تربیت مهدوی، خردورز و اصولگرا
۱۳۹۴/۰۷/۱۸
–
۷۵ بازدید
تربیت مهدوی، خردورز و اصولگرا
تعلیم و تربیت در عصر ظهور
نویسنده: رحیم کارگر
تنظیم و ویرایش: سایت حرف آخر
تعلیم و تربیت در عصر ظهور
نویسنده: رحیم کارگر
تنظیم و ویرایش: سایت حرف آخر
زیربنای تربیت و پرورش مهدوی، بالابردن توان فکری و اندیشهای انسان و بالندگی و شکوفایی خردورزی و عقلگرایی او و ریشهکنی جهل و نادانی و کمخردی است. براساس روایت زیبایی، جریان زندگی انسان عبارت است از: پیکار بین جنود عقل و جنود جهل. همه فضایل و خوبیها، سربازان عقل و تمامی رذایل و ناراستیها لشکریان جهل هستند. این پیکار ادامه دارد تا اینکه در عصر ظهور، جنود عقل بر جنود جهل، غلبه کرده و دانایی و خردورزی انسان او را به قله کمال، اخلاق و معنویت رهنمون میسازد. علامه کشفی در این زمینه مینویسد:
«رسل و انبیاء و ائمهی هدی (ع) در هرکجا هرچه فرمودهاند، بیان و توضیح حکم و نور عقل بوده است؛ از برای کسانی که به سبب ضعف عقل، به خودی خود مهتدی شدند و نمیفهمیدند». (1)
به نظر وی عقل همان قوّه درّاکهای است که حُسن و قبح اشیاء و امور را درک میکند و نیازی هم به نقل ندارد. در واقع هرآنچه را که رسولان الهی ابلاغ کردهاند، چیز جز اظهار و تبیین حکم عقل نبوده است. با این تفاوت که شرایع آسمانی در دو حوزه؛ یعنی، عمومی کردن احکام عقل و نیز بیان مصادیق و جزئیات احکام کلّی عقل، آدمی را یاری دادهاند؛ چنانکه درباره اخلاق و تربیت مینویسد:
«علم تهذیب اخلاق و صناعت اکتساب فضایل و معالجه نمودن امراض نفسانیه و طبابت روحانیت، مثل سایر علوم دیگر، محتاج به اعلان نمودن شارع و موقوف به بیان فرمودن او نیست؛ بلکه به قوّه عاقله و به مدد تفکّر، تحصیل این فن را میتوان نمود؛ هرچند که شروع با اشاره به کلیات و جزئیات آن، انسان را یاری میرساند». (2)
او باتوجه به این نگاه است که فرجام تاریخ را براساس گشت و بازگشت عقل و مواجهه آن با جهل تبیین میکند. درواقع او جهان را آمیختهای از عقل و جهل میداند و در تلاش است تا جامعه، تاریخ و انواع دولت را براساس آن دو تبیین کند. مفروض کشفی این است که بیان وجهه ظاهری عقل در لباس شریعت (در عصر نبوّت حضرت محمد (ص))، به سرحدّ کمال رسیده و حجت خدا بر آدمیان، در دوره آخرین رسولش، تمام شده است. در این مقطع اول، رویه ظاهری عقل در لباس شریعت هویدا شده است. در دومین مقطع -که رویه باطنی عقل عیان میگردد و به عصر ولایت شهرت مییابد- آخرین ولی خداوند، حضرت مهدی (عج) ظهور میکند و تشکیل دولت حقّه ثانیه میدهد. بدین جهت میگوید:
«زمان ظهور دولت آن جناب -که زمان ظاهر شدن دولت ثانیه حق است- زمان ظهور و غلبه عقل است از روی باطنی آن که مقام ولایت است و به منزله روح است از برای روح ظاهری آن که مقام نبوّت است». (3)
در توضیح آن میتوان گفت که عقل از زمان توجهّش به عالم تکوّن بنیآدم، به علت محصور شدنش در حصار ظاهر و نیز درآمیختگیاش با جهان، نتوانسته بود جوهر و ماهیت خویش را عیان سازد؛ از این دوران به بعد، فرصت مییابد تا با فرمان دوم پروردگار، به سوی حق برگردد و باطنش را بر همه آشکار سازد. با وقوع چنین پیشامدی است که تمایز ماهوی میان عقل و جهل بوجود میآید و تقابل عینی عقل و شرع به اوج میرسد. دیگر خلطهای میان اهل عقل و اهل جهل نیست و صف هریک از آنها معین است. پیکاری که میان این دو صف رخ میدهد با پیروزی عاقلان خاتمه مییابد و عملاً وعده الهی درمورد پیروزی آنها به عنوان وارثان زمین تحقّق پیدا میکند. (4)
براین اساس تربیت و شکوفایی عقلانی انسانها، اهمیت بسزایی در رشد و رهنمونی آنان به راه راست و زندگی سالم دارد که الگوی کامل آن را میتوان در عصر ظهور مشاهده کرد و تربیت مهدوی واجد این ویژگی اساسی و بنیادین است.
تربیت عقلی، چند رویکرد و جنبه مهم و همسو دارد:
الف. پرورش قدرت فکر و خردورزی انسانها؛
ب. عقلانی کردن رفتارها، باورها و گفتارها؛
ج. توضیح عقلانی و اندیشورزانه از محاسن و زیباییهای دین و اخلاق؛
د. زدودن ریشههای جهل و اوهام و ظلمت فکری، از درون انسانها و جامعه بشری؛
هـ. تلاش درجهت فهمپذیر کردن آموزههای حیاتی و روحیه بخش اسلام؛
و. رفع موانع خردورزی و اندیشمندی انسان و فراهم ساختن زمینههای تفکر و تدبر واقعی در همه چیز (آیات آفاقی و انفسی)؛
ز. تکیه بر اصول و بنیادهای عقلانی و پایبندی به معیارها و ملاکهای خاص و… .
این رویکرد چندجانبه و فراگیر درباره رشد عقلی انسان، باید مبتنی بر یک سری اصول ثابت و فطری باشد؛ وگرنه انسان چنان در مسیر انحراف و کژی قرار میگیرد که امکان اصلاح و کمالگرایی او از بین میرود و در واقع خرد وی، تبدیل به وسیلهای اهریمنی جهت فریب، غرور و خودکامگیاش میشود!!
پس رشد فکری انسان، باید یک تربیت اصولی، درست و واقعی باشد؛ نه تربیت کاذب و غیرحقیقی. درست است که تکیه این نوع نگاه به انسان، بر فکر و عقل است؛ اما اینها را عموماً ابزاری درجهت تحقّق آمال بی حد و حصر افراد زیاده خواه و طغیانگر قرار میدهد و به اسم خرد، به چه ناراستیها و جنایتهایی که دست نمییازد؟! فاجعه بارتر از این آنکه نیروی عقل و اندیشه انسانها، گاهی زیر یوغ نفس اهریمنی و مورد هجوم نیروی غریزی و شهوانی قرار میگیرد و مجال حرکت و پویایی از او سلب میشود!! اینجاست که باید به دنبال راهکاری جامع و کامل بود و تربیت عقلانی را به صورت اصولی و حقیقی، در دستور کار نهادهای تربیتی و آموزشی قرار داد.
