۱۳۹۸/۰۶/۰۳
–
۲۱۹۴۰ بازدید
با سلام . پزشک من خیلی به من کمک کردن . آیا من براش دعا میکنم واقعا به درد ایشون میخوره یا نه . اخه ایشون خودشون خیلی آدمه با خدایی هستند ؟؟؟؟
دوست گرامی. دعا کردن در حق دیگران یکی از موارد تاثیر گذار دعا است و حتما برای ایشان تاثیرات مثبتی خواهد داشت. در روایات متعددی بر دعای برای دیگران تاکید شده و این بیانگر این مطلب است که دعا برای دیگران دارای تاثیر خاصی است . بر طبق روایات دعای دیگران در حق ما از دعای خود ما در حق ما موثرتر است . درروایتی از امام صادق (علیهالسّلام) آمده است : إِذَا دَعَا الرَّجُلُ لِأَخِیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ نُودِیَ مِنَ الْعَرْشِ وَ لَکَ مِائَةُ أَلْفِ ضِعْفِ مِثْلِهِ وَ إِذَا دَعَا لِنَفْسِهِ کَانَتْ لَهُ وَاحِدَةٌ. فَمِائَةُ أَلْفٍ مَضْمُونَةٌ خَیْرٌ مِنْ وَاحِدَةٍ لَا یَدْرِى یُسْتَجَابُ لَهُ أَمْ لَا. اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، ، از عرش ندا می شود : برای تو صدهزار برابر مثل او است ( صد هزار برابر برای تو است) این در حالی است که اگر برای خودش دعا می کرد، فقط به اندازه همان یک دعایش به او داده می شد. پس دعای تضمین شده ای که صدهزار برابر آن داده می شود بهتر است از دعایی(دعای شخص دعا کننده برای خود) که معلوم نیست مستجاب بشود یا نشود. من لا یحضره الفقیه ج2 ص ۲۱۲
دعا از اموری است که در آموزه های دینی فراوان به آن سفارش شده، و دارای نقش بسزایی در زندگی و سرنوشت انسان است.
دعا ارتباط قلبی بنده با پروردگار و درخواست از اوست. خداوند بندگان خود را به دعا و درخواست از خود دعوت کرده و فرموده است:” ادعونی استجب لکم”مرا بخوانید تا شما را استجابت کنم.” (سوره غافر، آیه60)
با مراجعه به سخنان معصومان (ع) و سیره عملی آنان در می یابیم که اولیای الاهی نه تنها به دیگران توصیه می کردند که برای هم دیگر دعا کنند، بلکه در مقام عمل خود نیز، پایبند به درخواست خیر از خداوند، برای دیگران بوده اند.
امام حسن مجتبی (ع) می گوید: “مادرم فاطمه (ع) را در شب جمعه ای مشاهده کردم که تا هنگام طلوع آفتاب، در رکوع و سجود به عبادت خداوند مشغول بود و برای مردان و زنان مؤمن، با مشخصات و ذکر نام بسیار دعا به درگاه خداوند کرد و از براى خود هیچ دعا نکرد. به مادرم گفتم: چرا برای خود دعا نکردی؟ چنان که برای دیگران دعا کردی؟! فرمود: اول همسایه و سپس خانه”.
همچنین در صحیفه سجادیه، در موارد زیادی امام زین العابدین (ع) دعای خویش را اختصاص به دیگران داده است؛ مانند دعای 24 (دعا برای پدر و مادر)؛ 25 (دعا برای فرزندان)؛ 26 (دعا برای همسایگان و دوستان) و… .
بنابراین از حقوقی که مؤمنان نسبت به همدیگر دارند دعای برای یکدیگر است.
اگرچه در دعا کردن محدویت چندانی نیست، اما استجابت دعا دارای شرایطی است که از جمله آنها، (قابلیت)فردی است که برای او می خواهیم دعا کنیم.
دعا در باره افراد مرتدی که با اختیار، ایمان به خدا را ترک کرده و کفر را بر گزیده اند و با این حالت از دنیا رفته اند از این قبیل است که خود آنان قابلیت استجابت دعا را از بین برده اند. بنا بر این قرآن، پیامبر و مۆمنان را از دعا و طلب آمرزش برای آنان نهی کرده است و می فرماید :” مَا کاَنَ لِلنَّبىِ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کَانُواْ أُوْلىِ قُرْبىَ مِن بَعْدِ مَا تَبَینَ َ لهَُمْ أَنهَُّمْ أَصْحَابُ الجَْحِیمِ” یعنی:” براى پیامبر و مۆمنان، شایسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه، اهل دوزخند! ” (سوره توبه،آیه113)
بر اساس این آیه استغفار براى مشرکین از این جهت جائز نیست که امری لغو و بیهوده است، زیرا فردی که استحقاق عذاب و عقوبت الهی را دارد از یکى از این دو صورت بیرون نیست، یا خداوند بخاطر تقصیرى که از او سرزده قصد تنبیه و عقاب او را دارد، و یا بنده با خداى تعالى دشمن است، اگر از بنده گناهی سرزده باشد ولى بنده اش با او دشمن نباشد و بلکه اظهار تذلل و خوارى کند، در اینصورت جاى این هست که بخاطر سعه رحمت او آدمى براى آن بنده طلب مغفرت کند، و از خداوند بخواهد که به حال آن بنده اش ترحم کند.
این ها برای مشرک بود امّا برای کافر این را می فرماید: «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین »، هر دو در سوره توبه است. به پیغمبر می گوید: اگر برای این ها استغفار کنی یا طلب آمرزش نکنی، برای این ها مساوی است. حتی اگر هفتاد بار برایشان طلب آمرزش کنی، هیچ فایده ای ندارد. این ها آمرزیده نمیشوند، چون به خداوند و رسولش کفر ورزیدند. خداوند گروه فاسق را هدایت نمیکند. در اینجا آیه اول در مورد مشرکین بود و آیه دوم در مورد کافران.
به پیغمبر میفرماید: اگر هفتاد بار هم طلب آمرزش کنی، خدا این ها را نمیآمرزد. دیگر بالاتر از پیغمبر کسی هست که طلب آمرزش کند؟ بالاتر از پیغمبر برای دعا کردن نداریم. دعای خیر برای مشرک و کافر ارزشی ندارد. گرچه اینجا مسأله غفران است، ولی در حال شرک و کفر از غفران خبری نیست؛ مگر اینکه خودِ فرد برگردد.
اما اگر بنده با خدا سر دشمنى داشته باشد مانند مشرکین معاند- و خود را بالاتر از آن بداند که به درگاه خدا سر فرود بیاورد، در چنین صورتى عقل صریح حکم مى کند به اینکه شفاعت و یا استغفار معنا ندارد، مگر بعد از آن که آن بنده عناد را کنار گذاشته، بسوى خدا توبه و بازگشت کند و به لباس تذلل و مسکنت درآید.
و گر نه چه معنا دارد که انسان براى کسى که اصلا رحمت و مغفرت را قبول ندارد و زیر بار عبودیت او نمى رود، استغفار نموده، از خدا بخواهد که از او درگذرد. آرى، این درخواست و شفاعت استهزاء به مقام ربوبیت و بازى کردن با مقام عبودیت است، که به حکم فطرت عملى است ناپسند و غیر جائز.
دعا و طلب مغفرت برای مرتدینی که با حالت کفر و الحاد از دنیا رفته اند نیز امری لغو و بیهوده است؛ زیرا آنان نیز با اختیار خود راه عناد و دشمنی با خدای خود را در پیش گرفتند. به همین دلیل استغفار برای آنان جایز نیست.
و خداوند این جائز نبودن را به حق نداشتن تعبیر کرده و فرموده:” ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا” یعنى پیغمبر و آنان که ایمان آورده اند حق ندارند استغفار کنند بعد از آنکه براى آنها معلوم شد که …، و در تفسیر آیه” ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ” گفته شد که حکم جواز در شرع بعد از جعل حق است.
