خانه » همه » مذهبی » تربیت فرزند، پرخاشگری کودک و نقش مادر

تربیت فرزند، پرخاشگری کودک و نقش مادر


تربیت فرزند، پرخاشگری کودک و نقش مادر

۱۳۹۳/۰۱/۱۷


۱۸۰ بازدید

با سلام کودکی ۲ ساله دارم شایان ذکر است که من از۱ ماهگی کودکم را پیش مادرم گذاشته و سرکار میروم و تا ساعت۲ پیش کودک نیستم. که به تازگی از شیر گرفته ام.

گریه فراوان وپرتاب اشیا کوبیدن پا به زمین و لجبازی از کارهای معمول شده.هیچ وقت نمیتواند به تنهایی و با خود بازی کند.به نظرم شخصیت کاملا وابسته ای دار. به عنوان مثال اگر من در آشپزخانه هستم او در حال به تنهایی نمیماند.البته این کار را از همان نوزادی انجام میداد.هیچ وقت با خودش تنها تو اتاق خودش نمیمونه.پدرش با دعوا کردن گاهی اوقات جلو کارهایش را میگیرد.ولی من واقعا گاهی اوقات کم میارم.
تورو خدا کمکم کنید و راهنمایی کنید. تا کودکی عقده ای به جامعه تحویل ندهم