خلاصه آنکه تربیت عقلانی، یعنی رشد و پرورش نیروی عقل و اندیشه انسان و خردمندانه و عقلانی کردن رفتارها و پندارهای او. حضرت آیت الله العظمی خامنهای در اینباره میفرمایند:
«مسأله مهمتری که در مدارس به ویژه در دانشگاهها باید بسیار توجّه داشت، مسأله ذهنیت، اعتقادات و روحیه اسلامی و انقلابی آنان است». (5) و «اسلام، دین توحید است و توحید؛ یعنی، رهایی انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هرچیز و هرکس به جز خدا؛ یعنی گسستن بندهای سلطه نظامهای بشری؛ یعنی شکستن طلسم ترس از قدرتهای شیطانی و مادی؛ یعنی تکیه بر اقتدارات بینهایتی که خداوند در نهاد انسان قرار داده و از او به کارگیری آنها را همچون فریضهای تخلّف ناپذیر، طلب کرده است؛ یعنی دل بستن به رحمت خدا و نهراسیدن از احتمال شکست؛ یعنی استقبال از زحمات و خطراتی که در راه تحقّق وعده الهی آدمی را تهدید میکند؛ یعنی مشکلات راه را به حساب خدا گذاشتن و خود را به پیروزی حتمی و نهایی امیدوار داشتن؛ یعنی در مبارزه، به هدف عالی -که نجات جامعه از هرگونه ستم، تبعیض، جهل و شرک است- چشم دوختن و عوض ناکامیهای شخصی و میان راهی را نزد خدا جستن، و خلاصه یعنی خود را مرتبط و متصل به اقیانوس لایزال قدرت و حکمت الهی دیدن و به سمت هدف اعلاء با امید و بی تشویش شتافتن». (6)
اصول تربیت بایسته
با توجه به این بیان، تربیت بایسته و شایسته، براساس یک سری اصول و بنیادهایی صورت میگیرد که به وسیله آنها میتوان رفتار مطلوب پرورشی را به انجام رساند. اصول تربیت در اسلام عبارت از مبانی و بنیادهای مورد نظر اسلام برای تربیت انسان است که باید زیر بنای همه فعالیتهای تربیتی قرار گیرد و درجهت رشد فکری و عقلی او به آنها توجّه شود:
1. اصل ارجمندی و شرافت انسان
انسان از نظر اسلام، موجودی شریف و با ارزش است و جانشین خداوند در روی زمین است و خداوند میفرماید: «إنّی جاعلٌ فی الأرض خلیفة». (7) آنگاه به ملائکه امر میکند تا بر او سجده کنند و مطیع او باشند. انسان به صورت متوازن و متعادل خلق شده و سپس روح خدایی در او دمیده شده است. (8)
لازمه توجه به اصل کرامت و شرافت انسان در تربیت اسلامی، این است که انسان بدون توجه به رنگ و جنس و وضع اجتماعی و خانوادگی و بدون توجه به نقایص جسمی و روحی، با ارزش و محترم است.
2. اصل مساوات و برابری انسانها
تساوی انسانها در اسلام به صورت یک واقعیت پذیرفته شده است. اسلام بر اساس جهان بینی الهی و توحیدی میگوید که انسانها همه با یکدیگر برابرند و این یک واقعیت طبیعی و سنّت خداوندی است؛ چراکه همه از یک نفس آفریده شدهاند. (9)
در اسلام افراد باهم برابرند و تنها امتیاز آنان در ایمان، تقوا، علم و مجاهدت در راه خدا است. اصل مساوات در تربیت، نه تنها فرصتهای برابر را بوجود میآورد؛ بلکه هرنوع تبعیض و اندیشه طبقاتی را از بین میبرد. وقتی ایمان، تقوا، علم و… معیار و ملاک ارزش و فضیلت باشد، هر فردی برای کسب این خصلتها تلاش میکند و جامعه ای مؤمن و متّقی و آگاه و کوشا بوجود میآید.
3. اصل اراده و دانایی انسان
ازنظر اسلام، انسان موجودی مختار و خودآگاه است. قرآن انسان را امانتدار خدا میداند. (10) وقتی انسان از قید عبودیت و بندگی دیگران آزاد شد و دانست که او فاعل مختار است، در انتخاب امور دقت کافی به خرج میدهد و با رعایت موازین عقلی و شرع اقدام به عمل میکند. لذا پذیرفتن اختیار آزادی و آگاهی انسان به عنوان زیربنای تربیتی انگیزه ای برای پرورش و تربیت افرادی با اراده، آزد و آگاه میشود.
4. اصل چند بعدی بودن انسان
اسلام به بعد مادی و بعد معنوی انسان توجه دارد. بعضی از آیات قرآن، اشاره به خلقت انسان و بعد جسمی و معنوی او کرده (11) و به مراحل رشد انسان توجه خاصی مبذول میدارد. ابتدا انسان ضعیف و ناتوان به دنیا میآید و سپس قدرت و توانایی مییابد و آنگاه به پیری و کهولت میرسد. (12) در هر دوره باید به تناسب همان با انسان رفتار کرد و اسلام نیز برای تربیت در هر دوره، دستورات خاصی ارائه کرده است.
توجه به این اصل که شخصیت انسان دارای ابعاد مختلفی هسته و اینکه رشد وی دارای مراحلی است، باعث میشود اولاً در تربیت به همه ابعاد وجود انسان توجه شود و ثانیاً تربیت متناسب با مراحل رشد افراد در هر دوره باشد.
