ترور ناصر الدین شاه – رزم آرا- حجاریان
۱۳۹۵/۰۶/۲۷
–
۸۸۵ بازدید
دلیل شرعی ترور ناصر الدین شاه، رزم آرا و حجاریان چه بود؟
« ترور ناصر الدین شاه»
گرچه درباره انگیزه میرزا رضا کرمانی از ترور ناصر الدین شاه ، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است ، اما به نظر می رسد عمده ترین دلیل ترور ناصر الدین شاه توسط وی ، ظلم و استبداد ناصر الدین شاه و خیانتی بود که او با باز گذاشتن دست بیگانگان در غارت منابع کشور ، مرتکب شده بود .
میرزا رضا فرزند ملا حسین عقدایی در کرمان متولد شد. (شیدا.حسین ،گلوله ای برای شاه، تهران،فرهنگستان یادواره1378ص43) میرزا در یزد به مدرسه رفت اما پس از فوت پدرش به ناچار درس را رها کرده و برای امرار معاش به دستفروشی پرداخت و به تهران آمد. در تهران او که پشتکار خاصی داشت کم کم توانست برای خود اعتباری کسب کند و برای داد و ستد بخانه بزرگان راه پیدا کند (همان ، ص 44) رفت و آمد میرزا رضا به خانه رجال و بزرگان باعث شد تا او آگاهی بیشتری نسبت به اوضاع و احوال کشور بدست آورد.
در آغاز دوران قاجار جنگ های ایران و روس زمان سلطنت فتحعلی شاه بخوبی فاصله فراوان علمی و سیاسی میان ایران و دنیای پیشرفته اروپا را بخوبی نمایان ساخت در نتیجه عقب ماندگی سیاسی و شکست های نظامی، معاهدات سیاسی میان ایران و کشورهای روس و انگلیس بسته شد که نتیجه ای جز واپسگرایی بیشتر برای ایران به همراه نداشت و شکست های نظامی به امتیازهای دیپلماتیک تبدیل گردید. این امتیازات ، امتیازات تجاری را بدنبال آورد و امتیازات تجاری راههای نفوذ اقتصادی کشورهای قدرتمند در ایران را فراهم کرد که نتیجه آن تضعیف و نابودی صنایع داخلی و وابستگی هر چه شدیدتر به غرب شد (آبراهامیان.یرواند،ایرن بین دو انفلاب،ترجمۀ احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی،تهران،نشر نی،1377،ص67)
مظاهر عمده تأثیر این وضعیت در دوران ناصری بصورت اعطای امتیازات فراوان به دو دولت روس و انگلیس تحقق یافت که به جهت ضعف دستگاه دولتی ایران به صحنه رقابت برای این دو دولت پر نفوذ درآمد.
ناصر الدین شاه برای تأمین بودجه عظیم دربار خود علاوه بر اعطای امتیازات فراوان چون، امتیاز ایجاد خطوط تلگراف، احداث راه آهن و تراموا و بهره برداری از معادن ایران، امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو، امتیاز تأسیس بانک استقراضی و تشکیل بریگارد قزاق به دولت انگلیس و روسیه (احمد پناهی سمنانی.محمد،ناصرالدین شاه فراز و فرود استبداد در ایران،تهران،1377، ص 250) مجبور بود تا با فروش حکومت ایالات ، القاب و عناوین هزینه های دربار و کشور را تأمین نماید. این مسئله خود باعث افزایش مالیاتها، گرانی اجناس و نابودی صنایع داخلی می شد که نارضایتی شدید مردم را در پی داشت.
آشنایی میرزا رضا با سید جمالالدین اسد آبادی
پس از آنکه در سال 1307 ق سید جمال الدین اسدآبادی بنا به تقاضای ناصر الدین شاه به تهران آمد و به واسطه آشنایی با پسر حاج امین الضرب در منزل او ساکن شد، دوران تازه ای در زندگی میرزا رضا کرمانی آغاز شد.
