۱۳۹۳/۰۹/۰۶
–
۱۵۵۳ بازدید
چگونه خود را برای قیامت اماده کنیم که از ان ترسی نداشته باشیم؟
از قیامت بایستی ترسید ، چطور ترسی نداشته باشیم وحال آنکه در قرآن به ترس از قیامت واعمالمان ما راهنمایی می کند، به بحثی که درمورد ترس آمده است توجه نمایید:
– اولین مطلبی که در بحث ترس باید مورد توجه قرار گیرد، این است که نگرانی و ترس، همه جا و در هر صورت ناپسندیده و مذموم نیست، بلکه برعکس، ترس های به جا و عاقلانه که ناشی از احساس خطر واقعی و حاکی از فکر دوراندیشی آدمی است، پسندیده و ممدوح است.
ترس های به جا در جنبه روان بشر، مانند دردهای عضوی در ناحیه جسم است. همان طور که احساس درد از عارضه بیماری خبر می دهد و آدمی را به درمان عضو دردناک وامی دارد، ترس های به جا نیز به منزله اعلام خطر است و صاحبش را به فکر چاره جویی و پیش گیری می اندازد.
قالَ عَلِی علیه السلام : «کمْ مِنْ خائِفٍ وَفَدَ بِخَوْفِهِ عَلی قَرارَةِ الاْءَمْنِ»؛( غرر الحکم، ص 552.) علی علیه السلام فرموده است: «چه بسا فرد خائفی که خوفش او را در سرمنزل آرامش و ایمنی مستقر می سازد».
ترس دانشجو از رد شدن در امتحانات، ممکن است باعث پیشرفت و موقعیت وی گردد و به جبران گذشته، تنبلی و مسامحه کاری را ترک گوید و با سعی و کوشش در مطالعه کتاب های درسی و تمرین های لازم، خویشتن را برای امتحان آماده کند و سرانجام کامروا و پیروز گردد.
ترس های مفید
– خداوند متعال در قرآن کریم مى فرماید:و لنبلونّکم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثّمرات و بشّر الصّابرین «حتما شما را با اندکى از ترس، گرسنگى و آفت در مالها و جانها و میوه ها مى آزماییم، و مردان صبور و با استقامت را مژده بده»
یعنى بلاها و گرفتاریها براى کسانى که مقاومت مى کنند و ایستادگى نشان مى دهند، سودمند است و اثرات نیکى در آنان به وجود مى آورد، لذا در چنین وضعى باید به آنان مژده داد.
خدا براى تربیت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشریعى و تکوینى دارد و در هر برنامه، شدائد و سختیها را گنجانیده است. در برنامه تشریعى، عبادات را فرض کرده و در برنامه تکوینى، مصائب را در سر راه بشر قرار داده است. روزه، حج، جهاد، انفاق، نماز، شدائدى است که با تکلیف ایجاد گردیده و صبر و استقامت در انجام آنها موجب تکمیل نفوس و پرورش استعدادهاى عالى انسانى است. گرسنگى، ترس، تلفات مالى و جانى، شدائدى است که در تکوین پدید آورده شده است و بطور قهرى انسان را در بر مى گیرد.
– ترس بیمار از خطر تشدید مرض یا مزمن شدن بیماری، عامل محرک وی در به کار بستن دستور پزشکی است. ترس است که بیمار را به فکر چاره جویی می اندازد و او را به استعمال داروهای مفید و مراعات پرهیزهای لازم وامی دارد و بدین وسیله موجبات بهبود و سلامتش را فراهم می آورد.
– ترس مردان باایمان از عذاب الهی، پایه اصلی اطاعت آنان از اوامر و نواهی خداوند است. مردان باایمان از ترس کیفرهای عادلانه پروردگار توانا، دامن خود را به پلیدی های گناه آلوده نمی کنند و از راه وظیفه شناسی و اطاعت اوامر الهی موجبات کامیابی و سعادت ابدی خویش را مهیا می سازند.
«اَلَّذینَ یوفُونَ بِعَهْدِ اللّه وَ لاینْقُضُونَ الْمیثاقَ * وَ الَّذینَ یصِلُونَ ما أَمَرَ اللّه بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»؛( رعد/ 20و 21)
«آنان که به عهد خدا وفادارند و پیمان الهی را نمی شکنند و آنچه که امر به پیوند آن فرموده است اطاعت می کنند، از خدا می ترسند و از سختی عذاب و حساب الهی بیم دارند».قالَ عَلِی علیه السلام : «اَلْخَوْفُ سِجْنُ النَّفْسِ وَ رادِعُها عَنِ الْمَعاصی»؛( غرر الحکم، ص 87)
– علی علیه السلام فرموده است: «ترس از مجازات برای نفس سرکش آدمی، به منزله زندان است و او را از ارتکاب معاصی بازمی دارد».
