأت داد تا آشکارا به ترویج دین و خداپرستی بپردازند.
۳. سربلندی ایران و ذلت استکبار جهانی؛
رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در تحلیل این موضوع می فرمایند:
در سیاست داخلی خودمان، دستخوش سیاستهای بیگانگان بودیم. استعمارگرها، قدرتهای مسلط دنیا، بر روی حکومتهای ما اثر می گذاشتند؛ آنها را به این طرف و آن طرف می کشاندند، به آنها تحمیل می کردند، از آنها کار می کشیدند؛ و دولتهای ما، پادشاهان ما، قدرتهای مسلط ما، هیچ عکسالعمل شایستهی انسانی افتخارآمیزی از خودشان نشان نمی دادند. حتّی در زمینهی حفظ تمامیت ارضی کشور، حفظ حاکمیت دولتها، ضعف خجالتآوری را در این دورانِ دویست ساله مشاهده و تجربه کردیم. در همین دورانِ دویست ساله است که معاهدهی ذلتبار ترکمانچای و قبل از آن، معاهدهی گلستان اتفاق افتاد؛ هفده شهر قفقاز را از ایران جدا کردند. در همین دورانِ دویست ساله بود که آمدند بوشهر ما را اشغال کردند، بدون کمترین مقاومتی از سوی دولت و دولتیها. در همین دوران بود که یک دولت بیگانه آمد در قزوین اردوی نظامی زد و دولت مرکزی تهران را تهدید کرد که باید فلان کار را بکنید، فلان اقدام را بکنید، فلان کس را بیرون کنید، والّا به تهران حمله می کنند. یعنی تا قزوین جلو آمدند، تهران را تهدید کردند، دولت مرکزی در تهران به خود می لرزیدند. اگر شخصیتهای نادری در این میان نبودند، قطعاً تسلیم اولتیماتوم آن دولت بیگانه میشدند.
در همین دوران بود که دولت انگلیس آمد حکومت پهلویها را در ایران به وجود آورد؛ رضاخان را انتخاب کردند، از یک مرکز فرودستی او را بالا کشیدند، به سلطنت کشور رساندند و سلطنت او را در کشور به صورت یک قانون درآوردند و همهی امور را به دست او دادند و او هم در مشت خودشان و در اختیار خودشان بود. در همین دوران بود که قرارداد ننگین۱۲۹۹- ۱۹۱۹ میلادی – اتفاق افتاد؛ که بر طبق این قرارداد، اقتصاد کشور به دست بیگانه میافتاد و سیاست کشور و اقتصاد کشور یکباره در اختیار دشمنان ایران قرار میگرفت. در همین دوران بود که رئیس سه کشور – که متحدین جنگ بودند – به تهران آمدند و بدون اینکه از دولت اجازه بگیرند، بدون اینکه به دولت مرکزی کمترین اعتنائی بکنند، در اینجا جلسه تشکیل دادند. روزولت، چرچیل و استالین به میل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشکیل دادند؛ نه از کسی اجازه گرفتند، نه گذرنامهای نشان دادند. محمدرضا که آن روز پادشاه ایران بود، مورد اعتنای اینها قرار نگرفت؛ آنها به دیدن او نرفتند، او به دیدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برایش بلند نشدند، اعتنا نکردند! ببینید ذلت یک دولت مرکزی که سرریز می شود بر روی مردم، تا کجاها منتهی می شود؟ این، حضیض ذلت یک حکومت و یک ملت است. این، مال دوران دویست سالهی ماست…
انقلاب کبیر اسلامی بکلی جهت را عوض کرد و ورق را برگرداند. همت امام – که رهبر این انقلاب و زمامدار این انقلاب و پیشوای این انقلاب بود – بر این گماشته شد که روح عزت ملی را در این مردم احیاء کند؛ عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ «ما میتوانیم» را به دهان مردم انداخت و در دل آنها جایگزین کرد؛ این همان فرهنگ قرآنی است که فرمود: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ» خود ایمان به معنای علو است. ایمان وسیلهی علو مادی است، اما فقط این نیست؛ نفس ایمان علوآور است، عزتآور است، یک ملت را رشد میدهد. خود امام جلو افتاد، رهبری کرد، آن وقت انگیزهها در مردم بیدار شد، همتها در مردم بیدار شد، استعدادها جوشیدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم در صحنه، زمینهی جلب رحمت الهی شد. این، نکتهی بسیار عظیمی است. رحمت الهی گسترده است؛ اما تا انسان ظرف خود را آماده نکند، این باران رحمت گیر او نمیآید. ملت ما به صحنه آمد، خود را در وسط میدان قرار داد، این شد زمینهی رحمت الهی و هدایت الهی؛ هدایت الهی شامل حال او شد، رحمت الهی شامل حال او شد، حرکتِ بیوقفه آغاز شد؛ حرکت به سمت عزت، حرکت رو به جلو، حرکت عزتآفرین؛ البته گاهی کند، گاهی تند، اما بدون وقفه و تعطیل.»