میرزا رضا در مدت اقامت سید جمالالدین خدمتکار شخصی او بود و به واسطه همین رابطه نزدیک بشدت تحت تأثیر افکار و عقاید بلند سید جمال الدین قرار گرفت. سید جمال الدین اسد آبادی با توجه به موقعیتی که داشت در مجالس به سخنرانی می پرداخت و از دولت و دربار قاجار انتقاد میکرد که با توجه به شرایط خاص سیاسی و اقتصادی حاکم بر کشور این سخنان از حمایت گروههای مختلفی برخوردار می گشت.
با توجه به شرایط آشفته و دربار فاسد ایران، سخنان روشنفکر و مصلح بزرگ آن زمان یعنی سید جمال الدین بدون شک باعث ایجاد مشکلات بیشتری برای شاه و دربار می شد. به همین علت از او خواسته شد تا ایران را ترک کند اما سید که در راهی که پیش گرفته بود راسخ و استوار بود و همواره دلش برای ایران و ایرانی میتپید به حرم عبدالعظیم رفت و بست نشست و همچنان به ترویج افکار و عقاید خود مشغول بود که سرانجام مأمورین حکومتی او را به زور از بست بیرون کشیده با وضعیت نامناسبی او را از ایران اخراج کردند.
اخراج سید جمال الدین و رفتار نامناسب مأمورین حکومتی با وی تأثیر بسیار بدی بر میرزا رضا داشت و او بعلت مخالفت آشکار با این مسئله توسط مأمورین حکومتی دستگیر و چندی زندانی می شود.
میرزا رضا که سخت شیفته افکار و اعقاید مراد خود-سید جمال الدین –بود با گروهها و محافل مخفی سیاسی ارتباط پیدا کرد و به تبلیغ اندیشه های سید جمال الدین و توزیع روزنامه قانون (که ورودش از سوی دربار ایران ممنوع بود) پرداخت. (مرسلوند.حسن،شاه شکار،تهران،نشر جوانه،1370ص56)
در جریان مخالفت ها با امتیاز خرید و فروش انحصاری توتون و تنباکو در ایران که از سوی ناصرالدین شاه به فردی انگلیسی به نام تالبوت واگذار شده بود،میرزا رضا که به واسطه شغلش با خانه بسیاری از بزرگان در ارتباط بود بسیاری از زنان رجال و بزرگان را به مقاومت علیه این امتیاز فرا خواند و تلاش زیادی برای لغو آن داشت.
این اقدامات میرزا رضا از چشم کامران میرزا که در پی فرصتی برای گوشمالی او بود دور نماند و سعی کرد میرزا رضا را بعنوان یکی از محرکین علیه این امتیاز به شاه معرفی کند تا هم به ناصرالدین شاه خوش خدمتی کرده باشد و هم میرزا رضا را تنبیه کند. به همین منظور کامران میرزا با استفاده از عوامل و کارکنان خود سعی کرد تا میرزا رضا را به نوشتن نامه ای اعتراض آمیرز نسبت به اوضاع جاری کشور و امتیاز تالبوت تشویق کند. (شیدا،حسین ،گلوله ای برای شاه،پیشین ، ص49)
خود میرزا رضا در این باره چنین می گوید «… بعد از آن که من به آنها اطلاع دادم که در میان تمام طبقات مردم حرف و همهمه است و بلوا و شورش خواهند کرد یرای مسأله تنباکو، قبل از وقت علاج بکنید. به نایب السلطنه هم گفتم تو دلسوز پادشاهی ،تو پسر پادشاهی،تو وارث سلطنتی ،کشتی به سنگ خواهد خورد،این سقف بر سر تو پایین خواهد آمد و دور نیست خطری به سلطنت چندین ساله ایران وارد شود،یک دفعه این امت اسلامیه از بین خواهد رفت، آن وقت[کامران میرزا] قسم خورد که من غرضی ندارم ،مقصودم اصلاح است،تو یک کاغذ به این مضمون بنویس که: «وای مومنین! وای مسلمین! امتیاز تنباکو داده شده، معادن داده شده، قند سازی و کبریت سازی داده شد، شراب سازی داده شد، ما مسلمان ها به دست اجنبی خواهیم افتاد،رفته رفته دین از میان