خلاصه، ترس های عاقلانه ای که نشانه خطر است و آدمی را از پیش آمدهای ناگوار بر حذر می دارد، مفید و لازم است. کسانی که از خطر نمی ترسند و به موقع چاره جویی نمی کنند، غفلتا در برابر آن قرار می گیرند و بر فرصت از دست رفته خویش افسوس می خورند.قالَ عَلِی علیه السلام : «مَنْ قَلَّتْ مَخافَتُهُ کثُرَتْ آفَتُهُ»؛( غرر الحکم، ص 651)
علی علیه السلام فرموده: «کسی که کمتر می ترسد و از خطر پرهیز ندارد، در زندگی با آفت های بیشتری مواجه خواهد شد».
ترس های مضر
– ترس مذموم و زیان آور، آن ترسی است که سر راه سعادت انسان و مانع از پیشرفت و تکامل است. ترسی است که از جهل و نادانی و از ضعف و زبوبی سرچشمه می گیرد و اراده آدمی را متزلزل می کند. ترس مذموم علاوه بر آن که محرک عمل مفیدی نیست، مضر و مزاحم است، پیوسته جسم و جان صاحبش را می کاهد و او را به راه سقوط و تباهی سوق می دهد.
– ترس های نابجا و مضر در همه ادوار، بین ملل و اقوام مختلف وجود داشته و دارد و نتایج شوم آن کم و بیش دامن گیر مردم بوده و هست. آیین مقدس اسلام در ضمن برنامه های تربیتی خود، پیروان خویش را از اسارت چنین ترس هایی آزاد نموده و از عوارض زیان بخش آنها بر حذر داشته است و برای نمونه در اینجا به پاره ای از موارد اشاره می شود.
– یکی از ترس های زیان بخش که از قرن های گذشته تا کنون در نهاد انسان ها وجود داشته و از نسل های پیشین به نسل های بعد منتقل شده است، ترس از فال بد است. این ترس در زندگی بشر تیرگی ها و بدبختی های بزرگی به بار آورده و عوارض نامطلوبی از خود به جای گذارده است.
ترس از فال بد
– چه بسیار مردمی که عدد سیزده، خواندن کلاغ، صدای جغد و چیزهایی نظایر اینها را شوم دانسته و به آنها فال بد می زنند. کسی که در معرض یکی از آن شومی ها قرار می گرفت، دچار نگرانی و تشویش خاطر می شد. می ترسید از این که مبادا با خطر ناشناخته ای مواجه گردد و به اساس خوشبختی و سعادتش لطمه وارد شود.
– اسلام با این عقیده غلط که مایه ناراحتی فکر و ناشی از جهل و نادانی بود، جدا مبارزه کرد و پیشوایان مذهبی در ضمن روایات متعددی، آن را یک عقیده خرافی و منافی به اساس توحید معرفی نموده اند.
قالَ عَلِی علیه السلام : «اَلطِّیرَةُ لَیسَتْ بِحَقٍّ»؛( نهج البلاغه، کلمه 392)علی علیه السلام فرموده است: «فال بد یک امر حقیقی و واقعی نیست».
قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله : «اَلطِّیرَةُ شِرْک»؛( حیوة الحیوان دمیری، ج 2، ص 66)رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده: «اعتقاد به تأثیر فال بد، شرک به خداوند است».
فال بد در قوانین نظام آفرینش منشأ اثری مفید نیست و نمی تواند مسیر علل و معالیل جهان را بگرداند و مستقلاً حادثه نامطلوبی به وجود آورد. کسانی که بدان معتقد نیستند، آسوده خاطرند و کمترین تأثر فکری از فال بد ندارند. ولی کسانی که بدان معتقدند اگر در معرض فال بد قرارگیرند، دچار اختلال فکر و نگرانی می شوند. البته پریشان فکری و ناراحتی روح، خود یک امر واقعی روانی است و می تواند گفتار و رفتار صاحبش را از مسیر صحیح خارج کند و نتایج شومی به بار بیاورد. بدیهی است آن نتایج شوم، اثر مستقیم فال بد نیست، بلکه معلول اختلالات روانی است که از عقیده به فال بد سرچشمه گرفته است.