خواهر بزرگوار، تأمل در اینکه چرا خدای متعال انسان را زوج آفریده، می تواند سر نخی برای یافتن راه حل مشکلتان به شما بدهد. زیرا اگر بنا بر همکاری دو نفر با یکدیگر و هر کدام بر اساس قابلیتها و توانایی هایشان نبود، دو گونه خلق شدن انسان عملی لغو و بیهوده بود و حال آنکه خدا از هر عمل بیهوده ای منزه است. قابلیتهایی که خدا در هر جنسیت ایجاد کرده، همگی فلسفه و حکمت خاص خود را دارند و به تناسب نقش و وظائفشان به آنها عطا شده، مسیر کمال و ترقی هر یک نیز به همان تناسب مهیا شده است. چرا که فلسفه خلقت زن با فلسفه خلقت مرد متمایز و متفاوت است و تکالیف عبادی زن به گونه ای است که اگر در منش زندگی مانند مرد عمل کند، از مسیر تکامل و مکمل بودن برای مرد خارج می شود. نوع رابطه ای که میان مادر و فرزند تشریعاً مقدر شده نیز متناسب با همان نقش تعیین شده برای او است. مثال بازی فوتبال مثالی رسا برای شفاف تر شدن منظور این حقیر است. چرا که در بازی فوتبال وظائف دروازه بان و خط حمله به طور شفاف و متمایز از هم تعریف شده؛ به نحوی که هر کدام از افراد تیم با تغییر جایشان، خلأ در موقعیت تیم ایجاد می کنند. در این میان اگر فشار تیم مقابل بر روی خط حمله تیم خودی زیاد شود و خط حمله با مشکل مواجه شود، باز هم دروازبان نباید به بهانه کمک به خط حمله دروازه را خالی نماید و باید در همان نقش خود باقی بماند. دروازه زندگی مشترک، سنگر خانه است و مسئولیت این سنگر و دروازه به زن سپرده شده است. چرا که هر سنگری نیاز به نیرویی مستقر دارد تا نیروهایی که قرار است به خط حمله اعزام شوند، در آنجا تقویت گردند. لذا این نکته جداً جای توجه دارد که خلأ چنین امر مهمی در سنگر خانه، موجب ناکارآمدی نیروها در خط حمله خواهد بود و نه شوهر آن قدرتی که جهت امور اقتصادی خانواده لازم دارد را به طور کامل کسب می کند و نه فرزندان از نظر روانی برای آینده خود مجهز خواهند شد. از توصیه هایی که در روایات درباره مقاطع سنی تربیت فرزند آمده، اینچنین استنباط می شود که فرزند در 7 سال اول نباید از آغوش مادر محروم گردد. آغوش مادر در دوران کودکی فرزند نسبت به دوران جوانی، مثل مایع زرد رنگی است که در چند روز اول تولد فرزند در شیر مادر دیده می شود که برای استحکام استخوان فرزند در دوران بزرگ سالی او است. در واقع آغوش گرم مادر است که تکیه گاه روانی در کودکی فرزند بوده، استحکام اسکلت بندی روحی فرزند در آینده او را تضمین می کند و آنچه شما امروزه از احساس پوچی در بسیاری از جوانان می بینید، ناشی از اضطراب دوران کودکی بر اثر فاصله گرفتن از آغوش عواطف مادرانشان در برخی ساعت روز در آن دوره است.آنچه لازم است در اینجا عرض کنم، این است که: وابستگی شدید کودک شما در این سن، کاملاً طبیعی است و اگر اینگونه وابسته نباشد، نشانه بیماری روانی است. بی قراری ها و پرخاشگریهای او نیز ناشی از عطش تکیه گاه خواهی است و نشانه آن است که به خاطر دوری چند ساعته اش از شما در طول روز، این نیاز او اغناء نشده است و لذا وقتی شما را در خانه می بیند، شدت عطشی که به آغوش شما دارد، او را در نقاط مختلف خانه به سوی شما می کشاند؛ همچون سرنگی که در صورت بسته بودن روزنه سر سوزنش اهرمش کشیده شده و در اثر خلأ درون سرنگ با رها شدن به انتهای سرنگ پرتاب می شود و این برای کودک شما کاملاً طبیعی است. او در در ابتدای عمر خود شرایطی که است که از نظر روحی در نقطه صفر جذب توشه جهت ثبات و آرامش خاطر است و این توشه را به طور قهری و فطری، در تکیه گاهی چون آغوش شما جستجو می کند. حال آنکه آغوش هیچ دایه ای در ساعات اداری روز، آن ثبات و خاطرجمعی روانی ذاتی و مطلوب را در او محقق نمی کند. لذا در حال حاضر باید عملاً به این خواسته او توجه کامل شود و از آغوش مادر محروم نشود و روان او تشنه تکیه گاه نماند تا در آینده عقده در دل او باقی نگذارد که این عقده در طول مدت کودکی با پرخاش و شیطنتهای افراطی و در دوران تحصیل با انزوا و افسردگی خود را نشان می دهد.پدر او هم باید متوجه این نکته باشد که روحیه کودک 2 ساله به قدری حساس است که اصلاً نباید بداند دعوا چیست و این نوع عکس العمل پدرش بازتاب بسیار خطرناکی در آینده او دارد. چاره حل مشکل این است که زبان فرزند فهمیده شود؛ نه اینکه به خاطر عکس العملهای کودکانه اش که تلاش در حد توان او برای تفهمیم خواسته اش به شما است، مورد عتاب و برخورد خشن قرار گیرد. فرزند خواسته هایش را با گریه و عکس العمل می گوید و این مادر است که باید مهارت فهمیدن زبان او را داشته باشد که البته این مهارت، در صورت انس شبانه روزی با فرزند و همنشینی بی وقفه با او به دست می آید. اشتغال مادر و یا هر نوع وقفه در ارتباط او با کودک نوپا، بیگانگی نسبی بین مادر و فرزند ایجاد کرده، عواطف مابینشان را رقیق می گرداند و در نتیجه مادری که فرزندش را پاره جگر خود می داند، ناباورانه می بیند که وقتی فرزندش پا به سن می گذارد، از او می گریزد و به عواطفش پاسخ مطلوب نمی دهد و اینچنین است که حضرت آیت الله جوادی آملی می فرماید:«فرزند در دوران کودکی نیاز به دانشگاه ندارد که او را به مهد کودک بسپاریم؛ بلکه نیاز به عواطف و آغوش مادر دارد. اگر پدر و مادری فرزند خود را در کودکی به مهد کودک بسپارند، روزی می آید آن فرزند، پدر ومادرش را به خانه سالمندان واگذار خواهد کرد!»