خواهد رفت، حالا که شاه به فکر ما نیست خودتان غیرت کنید، همت کنید،اتفاق و اتحاد نمایید، در صدد مراجعه برآیید.» تقریباً مضمون کاغذ همین است. چنین کاغذی به من دستور داد و گفت مطالب را بنویس، ما به شاه نشان خواهیم داد و می گوییم در مسجد شاه افتاده بود پیدا کردیم، تا درصد اصلاح برآیم و نایب السلطنه قسم خورد که از نوشتن این کاغذ برای تو خطر[ی] نخواهد بود، بلکه فرض دولت است که در حق تو مواجب برقرار کند، التفات کند، آن وقت از حضور نایب السلطنه که رفتم به خانه وکیل الدوله، آن جا [نیز] نوشته را به قهر و جبر و تهدید نوشتم. وقتی نوشته را از من گرفتند مثل این بود که دنیا را خدا به ایشان داده است. قلمدان را جمع کردند، اسباب داغ و شکنجه به میان آوردند، سه پایه سربازی حاضر کردند که مرا لخت کنند و به سه پایه ببندند که [نام] رفقایت را بگو؟ مجلسشان کجاست و ..»(مرسلوند.حسن،شاه شکار، پیشین ، ص 64)
با این ترفند کامران میرزا توانست اسباب دستگیری میرزا رضا و تنی چند از فعالان را فراهم سازد، وی برای آن که شایع کند این افراد بابی هستند ابتدا دو تن را که به بابیگری معروف بودند را در سال 1308 ق دستگیر کرد. میرزا مدتی در تهران زندانی بود و از دشنام و ناسزا علیه شاه و درباریان خودداری نمی کرد، این مسئله باعث شد تا او دوران بسیار سختی را در زندان بگذارند. در جمادی الاخر 1310ق زندانیان به تهران منتقل شده و اکثرشان آزاد می شوند اما میرزا همچنان 14 ماه دیگر در زندان انبار تهران بود تا آنکه با وساطت امین السلطان و امام جمعه از زندان آزاد شد. تلاش میرزارضا برای نزدیک شدن به صدراعظم (امین السلطان) در جهت گرفتن مطالبات خود باعث شد تا کامران میرزا که رابطۀ خوبی با صدر اعظم نداشت دوباره میرزا را زندانی کند که بار دیگر با وساطت امام جمعه آزاد شد و سرانجام در ربیع الثانی سال 1313ق از ایران تبعید شد.
میرزا تصمیم گرفت برای دیدار سید جمالدین که در استانبول ساکن بود، عازم آن شهر شود وی در آنجا چندین ملاقات با سید داشت و در این ملاقاتها بود که هنگامی میرزا از ظلم و ستمی که بر او رفته ضمن نارضایتی، شکایت و حکایت فراوان میکرده سید نیز به او گفته که «… ایران آباد نمی شود مگر به قطع ریشه شجره خبیثۀ استبداد.»
پس از این ملاقاتها میرزا رضا کرمانی در 26رجب1313ق از استانبول حرکت کرد و به عنوان خدمتکار شیخ البوالقاسم برادر کوچک شیخ احمد روحی از راه طرابوزان به تفلیس بعد بادکوبه و از آنجا به مشهدسر(بابلسر فعلی) وارد ایران شد و با تهیه تپانچه روسی در بارفروش(بابل فعلی) 2شوال همان سال به شهرری وارد شد(روزنامه صوراسرفیل ش9،ص3) میرزا در شهرری مخفیانه به دیدار شیخ نجم آبادی که روحانی مبارز،خوش نام و نیکوکاری بود میرود، این ایام هم مقارن با پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه بود و شاه که برای زیارت مرقد عیدالعظیم حسینی می رود میرزا نیز با استفاده از این فرصت به بهانه تقدیم نامه ای به شاه، به او نزدیک شده و از زیر عریضه با تپانچه به ناصرالدین شاه شلیک میکند(17ذیقعده سال1313ق)
با اینکه پس از ترور ، امین السلطان و دربار تلاشهای زیادی میکنند که تهران را آرامش نگه دارند اما گزارش شده که پس از ترور شاه در تهران آشوب است.