– قالَ الصّادِقُ علیه السلام : «اَلطِّیرَةُ عَلی ما تَجْعَلُها إِنْ هَوَّنْتَها تَهَوَّنَتْ وَ إِنْ شَدَّدْتَها تَشَدَّدَتْ وَ إِنْ لَمْ تَجْعَلْها شَیئا لَمْ تَکنْ شَیئا»؛( روضه کافی، ص 197)
امام صادق علیه السلام فرمود: «تأثیریابی فال بد در روان تو تابع وضعی است که آن را در نهاد خود قرار می دهی. اگر سست و ناچیزش بدانی سست و ناچیز خواهد بود، اگر آن را یک امر قوی و مهم پنداری، اثرش در تو نیز مهم و شدید خواهد بود و اگر اصلاً به فال بد، ترتیب اثر ندهی و آن را هیچ و غیرواقعی بدانی، هیچ و بی اثر خواهد بود».
– از جمله ترس های مذمومی که در گذشته فکر بسیاری از مردم را ناراحت داشته و مفاسد زیادی به بار آورده، ترس از شومی زن، مرکب و خانه بوده است. کسانی که به این عقاید خرافی معتقد بودند، پیش آمدهای بد و حوادث ناگوار زندگی خود را که هر یک معلول علت مخصوصی بوده، به شومی یکی از آنها مستند می کردند و به وجودشان فال بد می زدند و از ترس این که مبادا با حوادث تلخ تازه ای مواجه گردند، در باره آنها تصمیم های غیرعاقلانه و احیانا ظالمانه می گرفتند و هنوز هم کسانی اسیر این طرز تفکر ناصحیح هستند.چه بسیار خانواده هایی که به گمان شومی و بدقدمی زن، متلاشی شده و کودکان بی گناهشان به بدبختی و سیه روزی افتاده اند. چه بسیار خانه هایی که به تصور شومی و نامیمونی ویران گشته و به صورت خرابه های متروکی در آمده است.
در آخرت حسّی وجود دارد. آنها که وضع اعتقادات و اخلاقیّات و اعمالشان خوب است، گویی کلّ مسیر از مرگ تا بهشت را در ثانیه یا یک دقیقه یا یک ساعت یا یک نصف روز گذرانده اند. در حالی که برای کفّار، هربرهه به اندازه ی پنجاه هزار سال جلوه می کند. در روایات هست که عالم آخرت را پنجاه موقف( ایستگاه) است که هر موقفی هزار سال طول می کشد. امّا نه برای بندگان خوب خدا؛ بلکه برای آنها که عمر خود را به هرزگی و دنیازدگی گذرانده اند. چرا که آخرت، باطن دنیاست. لذا آنکه در اینجا دل به دنیا نبسته آنجا نیز بی آنکه در مواقف معطّل شود، سریع از آنها گذر خواهد نمود؛ تا آنجا که طبق برخی از روایات، بعضی از اهل بهشت وقتی وارد بهشت می شوند، ملائک از آنها می پرسند: مواقف را چگونه گذراندی و چگونه از جهنّم گذر کردی؟ او جواب می دهد که من چیزی ندیدم؛ یعنی چنان با سرعت از مواقف و جهنّم عبور نموده که متوجّه چیزی نشده است. اینها کسانی هستند که بی حساب وارد بهشت می شوند. برخی دیگر نیز هستند که حساب دارند؛ لکن حسابی سبک و سریع. چرا که حساب هر کسی باز خوانی مقدار دلبستگی اوست به دنیا. آنکه بند بند وجودش را به دنیا بسته به همان مقدار نیز باید حساب پس بدهد؛ امّا آنکه هیچ دلبستگی به دنیا ندارد، روشن است که چیزی برای پس دادن ندارد. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله ابوذر و سلمان را فراخواندند و به هر کدام کیسه ای سکّه دادند؛ و فرمودند آن را هر گونه می خواهید خرج کنید. سلمان به محض آنکه از خانه بیرون آمد، فقیری را دید، و کیسه را بی آنکه باز کند و بداند در آن چیست، یکجا به فقیر داد. امّا ابوذر، سکّه سکّه ی آن را در اموری گوناگون خرج نمود. چند روز بعد، رسول خدا صلی الله علیه و آله هر دو را فراخواندند و دستور دادند سنگی را بر روی آتش داغ کنند. آنگاه به سلمان فرمودند: با پای برهنه روی سنگ بایست و بگو که سکّه ها را چه کردی! او با سرعت روی سنگ جهید و سریع گفت: به فقیر دادم؛ و سریع پایین آمد بی آنکه حرارت سنگ فرصت نفوذ به پایش را داشته باشد. آنگاه به ابوذر نیز چنین امری نمودند. ابوذر بر روی سنگ رفت و در حالی که بالا و پایین می جهید، یک به یک موارد مصرف سکّه را برشمرد؛ و بعد مدّتی نسبتاً طولانی پایین آمد؛ و البته یقیناً آن زمان برای خود او خیلی طولانی تر جلوه کرد است تا برای تماشاگران. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: حساب آخرت نیز این گونه است. خداوند متعال همین معنا را چه زیبا فرموده است:« یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ (6) فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ (7) فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً (8) وَ یَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً (9) وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ (10) فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً (11) وَ یَصْلى سَعیراً (12) إِنَّهُ کانَ فی أَهْلِهِ مَسْرُوراً (13) إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ (14) بَلى إِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصیراً (15) فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ (16) وَ اللَّیْلِ وَ ما وَسَقَ (17) وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ (18) لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ (19) فَما لَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (20) وَ إِذا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لا یَسْجُدُونَ (21) بَلِ الَّذینَ کَفَرُوا یُکَذِّبُونَ (22) وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُوعُونَ (23) فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ (24) إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُون ـــــــــــ اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى روى و او را ملاقات خواهى کرد! (6) پس کسى که نامه ی اعمالش به دست راستش داده شود، (7) به زودى حساب آسانى براى او مى شود، (8) و خوشحال به اهل و خانواده اش بازمى گردد. (9) و امّا کسى که نامه ی اعمالش به پشت سرش داده شود، (10) به زودى فریاد مى زند واى بر من که هلاک شدم. (11) و در شعله هاى سوزان آتش مى سوزد. (12) چرا که او در میان خانواده اش پیوسته مسرور بود. (13) او گمان مى کرد هرگز بازگشت نمى کند.(14) آرى، پروردگارش نسبت به او بینا بود.(15) سوگند به شفق، (16) و سوگند به شب و آنچه را جمع آورى مى کند، (17) و سوگند به ماه آن گاه که بَدر کامل مى شود، (18) که همه ی شما پیوسته از حالى به حال دیگر منتقل مى شوید. (19) پس چرا آنان ایمان نمى آورند؟! (20) و هنگامى که قرآن بر آنها خوانده مى شود سجده نمى کنند؟! (21) بلکه کافران پیوسته آیات الهى را انکار مى کنند. (22) و خداوند آنچه را در دل پنهان مى دارند بخوبى مى داند. (23) پس آنها را به عذابى دردناک بشارت ده! (24) مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، که براى آنان پاداشى است قطع نشدنى» (انشقاق)2ـ از مباحث سابق معلوم گشت که مؤمنان حقیقی را ترس و حزنی از حساب آخرت نیست؛ و پای حساب معطّل نمی شوند. حتّی در لحظه ی وقوع قیامت و لحظه ی حشر نیز مومنان حقیقی شادمانند. خداوند متعال می فرماید:« فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ (33) یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ (34) وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ (35) وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ (36) لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنیهِ (37) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (38) ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ (39) وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ (40) تَرْهَقُها قَتَرَةٌ (41) أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَة ــــــ هنگامى که آن صداى مهیب (صیحه ی رستاخیز) بیاید، (33) در آن روز که انسان از برادر خود مى گریزد، (34) و از مادر و پدرش، (35) و زن و فرزندانش؛ (36) در آن روز هر کدام از آنها وضعى دارد که او را کاملاً به خود مشغول مى سازد. (37) چهره هایى در آن روز گشاده و نورانى است، (38) خندان و مسرور است؛ (39) و صورتهایى در آن روز غبارآلود است، (40) و دود تاریکى آنها را پوشانده است، (41) آنان همان کافران فاجرند» (سوره عبس).این آیات به وضوح گواهی می دهند که مومنان حقیقی حتّی در آن لحظات سخت نیز شادمان و مسرورند.
