۱۳۹۸/۰۱/۲۹
–
۸۳۸ بازدید
باسلام، تربیت علمی چیست و چکار کنم که یک فرد مورد اعتماد پیدا کنم تا در زمینه مطالعات دینی ، دروس دانشگاهی ، دروس حوزوی ، و موضوعات دیگری که در زمینه های دیگر برای انسان پیش می اید خیلی خوب من را تربیت علمی کند ؟
دوست گرامی. در مباحث مربوط به خودسازی و سلوک دو مرحله مطرح است سلوک نظری و سلوک عملی. تربیت علمی همان سلوک نظری و فکری است که قبل از سلوک عملی مطرح است که باعث رشد عقلانی انسان می شود و رشد عقل زمینه مدیریت نفس از افراط و تفریط و سلامت قلب را فراهم می آورد و می دانید که مسئولیت بزرگ انسان چیزی جز سلامت و تعالی قلب معنوی خود نیست. سلوک نظری عملا با سیر مطالعات و تحقیقات اسلامی پیش می رود و نیاز به استاد راهنما و مشاور دارد. برای این منظور توصیه ما این است که به مدیر کانال مرکز مشاوره آیه در تلگرام یا ایتا مراجعه کنید و راهنمایی بگیرید.
معیار اصلی رشد عقلانی انسان، شناخت حق و باطل است. کسی که این شناخت را دارد عالم محسوب می شود، اگر چه حتی کاسب یا کارمند و کارگر باشد و کسی که این شناخت را ندارد، بی سواد تلقی می گردد، اگر چه آیت الله یا پرفسور باشد.
لذا تحقیق کردن و شناخت حق و باطل که همان سلوک نظری است، اصلی ترین کاری است که سالک راه خدا باید انجام دهد. ارزش عمل و سلوک عملی سالک نیز ناشی از علم او به حقیقت است.
انسان با علم و عمل و عبودیت، به انسانیت و کمال می رسد و علم واقعی چیزی جز شناخت حقیقت و باطل نیست. از نگاه اسلام کسی عاقل، آگاه، اهل بصیرت و عالم واقعی محسوب می شود که حق و باطل را به خوبی درک می کند و کسی که چنین درکی ندارد جاهل به حساب می آید. عقلانیت دینی، حاصل شناخت حق و باطل است. البته حق و باطل در هر حوزه ای از علوم و عرصه های زندگی انسان نمودهای متفاوتی دارد.
در فلسفه بحث از هستی و نیستی می شود. چه چیزهایی هست و واقعیت دارد و چه چیزهایی دروغ است و واقعیت اصیلی ندارد. مثلا بحث می شود که وجود اصیل است و ماهیت اعتباری است.
این در حقیقت نوعی بحث کردن از حق و باطل است که در این علم به این صورت مطرح شده، یا مثلا در اخلاق موضوع فضیلت و رزیلت مطرح می شود بد چیست و خوب چیست. ارزش و ضد ارزش چگونه است. بنابراین اخلاق هم به گونه ای دیگر از حق و باطل بحث می کند.
در حوزه علم حقوق که موضوع حق و ناحق یا حق و ظلم بحث می شود، در واقع نوعی بحث از حق و باطل است. در حوزه فقه هم مباحثی مانند صحیح و فاسد یا حلال و حرام مطرح می شود که به نوعی ذیل همین بحث است و ما در تمامی این حوزه ها مشغول جستجوی حقیقت هستیم.
یا در عرفان مثلا بحث از وجود و ظهور می شود و می گویند وجود اصیل و حقیقت است و مخلوقات و مظاهر تنها جنبه ظهوری دارند و از حقیقت وجودی برخوردار نیستند. این درست است، اما نمی خواهند بگویند که مظاهر باطل اند. مظاهر و مخلوقات اگرچه وجودشان ربطی است و به نوعی اعتباری حساب می شوند، اما به این دلیل که ریشه در حقیقت وجود دارند، باطل قلمداد نمی شوند.
فقط باید دقت کنیم که نوعی اعتباری اینجا وجود دارد که نمی توانیم آنرا باطل ارزیابی کنیم، چون ریشه در حقیقت دارد و وابسته به حق است، مانند علوم و قوانین اعتباری که در حقوق و شریعت و یا قوانین موضوعه مجلس قانون گذاری مطرح می شود. این قوانین توسط انسان درست شده و اعتبار شده اند اما ریشه در اصول و قوانین تکوینی دارند و از حقیقت برخوردار می شوند.
موفق باشید.
معیار اصلی رشد عقلانی انسان، شناخت حق و باطل است. کسی که این شناخت را دارد عالم محسوب می شود، اگر چه حتی کاسب یا کارمند و کارگر باشد و کسی که این شناخت را ندارد، بی سواد تلقی می گردد، اگر چه آیت الله یا پرفسور باشد.
لذا تحقیق کردن و شناخت حق و باطل که همان سلوک نظری است، اصلی ترین کاری است که سالک راه خدا باید انجام دهد. ارزش عمل و سلوک عملی سالک نیز ناشی از علم او به حقیقت است.
انسان با علم و عمل و عبودیت، به انسانیت و کمال می رسد و علم واقعی چیزی جز شناخت حقیقت و باطل نیست. از نگاه اسلام کسی عاقل، آگاه، اهل بصیرت و عالم واقعی محسوب می شود که حق و باطل را به خوبی درک می کند و کسی که چنین درکی ندارد جاهل به حساب می آید. عقلانیت دینی، حاصل شناخت حق و باطل است. البته حق و باطل در هر حوزه ای از علوم و عرصه های زندگی انسان نمودهای متفاوتی دارد.
در فلسفه بحث از هستی و نیستی می شود. چه چیزهایی هست و واقعیت دارد و چه چیزهایی دروغ است و واقعیت اصیلی ندارد. مثلا بحث می شود که وجود اصیل است و ماهیت اعتباری است.
این در حقیقت نوعی بحث کردن از حق و باطل است که در این علم به این صورت مطرح شده، یا مثلا در اخلاق موضوع فضیلت و رزیلت مطرح می شود بد چیست و خوب چیست. ارزش و ضد ارزش چگونه است. بنابراین اخلاق هم به گونه ای دیگر از حق و باطل بحث می کند.
در حوزه علم حقوق که موضوع حق و ناحق یا حق و ظلم بحث می شود، در واقع نوعی بحث از حق و باطل است. در حوزه فقه هم مباحثی مانند صحیح و فاسد یا حلال و حرام مطرح می شود که به نوعی ذیل همین بحث است و ما در تمامی این حوزه ها مشغول جستجوی حقیقت هستیم.
یا در عرفان مثلا بحث از وجود و ظهور می شود و می گویند وجود اصیل و حقیقت است و مخلوقات و مظاهر تنها جنبه ظهوری دارند و از حقیقت وجودی برخوردار نیستند. این درست است، اما نمی خواهند بگویند که مظاهر باطل اند. مظاهر و مخلوقات اگرچه وجودشان ربطی است و به نوعی اعتباری حساب می شوند، اما به این دلیل که ریشه در حقیقت وجود دارند، باطل قلمداد نمی شوند.
فقط باید دقت کنیم که نوعی اعتباری اینجا وجود دارد که نمی توانیم آنرا باطل ارزیابی کنیم، چون ریشه در حقیقت دارد و وابسته به حق است، مانند علوم و قوانین اعتباری که در حقوق و شریعت و یا قوانین موضوعه مجلس قانون گذاری مطرح می شود. این قوانین توسط انسان درست شده و اعتبار شده اند اما ریشه در اصول و قوانین تکوینی دارند و از حقیقت برخوردار می شوند.
موفق باشید.