اینجا پند دهم کمی! پند که نه؛ خواندن تجربههای دیگران برای من نکتهها داشته همیشه. پس امروز که توانستم دست به کیبورد شوم انشای خود را آغاز میکنم! داستان ابتلای خانواده ما به احتمال زیاد از بیمارستان شروع شده. اواخر اسفند پدرم بر اثر زمین خوردن وضعیت اورژانسی پیدا کرد. خونریزی در ناحیه بینی و دهان بند نمیآمد، ما ۱۸ ساعت پیوسته در بیمارستان سر پا و مستأصل و هراسان بودیم.
شرح آن واقعه مهم نیست جز آن که آثار تارانتینو در برابرش هیچ بود! این اتفاق نیاز به زمان داشت که همه ما از نظر روحی تعادل خود را پیدا کنیم. به خیر گذشته بود اما در زمان کوتاهی فشار بسیار زیادی تحمل کرده بودیم همگی. در کمتر از یک هفته برنامهی عقد تنها برادرم در پیش بود؛ عقدی خصوصی. پس صورت را با سیلی سرخ کردیم و عکس گرفتیم و آرزوی خوشبختی کردیم و سال نو شد.
ما احتمالا در همان روزهای اورژانس گرفتار نشدیم؛ نگرانیش را بسیار داشتیم و از دیگران هم دوری کردیم اما عوارضی بروز نکرد. ظاهرا پدر من زمانی آلوده شد که برای کشیدن بخیهها دوباره به بیمارستان رفت. پدر که از همه بیشتر نگرانش بودیم و خودش نیز نگران (دلهرهی مشکل تنفس دارد پدرم)، بعد از کشیدن بخیهها کمی صدایش تغییر کرد. ما هم گمان کردیم حلق و بینی تحریک شده، چون به هیچ وجه علائم و ناراحتی نداشت. بیخبری از این که پدرم مبتلا شدهاند موجب شد خانوادگی درگیر شویم. و مقدمات را گفتم که تجربهی اصلی را شرح دهم.
علائم بیماری بسیار بسیار از آنچه فکر میکنید فریبندهتر است! ممکن است یک نصف روز بیحال باشید بعد بهتر شوید، مختصری سرد و گرم شوید یا مشکلاتی که قبلا هم داشتهاید مثل سردرد، حساسیت فصلی، مشکل گوارش و مواردی از این دست بروز کند و تمام هم شود. چه بسا چنین حالی قبلا هم داشتهاید و تست دادید و منفی بوده. این تکرار نباید باعث سهلگیری شود. هر بار ممکن است در حال تجربهی علائم کرونا باشید یا نباشید. کوچکترین علامت را جدی بگیرید.
از ما در منزل تست پی سی آر گرفتند و همه مبتلا بودیم. من و همسرم خانه خودمان، پدر و مادر و برادرم در خانه خود. من یک روز بدن درد وحشتناک داشتم، دو روز خوب بودم، بعد دو روز تب خفیف. جز این فقط و فقط ضعف داشتم. پدر همچنان خوب، کمی سینهاش به هم ریخته بود. برادرم ضعف شدید. همسرم ضعف، و از همه بدحالتر مادر که او هم تب یا سرفه نداشت، سرش سنگین بود و بی حال بود. ما در این مراحل که تقریبا هفته اول بیماریمان بود، سراغ پزشک آنلاین و تلفنی رفتیم. این یکی از توصیههای من است: به محض این که تردید کردید بیمار شدهاید – چه تست دادید و چه ندادید- یک پزشک تلفنی یا آنلاین پیدا کنید. ما جایی به نام هولارک عضو شدیم و راضی بودیم.
شما با پرداخت مبلغی چند روز تحت نظر پزشک هستید، مدام علائم را گزارش میکنید و نسخه میگیرید و شرح حال میدهید. اصلا زحمت دکتر رفتن را به بیمار نباید داد چون فایدهای ندارد. برداشت من این است که باید مستمر تحت نظر بود و کمترین فعالیت را کرد. حتی اگر خفیف مبتلا شدهاید اصلا مریضی را شوخی نگیرید این ویروس حملهی عجیبی به بدن میکند و به شدت آدم را تحلیل میبرد. شرایط بستری خانگی فراهم کنید تا حد ممکن دورهی دارو و درمان را دورادور طی کنید. تنها کاری که برای انجامش ناچار به بیرون رفتن هستید اسکن ریه است که بیاندازه مهم است و توصیه اولم دربارهی زیر نظر پزشک بودن با آن ارتباط مستقیم دارد.
پزشکهای ما یک نسخه اولیه دادند، در مجموع هم داروهایی که برای مقابله استفاده میشود بسیار تهاجمی و سنگین هستند.ا احوال بیمار با دو معیار اصلی گزارش میشود، تبسنج و اکسیژن سنج. پس همین جا اگر بازگردیم به تجربهی ما، شما از همان روز اول تست بدهید، دکتر بگیرید و تب و اکسیژن را گزارش کنید. معطل نکنید و خیال نکنید چون بدحال نیستید نیازی به این کار نیست. و خب میرسیم به پیک مشکل! وقتی ما تنگی نفس و غیره نداشتیم نظر پزشک آنلاین برای اسکن ریه کمی وسواسگونه مینمود. سطح اکسیژن من ۹۳ و ۹۴ بود بالاتر هم میرفت. مادرم هم زیر نود نبودند. با این وجود اسکن را تجویز کرد و بله متاسفانه! از جمع ما من و مادر ریهمان درگیر شده بود. بنابراین توجه کنید اکسیژن خون، سرفه، حال عمومی و… هیچ یک لزوما وضعیت درگیری ریه را لزوما نشان نمیدهد. این مسئله را برای سالمندان و گروههای پرخطر خصوصا بیاندازه جدی بگیرید. ما در پردیس نور اسکن انجام دادیم که پاسداران و انقلاب و سعادت آباد شعبه دارد.
هزینه اسکن هم حدود ۲۵۰ تومان است. پس پیشنهادم این است که اگر شد به مراکز خلوتتر مراجعه کنید تا بیمارستانهای شلوغ. حرف قیمت شد، داروهای مراقبت خانگی هم بعضی گران هستند. اما در نهایت سنگینترین نسخههای ما ۵۰۰ و ۶۰۰ تومان بود؛ نایاب هم نیستند. این معترضه را اضافه کنم که حتما از دوست و آشنا کمک بگیرید، برای تهیه دارو و رساندن غذای مقوی، من خیلی نگران دوستانی که تنها زندگی میکنند هستم. تعارف را کنار بگذارید و کمک بگیرید حتی از همسایه! بعد وقت برای جبران هست. نگویید کسی را ندارم پس فلان کار را نمیکنم یا خودم میکنم. خوردن غذاهای پروتئین دار، آبمیوه طبیعی، سوپ و حتی دمنوش سبک همه خیلی بیش از آنچه تصور کنید موثر است. پس همسایهها یاری کنید!
برگردیم به واقعه: دلهرهی ما آغاز شد چون ریه مادر حسابی درگیر بود. پزشک بیمارستان خاتم الانبیا در جا برای من و مادر دستور بستری داد! من به پزشک گفتم که ریهام خیلی کم درگیر شده، پاسخش این بود که من نگران هفته دوم هستم. اوج درگیری هفته دوم اتفاق میافتد و من اینجا در بیمارستان میتوانم کنترل کنم. به هر حال که در همان خلوتی عید هم تخت خالی نبود، اما مادر با انتظار و آشنابازی همان روز بستری شد. تصمیم من هم این شد که بروم خانه و انگار بستری هستم استراحت بیشتر و مراقبت بیشتر. دکتر آنلاین هم گفت نگران نباش درگیری ریه شما کم است و خانگی هم بهتر خواهی شد. اما نسخه داروی سنگینتری نوشت.
با مشورت آشنایمان هم قرار شد دو روز بعد اسکن ریه را تکرار کنم و کردم. درگیری ریه من در ۴۸ ساعت مشخصا پیشرفت کرده بود، کمتر از مادرم اما پیشرفتی که بسیار مشهود بود! در اینجا بود که تصمیم سخت را گرفتم، نمیتوانستم صبر کنم و ریسک درگیری بیشتر را بپذیرم. با دو روز فاصله از مادر رفتم برای بستری. من در شرح تجربهام پرهیز کردم از این که از داروها بگویم، به نظرم بیشتر گمراهکننده است.
فقط این را شرح دهم که تا جایی که فهمیدم تمام داروهایی که خانگی دریافت میکنید در واقع کمک به مبارزه بدن است. داروی کرونا نیست! مثلا یکی قبلا برای ابولا موثر بوده حالا شواهدی وجود دارد که شاید به کرونه هم کمک میکند. یا بعضی دیگر ضد التهاب هستند. اما یک دارو هست که گویا در بازار سیاه بیست میلیون تومان است، ما به واسطهی بستریشدن این دارو را شش دوز دریافت کردیم. بماند که چنان زیر فشار دریافت انواع دارو بودیم که من کاملا فیزیکی و روحی دگرگون شدم و هرچند تلاش میکردم روحیهام را حفظ کنم اما شش روز بسیار بسیار سخت را در بیمارستان تجریه کردم.
بعد از چهار روز که به خانه برگشتم به مراتب بهتر هستم و دیگر خطر را گذراندیم هم من و هم مادر و هم باقی خانواده. اما عوارض جانبی به همراه ضعف هنوز دامنگیرمان است. خصوصا در مورد من بازیابی تعادل کامل نیاز به زمان دارد. مشکلاتی پیدا کردهام که البته حل خواهد شد. مهمترین نکته این است که مادرم خطر را از سر گذراند.
و اما حرفهای آخر:
– تست بدهید و زیر نظر پزشک بروید تا شرایط خطرناک نشود. راه رهایی از خطر اقدام به موقع است
– به هیچ وجه ماسک را از صورت برندارید! این یعنی اگر به اجبار دیداری با دیگران دارید، برای خوردن و نوشیدن ماسک را برندارید. حتی اگر دور از هم نشستهاید ماسک را بر ندارید.
– پس با این حساب گفتن ندارد فقط و فقط برای امور حیاتی از خانه خارج شوید. همان حساسیت روزهای اول را داشته باشید. ورزش، دکتر غیرضروری، جلسه حضوری، خرید، آرایشگاه، مهمانی، ورزش، رستوران… به نظر من همه را حذف کنید. بزرگترها را از دور ببینید و در فضای باز.
روزهای بهتر پیش روی همه. من از موضوع عوارض جانبی گذرا گفتم. متاسفانه خودم یک گرفتاریهایی پیدا کردهام که الان موضوع حرفم نیست. اما تجربهام میگوید اختلال روحی هم امری بسیار جدی است. انگار مغز آدم هم مورد حمله قرار میگیرد! روحیهتان را حفظ کنید به هم روحیه بدهید، با دوستانتان دردل کنید و کمک بخواهید. .
Oldouz