هم از این روست كه عناصر مشترك و نشانههای آشنایی و یگانگی در پیكرههای گوناگون و رنگارنگ فولكلور این ملتها و در ضمیر و خاطره ی فرهنگی آنها، حضور فعال خود را همچنان حفظ كردهاست.
ایرانی فارسی زبان كه مجموعههای فراهم آمده از فرهنگ عامهی این ملتها را، پیش روی خویش میگشاید و ترانهها، افسانهها، متلها، سرودها و چیستانهای آنان را میخواند، خود را در فضا و حال و هوایی چنان خودمانی و آشنا و خانگی می یابد كه اندیشهی جدایی مرزها و قلمروهای سیاسی را در آغاز به ذهن خود راه نمی دهد. این دو بیتی معروف كه با اندك تفاوتی در تقریبن همه ی روستاها و شهرهای ایران خوانده میشود، به همین صورت كه در زیر میخوانید، در مجموعهی رباعیهای خلقی تاجیكی نیز آمده است:
دو سه روز است كه بوی گل نیامد / صدای خواندن بلبل نیامد
روید از باغبان گل بپرسید / چرا بلبل به سیر گل نیامد
این وضعیت در بخش بزرگی از رباعیها و دوبیتیهای افغانی و تاجیكی نیز وجود دارد و تفاوتها به اندازه ای اندكند كه چندان اعتنا پذیر نیستند. دو بیتی معروف دیگری كه ما آن را به صورت زیر میخوانیم:
سرم درد میكنه، صندل بیارید / طبیت از ملك اسكندر بیارید
طبیت از ملك اسكندر نباشه / عرق از سینهی دلبر بیارید
نزد تاجیكها، با تغییرات بسیار اندکی به این شكل درآمده است:
سرم درد میكنه، سرور بیارید / طبیت از ملك اسكندر بیارید
طبیب از ملك اسكندر نباشه / روید از خانهی دلبر بیارید
نویسندهی پیشگفتار «فولكلور مردم بخارا» ، در اشاره به شباهتها و یگانگیهای ترانههای این ملتها مینویسد:
«آثار پسندیدهی مردم، خود بال و پر پیدا میكنند و از هر گونه مرز رسمی سیاسی و فرهنگی بیرون میروند و در مغز و قلب مردم هر مرز و بوم آشیان میگذارند. برخی از ترانههای طوی (جشن) عروسی و رباعی هایی كه با عنوان «موریگی = طرز آوازخوانی مروی» در این خطهی باستانی معروف و مشهورند، چنین است:
– بالا بلند است / ابرو كمند است
در بین ابرو / خالها كه كنده است
– از در درآیی، من نگاه تو كنم / اندیشه به چشمان سیاه تو كنم
من مال ندارم كه فدای تو كنم / این جان عزیز دارم، قربان تو كنم
همین دو نمونه ی فولكلوریك مردم بخارا را همه ی ساکنان آسیای میانه، افغانستان و ایران میدانند و با شکل های گوناگونش می خوانند و همه آن را از آن منطقهی خود میدانند. سرودههای «اشتربچه ماند در بلندی» ، «شاه دختر، شكر دختر» و سلسلهای از رباعی ها نیز از آثار برجستهی مشترك خلقهای ماست. «شاه دختر» كه در خراسان به «دختر شیرازی» معروف است، خود گواه این مطلب است.» (۲)
فرصت و امكان مقایسهی نمونههای همانند از ترانههای عامیانهی ملتهای ایران، افغانستان و تاجیكستان، در كتاب های آورده شده در پایان این نوشته برای علاقهمندان وجود دارد. از این رو ما در پایین پس از اشاره های کوتاه به پارهای از ویژگیهای ترانههای افغانی و تاجیكی، نمونههایی را نیز كه گلچین كردهایم به نظر خوانندگان میرسانیم.