درباره انگیزه میرزارضاکرمانی برای قتل ناصرالدین شاه مسائل مختلفی مطرح شده است؛
برخی قتل ناصرالدین شاه را به سید جمال الدین اسدآبادی نسبت می دهند، برخی قتل شاه را توطئه دولت انگلیس و عثمانی میدانند و برخی معتقدند که صدراعظم وقت یعنی علی اصغر خان امین السلطان در این قضیه نقش داشته است.
اما باید گفت مهمترین علت و انگیزه میرزا رضای کرمانی برای قتل ناصرالدین شاه، ظلم و ستمی بوده است که او در دوران زندگی خود با آن مواجه شد؛ در دوران کودکی پدرش بر اثر ظلم و تعدی حاکم ناصری کرمان مجبور به ترک شهر و دیار خود میشود،در دوران جوانی کامران میرزا ابتدا برای پرداخت پولی که حق میرزا بوده است او را تحقیر و آزار میکند و سپس با سندسازی علیه او ، سالها او را به زندان می اندازد، در زندان نیز شرایط سخت و دشواری را پشتسر گذاشت…همه این مشکلات بعلاوه شرایط بسیار بد اقتصادی و اجتماعی جامعه باعث آن شد تا خانواده اش از هم بپاشد و با کورانی از مشکلات و مصیبت زمانه روبرو گردد.
کشته شدن ناصرالدین شاه بدست میرزا رضا کرمانی، که نتیجه آن ریشهکن شدن درخت کهن استبداد و ظلم[بود] و این اقدام متهورانه در تمام جهان به خصوص ایران تاثیری به سزا بوده و تنبه قابل توجهی ایجاد و بار سنگین استبداد را که ملتی در زیر فشار آن جان می داد سبکتر کرده است.اما سرانجام میرزا رضا، در 2 ربیع الاول 1314ق در میدان مشق توپخانه به دار آویخته می شود.
« ترور رزم آرا»
ترور رزم آرا توسط فدائیان اسلام به دلیل خیانت های وی به کشور و مانع تراشی در مسیر نهضت ملی شدن صنعت نفت و قطع دست بیگانگان از غارت نفت کشور و وابستگی و سرسپردگی وی به بیگانگان بود .
سپهبد علی رزم آرا در سال 1280ش به دنیا آمد و در هفده سالگی وارد مدرسه نظام شد. وی پس از احراز درجه افسری، به اقتضای زمان، در چند زد و خورد داخلی شرکت کرد و به همین دلیل ارتقاء درجه یافت. رزم آرا در سال های بعد مدارج ترقی را پیمود تا اینکه پس از تبعید رضاخان به ریاست ستاد ارتش رسید. در زمان صدارت قوام، شاه برای از بین بردن نخست وزیر و سقوط دولت وی، به هر کسی متوسل می شد و به همه وعده صدارت می داد. رزم آرا در زمره افرادی بود که شاه به او وعده نخست وزیری داده بود. رزم آرا با اتکا به قول شاه و با پشت پا زدن به عنایات قوام نسبت به خود، درصدد تضعیف دولت برآمد. وی از آن پس تصمیم به احراز صدارت گردید تا اینکه در پنجم تیرماه 1329، فرمان نخست وزیری گرفت. سپهبد علی رزم آرا، به عنوان ژنرال ارتش رژیم شاه و عنصر سرشناس دولت استعماری انگلیس هنگامی که به نخست وزیری کشور رسید با ملی شدن صنعت نفت ایران به شدت مخالفت می کرد و قصد داشت با سرکوب نهضت مردم، تا جایی که ممکن است به اربابان خود خدمت کند. خیانت ها و انحرافات علنی رزم آرا در سیاست و امور مملکتی سبب شد تا روحانیون و مردم به مخالفت جدی و صریح با او بپردازند. لذا فداییان اسلام به این تشخیص رسیدند که اگر این عنصر وابسته از میان برداشته نشود، در نهضت مردم اختلال حاصل می گردد. به همین جهت شهید خلیل طهماسبی از سوی جمعیت فداییان اسلام مأمور ترور رزم آرا گردید و سرانجام وی را در شانزدهم اسفند 1329ش به هلاکت رساند. اعدام انقلابی وی در واقع هشداری به برخی نمایندگان مجلس شانزدهم بود که به دلیل وابستگی به انگلیس، مانع از ملی شدن صنعت نفت در ایران می شدند. به همین جهت، به فاصله کوتاهی پس از حرکت انقلابی اعدام رزم آرا، طرح ملی شدن صنعت نفت در کمیسیون نفت مجلس، مورد تأیید و تصویب قرار گرفت.