[1] نکته بسیار مهم دیگر که نباید از آن غافل باشید، این است که تربیت فرزند امری بسیار پیچیده و فنی است که هرگز نباید با سطحی نگری با آن روبرو شد. مادران جامعه ما نباید داشتن تخصص در امر تربیت فرزند را در زندگی نادیده بگیرند. دانستن پیچیدگی ها و ریزه کاری های بسیار مهم امور تربیتی که هر نکته ریز و کوچک آن باب وسیعی در سرنوشت فرزندان را پشتیبانی می کند، وظیفه هر مادری است و نیز صبر و حوصله ای که یک مادر باید با استعانت از لطافت و از خودگذشتگی ذاتی که خدا در نهاد او قرار داده در خود محقق کند، نباید به وسیله اشتغال و اموری که مختص مردان است حیف شود که در این صورت حق فرزند پایمال خواهد شد. مادرانی که فکر می کنند می توانند هم خانه دار باشند و هم شاغل، اشتباهشان در این است که عمق اهمیت و بازدهی مطلوبی که از خانه داری یک مادر توقع می رود را نمی سنجند و فقط ظاهر امر را می بینند و توجهی به ریز مسئولیت خطیر خود برای تربیت نسل مهدوی ندارند. ظرفیت آدمی فقط جنبه فیزیکی ندارد؛ بلکه بُعد روانی نیز دارد و کم اوردن شما نیز در این زمینه، ناشی از کار و اشتغال است که موجب عدم درک خواسته های روانی فرزنتان از سوی شما شده و حوصله شما که هدیه الهی برای امر مقدس تربیت فرزند است را وقف اموری دیگر کرده است. این در حالی است که ظرف مناسب رشد صبر و حوصله شما، همان بی قراری ها و رفتارهای خاص کودک شما است که موجب تعالی و تکامل توحیدی شما خواهد بود و شما را به تناسب جنسیت و جایگاهتان در خلقت، مقرب درگاه خدا خواهد ساخت. چرا که خدا به تناسب قابلیتهای مخلوقاتش و چگونگی آفرینش آنها، دستور العمل جهت عبودیت صادر می کند. خواهر گرامی شما فرزند خود را از حق طبیعی اش محروم کرده اید. او الان نیاز به شما دارد و شما به دلیل ایتکه شاغل هستید، از این حق او را محروم کرده اید. اکنون که اونیاز به شما دارد باید نیازهای او را به رسمیت شمارید و تلاش کنید که در زمان هایی که در خانه هستید با اوارتباط خوب وسازنده ای را بر قرار کنید. باید به این نکته توجه کنید مهم ترین فرد در زمان هایی که شما در خانه هستید، کودکتان است ومهم ترین کار بازی کردن با او وبر طرف کردن نیازهای عاطفی کودکتان است.باید برای بر طرف کردن نیازهای کودکتان وقت وانرژی صرف کنید. در ادامه به نکاتی اشاره می شود که بتوانید بر مشکل کودکتان غلبه کنید، با دقت موارد زیر را زمانی که در خانواده هستید انجام دهید:
  1. .مهم ترین کار در بر طرف کردن مشکلات رفتاری کودکان، بر قرار کردن ارتباط عاطفی با کودک می باشد. ممکن است بگوئید هر مادری فرزند خود را دوست دارد و به او عشق می ورزد، بله این مطلب درست است اما منظور من رعایت کردن نکات ریزی است که ممکن است از دید شما مخفی بماند. برای اینکه بهتر به اهمیت این ارتباط پی ببرید، مثالی برای شما ذکر می کنم، تصور کنید نخی را به یک ماشین اسباب بازی بسته اید و با این نخ قصد دارید این ماشین را جا به جا کنید، تا زمانی که اتصال نخ به ماشین بر قرار است، شما به راحتی ماشین را جا به جا می کنید، ناگهان نخ پاره می شود؛ هر چه انرژی وارد می کنید فایده ای ندارد، چرا که اتصال شما با ماشین قطع شده است. دقیقا ایجاد ارتباط عاطفی با کودک نقش این نخ را بازی می کند، نقش پلی بین شما و کودکتان را دارد. تا زمانی این پل بین شما و کودک ایجاد نشده است، تلاش های تربیتی شما فایده ای ندارد و به هیچ نتیجه ای نمی رسد. پس در اولین گام باید تلاش کنید که این پل بین شما و کودکتان بر قرار شود. به این روش:
-با کیفیت ترین زمانی را که در آن حوصله ارتباط و بازی با کودک خود را دارید انتخاب کنید.
-با کودک خود گفت و گو کنید و همراه او بازی مورد علاقه او را انتخاب کنید.
-در طول روز در طول زمانی که در بند یک انتخاب کرده اید با کودک خود بازی کنید.(حداقل یک ساعت)
(شاید این مطالب به نظر شما ساده بیاید اما در مشکلات کودکان این تکنیک کارایی زیادی دارد) 
2.باید شناخت دقیقی از ویژگی های روانی کودکتان پیدا کنید. به عنوان مثال در این سن نباید انتظار داشته باشید در اتاقی تنها باشد، کودک در این سن انتظار دارد مادر جلوچشمان او باشد.
3. برای اینکه بتوانید وظائف مادری خود را انجام دهید باید انرژی داشته باشید و برای اینکه انرژی داشته باشید لازم است وقتی را برای تفریح، انجام ورزش، سرگرمی و….قرار دهید. در واقع برای خودتان وقت خاص تعیین کنید ودر این وقت به فعالیت های مورد نظر خود مشغول شوید.
4. سعی کنید کارهای خانه را زمانی که کودکان شما خواب هستند انجام دهید و انرژی خود را در زمانی که او بیدار است، به نگهداری او صرف کنید.
5. برای مادر بودن خود ارزش قائل شوید و بدانید تربیت فرزند کار مهمی است که نصیب شما شده است پس تلاش کنید با تمام جدیت این مسئولیت را به خوبی انجام دهید.
6. به یاد داشته باشید، دوران کودکی در تربیت و شکل گیری شخصیت کودک خیلی مهم است. اگر در این دوران وقت و انرژی برای کودکان خود صرف نکنید در آینده با مشکلات رفتاری کودکان خود روبرو می شوید. پس بهتر است در همین دوران مهم وقت خود ر اصرف آنان کنید تا در آینده دچار پشیمانی نشوید.
خواهر گرامی با دقت موارد بالا را انجام دهید وپس از گذشت 21روز تغییرات رفتاری کودک خود را طی مکاتبه ای به بنده گزارش دهید تا پاسخ مناسب برای شما ارسال شود.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد