تریبون آزاد(بخش ششم)
اینجا تریبون باران است. اگر جزو افرادی هستید که خستهاید، کسی نیست که به حرفهایتان گوش دهد و دلسوزانه درکتان کند، اگر حال و حوصله ندارید، آدرس را درست آمدهاید؛ اینجا همان جایی است که میتوانید مشتهایتان را گره کنید و محکم به صفحه بکوبید که آقا! این چه وضعشه؟ هر سؤالی که دارید از ما بپرسید، دربارهی درس و معلّمتان، دربارهی محیط خانه و بیرون از خانه، دربارهی دوست چندین سالهیتان که قهر کرده و هر چیز که ذهنتان را درگیر کرده، برای ما بنویسید تا ته و توی قضیّه را دربیاوریم. کارشناسان ما در این صفحه آمادهاند تا جوابگوی صدای فریادهای شما باشند؛ البتّه کمی آرامتر هم فریاد بکشید ما میشنویم، به فکر لایههای اوزون و دیوار صوتی هم باشید.
دوستان بارانی عزیز، تعداد زیادی از پیام های شما به دست مان رسیده که به نوبت همه ی آن ها توسط کارشناس نشریه بررسی خواهند شد.
سارا چهاردهساله
احساس میکنم شبیه همسنهایم نیستم. بیرون رفتن رو دوست ندارم. خرید لباس رو دوست ندارم. اینکه با بقیّهی همسنوسالهام فرق میکنم رو هم دوست ندارم. همیشه احساس تنهایی میکنم. کاش کمی بیشتر شبیه اونا بودم!
کارشناس باران
سارای مهربان، دوست خوب باران، اول باید دنبال این باشی که چه عاملی باعث گوشه گیر شدنت شده، یکی از علت های اصلی بی انگیزگی شما همین عامله، در مرحله ی دوم علاقه مندی هات رو پیدا کن؛ خصوصا اون هایی که بهت نشاط و شادی می ده. یه پیشنهاد ساده و دوست داشتنی که برات دارم ورزشه، ورزش بهت خیلی کمک می کنه، خصوصا ورزش های دسته جمعی، با دوستان و همکلاسی ها. دوست من، یادت باشه که باید خودت رو بشناسی و توانایی هات رو پیدا کنی، به هیچ وجه نذار گوشه گیری بهت غلبه کنه، باهاش مبارزه کن و شاد و سرحال باش. تو هیچی از دیگران کم نداری، مطمئن باش تو هم توانایی هایی داری که ممکنه هم سن و سالانت نداشته باشن. توانایی هات رو دست کم نگیر اونارو پیدا کن.
پریسا دوازدهساله
از یه خیابون رد میشدم دیدم یک مادر و بچّهاش دارن از سطل زباله غذا پیدا میکنن؛ خیلی ناراحت شدم. یه لحظه چشمام رو بستم و خودم رو جای اون بچّه گذاشتم. تصوّرش هم برام سخت بود. یاد سفرهی خونهی خودمون افتادم که غذای گرم داره. اون شب، هم از ته دل برای اون مادر و بچّهاش دعا کردم، هم یهکم خجالت کشیدم به خاطر نعمتهایی که توی زندگی دارم و اصلاً نمیبینمشون
کارشناس باران
آفرین به تو دختر خوبم که قدر نعمت های خدا رو می دونی، در کنار این قدردانی می تونی یه کمک هرچند کوچیک به نیازمندها داشته باشی. بعد از شکرگزاری از خدای مهربون، از پدر و مادرت هم تشکر کن که زندگی خوبی رو برات فراهم کردن و این تشکر رو با مهربونی و درس خوندن می تونی همراه کنی.
صبا شانزدهساله
دو روز پیش، سر امتحان نهایی دو نفر تقلّب کردن؛ من به مسئول حوزه گفتم، مشخّصات اونا رو هم دادم، به نظر خودم کار بدی نکردم. اگر قرار به تقلّب باشه باید به همه این اجازه رو بدن. من دنبال حقّ خودم و کسانی که تقلّب نکردن بودم، فقط همین.
کارشناس باران
دخترم یکی از کارهای زشتی که خدای نکرده بعضی از همکلاسیا انجام می دن تقلب در امتحانه، این که تقلب کردن دوستت رو اطلاع دادی من کاری ندارم؛ ولی خب باید خیلی مراقب باشی که خدای نکرده بهشون تهمتی زده نشه؛ حتی خود شما هم می تونی باهاشون صحبت کنی و این کار زشت رو تذکر بدی. من و شما و دوستانمون باید اینو درک کنیم کسی که تقلب می کنه، یعنی نوعی دزدی انجام داده و این فرد باید بدونه در آینده نمی شه بهش اعتماد کرد؛ چرا که ممکنه توی هر کاری تقلب کنه.
ریحانه پانزدهساله
من یه سؤال دارم: چرا بعضی مامانا فکر میکنن حتّی چیزهای بهدردنخور و غیرقابلاستفاده را خوبه که دور نندازن و نگه دارن؟ مامان من اینجوریه که هیچی رو بیرون نمیده و همش میگه یه روز به کارمون میاد. باور کنید کابینتامون پر از قوطی پلاستیکی و شیشههاییه که الان چندساله گذشته؛ ولی اصلاً به کارمون نیومده. من اگر یه روز ازدواج کنم و برم خونهی خودم (چون توی این خونه حریف مامانم نمیشم)، هیچ وقت وسایل غیرضروری رو نگه نمیدارم؛ چون باعث شلوغی و اعصاب خردی میشه و کلی انرژی منفی به آدم میده
کارشناس باران
آفرین به تو دختر منظم، خب مادرا تجربه هایی دارن که من و شما شاید این تجربه ها رو نداشته باشیم و این نگه داری وسایل و لوازم اضافی به خاطر اون تجربه ایه که دارن؛ ولی خب از یک جهت هم حق با شماست، دور و برمون هر چه خلوت تر باشه و وسایل اضافی نباشه زندگی برامون راحت تر می شه، یه پیشنهاد برات دارم: یه خانواده ی نیازمند رو شناسایی کن و کم کم وسایلی رو که خوب هستن ولی توی زندگی شما کاربردی ندارن رو در نظر بگیر، بعد با مامان خوبت در میون بذار که این خونواده این وسیله رو نیاز داره، مطمئن باش با رضایت کامل قبول می کنن و اینطوری وسایل اضافی خونه هم کم می شه و همگی از زندگی خوبی که دارین لذت می برین. برای تو دختر گل آرزوی خوشبختی دارم.
منبع: مجله باران