(پایگاه اطلاع رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی: www.irdc.ir/fa/calendar/116/default.aspx)
« ترور سعید حجاریان»
ترور سعید حجاریان توسط سعید عسگر و چند جوان دیگر به صورت خود سرانه صورت گرفت که با واکنش مقام معظم رهبری همراه شد .
سعید حجاریان در سال 1378 در مقابل ساختمان شورای شهر تهران توسط فردی بنام سعید عسگر ترور شد که منجر به جراحات شدید وی شد که پس از معالجات زیاد در داخل و خارج از کشور تا حدودی بهبود یافتند. با دستگیری عاملان این ترور توسط وزارت اطلاعات مشخص شد که سعید عسگر (ضارب) و چند جوان دیگر خودسرانه اقدام به این عمل نموده اند و وابسته به هیچ گروهی نبودند و اعترافات عاملان ترور سعید حجاریان در دادگاه نشانگر عدم وابستگی آنها به گروه خاصی بود. وزیر اطلاعات در مورد انگیزه عاملان ترور چنین اظهار داشت که بر اساس بررسی های ابتدایی، اهداف این افراد به احساسات شخصی و تشخیص فردی آنان استوار است و از نظر ما وابستگی خارجی و وابستگی جناحی برای انان متصور نیست از نظر ما این افراد گروهی خودسرهستند که با انگیزه های ماجراجویانه و احساساتی اقدام به این کار کرده اند. ( روزنامه کیهان 7/1/79)
مقام معظم رهبری در این خصوص در پیامی فرمودند: « ترور ناجوانمردانه نایب رییس شورای شهر تهران ـ که در چند روز گذشته اتفاق افتاده، عمل جنایت آمیزی است که میتواند بخشی از یک توطئه خطرناک برضد مصالح کشور و ملت ونظام اسلامی باشد. ایجاد ناامنی و پدید آوردن جو وحشت و اضطراب برای شهروندان از هدفهایی است که همیشه توطئهگران و دشمنان ایران اسلامی در پی آن بودهاند و این حادثه اندکی پس از انتخابات و در آستانه عید، در جهت همان خواسته شیطانی وخیانتآمیز است. اینجانب وجود توطئه سازمان یافتهای را که آرامش ملی و استحکام نظام اسلامی را آماج ساخته در این ترور شوم احساس میکنم و همه دستگاههای مسؤول رابه پیگیری هوشیارانه آن فرامیخوانم. بزرگترین خدمت به جنایتکاران و دشمنان پلید آن است که به جای هوشمندی در شناخت دشمن توطئهگر،کسانی از این حادثه تلخ برای هیجان افکار عمومی و ایجاد سوء ظن و اغتشاش استفاده کنند و کار را بر ماموران امنیت عمومی دشوار سازند، همزمانی این حادثه با جنایت منافقین در خمپاره انداختن به یک منطقه مسکونی در تهران هر هوشمندی را باید نسبت به توطئه دشمن در ایجاد ناامنی ملی حساس کند و هشداری جدی نسبت به طرحهای خطرناک دشمن غدار باشد. کسانی که با تهییج افکار عمومی و نشانهگرفتن اشخاص و جناحهای داخلی، جو اضطراب و ناامنی را تشدید میکنند، دانسته یا ندانسته به دشمن کمک میرسانند. اینجانب با ابراز تاسف عمیق از ترور نایب رییس شورای شهر تهران آقای حجاریان و دعا و ابراز همدردی با خانواده متدین و محترم ایشان، تاکید میکنم که نیروهای امنیتی و انتظامی با سرعت عمل و دقت، عوامل جنایت را شناسایی کنند و به فضایی که برای دشمن بیگانه ، مطلوب و برای امنیت ملی چون زهری خطرناک است، خاتمه دهند.»