طلب آمرزش و دعا برای افراد گناهکار و هوس باز:
طلب آمرزش برای کسی که پدر و مادرش شیعه هستند و خود او نیز اسماً شیعه است، اما بی قید و بند بوده و آلوده به گناه است ممکن است راهیبه سوی هدایت این شخص باشد.
گرچه همه انسان ها حتی انسان های مؤمن و متقی، بی نیاز از عفو و بخشش و مغفرت الاهی نیستند، اما اصولاً طلب آمرزش و مغفرت برای افراد آلوده و گناهکار است و اینان هستند که به عفو و بخشش و مغفرت الاهی بیشتر از همه نیاز دارند. بنابر این فرزندان و نزدیکان چنین افرادی باید همواره برای این نیازمندان واقعی دعا و طلب آمرزش کنند.
گاهى به علت تبلیغات مسموم دشمنان و نرسیدن سخن حق به گوش برخى از دوستان، آنان تحت تاثیر جو حاکم قرار مى گیرند و على رغم میل باطنى، فریفته تبلیغات سوء دشمن مى شوند; اما از آن لحظه اى که گوش دلشان به نواى سخن حق آشنا شد، از گذشته خویش ندامت مى جویند و دل و جان در گرو حقیقت مى دهند. این گونه افراد در زمان امام سجاد علیه السلام کم نبودند. عده اى از حقیقت جویان، فریفته جو ناسالم امویان شده بودند. امام زین العابدین علیه السلام که مى دانست آنها فریب دشمن را خورده اند، با لحن آرام و دلسوزانه با آنها سخن مى گفت و سعى مى کرد آنها را به راه راست هدایت نماید.
نمونه روشن در این بخش، رفتار مهربانانه امام سجاد علیه السلام با آن پیرمرد شامى است که در هنگام ورود اسیران به شهر شام، خودش را به امام رساند و گفت: «خداى را شکر که شما را نابود کرد و مردمان را از شر شما آسوده خاطر کرد و امیرالمۆمنین یزید را بر شما پیروز گرداند.»
امام که با یک نگاه فهمیده بود، وى فریب دشمن را خورده است با کمال ادب و احترام با او گفت و گو نمود. در پایان پیرمرد شامى از سخنان خود اظهار ندامت نمود. سرانجام یزید دستور قتلش را صادر کرد.
دعا توجه انسان به سرچشمه وجود و پروردگار هستى است. در میان همه عبادت ها عبادتى نیست که چون دعا این رابطه فرخنده را به شایستگى تحقق بخشد و آن را مداوم و جاودانه گرداند. دعا یک فرصت برتر و بدل ناپذیر است که خداى تعالى به بندگانش عطا کرده تا آنان باسود جستن از آن به حضور یگانه هستى بخش خود بار یابند و از حضرتش براى پیمودن طریق کمال و دست سودن بر ستیغ سربلندىِ روح مدد خواهند. دعا چاره ساز دردها و گرفتارى هاى روانى و جسمانى است.
شناخت انسان از نیازهاى بى حد و مرز خود و بى نیازى مطلق پروردگارش و این که او مبدأ هر خوبى و کمالى است، با روى آوردنِ وى به دعا رابطه مستقیم دارد. در این میان هر چه نیازهاى او بزرگ تر و دردهایش جانکاه تر باشد، نیایش و تضرع کردنش به درگاه خداوند شدت و گرماى بیش تر خواهد یافت. سرّ تأکید و توجه ویژه اى که در سنت و سیره پیامبران و پیشوایان الاهى بر دعا و پرداختن به آن شده است و نیز راز اشتیاق بسیار آن بزرگان به دعا در این واقعیّت نهفته است.
1: پیامبر گرامى اسلام(ص) هم خود اهل دعا و راز و نیاز بود و هم دیگران را به حاجت خواستن از پروردگار یکتا سفارش مى فرمود و ترک آن را جایز نمى دانست.
2: امام صادق(ع) درباره امام على(ع) فرموده است: امیر مؤمنان(ع) «دَعّاه» (بسیار دعا کننده) بود.
3: دیگر پیشوایان ما نیز به دعا عنایت ویژه داشتند از خود دعاهاى گران ارج و پرمحتوایى به یادگارگذارده اند. این بخش از میراث آن پاکان در مجموعه هایى با عنوان «صحیفه» گردآورى و تدوین شده است؛ براى نمونه مى توان به «صحیفه سجادیه» «صحیفه صادقیه»، «صحیفه کاظمیه» و «صحیفه رضویه» اشاره کرد.
با دقت در این صحیفه ها و دیگر متون معتبر دعا درمى یابیم که بالاترین مرتبه نیازخواهى نزد امامان معصوم(ع)، ابراز عشق پرشور و بى منتها به معبود یگانه و ستایش پروردگار و یادکرد شکوه و بزرگى او است؛ یعنى انسان به چنان رشد معنوى و بالندگى روحى دست پیدا کند و تا آن جا به آفریدگار بى کرانه نزدیک شود که عشق تابناک و حیات بخش الاهى بر همه وجودش پرتو افکن گردد و هر اندیشه و خاطرى جز اندیشه معشوق ازل و ابد را از دلش بزداید؛ و چنان شود که انسان راه یافته به حریم دوست جز دوست نخواهد و جز او را طلب نکند.
اما برخی از آثار دعا:
الف) دعا داراى آثار تربیتى و سازنده فراوانى است. دعاها مشتمل بر مجموعه عظیمى از معارف بلند الهى و عمیق ترین آموزه هاى توحیدى عرفانى و فلسفى است. ب ) دعا موجب تلطیف روح در سایه ارتباط با معبود و در پى آورنده پاکى و طهارت نفس است. ج ) دعا آرام بخش دل و تسکین دهنده آلام روحى و روانى است. د ) دعا آرمان پرور و هدف ساز و جهت بخش است. ه ) دعا امید بخش انسان است. زیرا در پرتو آن انسان خود را با بزرگ ترین منبع فیض هستى در ارتباط تنگاتنگ و صمیمانه مى بیند و از تنهایى و بى کسى نجات مى یابد. و ) دعا استمداد از نیروها و عوامل ماوراى مادى در حل مشکلات و از طرف دیگر کسب موفقیت هر چه بیشتر در امور است.
براى مطالعه بیشتر ر.ک: – تفسیر المیزان و نمونه ذیل آیه 186 سوره بقره 3- اصول کافى، ج 4 کتاب الدعا 2- دعا آیت الله مشکینى
پى نوشت: 1. اصول کافى، شیخ کلینى، ج 2، ص 468. 2. رسول خدا(ص) فرمود: «ترک دعا، گناه است». (تنبیه الخواطر، ج 2، ص 154). 3. اصول کافى، ج 2، ص 468. 4. گلستان سعدى. 5. کنزالعمال، ح 3648. 6. جامعه سازى قرآنى، ص 193. 7. صحیفه سجادیه.
موفق ومؤید باشید.
دعا از اموری است که در آموزه های دینی فراوان به آن سفارش شده، و دارای نقش بسزایی در زندگی و سرنوشت انسان است.
دعا ارتباط قلبی بنده با پروردگار و درخواست از اوست. خداوند بندگان خود را به دعا و درخواست از خود دعوت کرده و فرموده است:” ادعونی استجب لکم”مرا بخوانید تا شما را استجابت کنم.” (سوره غافر، آیه60)
با مراجعه به سخنان معصومان (ع) و سیره عملی آنان در می یابیم که اولیای الاهی نه تنها به دیگران توصیه می کردند که برای هم دیگر دعا کنند، بلکه در مقام عمل خود نیز، پایبند به درخواست خیر از خداوند، برای دیگران بوده اند.
امام حسن مجتبی (ع) می گوید: “مادرم فاطمه (ع) را در شب جمعه ای مشاهده کردم که تا هنگام طلوع آفتاب، در رکوع و سجود به عبادت خداوند مشغول بود و برای مردان و زنان مؤمن، با مشخصات و ذکر نام بسیار دعا به درگاه خداوند کرد و از براى خود هیچ دعا نکرد. به مادرم گفتم: چرا برای خود دعا نکردی؟ چنان که برای دیگران دعا کردی؟! فرمود: اول همسایه و سپس خانه”.
همچنین در صحیفه سجادیه، در موارد زیادی امام زین العابدین (ع) دعای خویش را اختصاص به دیگران داده است؛ مانند دعای 24 (دعا برای پدر و مادر)؛ 25 (دعا برای فرزندان)؛ 26 (دعا برای همسایگان و دوستان) و… .
بنابراین از حقوقی که مؤمنان نسبت به همدیگر دارند دعای برای یکدیگر است.
اگرچه در دعا کردن محدویت چندانی نیست، اما استجابت دعا دارای شرایطی است که از جمله آنها، (قابلیت)فردی است که برای او می خواهیم دعا کنیم.
دعا در باره افراد مرتدی که با اختیار، ایمان به خدا را ترک کرده و کفر را بر گزیده اند و با این حالت از دنیا رفته اند از این قبیل است که خود آنان قابلیت استجابت دعا را از بین برده اند. بنا بر این قرآن، پیامبر و مۆمنان را از دعا و طلب آمرزش برای آنان نهی کرده است و می فرماید :” مَا کاَنَ لِلنَّبىِ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ أَن یَسْتَغْفِرُواْ لِلْمُشْرِکِینَ وَ لَوْ کَانُواْ أُوْلىِ قُرْبىَ مِن بَعْدِ مَا تَبَینَ َ لهَُمْ أَنهَُّمْ أَصْحَابُ الجَْحِیمِ” یعنی:” براى پیامبر و مۆمنان، شایسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه، اهل دوزخند! ” (سوره توبه،آیه113)
بر اساس این آیه استغفار براى مشرکین از این جهت جائز نیست که امری لغو و بیهوده است، زیرا فردی که استحقاق عذاب و عقوبت الهی را دارد از یکى از این دو صورت بیرون نیست، یا خداوند بخاطر تقصیرى که از او سرزده قصد تنبیه و عقاب او را دارد، و یا بنده با خداى تعالى دشمن است، اگر از بنده گناهی سرزده باشد ولى بنده اش با او دشمن نباشد و بلکه اظهار تذلل و خوارى کند، در اینصورت جاى این هست که بخاطر سعه رحمت او آدمى براى آن بنده طلب مغفرت کند، و از خداوند بخواهد که به حال آن بنده اش ترحم کند.
این ها برای مشرک بود امّا برای کافر این را می فرماید: «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعینَ مَرَّةً فَلَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین »، هر دو در سوره توبه است. به پیغمبر می گوید: اگر برای این ها استغفار کنی یا طلب آمرزش نکنی، برای این ها مساوی است. حتی اگر هفتاد بار برایشان طلب آمرزش کنی، هیچ فایده ای ندارد. این ها آمرزیده نمیشوند، چون به خداوند و رسولش کفر ورزیدند. خداوند گروه فاسق را هدایت نمیکند. در اینجا آیه اول در مورد مشرکین بود و آیه دوم در مورد کافران.
به پیغمبر میفرماید: اگر هفتاد بار هم طلب آمرزش کنی، خدا این ها را نمیآمرزد. دیگر بالاتر از پیغمبر کسی هست که طلب آمرزش کند؟ بالاتر از پیغمبر برای دعا کردن نداریم. دعای خیر برای مشرک و کافر ارزشی ندارد. گرچه اینجا مسأله غفران است، ولی در حال شرک و کفر از غفران خبری نیست؛ مگر اینکه خودِ فرد برگردد.
اما اگر بنده با خدا سر دشمنى داشته باشد مانند مشرکین معاند- و خود را بالاتر از آن بداند که به درگاه خدا سر فرود بیاورد، در چنین صورتى عقل صریح حکم مى کند به اینکه شفاعت و یا استغفار معنا ندارد، مگر بعد از آن که آن بنده عناد را کنار گذاشته، بسوى خدا توبه و بازگشت کند و به لباس تذلل و مسکنت درآید.
و گر نه چه معنا دارد که انسان براى کسى که اصلا رحمت و مغفرت را قبول ندارد و زیر بار عبودیت او نمى رود، استغفار نموده، از خدا بخواهد که از او درگذرد. آرى، این درخواست و شفاعت استهزاء به مقام ربوبیت و بازى کردن با مقام عبودیت است، که به حکم فطرت عملى است ناپسند و غیر جائز.
دعا و طلب مغفرت برای مرتدینی که با حالت کفر و الحاد از دنیا رفته اند نیز امری لغو و بیهوده است؛ زیرا آنان نیز با اختیار خود راه عناد و دشمنی با خدای خود را در پیش گرفتند. به همین دلیل استغفار برای آنان جایز نیست.
و خداوند این جائز نبودن را به حق نداشتن تعبیر کرده و فرموده:” ما کانَ لِلنَّبِیِّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا” یعنى پیغمبر و آنان که ایمان آورده اند حق ندارند استغفار کنند بعد از آنکه براى آنها معلوم شد که …، و در تفسیر آیه” ما کانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ” گفته شد که حکم جواز در شرع بعد از جعل حق است.
طلب آمرزش و دعا برای افراد گناهکار و هوس باز:
طلب آمرزش برای کسی که پدر و مادرش شیعه هستند و خود او نیز اسماً شیعه است، اما بی قید و بند بوده و آلوده به گناه است ممکن است راهیبه سوی هدایت این شخص باشد.
گرچه همه انسان ها حتی انسان های مؤمن و متقی، بی نیاز از عفو و بخشش و مغفرت الاهی نیستند، اما اصولاً طلب آمرزش و مغفرت برای افراد آلوده و گناهکار است و اینان هستند که به عفو و بخشش و مغفرت الاهی بیشتر از همه نیاز دارند. بنابر این فرزندان و نزدیکان چنین افرادی باید همواره برای این نیازمندان واقعی دعا و طلب آمرزش کنند.
گاهى به علت تبلیغات مسموم دشمنان و نرسیدن سخن حق به گوش برخى از دوستان، آنان تحت تاثیر جو حاکم قرار مى گیرند و على رغم میل باطنى، فریفته تبلیغات سوء دشمن مى شوند; اما از آن لحظه اى که گوش دلشان به نواى سخن حق آشنا شد، از گذشته خویش ندامت مى جویند و دل و جان در گرو حقیقت مى دهند. این گونه افراد در زمان امام سجاد علیه السلام کم نبودند. عده اى از حقیقت جویان، فریفته جو ناسالم امویان شده بودند. امام زین العابدین علیه السلام که مى دانست آنها فریب دشمن را خورده اند، با لحن آرام و دلسوزانه با آنها سخن مى گفت و سعى مى کرد آنها را به راه راست هدایت نماید.
نمونه روشن در این بخش، رفتار مهربانانه امام سجاد علیه السلام با آن پیرمرد شامى است که در هنگام ورود اسیران به شهر شام، خودش را به امام رساند و گفت: «خداى را شکر که شما را نابود کرد و مردمان را از شر شما آسوده خاطر کرد و امیرالمۆمنین یزید را بر شما پیروز گرداند.»
امام که با یک نگاه فهمیده بود، وى فریب دشمن را خورده است با کمال ادب و احترام با او گفت و گو نمود. در پایان پیرمرد شامى از سخنان خود اظهار ندامت نمود. سرانجام یزید دستور قتلش را صادر کرد.
دعا توجه انسان به سرچشمه وجود و پروردگار هستى است. در میان همه عبادت ها عبادتى نیست که چون دعا این رابطه فرخنده را به شایستگى تحقق بخشد و آن را مداوم و جاودانه گرداند. دعا یک فرصت برتر و بدل ناپذیر است که خداى تعالى به بندگانش عطا کرده تا آنان باسود جستن از آن به حضور یگانه هستى بخش خود بار یابند و از حضرتش براى پیمودن طریق کمال و دست سودن بر ستیغ سربلندىِ روح مدد خواهند. دعا چاره ساز دردها و گرفتارى هاى روانى و جسمانى است.