۱ ـ ترانههای عامیانهی تاجیكی
قالبهای شعری مشخص در ترانههای مردم تاجیك، دوبیتی و به ویژه رباعی است. این قالب شعری، از دیر باز در قلمروهای نفوذ شعر فارسی جایگاه اجتماعی ویژه ای داشته است. چنین كیفیتی در ادبیات تاجیك نیز وجود دارد. «رجب امان اوف» یكی از ترتیب دهندگان مجموعهی رباعیهای خلقی تاجیكی مینویسد:
«ادبیات كتبی خلق تاجیك كه خود تاریخی بیش تر از هزار سال دارد، در آغاز پیدایش خود، رباعی را به گونه ای گسترده مورد استفاده قرار داد … بدین ترتیب، رباعی، هم در نظم شفاهی خلق تاجیك و هم نظم كتابی آن، جایگاه بسیار مهمی را اشغال نمود.» (۳)
افزون بر قالب رباعی و دوبیتی، نمونههای اندکی از دیگر قالبهای شعری، در منابعی كه به دست ما رسیده است، وجود دارند. (۴) بافت مضمون در شعر عامیانهی تاجیكها، اعم از دو بیتی، رباعی، تصنیف و دیگر فرآیندهای ملی، همان مقوله های مشخص و معمول در آثار فولكلوریك است كه مسایلی همچون نفسانیات، معیشت، محدودیتها و فشارهای اجتماعی ناشی از فقر، نا به سامانیها، مهاجرت و خانه به دوشی، تفاوتها و فاصلههای اجتماعی و غیره را در بر میگیرد و در كنار آنها، شادیهای اندك از كام یابیهای معمول هم وجود دارد.
محورهای شاخص از نظر مضمون در رباعیها و دو بیتیهای تاجیكی، نخست عشق و آرزوی وصال و در مرحله های بعدی، فقر، اعم از فقر مادی و فرهنگی و آثار بر جای مانده از آنهاست.
نكتهی جالب و بسیار مهم در ترانههای فولكلوریك تاجیكها، وجود شعرهایی است كه ساخت مضمونی آنها نشان از تعلق آنها به زنان دارد. سهم زنان را در تمامی نمونههای نظمی از آفرینشهای فولكلوریك، در اجتماعیات، در عاشقانهها، در ترانههای كار، در غریبیها، در ترانههای سرور و سوگ و … میتوان دید. ترانههای زنان، در طیف مضمونی رنگارنگ خود، بیشتر به بیان رنجها و دلزدگیهای ناشی از زندگی خانوادگی اختصاص دارد، و یكی از مقوله های مهم آن، ازدواج ناهمگون است كه نزد فولكلور شناسان عنوان « نكاح مجبوری» دارد.
« غریبی» ها
در اجتماعیات از شعر فولكلور تاجیك، زمینهی قابل تاكید دیگری هست كه از میان آنها مضمون ویژه ای به نام «غریبی» شهرت یافته است. « غریبی» ها، مصیبتها، غمها و رنجهای مردمی را كه در اثر اوضاع ویژه ی اجتماعی ناگزیر از ترك یار و دیار میشوند، بازگو میكنند. نارمت اوف در باره ی خاستگاه « غریبی» ها مینویسد:
«مردم تاجیك، در نتیجهی وضعیت دشوار زندگی ناشی از جنگ و جدال خانمانسور میان مدعیان قدرت، حملههای دایم غارتگران بیگانه، ترك میهن كرده، در كشورها و دیار بیگانه، عذاب غریبی را سپری کرده اند. این همه باعث به وجود آمدن یك نوع عمده ی سرودههای خلقی شده اند. رباعیهایی كه در این موضوع گفته شدهاند، « غریبی» نام دارند. رباعی های غریبی بنا بر مضمون به دو گروه بخش میشوند : گروه نخست به تصویر حسب حال خود مسافران ـ غریبان اختصاص داده شدهاند. گروه دیگر، شامل تصویر حال و احوال خویش و تبار و آشنایان این غریبان است.» (۵)
اجتماعیات، مضمونهای متنوعی همچون مسایل خانوادگی، نا كامیها و نامرادیهای شخصی، ضعفها و كاستیها، ارزشهای ناشی از تغییرات سیاسی و اجتماعی، پدیدههای تكنیكی و فنی، مظاهر استبداد و تجاوزهای درون و برون اجتماع، آثار مثبت و منفی ناشی از گذر از شیوههای حكومتی و غیره را شامل میشوند.
تاثیر از شعر رسمی
نكتهی قابل اشارهی دیگر در ترانههای تاجیكی، رد پای شعر رسمی در آن ها است. برخی از این ترانهها ساختاری منطبق با شعر رسمی دارند. احتمالن گردآورندگان، یادماندهها و محفوظاتی را كه راویان ترانههای فولكلوریك از شعرهای شاعران داشتهاند، جزو اشعار عامیانه به شمار آوردهاند. افزون بر ترانههای باباطاهر، رباعیات مولانا، خیام و دیگر شاعران نیز در منقولات راویان آمده است. طبیعی است كه در نقل و بازتاب این دسته از شعرها، تحریف و جا به جایی هم صورت گرفته است. این پدیده را باید نشانهای مثبت از علاقه و تمایل مردم عوام به مفاخر ادبی و آثار آنان دانست. در این جا برای نمونه به ذكر یك رباعی از رباعیات مولانا و یك دو بیتی از سرودههای باباطاهر كه به صورت دستكاری شده در كتاب رباعی های خلقی تاجیكی آمده، بسنده میشود:
ای دلبر من، در دل تو چیست بگو / جز من دگری، عاشق تو كیست بگو
گر هست بگو، نیست بگو، راست بگو / من را غم تو، ترا غم كیست، بگو (مولانا)
دلی دارم كه بهبودی نداره / نصیحت میكنم، سودی نداره
به بادش میدهم، كی میبره باد / به آتش میزنم، دودی نداره (باباطاهر)
هنوز هیچ پژوهشگر فولكلور به طور مدلل نتوانسته است اصل خاستگاه این یا آن اثر شفاهی مردم بخارا را روشن سازد و اصولن آثار شفاهی مردم تاجیك دارای حدود معینی نبوده است. گردآورندگان این آثار آن ها را از محله های گوناگون تاجیكنشین آسیای میانه، مانند «حصار»، «بدخشان»، «كولاب»، «بالا آب رودخانهی زرافشان»، «راتیگن»، «وخیا» ، «درواز»، سمرقند و بخارا و فرغانه، گرد آوردهاند و تنوع لهجهها خود حكایت از همین تنوع جغرافیایی دارد.
ترانههای بخارا
در مجموعهی ادبیات عامهی مردم تاجیكستان، ترانههای بخارا، از نظر تنوع مضمونها و قالبها، جالب توجهاند. این ترانهها، ترانههای عروسی، لالاییها، ترانههای نوازش كودك، دوبیتیها، رباعیهای فولكلوریك، ترانههای بازی، چیستانها، ضربالمثلهای آهنگین و كوچه باغیها را، شامل میشوند.
از نظر جغرافیایی این ترانهها، متعلق به شهر و نواحی گوناگون بخارا هستند. محورهای مشترك با ترانههای ملی ایران، در ترانههای بخارا، با صراحت بیش تری رخ مینمایند. این همانندی، هم در مضمون و هم در شكل، جالب توجه است. از گونههای مشخص در این همانندیها میتوان به ترانهی نوازش دختر، لالاییها، برخی بازیها و چیستانها اشاره کرد.