(www.isna.ir/news/7812-01454)
متاسفانه این حادثه آن هم نسبت به کسی که تئوریسین اصلاحات محسوب می شد، دستاویزی برای برخی جریانها و مطبوعات جهت ایجاد جنگ روانی و تخریب چهره نظام اسلامی شد و علی رغم تاکید مقام معظم رهبری براینکه «بزرگ ترین خدمت به جنایت کاران و دشمنان پلید آن است که به جای هوشمندی و شناخت دشمن توطئه گر کسانی از این حادثه تلخ برای هیجان افکار عمومی و ایجاد جو سوء ظن و اغتشاش استفاده کنند و کار را برای مأموران امنیت عمومی دشوار سازند. کسانی که با تهیج افکار عمومی و نشانه گرفتن اشخاص و جناح های داخلی، جو اضطراب و ناامنی را تشدید می کنند، دانسته یا ندانسته به دشمن کمک می رسانند»( روزنامه کیهان 29/12/78 ) شاهد شدیدترین اتهامات بر علیه شخصیتها و نهادهای رسمی نظام بودیم تا جایی که مقام معظم رهبری در نامه ای به رئیس جمهور با اشاره به جو آشفته مطبوعاتی فرمودند: در این قضیه (ترور) مشاهده می شود که متاسفانه برخی زبان ها و قلم ها به شدت سرگرم التهاب آفرینی و شایعه پردازی اند: بی تعهدی را به آن جا رسانده اند که علاوه بر نام آوردن از افراد و اشخاص ، با اتهام های بی دلیل ، حتی سازمان های مسئول و مورد اعتماد و حتی سپاه و بسیج یعنی مطمئن ترین حافظ امنیت ملی را زیر سوال برده اند! در چنین فضای آشفته ای کدام دستگاه قضایی و امنیتی می تواند به دقت و تسلط بر اعصاب به مسئولیت خود قیام کند (روزنامه کیهان 28/12/78) این ترور از دو زاویه قابل پی گیری بود ؛ ابتدا از زاویه حقوقی و حکومتی که از این منظر، قوه قضائیه، به عنوان مدعی، ضارب را به چند سال زندان محکوم کرد. زوایه دوم شکایتی بود که از سوی آقای حجاریان باید صورت می گرفت ولی ایشان از ضارب شکایت نکرد علت این انصراف از شکایت چند چیز بود: 1- مهمترین این عوامل این است که ایشان و هم حزبی های ایشان با تمسک قرار دادن این ترور و مرتبط ساختن این جریان به بزرگانی همچون آیت الله مصباح و خشنوت طلب معرفی کردن ایشان به تضعیف و تخریب شخصیت این بزرگان و اندیشه های اصیل آنها پرداختند. اگر به آرشیو روزنامه های طیف طرفدار مشارکت در زمان ترور و بعد از آن سری بزنید، خواهید دید که صدها تحلیل، تفسیر و مقاله درباره خشونت طلبی، تحجر گرایی، فتواهایی که به زعم آنها به ترور منجر می شود و … به نگارش در آمده است. 2- آقای حجاریان و طیف فکری ایشان ترس از این داشتند که اقای سعید عسگر(ضارب) و دوستان ایشان در جریان محاکمه دست به افشاگری بزنند و این به ضرر حزب مشارکت و شخص آقای حجاریان بود. از منظری پدر آقای سعید عسگر از افراد سرشناس و فرهنگی و اصلاح طلب در شهر ری بوده است و آقای حجاریان به خاطر روابط عاطفی و فرهنگی از شکایت خودش صرف نظر نکرد بلکه روابط سیاسی و حزبی در این امر دخیل بود . ( برای کسب اطلاعات بیشتر ر. ک به : کتاب بازی ترور ، تحلیلی مستند و ناگفته از ترور سعید حجاریان ، سید عبدالمجید اشکوری ـ حمید رسایی ، تهران : کیهان 1381)
خط فکری آقای سعید حجاریان: متأسفانه برخی دیدگاهها و نظریات ایشان با مبانی اسلام و ارزش ها و اصول انقلاب اسلامی همخوانی نداشته و اغلب بازسازی تفکراتی بود که در کشور تحت عنوان اصلاح طلبی مطرح بود .نگاهی گذرا به عملکرد روزنامه صبح امروز (که ایشان مدیر مسئول آن بود) بخوبی گویای خط فکری ایشان بود. این روزنامه همچون تعدادی از روزنامه هایی که اکثراً توقیف شدند با سوء استفاده از آزادی مطبوعات و به یاری سیاست تسامح و تساهل فرهنگی حاکم کشور(وزارت ارشاد،وزارت کشور و…) ، شدیدترین حملات را به مبانی و ارزشهای اسلامی و انقلابی نمود، چنانکه به تعبیر مقام معظم رهبری گویا بعضی از مطبوعات به پایگاه های دشمن تبدیل شده بودند (بیانات مقام معظم رهبری در جمع جوانان 79/2/1 ، روزنامه کیهان 79/2/2 ) در اینجا به چند نمونه از دیدگاهها و نظریات ایشان اشاره می شود . وی در شماره 59 روزنامه صبح امروز می نویسد: نمی توان کسی را مکلف و متعهد کرد که کسی را دوست داشته باشد عشق و محبت به ولایت فقیه یک حق است نه یک تکلیف … این را به صراحت اعلام می کنم که به پاره ای از قرائت ها از ولایت فقیه که شبیه سلطنت فقیه است، نه اعتقاد قلبی و نه التزام عملی دارم. وی پس از تفکیک چهره های خودی و غیر خودی توسط رهبر فرزانه انقلاب می گوید: «تفکر افرادی که مردم را شهروند درجه دو می دانند (اصطلاحی که تجدید نظر طلبان به موضوع خودی و غیر خودی داده اند) و برای مردم تنها تکلیف قائلند، تفکری فرعونی است و الهی نیست (روزنامه خرداد شماره 67) ایشان علی رغم تاکید مقام معظم رهبری بر اینکه باید مرکزی برای هماهنگ کردن اصلاحات ایجاد شود تا به انحراف منجر نشود و برنامه مشخصی برای اصلاحات تدوین شود چنین اظهار داشت که با ایجاد مرکزی بر هماهنگ کردن اصلاحات مخالفم … جبهه مشارکت یک برنامه اصلاحات آماده و حاضر دارد چه برنامه ای قانونی و مشروع تر از مرامنامه جبهه مشارکت که برنامه رئیس جمهور هم بود وجود دارد. (روزنامه جمهوری اسلامی 79/5/1 )
«دلایل شرعی ترورها»
در مورد دلایل شرعی این ترورها باید اشاره کنیم که در ترور ناصر الدین شاه و رزم آرا عناوینی همچون خیانت به کشور و مسلمانان و ظلم و ستم علیه آنان و باز گذاشتن دست بیگانگان در غارت منابع کشور از جمله مستندات شرعی این ترورها بود و از منظر میرزا رضای کرمانی و فدائیان اسلام ، ناصر الدین شاه ورزم آرا از مصادیق خائن به کشور و مسلمانان و مفسد فی الارض محسوب می شدند و حکم شرعی آنها به روشنی در آیه شریفه بیان شده است که مصداق این آیه شریفه بر اساس آیه شریفه حکم شرعی چنین افرادی اعدام است . «انماجزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض»« کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ بر میخیزند و اقدام به فساد در روی زمین میکنند فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا چهار انگشت از دست راست و پای چپ آنها بعکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند»( سوره مائده ، آیه 33) و از آنجا که در آن زمان هیچ مرجع و نهادی برای احقاق حق وجود نداشت ، راهی را برای مقابله با این افراد جز از این طریق باقی نمی گذاشت.
در مورد خط مشی فدائیان اسلام و نقش ترور در این خط مشی نیز باید بگوییم اساسا در خط مشی حرکت های اصیل انقلابی، ترور هرگز به عنوان خط مشی اصلی این حرکت ها مطرح نمی شود ، بلکه خط مشی اصلی حرکت های اصیل اسلامی و انقلابی مبتنی بر آگاه سازی مردمی و برانگیختن آنها برای قیام بر اساس موازین شرعی و دینی بوده و اگر در مواردی ترور هایی صورت گرفته است اولا بسیار محدود و جزئی و ثانیا مربوط به کسانی بوده است که خیانتشان به ملت و اسلام احراز شده است همچون هژیر و رزم آرا، به گونه ای که بدون از میان برداشتن این موانع، امکان احقاق حقوق از دست رفته ملت ایران میسر نبوده است چنانکه در جریان ملی شدن صنعت نفت، رزم آرا به عنوان نخست وزیر، مهم ترین سد و مانع راه ملی شدن این صنعت مهم بود و با کشته شدن وی توسط فدائیان اسلام، این مانع از میان رفت و طرح ملی شدن صنعت نفت طی چند روز به تصویب نمایندگان مجلس رسید. در این میان نکته جالب توجه این است که خیانت افرادی همچون هژیر و رزم آرا به اندازه ای آشکار بود که حتی خود حکومت نیز نتوانست با مسببان ترور برخورد نموده و بالاتر اینکه علاوه بر علما و مراجع انقلابی بسیاری از رجال سیاسی کشور از جمله نمایندگان مجلس نیز از این اقدام فدائیان حمایت کرده و حتی مجلس شورای ملی نیز در 16 مرداد 1331 ماده واحده عفو خلیل طهماسی را به شرح زیر تصویب رساند: «چون خیانت علی رزم آراء و حمایت او از اجانب به ملت ایران ثابت است بر فرض این که قاتل او استاد خلیل طهماسبی باشد از نظر ملت ایران بی گناه و تبرئه شده و شناخته می شود.»(نصر الله شیفته، زندگی نامه و مبارزات دکتر مصدق، تهران: نشر کوش، 1370، ص 127)
آیت الله کاشانى هم از قتل رزم آراء به عنون شدیدترین ضربه به پیکر استعمار یاد کرد و گفت این عمل به نفع ملت ایران بود و آن ضربه عالى ترین و مفید ترین ضربه اى بود که بر پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد.(مجله 15 خرداد، شماره 19-20، سال چهارم، زمستان 1374)
همچنین ایشان صریحا اعلام کرد که قاتل رزم آراء باید آزاد شود زیرا این اقدام او در راه خدمت به ملت ایران و برادران مسلمانش انجام شده است و در حقیقت حکم اعدام وى را ملت صادر کرده است و خلیل طهماسبى مجرى اراده ملت ایران بوده است.(سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم: انتشارات اسلامی، 1361، ص 354)
اما در ترور حجاریان هیچکدام از این مستندات شرعی وجود نداشت و باید میان ترور ناصر الدین شاه و رزم آرا با ترور حجاریان باید تفاوت قایل شد زیرا ترور ناصر الدین شاه و رزم آرا با توجه به آشکار بودن خیانت های آنان نسبت به کشور و مردم ، زمانی صورت گرفت که برای مقابله با ظلم و استبداد و قطع دست بیگانگان راهی به جز این اقدام نبود و امکان احقاق حق از سوی مراجع حقوقی و قضایی وجود نداشت و تنها راه منحصر برای احقاق حقوق مردم این راه بود ، اما در ترور حجاریان با وجود تشکیل نظام جمهوری اسلامی و امکان احقاق حق از طریق دستگاه قضایی و مجاری قانونی ، اقدام به چنین کاری اخلال در کار کشور و نظام و اقدامی خود سرانه محسوب می شد که قابل پذیرش نبود . ضمن اینکه مجرمیت وی باید در مراجع قضایی به اثبات می رسید نه اینکه هر کسی خود سرانه اقدام به چنین کاری نماید .