5. اصل جهت داری زندگی
ازنظر اسلام جهان بیهوده خلق نشده است و آفرینش انسان هم عبث و بیهوده نیست. (13) براین اساس برنامههای تربیتی باید با هدف حیات طیبه هماهنگ باشد و با تعلیم مهارتها و فنون مختلف، انسان به هدف اعلای زندگی (کمال حقیقی) برسد.
6. اصل توانایی و ظرفیت انسانها
از نظر اسلام انسانها دارای استعدادهای متفاوتی هستند و آنچه که خداوند به افراد عطا کرده و باعث برتری برخی بر بعضی دیگر شده، همان استعدادهای خداوندی و تواناییهای فطری است. باتوجه به این استعدادها است که آنان مختلف و متفاوت هستند. آنچه که اهمیت دارد استفاده از ظرفیت و توانایی فطری و خدادادی است که در اسلام تعبیر به شکر میشود. اگر افراد شاکر باشند، استعدادها رشد میکنند. (14)
آموختن و یادگیری درصورتی حاصل میشود که استعداد و توانایی آن، در فرد باشد و دانش و مهارت به فراخور استعداد افراد عرضه شود. همچنین تربیت هم به عنوان یک وظیفه فردی و اجتماعی، متناسب با استعداد و توانایی افراد باشد.
برنامههای تربیتی درصورتی قابل اجراء و مسئولیت آور است که متناسب با استعدادهای افراد تدوین شود، تا هم افراد استفاده بیشتری ببرند و هم بازدهی بیشتری برای جامعه داشته باشد.
7. اصل همّت مضاعف و عمل صالح
تلاش و کوشش و عمل برای رسیدن و هدف لازم است. قرآن رسیدن به هدف را در نتیجه تلاش پیگیری انسان میداند. (15) به تعبیر دیگر، سخت کوشی و رنج و تلاش است که انسان را به هدف و مقصد میرساند. عمل بهتر و تلاش بیشتر، نشانه بهره وری بیشتر از زندگی قلمداد شده است. (16)
عمل در اسلام به عنوان یک اصل برای کمال انسان باید موردنظر همه مربیان و برنامه ریزان تربیتی باشد. اصولاً همراه آمدن عمل صالح با ایمان در آیات قرآنی (الَّذین آمنوا و عملوا الصّالحات)، بیانگر این است که اعتقاد و ایمان در صورتی نتیجه بخش است که به صورت عمل صالح بروز کند. و تربیت اسلامی در صورتی محقّق میشود که فرد و جمع به دستورات آن عمل کنند و موازین اسلامی بر تمام روابط فردی و اجتماعی آنان حاکم باشد.
8. اصل جهلزدایی
اسلام با جهل و مظاهر آن، به شدّت مبارزه میکند و بنای کار خود را بر علم و یقین میگذارد. جاهل بر اثر نادانی به خطا میرود. اسلام با خرافات و آنچه که زاییده جهل و نادانی است مبارزه میکند.
باتوجه به این اصل، باید بسیج عمومی برای مبارزه با جهل و نادانی صورت پذیرد و علم و دانایی به صورت یک وظیفه همگانی و اجباری تلقّی گردد، وقتی امت اسلامی براین اصل تکیه کنند، دیگر کورکورانه عمل نخواهند کرد و مبنای تربیت آنها علم و آگاهی خواهد بود.
پینوشتها:
1- تحفة الملوک، ج1، ص4 / 2- همان، ص121 / 3- همان، ج1، ص78 / 4- عبدالوهاب فراتی، اندیشه سیاسی سیدجعفر کشفی (قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1378)، ص111 / 5- تعلیم و تربیت از دیدگاه مقام معظم رهبری، ج1، ص111 / 6- همان، ص112 / 7- بقره:30 / 8- سجده:9 و غافر:64 و اسری:70 / 9- نساء:1 / 10- احزاب:72 / 11- سجده:7-9 / 12- روم:54 / 13- مؤمنون:195 / 14- ابراهیم:7 / 15- انشقاق:6 / 16- ملک:2
منبع: تعلیم و تربیت در عصر ظهور، قم: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) چاپ دوم 1389