خانه » همه » مذهبی » تبرک و تبرک به ا شیاء

تبرک و تبرک به ا شیاء


تبرک و تبرک به ا شیاء

۱۳۹۸/۱۲/۱۰


۶۷۱ بازدید

پارچه های که به مچ دست میبندند برای حاجت چه خواصی دارد

در منابع مستند ِ مشهور چیزی تحت عنوان تبرک پارچه سبز رنگ مشاهده نشد . اما برخی روایات و مستندات علمی نسبت به آثار وضعی رنگ سبز یا آرامش بخشی آن وجود دارد . مطلب زیر نیز برای آگاهی تقدیم میگردد :
تبرّک در لغت، مشتق از «برکت» به معناى افزونى در نعمت است.امّا در اصطلاح آن است که موحّدان، از رهگذر تبرّک به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و بندگان صالح خدا و تبرک به آثار باقى مانده از آنان، درخواست افاضه نعمت و افزایش برکت کنند. معناى این آن نیست که تبرک جوینده، راه ها و اسباب طبیعى را براى رسیدن به خواسته هایش به روى خود ببندد، بلکه در همان حال که به علل و اسباب طبیعى تکیه مى کند، راه تبرک را در برابر خود باز مى گذارد، تا از این طریق، به فیض الهى که از این مجرا نازل مى شود، افزون بر آنچه از راه اسباب طبیعى مى رسد، دست یابد.مسلم است که میان آثار پیامبران و صالحان و خیراتى که انسان از این راه به دست مى آورد رابطه مادى وجود ندارد، لیکن همانگونه که گفته شد فیض هاى الهى بربندگان گاهى از غیر مجراى طبیعى افاضه مى شود، آنجا که اراده الهى بر این باشد که حاجت هاى یک انسان مؤمن را از راه تبرّک به پیامبر یا آثار بازمانده از او برآورده سازد. آیات قرآن کریم و روایات فراوانى بر این حقیقت تأکید دارد. افزون بر اینکه هیچ مانع عقلى نیست که آثار پیامبر و صالحان در اجابت خواسته هاى انسان اثر گذار باشد.
برخى آیات در این زمینه :
1. تبرّک به مقام ابراهیم علیه السلام
خداوند، بعضى از سرزمین هایى را که بدن دعوتگران توحید را لمس کرده، عبادتگاه به شمار آورده است، مثل آنکه «مقام ابراهیم» را نمازخانه قرار داده و فرموده است: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى»(بقره:125) «خانه کعبه را محل بازگشت مردم و مرکز امن قرار دادیم و از مقام ابراهیم علیه السلام ، عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید.»بى شک، نماز از بعد ذاتى فرقى نمى کند که در این جایگاه خوانده شود، یا نقاط دیگر مسجد. ولى «مقام ابراهیم» به سبب وجود ابراهیم پیامبر علیه السلام ، امتیاز دیگرى یافته و جاى متبرّکى شده است. از این رو نمازگزار به خاطر تبرک به آن مکان پاک، نمازش را آنجا برگزار مى کند.در جاى دیگرى از قرآن، خداوند متعال «مسعى »- مسافت میان صفا و مروه- را محلّ عبادت مى شمارد و این نیست مگر به سبب آنکه بانوى پاک و یکتا پرستى همچون «هاجر»، با قدم هاى مبارک خود هفت بار این زمین را در جستجوى آب، لمس کرده است و این مسأله علتى جز این ندارد که به این سرزمین مقدس که جزئى از بدن مادر حضرت اسماعیل را لمس کرده است، تبرک جویند.
2. پیراهن یوسف علیه السلام و بینایى یعقوب علیه السلام یعقوب پیامبر، مدتى طولانى در رنج هجران فرزند عزیزش یوسف علیه السلام بود و در آن مدّت آن قدر گریست که به تعبیر قرآن کریم، چشمانش سفید (و نابینا) شد: «وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ»(یوسف:84).اراده الهى بر آن شد که به واسطه پیراهن فرزندش یوسف، بینایى یعقوب را به او برگرداند. خداوند از زبان یوسف علیه السلام چنین نقل مى فرماید: «اذْهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلْقُوهُ عَلى وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً».(یوسف:93) «این پیراهن مرا ببرید و به صورت پدرم بیندازید، بینا مى شود.»شکى نیست که پیراهن یوسف، از جهت موّاد و شکل، با پیراهن هاى دیگر فرقى ندارد، ولى خواست خدا آن بود که فیض الهى از این راه به بنده اش یعقوب برسد. قرآن با صراحت این حقیقت را چنین بیان مى کند: «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِیرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً»(یوسف:96) «چون مژده دهنده آمد، آن پیراهن را به صورت او افکند، پس او بینا شد.»
3. تابوت سکینه بنى اسرائیل حضرت موسى علیه السلام در اواخر عمر شریفش، الواح مقدّس را که در بردارنده شریعت او بود، همچنین زره، سلاح و آثار دیگرش را در صندوقى گذاشت و صندوق را به وصىّ خود «یوشع بن نون» سپرد. از همین جا آن صندوق نزد بنى اسرائیل اهمیت ویژه اى یافت.در جنگ هایى که میان آنان و دشمنانشان پیش مى آمد، آن صندوق را به عنوان تبرک با خود مى بردند و به سبب آن از خداوند نصرت مى طلبیدند و تا وقتى که آن صندوق میان آنان بود، با عزّت مى زیستند. امّا وقتى که در دین سست شدند و تأثیر عامل بازدارنده اخلاقى در میان ایشان کم شد، دشمنانشان توانستند آنان را شکست دهند و آن صندوق مقدس را هم به غارت ببرند.چون خداى سبحان پس از مدتى طالوت را به عنوان پادشاه و فرمانده بنى اسرائیل برگزید، پیامبرشان به ایشان گفت: نشانه صدق او و اینکه طالوت از سوى خداوند به فرماندهى تعیین شده است، آن است که صندوق را نزد شما مى آورد. قرآن در اشاره به این داستان مى فرماید: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»(بقره:248) «پیامبرشان به آنان گفت: نشانه فرمانروایى او آنست که تابوت را براى شما مى آورد، در آن مایه آرامشى از سوى خداست و بازمانده اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون برجا گذاشته اند. آن صندوق را فرشتگان حمل مى کنند.به یقین در این موضوع، نشانه اى است، اگر اهل ایمان باشید.»دقت در آیه مى رساند که قرآن کریم، از زبان پیامبر نقل مى کند که بنى اسرائیل به آن صندوق تبرک مى جستند و آن قدر ارزش و شرافت داشته که فرشتگان آن را حمل مى کردند. اینک مى پرسیم: اگر این کار، با اصول توحید، ناسازگار است، چگونه آن پیامبر، این خبر را به صورت یک مژده به آنان نقل مى کند؟
4. تبرک به جایگاه اصحاب کهف وقتى مؤمنان و یکتاپرستان، مخفی گاه جوانمردانِ «اصحاب کهف» را یافتند، با خود مى اندیشیدند که چه کنند؟ همه اتفاق نظر داشتند که بر قبور آنان مسجدى بسازند تا محلّ عبادت باشد و وسیله اى براى تبرک جستن به عبادت در کنار آن پیکرهاى مطهّر گردد. قرآن کریم چنین نقل مى کند: «قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً»(کهف:21) «آنان که از راز آنان آگاه شدند، گفتند: برمدفن آنان مسجدى مى سازیم.» مفسران مى گویند هدف از ساختن مسجد، برپایى نماز و تبرک به اجساد مطهّر آنان بوده است.به این چهار آیه بسنده مى کنیم. دقت در این آیات ما را از یک اصل علمى و قرآنى روشن آگاه مى کند و آن اینکه گاهى خواست الهى بر این مى شود که نعمت ها، مواهب مادى و معنوى را از خلال اسباب و عوامل طبیعى به بشر افاضه کند، بدون آنکه میان امور مادى و معنوى تفاوتى باشد، مثل آنکه اراده الهى تعلّق گرفته تا بشر را از راه اسباب طبیعى هدایت کند، از این رو پیامبران را به عنوان بشارت دهنده و بیم دهنده فرستاده است. ولى در همان حال، گاهى نیز اراده خدا بر این تعلّق مى گیرد که فیض خویش را از راه ها و اسباب غیرطبیعى جارى سازد. تبرّک یکى از آن راه هاى غیرطبیعى است که انسان به آن روى مى آورد تا فیض الهى و نعمت پروردگار را به دست آورد.