شناخت انسان از نیازهاى بى حد و مرز خود و بى نیازى مطلق پروردگارش و این که او مبدأ هر خوبى و کمالى است، با روى آوردنِ وى به دعا رابطه مستقیم دارد. در این میان هر چه نیازهاى او بزرگ تر و دردهایش جانکاه تر باشد، نیایش و تضرع کردنش به درگاه خداوند شدت و گرماى بیش تر خواهد یافت. سرّ تأکید و توجه ویژه اى که در سنت و سیره پیامبران و پیشوایان الاهى بر دعا و پرداختن به آن شده است و نیز راز اشتیاق بسیار آن بزرگان به دعا در این واقعیّت نهفته است.
1: پیامبر گرامى اسلام(ص) هم خود اهل دعا و راز و نیاز بود و هم دیگران را به حاجت خواستن از پروردگار یکتا سفارش مى فرمود و ترک آن را جایز نمى دانست.
2: امام صادق(ع) درباره امام على(ع) فرموده است: امیر مؤمنان(ع) «دَعّاه» (بسیار دعا کننده) بود.
3: دیگر پیشوایان ما نیز به دعا عنایت ویژه داشتند از خود دعاهاى گران ارج و پرمحتوایى به یادگارگذارده اند. این بخش از میراث آن پاکان در مجموعه هایى با عنوان «صحیفه» گردآورى و تدوین شده است؛ براى نمونه مى توان به «صحیفه سجادیه» «صحیفه صادقیه»، «صحیفه کاظمیه» و «صحیفه رضویه» اشاره کرد.
با دقت در این صحیفه ها و دیگر متون معتبر دعا درمى یابیم که بالاترین مرتبه نیازخواهى نزد امامان معصوم(ع)، ابراز عشق پرشور و بى منتها به معبود یگانه و ستایش پروردگار و یادکرد شکوه و بزرگى او است؛ یعنى انسان به چنان رشد معنوى و بالندگى روحى دست پیدا کند و تا آن جا به آفریدگار بى کرانه نزدیک شود که عشق تابناک و حیات بخش الاهى بر همه وجودش پرتو افکن گردد و هر اندیشه و خاطرى جز اندیشه معشوق ازل و ابد را از دلش بزداید؛ و چنان شود که انسان راه یافته به حریم دوست جز دوست نخواهد و جز او را طلب نکند.
اما برخی از آثار دعا:
الف) دعا داراى آثار تربیتى و سازنده فراوانى است. دعاها مشتمل بر مجموعه عظیمى از معارف بلند الهى و عمیق ترین آموزه هاى توحیدى عرفانى و فلسفى است. ب ) دعا موجب تلطیف روح در سایه ارتباط با معبود و در پى آورنده پاکى و طهارت نفس است. ج ) دعا آرام بخش دل و تسکین دهنده آلام روحى و روانى است. د ) دعا آرمان پرور و هدف ساز و جهت بخش است. ه ) دعا امید بخش انسان است. زیرا در پرتو آن انسان خود را با بزرگ ترین منبع فیض هستى در ارتباط تنگاتنگ و صمیمانه مى بیند و از تنهایى و بى کسى نجات مى یابد. و ) دعا استمداد از نیروها و عوامل ماوراى مادى در حل مشکلات و از طرف دیگر کسب موفقیت هر چه بیشتر در امور است.
براى مطالعه بیشتر ر.ک: – تفسیر المیزان و نمونه ذیل آیه 186 سوره بقره 3- اصول کافى، ج 4 کتاب الدعا 2- دعا آیت الله مشکینى
پى نوشت: 1. اصول کافى، شیخ کلینى، ج 2، ص 468. 2. رسول خدا(ص) فرمود: «ترک دعا، گناه است». (تنبیه الخواطر، ج 2، ص 154). 3. اصول کافى، ج 2، ص 468. 4. گلستان سعدى. 5. کنزالعمال، ح 3648. 6. جامعه سازى قرآنى، ص 193. 7. صحیفه سجادیه.
موفق ومؤید باشید.