۲ – ترانه های عامیانه ی افغانستان
هنگامی كه از مجموعهی آفرینشهای عامهی افغانستان سخن به میان میآوریم، ناگزیریم فولكلور تاجیكان افغان را نیز مد نظر قرار دهیم كه بخشی از این مجموعه به شمار میرود و دارای افسانهها، قصهها، چیستانها، روایت ها، سرودها، ضربالمثلها و فكاهی ها است. سرودها (تصنیفها) و ترانههای نشاطانگیز و بازی در این مجموعه، سهم برجستهای دارند. داداجان عابداوف در پیشگفتار كتاب “نمونههایی از فولكلور تاجیكان افغانستان” به این ویژگی اشاره كرده و میگوید: «در بین مردم افغانستان هیچ بزمی، هیچ جشنی و هیچ میلهای، بدون رقص، سرود و افسانهخوانی و فكاهی گویی برگزار نمیشود. فولكلور در نمایش نامهها و كنسرتهای رادیو و تلویزیون و پروگرامهای تاترهای ملی نیز زیاد مورد استفاده قرار میگیرد.» (٦)
وی پس از تاكید بر این نكته كه فولكلور افغانستان نیز بیانگر امیدها و آرمانها، خواستهها، اندیشهها و بازتاب تلاشها، كار و پیكار، تجربه های حیاتی و رسوم نسلهای گذشتهی این كشور است، یادآور میشود كه: «در فولكلور مردم افغانستان، مانند حماسههای كوراوغلی،آثاری نیز موجودند كه از لحاظ ارزش، كیفیت و اهمیت خود میتوانند در ردیف مهمترین آثار شفاهی جهان قرار گیرند.» (٧)
ترانههای افغانی، همان ویژگیهای فنی و مضمونی ترانههای ایرانی را دارند و در دستهبندی موضوعی، میتوان آنها را زیر برخی از همان عنوانهایی كه نام بردیم قرار داد. عشق و مقوله های آن و سپس موضوعهای اجتماعی ـ سیاسی، كار و معیشت، غم و شادی زندگی و نمودهای آن، مضمون های اصلی این ترانهها هستند، ترانههای شادی آو، ویژه ی جشن و سرور و عروسیها، گاه به صورت مناظره و پرسش و پاسخ است (مانند ترانهی «من نمیشكنم» كه یادآور ترانهی معروف «بشكن بشكنه»ی در ایران است) و گاه به صورت خطاب، بدون پاسخ دهنده، مانند ترانهی افغانی «الا بوته فروش»
قالبها و شکل های این ترانهها بر پایه ی اسنادی كه ما در اختیار داریم، دوبیتی، رباعی، میده دوبیتیها و تصنیفها هستند.
مردم افغانستان برای دوبیتی و رباعی اصطلاحات زیر را به كار میبرند: «چاربیتی»، «بیت»، «كوچه باغی»، «سنگ گردی»، «بیت سیغانی»، «فلكی»، «شمالی»، «بیت گردی» و غیره. بیش تر این اصطلاحات با مناطق گوناگون افغانستان ارتباط دارد. مثلن كوچهباغی مربوط به هرات، سنگگردی مربوط به پنجشیر، بیت سیغانی مربوط به سیغان، فلكی مربوط به چاه آب و شمالی، مربوط به پروان است. (۸)
میده دوبیتیها، سرودهایی هستند كه هنگام خرمنكوبی اجرا میشوند. (۹) میدهها ترانههایی با وزنهای كوتاه و به طور عمده، موزون و شادند. میدههای افغانستان و تاجیكستان، چهار مصراع یا چهار واحد دارند. پارهای از آنها وزنشان در هر چهار جزء یكسان است و در برخی متفاوت. نمونههایی از میده دوبیتیها از لحاظ وزن و موضوع، در ایران نیز وجود دارد. تفاوت ترانههای ایرانی با میده دوبیتیهای افغانی در این است كه ترانههای ایرانی، هم از لحاظ وزن و هم از نظر كمیت مصراعها، در تركیب عمودی یك ترانه، متنوعترند.
پینوشتها:
۱ـ فولكلور خلقهای افغانستان، به الفبای تاجیكی، ن. معصومی و م. خال اوف، دوشنبه ۱۹٦۵
۲ـ ژانرهای خرد فولكلور تاجیك، م. و. اسراری، دوشنبه ۱۹۸۳
۳ـ ادب عامیانهی درهی تخار، عبدالقیوم قویم، مجلهی ادب، شمارهی سوم، ۱۳۵۲
۴ـادب عامیانهی هزارگی دری، شاهعلیاكبر شهرستانی، مجلهی ادب، شمارهی سوم ۱۳۵۲.
۵ـ فولكلور دری زبانان افغانستان، نارمت اوف، نشرات دانش، دوشنبه ۱۹٧۴
٦ـ رباعیهای خلقی تاجیكی، رجب امان اوف، نشرات عرفان، دوشنبه ۱۹۷٦
٧ـ فولكلور بخارا، د. عابداوف، ج. ربیعاف، ب. شیر محمداف، نشرات عرفان، دوشنبه ۱۹۸٦
۸ـ نمونهها از فولكلور تاجیكان افغان، داداجان عابداف، نشرات عرفان، دوشنبه ۱۹۸۸
۹ـ نمونههای فولكلور دری، روشن رحمن، جلد ۲، دوبیتیها و رباعیات، شورای فرهنگی پوهانتون افغانستان، كابل ۱۳٦۲