– اولین مطلبی که در بحث ترس باید مورد توجه قرار گیرد، این است که نگرانی و ترس، همه جا و در هر صورت ناپسندیده و مذموم نیست، بلکه برعکس، ترس های به جا و عاقلانه که ناشی از احساس خطر واقعی و حاکی از فکر دوراندیشی آدمی است، پسندیده و ممدوح است.
ترس های به جا در جنبه روان بشر، مانند دردهای عضوی در ناحیه جسم است. همان طور که احساس درد از عارضه بیماری خبر می دهد و آدمی را به درمان عضو دردناک وامی دارد، ترس های به جا نیز به منزله اعلام خطر است و صاحبش را به فکر چاره جویی و پیش گیری می اندازد.
قالَ عَلِی علیه السلام : «کمْ مِنْ خائِفٍ وَفَدَ بِخَوْفِهِ عَلی قَرارَةِ الاْءَمْنِ»؛( غرر الحکم، ص 552.) علی علیه السلام فرموده است: «چه بسا فرد خائفی که خوفش او را در سرمنزل آرامش و ایمنی مستقر می سازد».
ترس دانشجو از رد شدن در امتحانات، ممکن است باعث پیشرفت و موقعیت وی گردد و به جبران گذشته، تنبلی و مسامحه کاری را ترک گوید و با سعی و کوشش در مطالعه کتاب های درسی و تمرین های لازم، خویشتن را برای امتحان آماده کند و سرانجام کامروا و پیروز گردد.
ترس های مفید
– خداوند متعال در قرآن کریم مى فرماید:و لنبلونّکم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثّمرات و بشّر الصّابرین «حتما شما را با اندکى از ترس، گرسنگى و آفت در مالها و جانها و میوه ها مى آزماییم، و مردان صبور و با استقامت را مژده بده»
یعنى بلاها و گرفتاریها براى کسانى که مقاومت مى کنند و ایستادگى نشان مى دهند، سودمند است و اثرات نیکى در آنان به وجود مى آورد، لذا در چنین وضعى باید به آنان مژده داد.
خدا براى تربیت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشریعى و تکوینى دارد و در هر برنامه، شدائد و سختیها را گنجانیده است. در برنامه تشریعى، عبادات را فرض کرده و در برنامه تکوینى، مصائب را در سر راه بشر قرار داده است. روزه، حج، جهاد، انفاق، نماز، شدائدى است که با تکلیف ایجاد گردیده و صبر و استقامت در انجام آنها موجب تکمیل نفوس و پرورش استعدادهاى عالى انسانى است. گرسنگى، ترس، تلفات مالى و جانى، شدائدى است که در تکوین پدید آورده شده است و بطور قهرى انسان را در بر مى گیرد.
– ترس بیمار از خطر تشدید مرض یا مزمن شدن بیماری، عامل محرک وی در به کار بستن دستور پزشکی است. ترس است که بیمار را به فکر چاره جویی می اندازد و او را به استعمال داروهای مفید و مراعات پرهیزهای لازم وامی دارد و بدین وسیله موجبات بهبود و سلامتش را فراهم می آورد.
– ترس مردان باایمان از عذاب الهی، پایه اصلی اطاعت آنان از اوامر و نواهی خداوند است. مردان باایمان از ترس کیفرهای عادلانه پروردگار توانا، دامن خود را به پلیدی های گناه آلوده نمی کنند و از راه وظیفه شناسی و اطاعت اوامر الهی موجبات کامیابی و سعادت ابدی خویش را مهیا می سازند.
«اَلَّذینَ یوفُونَ بِعَهْدِ اللّه وَ لاینْقُضُونَ الْمیثاقَ * وَ الَّذینَ یصِلُونَ ما أَمَرَ اللّه بِهِ أَنْ یوصَلَ وَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ»؛( رعد/ 20و 21)
«آنان که به عهد خدا وفادارند و پیمان الهی را نمی شکنند و آنچه که امر به پیوند آن فرموده است اطاعت می کنند، از خدا می ترسند و از سختی عذاب و حساب الهی بیم دارند».قالَ عَلِی علیه السلام : «اَلْخَوْفُ سِجْنُ النَّفْسِ وَ رادِعُها عَنِ الْمَعاصی»؛( غرر الحکم، ص 87)
– علی علیه السلام فرموده است: «ترس از مجازات برای نفس سرکش آدمی، به منزله زندان است و او را از ارتکاب معاصی بازمی دارد».
خلاصه، ترس های عاقلانه ای که نشانه خطر است و آدمی را از پیش آمدهای ناگوار بر حذر می دارد، مفید و لازم است. کسانی که از خطر نمی ترسند و به موقع چاره جویی نمی کنند، غفلتا در برابر آن قرار می گیرند و بر فرصت از دست رفته خویش افسوس می خورند.قالَ عَلِی علیه السلام : «مَنْ قَلَّتْ مَخافَتُهُ کثُرَتْ آفَتُهُ»؛( غرر الحکم، ص 651)
علی علیه السلام فرموده: «کسی که کمتر می ترسد و از خطر پرهیز ندارد، در زندگی با آفت های بیشتری مواجه خواهد شد».
ترس های مضر
– ترس مذموم و زیان آور، آن ترسی است که سر راه سعادت انسان و مانع از پیشرفت و تکامل است. ترسی است که از جهل و نادانی و از ضعف و زبوبی سرچشمه می گیرد و اراده آدمی را متزلزل می کند. ترس مذموم علاوه بر آن که محرک عمل مفیدی نیست، مضر و مزاحم است، پیوسته جسم و جان صاحبش را می کاهد و او را به راه سقوط و تباهی سوق می دهد.
– ترس های نابجا و مضر در همه ادوار، بین ملل و اقوام مختلف وجود داشته و دارد و نتایج شوم آن کم و بیش دامن گیر مردم بوده و هست. آیین مقدس اسلام در ضمن برنامه های تربیتی خود، پیروان خویش را از اسارت چنین ترس هایی آزاد نموده و از عوارض زیان بخش آنها بر حذر داشته است و برای نمونه در اینجا به پاره ای از موارد اشاره می شود.
– یکی از ترس های زیان بخش که از قرن های گذشته تا کنون در نهاد انسان ها وجود داشته و از نسل های پیشین به نسل های بعد منتقل شده است، ترس از فال بد است. این ترس در زندگی بشر تیرگی ها و بدبختی های بزرگی به بار آورده و عوارض نامطلوبی از خود به جای گذارده است.
ترس از فال بد
– چه بسیار مردمی که عدد سیزده، خواندن کلاغ، صدای جغد و چیزهایی نظایر اینها را شوم دانسته و به آنها فال بد می زنند. کسی که در معرض یکی از آن شومی ها قرار می گرفت، دچار نگرانی و تشویش خاطر می شد. می ترسید از این که مبادا با خطر ناشناخته ای مواجه گردد و به اساس خوشبختی و سعادتش لطمه وارد شود.
– اسلام با این عقیده غلط که مایه ناراحتی فکر و ناشی از جهل و نادانی بود، جدا مبارزه کرد و پیشوایان مذهبی در ضمن روایات متعددی، آن را یک عقیده خرافی و منافی به اساس توحید معرفی نموده اند.
قالَ عَلِی علیه السلام : «اَلطِّیرَةُ لَیسَتْ بِحَقٍّ»؛( نهج البلاغه، کلمه 392)علی علیه السلام فرموده است: «فال بد یک امر حقیقی و واقعی نیست».
قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله : «اَلطِّیرَةُ شِرْک»؛( حیوة الحیوان دمیری، ج 2، ص 66)رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده: «اعتقاد به تأثیر فال بد، شرک به خداوند است».
فال بد در قوانین نظام آفرینش منشأ اثری مفید نیست و نمی تواند مسیر علل و معالیل جهان را بگرداند و مستقلاً حادثه نامطلوبی به وجود آورد. کسانی که بدان معتقد نیستند، آسوده خاطرند و کمترین تأثر فکری از فال بد ندارند. ولی کسانی که بدان معتقدند اگر در معرض فال بد قرارگیرند، دچار اختلال فکر و نگرانی می شوند. البته پریشان فکری و ناراحتی روح، خود یک امر واقعی روانی است و می تواند گفتار و رفتار صاحبش را از مسیر صحیح خارج کند و نتایج شومی به بار بیاورد. بدیهی است آن نتایج شوم، اثر مستقیم فال بد نیست، بلکه معلول اختلالات روانی است که از عقیده به فال بد سرچشمه گرفته است.
– قالَ الصّادِقُ علیه السلام : «اَلطِّیرَةُ عَلی ما تَجْعَلُها إِنْ هَوَّنْتَها تَهَوَّنَتْ وَ إِنْ شَدَّدْتَها تَشَدَّدَتْ وَ إِنْ لَمْ تَجْعَلْها شَیئا لَمْ تَکنْ شَیئا»؛( روضه کافی، ص 197)
امام صادق علیه السلام فرمود: «تأثیریابی فال بد در روان تو تابع وضعی است که آن را در نهاد خود قرار می دهی. اگر سست و ناچیزش بدانی سست و ناچیز خواهد بود، اگر آن را یک امر قوی و مهم پنداری، اثرش در تو نیز مهم و شدید خواهد بود و اگر اصلاً به فال بد، ترتیب اثر ندهی و آن را هیچ و غیرواقعی بدانی، هیچ و بی اثر خواهد بود».
– از جمله ترس های مذمومی که در گذشته فکر بسیاری از مردم را ناراحت داشته و مفاسد زیادی به بار آورده، ترس از شومی زن، مرکب و خانه بوده است. کسانی که به این عقاید خرافی معتقد بودند، پیش آمدهای بد و حوادث ناگوار زندگی خود را که هر یک معلول علت مخصوصی بوده، به شومی یکی از آنها مستند می کردند و به وجودشان فال بد می زدند و از ترس این که مبادا با حوادث تلخ تازه ای مواجه گردند، در باره آنها تصمیم های غیرعاقلانه و احیانا ظالمانه می گرفتند و هنوز هم کسانی اسیر این طرز تفکر ناصحیح هستند.چه بسیار خانواده هایی که به گمان شومی و بدقدمی زن، متلاشی شده و کودکان بی گناهشان به بدبختی و سیه روزی افتاده اند. چه بسیار خانه هایی که به تصور شومی و نامیمونی ویران گشته و به صورت خرابه های متروکی در آمده است.
در آخرت حسّی وجود دارد. آنها که وضع اعتقادات و اخلاقیّات و اعمالشان خوب است، گویی کلّ مسیر از مرگ تا بهشت را در ثانیه یا یک دقیقه یا یک ساعت یا یک نصف روز گذرانده اند. در حالی که برای کفّار، هربرهه به اندازه ی پنجاه هزار سال جلوه می کند. در روایات هست که عالم آخرت را پنجاه موقف( ایستگاه) است که هر موقفی هزار سال طول می کشد. امّا نه برای بندگان خوب خدا؛ بلکه برای آنها که عمر خود را به هرزگی و دنیازدگی گذرانده اند. چرا که آخرت، باطن دنیاست. لذا آنکه در اینجا دل به دنیا نبسته آنجا نیز بی آنکه در مواقف معطّل شود، سریع از آنها گذر خواهد نمود؛ تا آنجا که طبق برخی از روایات، بعضی از اهل بهشت وقتی وارد بهشت می شوند، ملائک از آنها می پرسند: مواقف را چگونه گذراندی و چگونه از جهنّم گذر کردی؟ او جواب می دهد که من چیزی ندیدم؛ یعنی چنان با سرعت از مواقف و جهنّم عبور نموده که متوجّه چیزی نشده است. اینها کسانی هستند که بی حساب وارد بهشت می شوند. برخی دیگر نیز هستند که حساب دارند؛ لکن حسابی سبک و سریع. چرا که حساب هر کسی باز خوانی مقدار دلبستگی اوست به دنیا. آنکه بند بند وجودش را به دنیا بسته به همان مقدار نیز باید حساب پس بدهد؛ امّا آنکه هیچ دلبستگی به دنیا ندارد، روشن است که چیزی برای پس دادن ندارد. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله ابوذر و سلمان را فراخواندند و به هر کدام کیسه ای سکّه دادند؛ و فرمودند آن را هر گونه می خواهید خرج کنید. سلمان به محض آنکه از خانه بیرون آمد، فقیری را دید، و کیسه را بی آنکه باز کند و بداند در آن چیست، یکجا به فقیر داد. امّا ابوذر، سکّه سکّه ی آن را در اموری گوناگون خرج نمود. چند روز بعد، رسول خدا صلی الله علیه و آله هر دو را فراخواندند و دستور دادند سنگی را بر روی آتش داغ کنند. آنگاه به سلمان فرمودند: با پای برهنه روی سنگ بایست و بگو که سکّه ها را چه کردی! او با سرعت روی سنگ جهید و سریع گفت: به فقیر دادم؛ و سریع پایین آمد بی آنکه حرارت سنگ فرصت نفوذ به پایش را داشته باشد. آنگاه به ابوذر نیز چنین امری نمودند. ابوذر بر روی سنگ رفت و در حالی که بالا و پایین می جهید، یک به یک موارد مصرف سکّه را برشمرد؛ و بعد مدّتی نسبتاً طولانی پایین آمد؛ و البته یقیناً آن زمان برای خود او خیلی طولانی تر جلوه کرد است تا برای تماشاگران. آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: حساب آخرت نیز این گونه است. خداوند متعال همین معنا را چه زیبا فرموده است:« یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ (6) فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ (7) فَسَوْفَ یُحاسَبُ حِساباً یَسیراً (8) وَ یَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً (9) وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ وَراءَ ظَهْرِهِ (10) فَسَوْفَ یَدْعُوا ثُبُوراً (11) وَ یَصْلى سَعیراً (12) إِنَّهُ کانَ فی أَهْلِهِ مَسْرُوراً (13) إِنَّهُ ظَنَّ أَنْ لَنْ یَحُورَ (14) بَلى إِنَّ رَبَّهُ کانَ بِهِ بَصیراً (15) فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ (16) وَ اللَّیْلِ وَ ما وَسَقَ (17) وَ الْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ (18) لَتَرْکَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ (19) فَما لَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (20) وَ إِذا قُرِئَ عَلَیْهِمُ الْقُرْآنُ لا یَسْجُدُونَ (21) بَلِ الَّذینَ کَفَرُوا یُکَذِّبُونَ (22) وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما یُوعُونَ (23) فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ (24) إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُون ـــــــــــ اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى روى و او را ملاقات خواهى کرد! (6) پس کسى که نامه ی اعمالش به دست راستش داده شود، (7) به زودى حساب آسانى براى او مى شود، (8) و خوشحال به اهل و خانواده اش بازمى گردد. (9) و امّا کسى که نامه ی اعمالش به پشت سرش داده شود، (10) به زودى فریاد مى زند واى بر من که هلاک شدم. (11) و در شعله هاى سوزان آتش مى سوزد. (12) چرا که او در میان خانواده اش پیوسته مسرور بود. (13) او گمان مى کرد هرگز بازگشت نمى کند.(14) آرى، پروردگارش نسبت به او بینا بود.(15) سوگند به شفق، (16) و سوگند به شب و آنچه را جمع آورى مى کند، (17) و سوگند به ماه آن گاه که بَدر کامل مى شود، (18) که همه ی شما پیوسته از حالى به حال دیگر منتقل مى شوید. (19) پس چرا آنان ایمان نمى آورند؟! (20) و هنگامى که قرآن بر آنها خوانده مى شود سجده نمى کنند؟! (21) بلکه کافران پیوسته آیات الهى را انکار مى کنند. (22) و خداوند آنچه را در دل پنهان مى دارند بخوبى مى داند. (23) پس آنها را به عذابى دردناک بشارت ده! (24) مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، که براى آنان پاداشى است قطع نشدنى» (انشقاق)2ـ از مباحث سابق معلوم گشت که مؤمنان حقیقی را ترس و حزنی از حساب آخرت نیست؛ و پای حساب معطّل نمی شوند. حتّی در لحظه ی وقوع قیامت و لحظه ی حشر نیز مومنان حقیقی شادمانند. خداوند متعال می فرماید:« فَإِذا جاءَتِ الصَّاخَّةُ (33) یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ (34) وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ (35) وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ (36) لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنیهِ (37) وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ (38) ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ (39) وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْها غَبَرَةٌ (40) تَرْهَقُها قَتَرَةٌ (41) أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَة ــــــ هنگامى که آن صداى مهیب (صیحه ی رستاخیز) بیاید، (33) در آن روز که انسان از برادر خود مى گریزد، (34) و از مادر و پدرش، (35) و زن و فرزندانش؛ (36) در آن روز هر کدام از آنها وضعى دارد که او را کاملاً به خود مشغول مى سازد. (37) چهره هایى در آن روز گشاده و نورانى است، (38) خندان و مسرور است؛ (39) و صورتهایى در آن روز غبارآلود است، (40) و دود تاریکى آنها را پوشانده است، (41) آنان همان کافران فاجرند» (سوره عبس).این آیات به وضوح گواهی می دهند که مومنان حقیقی حتّی در آن لحظات سخت نیز شادمان و مسرورند.