به برکت پیروزی انقلاب اسلامی، کشور ایران به قدرت و عزّت بالا و چشمگیری دست یافت. این عزّت و اقتدار جهانی از دو دیدگاه قابل بررسی و تأمل است؛ در دیدگاه اوّل و با نگرش از منظر قدرتهای استکباری و کشورهای مخالف انقلاب اسلامی، کشور ایران از کشوری ضعیف و بیتأثیر در معادلات جهانی، به قدرتی تأثیرگذار در مناسبات و روابط بینالملل و نیز تصمیمگیریهای جهانی و منطقهای مبدل گشت. به تعبیر رهبر معظّم انقلات: «ملّت ایران در هر قضیه مهم جهانی که با آن به طور جدّی مخالف باشد، آن مسأله پیش نمیرود و متوقف میشود. امروز این ملّت در مسائل مهم جهانی دارای یک رأی مهم است و جلوه ملّت ایران بتدریج چشمها را متوجه به خود میکند.»
در دیدگاه دوم و با نگرش از منظر مسلمانان و مستضعفان جهان و نیز نهضت ها و حرکتهای آزادیبخش، کشور ایران از دولتی ضعیف و وابسته به آمریکا به دولتی عزیز و مستقل و مقتدر در سطح جهان مبدّل گشته است. حمایت اصولی ایران از مبارزات مردم مسلمان و محروم سراسر جهان در برابر قدرت های زورگو و دولت های استثمارگر احیاء مجدّد عظمت و شکوه اسلام پس از قرنها، اقتدار یافتن مردم مسلمان و مبارز و نیز نهضتهای اسلامی، علاقهمندی مردم مسلمان و آزادۀ سراسر دنیا به رهبری پیامبرگونۀ امام خمینی(ره) از جمله عواملی هستند که موجب شدهاند، ایران اسلامی، پس از انقلاب به کشوری مقتدر و عزیز در بین مسلمانان جهان شناخته شود.
چه عظمتی از این بالاتر برای ایران اسلامی در جهان که رهبر کبیر و بنیانگذار آن میفرمایند: «من با اطمینان میگویم، اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلّت مینشاند. اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد.»
۴. سایر تحولات در سیاست داخلی و خارجی؛
همچنین در عرصه سیاست داخلی، برخی از دستاوردهای مهم عبارتند از: رشد آگاهی و بالندگی سیاسی مردم و مشارکت در حوزه های گوناگون سیاسی؛ توسعه سیاسی و مردمسالاری دینی؛ آزادی های مشروع در نظام جمهوری اسلامی؛ استقلال سیاسی کشور؛ تحوّلات پس از پیروزی انقلاباسلامی و چگونگی غلبه بر مشکلات و توطئهها؛ ساختار و ماهیت نظام جمهوری اسلامی (مؤلّفه ها، توانمندیها و کارکردها)؛ حضور و مشارکت نخبگان در عرصه های مدیریتی و قانونگذاری؛ توسعه مطبوعات؛ ساماندهی و تثبیت نهادهای حاکمیتی؛ احیای روحیه خودباوری در میان توده های مردمی؛ برچیده شدن حاکمیت های وابسته و پایان بخشیدن به حکومت های استبدادی چند هزار ساله؛ توجه جدی به حقوق سیاسی و اجتماعی زنان و احیاء شأن و منزلت معنوی آنان و … .
و در عرصه سیاست خارجی؛ تحقق کامل استقلال سیاسی و رفع وابستگی به ابر قدرتها؛ اثبات اصل «نه شرقی، نه غربی» به عنوان یک اصل عملی و ممکن؛ افزایش نفوذ و اقتدار جهانی و منطقه ای ایران؛ احیای اسلام سیاسی به عنوان یک مدل قابل اتّکا در جهان معاصر؛ ارتقای سطح امید و آگاهی سیاسی در ملل جهان و جهان اسلام؛ تحوّل در نظام بین الملل (بر هم زدن موازنه ها و تضعیف سلطه شرق و غرب)؛ جمهوری اسلامی و تأثیر آن بر نهضتهای آزادیبخش و جنبشهای اسلامی؛ بیداری ملل مسلمان نسبت به استعمار و استثمار و تهدید ها و شیوه های آن؛ بازتاب انقلاب اسلامی در جهان و منطقه؛ به چالش کشیدن سلطه آمریکا در جهان و منطقه و ، امواج عظیم بیداری اسلامی و … .
افزون بر تاثیرات فوق یکی از بازتاب های خارجی انقلاب اسلامی , دمیدن روح امید در میان نهضت های آزادی بخش و اسلامی بود .
تا جایی که موشه دایان وزیر خارجه وقت رژیم اشغالگر قدس نیز پیآمدهای انقلاب اسلامی را به زلزله تشبیه کرد و گفت: «اثرات این تحولات بر روابط سایر کشورها قابل ملاحظه خواهد بود»(. انقلاب اسلامی در چشمانداز دیگران، سازمان تبلیغات اسلامی ۷۵، ص ۱۱۲) و برژینسکی از نظریهپردازان آمریکائی میگوید: «تجدید حیات اسلام بنیادگرا در سراسر منطقه با سقوط شاه و تشنجات ناشی از ایران یک مخاطره مستمرّ برای منافع ما در منطقهای که حیات جهان غرب کاملاً به آن وابسته است ایجاد کرده است بنیادگرایی اسلامی پدیدهای که به طور عمده در گزارشها و بررسیها اطلاعاتی ما به آن بیتوجهی شده است امروزه آشکارا نظم و ثبات موجود را تهدید میکند«(محسن داودی، ستیز غرب با آنچه بنیادگرایی اسلامی مینامد، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۶۸، ص ۷۰) و الکساندر هیگ (وزیر دفاع اسبق آمریکا) چنین میگوید: به نظر من خطرناکتر و مهمتر از این مشکلات بینالمللی عواقب گسترش بنیادگرایی اسلامی است که در ایران پا گرفته و اکنون عراق و رژیمهای عرب میانهرو را در منطقه تهدید میکند، میباشد اگر این از کنترل خارج شود منافع ابرقدرتها را به خطرناکترین وجه به مخاطره خواهد انداخت.»(روزنامه اطلاعات، ۱/۱۲/۶۱)
اساساً تجدید حیات اسلام در جهان و به ویژه در فلسطین مرهون انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی مسأله فلسطین را از مسأله ای عربی صرف خارج نموده و به عنوان مسأله ای اسلامی و در رأس مسائل جهان اسلام قرار داد . اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز جهانی قدس نمود توجه به مسأله فلسطین است . شیخ عبدالعزیز عوده، رهبر معنوی جنبش جهاد اسلامی، می گوید: «انقلاب (امام) خمینی مهم ترین و جدیدترین تلاش در بیدار سازی اسلامی برای اتحاد ملت های مسلمان بود.» رویارویی انقلاب اسلامی و آمریکا، کدیور، ص ۹۷-۹۸)
انقلاب اسلامی برداشتی نوین از اسلام و قرآن در جوامع اسلامی و نیز در جامعه سنّی مذهب فلسطین پدید آورد؛ چنان که روند مخالفت با دولت های فاسد و سرکوب گر را تشدید کرد، به مبارزه آشکار علیه آموزه های تحمیلی ضد دینی دامن زد، تلاش برای تحقق برابری و عدالت اجتماعی را شدت بخشید، واکنش مسلمانان در برابر غرب و غرب زدگی را توسعه داد و یأس و ناامیدی سال های پایانی دهه ۷۰ م./ ۵۰ ش. را از میان برد. یکی از مهم ترین علت های ناکامی ساف در مبارزات ضد اسرائیلی نیز برخوردار نبودن از درک شرایط نوینی بوده است که انقلاب اسلامی در جهان آفرید. ولی به عکس ساف، حرکت اسلامی نوین فلسطین، شیوه های انقلاب اسلامی را مبنای مبارزات ضد صهیونیستی خویش قرار داده است. شیخ اسعد تمیمی، از رهبران جنبش فلسطینی، بر آن است که تا زمان انقلاب ایران، اسلام از عرصه نبرد اعراب علیه اسرائیل غایب بود و حتی مسلمانان در عرصه واژگان، مثلاً به جای واژه «جهاد» از واژه هایی همچون «نضال» (= مبارزه) و «کفاح» (= پیکار) بهره می جستند و انقلاب ایران، این حقیقت را که «اسلام راه حل و جهاد وسیله اصلی است» به سرزمین فلسطین رهنمون شد. شیخ عبداللّه شامی، چهره برجسته اصول گرای فلسطینی می گوید: پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اثری ژرف بر انقلاب و بر مردم فلسطین داشته است و پس از آن مردم فلسطین دریافتند که برای آزادی فلسطین به قرآن و سلاح نیازمندند. این اندیشه، نخست در حرکت جهاد اسلامی فلسطین راه یافت و سپس همین سازمان بذر آن را در سرزمین فلسطین افشاند.(همان، ص ۱۱۴)
سخنگوی «جهاد اسلامی» فلسطین در ملاقات با امام خمینی رحمه الله در این باره گفت:
«انتفاضه، بارقه ای از نور و بازتابی از پیروزیهای بزرگ انقلاب شماست؛ انقلابی که بزرگترین تحول را در عصر ما به وجود آورد.»(حسین کرهرودی، انتفاضه فلسطین؛ مولود اصول گرایی اسلامی معاصر، فصلنامه علوم سیاسی، سال چهارم، ش ۱۴، تابستان ۱۳۸۰، ص ۱۹۹. )
در حالی که قبل از آن، اسلام در صحنه مبارزه علیه اسرائیل نقش چندانی نداشت.چنین رویکردی به معنای کنارگذاشتن اندیشه های غیرمذهبی به ویژه ناسیونالیسم، لیبرالیسم و کمونیسم و دور ریختن اندیشه جبری بودن سرنوشت انسان بود که همگی در نجات ملل اسلامی از چنگال استبداد داخلی و خارجی ناتوان بودند. به عقیده شیخ عبدالله شامی، یکی از رهبران مبارز فلسطینی «پس از انقلاب اسلامی ایران، مردم فلسطین دریافتند که برای آزادی، به قرآن و تفنگ نیاز دارند.» این در حالی است که برای چند دهه، مشی حرکتهای انقلابی، اغلب در اختیار گروه های مارکسیستی بود.به هر روی، انقلاب اسلامی، تاکیدی بر بعد سیاسی اسلام بود و از آن پس، در برخی از کشورها، سازمانهای مخفی شکل گرفت و مبارزه مسلحانه بر پایه اسلام، ساماندهی شد.
روی آوردن به مبارزه بر اساس اسلام، تنها نتیجه تجدید حیات اسلام که آن را برخی اصول گرایی یا بنیادگرایی اسلامی می نامند، نیست. بلکه در گرایش جدید (اسلام؛ تنها راه حل)، برداشت نوین و تازه ای از اسلام صورت گرفت که در آن مسلمین به ایستادگی، مقاومت پافشاری برای نیل به حقوق خویش تشویق شده اند. روزگاری این کار، از سوی حسن البناء و سیدقطب در جنبش اخوان المسلمین انجام می شد، ولی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی رابه صورت جدیتر درآورد و مطرح ساخت. البته این ستیزه جویی انقلابی، تنها به معنای روی آوردن به اسلحه نخواهد بود؛ چون در آن شیوه های مسالمت آمیز، مشابه آنچه حزب اسلام گرای رفاه در ترکیه برگزید نیز، دیده می شود.(رسول جعفریان، مقالات تاریخی، الهادی، قم، ۱۳۷۸، ج ۵، ص ۲۳۷- ۲۴۷)
به صورت خلاصه در مورد تأثیر انقلاب اسلامی بر روی جنبش های ازادی بخش فلسطین می توان به طور خلاصه به این موارد اشاره کرد:
۱. نظام اسلامی، که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شکل گرفت، به صورت بهترین نمونه و مهم ترین خواسته سیاسی مبارزان مسلمان فلسطینی در آمده است. این مبارزان برای بر پایی حکومت اسلامی، به شیوه های قهرآمیز و مسلحانه (مانند جنبش جهاد اسلامی) و یا راه های مسالمت جویانه (چون حماس) روی آوده اند. البته، این بدان معنا نیست که همه مبارزان فلسطینی آشکارا خواهان حکومت اسلامی اند، بلکه برخی از گروهای فلسطینی فعلاً در پی اجرای شریعت اسلامی اند ، نه استقرار کامل حکومت اسلامی.
۲. جنبش اسلامی فلسطین، همانند انقلاب اسلامی ایران، از مسجد و اماکن دینی سرچشمه می گیرد و به همان جا ختم می شود. حتی دانشجویان انقلابی، حرکت های ضد صهیونیستی خود را از مسجدِ دانشگاه ها سامان می دهند. بدین سان، مساجد رونقی تازه یافته و اجتماع نمازگزاران در مساجد افزون گشته و مساجد به مرکز مخالفت های ضد اسرائیلی تبدیل شده اند و از این روست که انتفاضه را «انقلاب مساجد» نیز گفته اند.
۳. امروزه پیروان انقلاب اسلامی بر لزوم وحدت همه قشرها و مذاهب برای نیل به پیروزی در جنبش اسلامی فلسطین پای می فشارند انقلاب اسلامی ایران به پیروزی از اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و انتفاضه به تأثیر از انقلاب اسلامی، وحدت را ابزار کارآمد برای نیل به پیروزی می دانند و از این رو، بر جنبه های اختلاف برانگیز پای نمی فشارند. در واقع، مسلمانان به توانایی اسلام در بسیج عمومی آگاه شده و به ناکارایی شیوه های روشنفکرنمایان غرب زده برای نجات فلسطین پی برده اند.
۴. تولّد و موجودیت برخی گروه های مبارزه فلسطین، چون جهاد اسلامی و حماس، وامدار انقلاب اسلامی است. این گروه ها از اخوان المسلمین مصر به دلیل رکود، رخوت و موضع انفعالی اش جدا شدند، تا با جذب و سازماندهی نوینی به مبارزه نظامی و سیاسی علیه اسرائیل بپردازند. با این حال، اخوان المسلمین فلسطین نیز که از شیوه ای مسالمت جویانه پیروی کرده است، به تأثیر از انقلاب اسلامی، فعّالیت های فرهنگی، دینی و اجتماعی خویش را افزایش داده است.