براساس همین روش، مسلمانان به آثار پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و به موى شریف او و به قطرات آب وضوى آن حضرت و به جامه و ظرف و لمس بدن مطهّرش تبرک مى جستندکه نمونه هاى آن در روایت ها آمده است. پس تبرّک، سنتى شد که صحابه به آن عمل مى کردند و تابعان و صالحان بعدى نیز از آنان پیروى کردند.ابن هشام، در بخش مربوط به صلح حدیبیّه مى گوید: قریش، عروة بن مسعود ثقفى را نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله فرستادند. او در برابر پیامبر صلى الله علیه و آله نشست و چون آگاهى یافت که پیامبر قصد دارد به سوى مکّه برود، نزد قوم خود بازگشت و آنچه را میان او و پیامبر گذشته بود، گزارش داد، سپس افزود: محمّد وضو نمى گیرد مگر آنکه اصحابش براى برگرفتن آب وضوى او مى شتابند و از موى حضرت چیزى نمى افتد مگر آنکه آن را برمى دارند.سپس گفت: اى قریش! من کسرى و قیصر و نجاشى را در دوران زمامدارى شان دیده ام، به خدا سوگند هرگز پادشاهى را میان مردم خود، همچون محمد در میان اصحابش ندیده ام، گروهى را دیدم که هرگز او را در برابر هیچ چیز تسلیم نمى کنند. پس ببینیدچه مى کنید! (سیره نبویه، ابن‌هشام، ج2، ص314)تعدادى از علماى اسلام، کتاب هایى در زمینه موارد تبرّک اصحاب به آثار پیامبر صلى الله علیه و آله تألیف کرده اند که عنوان آنها چنین است: «التبرک بتحنیک الأطفال»، «التبرّک بالمسح والمسّ»، «التبرّک بفضل وضوئه وغسله»، «التبرک بِسؤر شرابه وطعامه».تبرّک اصحاب تنها به موارد یاد شده (مسح و لمس، آب وضو و غسل، نیم خورده آب و غذا) منحصر نمى شد، بلکه به آبى که آن حضرت دست مبارک خود را در آن وارد مى کرد و آبى که از ظرفى مى نوشید، به موى او، عرق او، ناخن او، ظرفى که از آن مى نوشید، جاى دهان مبارکش، منبر او، دینارهایى که عطا مى کرد، و به قبر او تبرک مى جستند. عادت مسلمانان بر تبرک به قبر شریف او و صورت بر آن نهادن و گریستن در کنار قبرش بود.علامه محقق، محمد طاهر بن عبدالقادر از علماى مکه، کتابى به نام «تبرّک الصحابه» تألیف کرده و در آن گفته است: همه اصحاب پیامبر صلى الله علیه و آله اجماع بر تبرک به آثار پیامبر خدا و کوشش در گردآورى آن ها داشتند و آنان هدایت یافتگان و پیشگامان صالح بودند، به موى پیامبر، به آب وضو و عرق و جامه و ظرف و بدن شریف او و آثار دیگر آن حضرت تبرک مى جستند. تبرک به بعضى از آثار او در زمان حیاتش اتفاق افتاده و حضرت آن را پذیرفته و ردّ نکرده است. این به روشنى دلالت بر مشروعیّت آن دارد و اگر مشروع و جایز نبود، حتماً از آن نهى مى کرد و برحذر مى داشت. اخبار صحیح و اجماع اصحاب، هم دلالت بر مشروعیت آن مى کند، هم گواه ایمان استوار تبرک جویندگان و شدّت علاقه آنان به پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و پیروى از اوست. همچون سخن شاعرى که گفته است:من به دیار و سرزمین لیلى گذر مى کنم،این دیوار و آن دیوار را مى بوسم،محبتِ سرزمین نیست که دلم را برده است،بلکه محبّتِ آنکه، ساکن این دیار است. «1»پی‌نوشت:(1) سیمای عقاید شیعه

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد