خانه » همه » مذهبی » تزلزل درتصمیم گیری

تزلزل درتصمیم گیری


تزلزل درتصمیم گیری

۱۳۹۷/۱۲/۰۵


۱۴۱۹ بازدید

سلام و خدا قوت خسته نباشید
از اشنایی با سایتتون بسیار خوشحال شدم و استفاده ها کردم و برای اطدافیانم هم مفید بود
سوالی ک داشتم انسان چرا تصمیماتش گذراست؟
و اینکه چرا چیز هایی ک میدانیم خوب نیستند رو انجام میدیم باز؟

باسلام واحترام حضورپرسشگرگرامی؛
سوال اول: چرا انسان تصمیماتش گذراست؟
باید توجه داشته باشید که تصمیمات بر اساس نیازها و خواسته های انسان شکل می گیرد. به عبارتی هرگاه نیازی از نیازهای انسان، مادی باشد و یا معنوی، زیستی باشد و یا روانی سر بر آورد، فرد را بسوی ارضا و اجابت تحریک می نماید. در اینجا لازم است این نکته باز تر گردد که نیاز باید به سطح ضرورت برای فرد رسیده باشد و در او تمایل کافی به دستیابی، ایجاد کرده باشد به عبارت دیگر هر چقدر شدت احساس نیاز شدیدتر باشد اقدام فرد برای دستیابی با انگیزه ی بیشتری همراه خواهد بود و هر گاه احساس نیاز به آن کاهش یابد فرد با کاهش انگیزه که موتور حرکت فرد بسوی دستیابی به ارضاء آن نیاز است مواجه خواهد شد. حال به این نکته می‌رسیم که چرا افراد با وجود انگیزه کافی در شروع کار به منظور دستیابی به هدف که ارضای نیاز فوق است، بعد از مدتی از تصمیم خود سرد شده و احیانا از رسیدن به هدف منصرف شده و به اصطلاح کنار می کشند!؟ برای پاسخ به این سوأل لازم است به چند نکته اساسی دقت کنیم. 1- خصایص شخصیتی در شکل‌دهی و شکل گیری پاره ای از رفتار های انسان موثرند. دو تیپ شخصیتی در این زمینه بیشتر به چشم می خورد. سبک کنترل درونی و سبک کنترل بیرونی. کسانی که از سبک کنترل درونی برخوردارند، خود شان به خودشان جهت می دهند و مسئولیت اقدامات و ماحصل کارهایشان را بر عهده می گیرند. این افراد خود را مهمتر از محیط و دیگران در تعیین اهداف، ایجاد موقعیتها و دستیابی به اهداف می دانند و اعتقادی به مقوله شانس ندارند. اما کسانی که سبک کنترل‌شان بیرونی است، در جهت دهی‌خودشان، تعیین هدف، و دستیابی به هدف، بیشتر از دیگران تاثیر می پذیرند تا از درون خود مثلا چون دیگران امروز می گویند فلان مد خیلی خوب است برای دستیابی به آن عزم خود را جزم می کند و اگر فردا نسبت به آن مد اظهار بی علاقگی کنند او نیز در دستیابی به آن مد که قبلا عزمش را جزم کرده بود سرد می شود. واز ویژگی های دیگر این گونه افراد اینست که موفقیت و شکست خود در امور را ناشی از عوامل خارجی و موقعیت و کمک دیگران دانسته و سهم خود را در دستیابی به اهداف بسیار ناچیز می شمارند و دستیابی به خواسته ها را ناشی از شانس و اقبال می دانند. حال با توجه به طبقه بندی فوق و مقدمه ی ذکر شده باید در خود تامل کنید، تا ملاحظه نمایید که شما از کدام نوع تیپ های ذکر شده هستید زیرا تیپهای نوع دوم دائما در مسیر وزش باد هستند و به محض عوض شدن جهت وزش باد و یا همان نظر دیگران در اهداف خود که براساس نظر دیگران تعریف شده بود سست می شوند و از پیگیری رسش به هدف باز می مانند زیرا انگیزه آنها درونی نبوده و بلکه بر پایه نظر دیگران شکل گرفته بوده است و حال که نظر دیگران برگشته انگیزه آنها نیز دچار دگرگونی شده است و لذا پشتوانه ای برای عمل خود که انگیزه ای قوی است، ندارند. 2- نگاهی به منابع تکوین شخصیت و بهترین نوع تکوین آن: شخصیت ما با توجه به سه منبع شکل می گیرد، 1- خود مشاهده گری به معنی اینکه شخص در درون خود می نگرد و با توجه به توانایی ها و ضعفهایی که دارد تصوری از خود پیدا می کند و با توجه به این تصور به حیطه ی عمل وارد می شود و با محیط خو به تعامل می پردازد.2- فید بک اجتماعی و به بیانی دیگر توجه به نظرات دیگران و دهن بینی اجتماعی یعنی شخص با توجه به قضاوت دیگران رفتار و تعامل خود را سازمان می دهد.3- مقایسه ی اجتماعی، به معنی اینکه شخص با مقایسه خود با دیگران به تصوری از خود می رسد و بر طبق آن رفتار خود را سازمان داده وبه تعامل با پیرامون خود می پردازد. حل طبق نظردین اسلام و روانشناسان، شخصیتی نرمال است که از یان سه منبع بطور مساوی سود جوید و اگر یکی از این سه منبع بیش از منابع دیگر رشد کند مشکلات شخصیتی برای فرد ایجاد می شود در این راسا، اگر شخص به فید بک و یا دهن بینی اجتماعی بیش از منابع دیگر نقش قائل شود، یکی از دهها عوارض شخصیتی که به آن دچار می شود بی ثباتی در عزم و اراده و تصمیم است. البته اگر در مورد منابع تکوین شخصیت سوالی دارید می توانید آنرا با ما درمیان گذارید تا توضیح بیشتری در باره ی آن تقدیم شما گردد. بر این اساس مثلا اگر تحصیلات بالا در نظر دیگران زرق و برق داشته باشند این فرد نیز علی رغم میل باطنی خود فقط به این دلیل که مد است در پی ادامه تحصیل بر می آید اگرچه این تصمیم اهداف و منابع واقع بینانه ای در پیش و پس ندارد. افرادی که به نظرات دیگران زیاد اهمیت می دهند مدام در پی برقراری و انجام اموری هستند که خود تمایل چندانی برای آن ندارند. یعنی نظر دیگران را ارجح دانسته و تواناییها و احساسات خود را در امور نادیده گرفته و تصمیماتی اخذ می نمایند که تناسبی با توانایی های درونی آنها ندارد. نکته ی دیگری که توجه به آن بسیار ضروری است اینکه، گاهی شخص هدفی بلند مدت را در نظر می گیرد، مثلا کسی که کار شناسی خوانده تصمیم می گیرد که دکتری هم بگیرد. و سپس شروع به خواندن می کند اما چون هدف او بلند مدت است، علی رغم تلاش زیاد در کوتاه مدت به آن نمی رسد و خستگی ناشی از تلاش و نیز نرسیدن به هدف در کوتاه مدت، دست به دست هم داده و انگیزه شخص را ضعیف کرده و انرژی روانی او را تقلیل می دهند، لذا شخص افت محسوسی در فعالیتهای درسی خود پیدا می کند. لذا راهکار پیشنهادی ما در این مواقع اینست که شخص علاوه بر تعیین هدف بلند مدت، هدفهای متوسط و کوتاهی را در مسیر هدف بلند مدت انتخاب نماید تا با رسیدن به اولین هدف کوتاه مدت، به ادامه راه دلگرمی پیدا کرده و برای برداشتن قدم بعدی انگیزه و انررژی لازم را پیداکند همانند بالا رفتین از پله کان که پله پله و تدریجا صورت می پذیرد و شخص با رسیدن به پله اول خوشحال می شود که فعالیتش در رسیدن به پشت بام به ثمر نشسته و یک پله به پشت بام نزدیکتر شده است، اما اگر بعد از تصمیم گرفتن برای صعود به بالای پشت بام، کنار نردبان رود و کل نردبان را یکجا در نظر بگیرد، تصمیمش برای صعود درهم خواهد شکست و اراده اش برای رسیدن ضعیف شده و انرژی روانی اش شدیدا افت پیدا خواهد کرد. پس تعریف اهداف کوچکتر در راستای هدف بزرگتر( رعایت تدریج به جای تعجیل، و آهستگی و پیوستگی می تواند راهکار برای افرادی باشد که شکستن عز و اراده آنها از این ناحیه مشکل دارد به بیانی دیگر برداشتن سنگ بزرگ نشانه نزدن است و اگرهم شخص تصمیم به زدن داشته باشد نخواهد توانست لذا باید آن سنگ را به قطعات کوچک تر تقسیم نماید تا بتواند تریجا همه ی آنها را پرتاب کند.. پس1- برای اتخاذ یک تصمیم قاطع و دوام دار، نیاز به داشتن هدفی واقعی و منطقی است، و2- تشریح گام به گام اهداف برای دستیابی به آن ضرورت تام دارد. 3- توجه به تواناییها، محدودیتها، قابلیتها، منابع کمکی و… در رسیدن به نتیجه دلخواه تأثیر گذار و مهم است. چنانچه تصمیمات شما فاقد مواد یاد شده باشد چون پشتوانه کافی و لازم برای اجرا ندارد خیلی زود موجودیت خویش را از دست داده و از بین می رود. درست مانند کسی که شب تصمیم می گیرد شغل جدیدی را انتخاب کند ولی فردای آن روز متوجه می شود که فکرش غیر منطقی بوده و شرایط لازم را برای آن نداشته است! پیامدها، نتایج و اتفاقات خوب و بد نیز بر شکل گیری تصمیمات ما موثرند. کسانی که سابقه ای بد از شکست داشته اند دچار تردید و دودلی بیشتری در اخذ تصمیمات هستند. همچنین کسانی که از کمبود اعتماد بنفس رنج می برند تصمیمات خود را دارای ارزش ندانسته و سریعا تغییر موضع می دهند. به مرور زمان که فرد زنجیره ای از این عدم تصمیمات کوتاه را در کارنامه رفتاری خود می بیند دچار تردید شده و ناتوان از اجرای برنامه ها یش می شود. برای مقابله با این حالت جدای از شناخت خود در زمینه تیپهای شخصیتی، تصمیمات هرچند کوچکی را که رسیدن به آنها خارج از توان شما نباشد را انتخاب کنید و سپس با رعایت تدریج به آنها برسید و بعد از رسیدن به خود پاداش دهید به این ترتیب کم کم اعتماد به نفس از دست رفته ی شما ترمیم خواهد شدف البته باید تدریجا اهداف را نیز بزرگتر کنید زیرا رسیدن به هدف بی چالش و سهل الوصول نمی تواند کمک چندانی به شخص در ترمیم اعتماد به نفس بنماید. پیشنهاد می شود در این رابطه با یک مشاور روان شناس مشورت کنید و زیر نظر او به این ترمیم اقدام نمایید. مثل بیدار شدن از خواب در ساعت خاصی از صبح، مطالعه روزانه روزنامه و…. به مرور وی قادر خواهد بود تا تصمیمات بزرگتر اتخاذ کند. البته این یک مسئله زمانبر است و نیاز به جدیت و تلاش برای تغییر دارد. موضوع دیگری که توجه به آن خالی از لطف نمی باشد اینست که گاهی تمام خواهی(پرفکشنیسم) منشاء تزلزل در تصمیم گیری و ترس و وحشت از گام برداشتن برای رسیدن بخ هدف می شود، .برخی از افراد به خاطر داشتن روحیه تمام خواهی(پرفکشنیستی) دست به شروع کارها نمی زنند یعنی چون می ترسند نتوانند آن کار را در حد عالی و خیلی تمام و کامل انجام دهند ومثلا از نمره 20 پانزده یا شانزده بگیرند جرات نمی کنند که آنرا شروع کنند. لذا افراد ضعیفتر از او چون پرفکشنیست نیستند کار را شروع می کنند و می‌گویند نتیجه هر چه شد خدا برکت دهد! و به راحتی کار را به پایان می برند. اما پرفکشنیستها که خیلی ایده آل اندیش هستند و در عمل نیز دنبال یک کار عالی هستند از شروع و انجام باز می مانند.
دوست گرامی! همانطور که می دانید در طول یک روز عادی ما چندین بار با شرایطی مواجه می شویم که تصمیم گیری در آنها لازم است و این امر مکررا ادامه دارد. ما انتخاب می کنیم که چه لباسی بر تن کنیم، چه چیزی بخوریم، برنامه روزانه خود را طرح ریزی می کنیم و … بسیاری از افراد این امور را ناآگاهانه انجام می دهند و اصلا متوجه نیستند که در حال تصمیم گرفتن می باشند. برای عده ای از افراد طریقه تصمیم گیری و اعتماد به تصمیم هایی که اتخاذ نموده اند، امری غریزی به شمار می رود. این دسته از افراد به طور خدادادی از توانایی های بالایی در تصمیم گیری برخوردار هستند. در مقابل بعضی از افراد نیز هستند که به هیچ وجه از توانایی تصمیم گیری برخوردار نمی باشند گاهی از همان ابتدا اینگونه بوده اند و الگو برداری کرده اند گاهی هم بر اثر یک شکست این نوع تصمیم گیری را انتخاب نموده اند.برای این دسته از افراد حتی کوچکترین تصمیم گیری ها کاری بس دشوار و آزار دهنده به شمار می رود.باید دانست که تصمیم گیری رویدادی نیست که در یک لحظه و یا در یک نقطه اتفاق افتد یا یکباره ظهور یابد بلکه تصمیم گیری روندی غیر خطی و چرخشی دارد. گزینه های قابل تصور بر معیارهای در نظر گرفته شده ، اثر می گذارند و بالعکس معیارهای از پیش تعیین شده بر گزینه هایی که مشخص شده است ، تاثیر متقابل دارد.
بهر حال هر تصمیمی که اتخاذ می گردد از چند عامل یا اجزاء تشکیل می شود که می توان به شرح زیر برشمرد : 1- محیط و فضای تصمیم : هر تصمیمی در فضای خاص تصمیم گیری اتخاذ می شود، که جمع آوری اطلاعات، گزینه ها، ارزش ها و ترجیحات مطرح در زمان تصمیم از مشخصه های آن است. محیط و فضای ایده آل برای تصمیم گیری فضائی است که در آن همه اطلاعات ممکن، تمام نکات دقیق، و هر نوع گزینه محتمل موجود باشد. به هر حال، هم اطلاعات و هم گزینه ها عامل فشار بر اخذ تصمیم است زیرا زمان و سعی و تلاش برای گردآوری اطلاعات و طرح و بررسی گزینه ها دارای محدودیت است.
2- اثرات حجم اطلاعات بر تصمیم گیری : بعضی افراد عادت دارند بهنگام اخذ تصمیم مقدار زیادی اطلاعات جمع آوری نمایند تا بتوانند تصمیم مناسب اتخاذ نمایند. وقتی حجم زیادی از اطلاعات گرآوری شود آنگاه ممکن است چند موضوع دیگر پیش آید. الف) در اتخاذ تصمیم تاخیر روی دهد چون برای جمع آوری اطلاعات بیشتر و تحلیل آنها، زمان بیشتری نیاز است. ب) اطلاعات اضافی و بیش از اندازه جمع گردد، در چنین وضعیتی، با وجود اطلاعات زیاد توانائی واقعی فرد تصمیم گیری کاهش می یابد زیرا اطلاعات زیاد قابل اداره و ارزیابی دقیق نیست. مسئله مهم که با وجود اطلاعات اضافی و زیاد بوجود می آید فراموشی است. وقتی اطلاعات زیادی به حافظه انتقال یابد معمولاً اطلاعات وارد شده قبلی به تدریج فراموش می شود. ج) کاربرد گزینشی اطلاعات روی میدهد. یعنی فرد تصمیم گیر از میان اطلاعات موجود تنها به اطلاعاتی اکتفا میکند که تصمیم از قبل نتیجه گیری شده وی را تائید و پشتیبانی نماید. د) فرسودگی ذهنی روی میدهد، این امر موجب کندی در کار یا کیفیت ضعیف کار می گردد. ه) همچنین در حالتی که فرد تصمیم گیر از تصمیم گیری خسته شده باشد، فرسودگی در تصمیم روی میدهد. یعنی اغلب نتایج سریع حاصل می شود، تصمیم دقیق نیست و یا حتی تصمیم ناقص اتخاذ می گردد و به طور کلی تصمیمی اتخاذ نمی شود. 3- جریان یا بستر تصمیم : یک تصور غلط رایج آن است که هر تصمیم، مستقل و جدا از سایر تصمیمات اتخاذ شود. بعبارت دیگر، اطلاعات گردآوری می شود، گزینه ها جستجو می گردد و انتخاب برگزیده می شود بدون آنکه به موارد گذشته توجه شود. ولی در حقیقت هر تصمیم بر محتوا و بستر تصمیمات گذشته استوار است. معمولاً برای توضیح این مطلب از استعاره بستر یا رودخانه تصمیم استفاده می گردد. بستر یا جریان تصمیم گیری، اتخاذ تصمیم جدید را در احاطه خود دارد و برآن تاثیر می گذارد، ممکن است تصمیمی که در گذشته گرفته شده مقدمه ای برای تصمیم اخیر باشد و بر تصمیم هم اثر امکان پذیری و هم اثر محدود کننده دارد. بسیاری از تصمیمات بعدی بدنبال این تصمیم جریان پیدا می کنند.
با توجه به مطالب بالا به چند نکته مهم اشاره می نماییم. ۱) شناخت و آگاهی کامل از قابلیت ها و توانائی های خود داشته باشیم. اجازه ندهید ترس از شکست فضای ذهنی شما را اشغال نماید.مطمئنا در طول زندگی موفقیتهایی داشته اید که می تواند در کنار این شکست شما را در تصمیم گیری تقویت نمایند. ۲) داشتن دیدکامل نسبت به استراتژی، اهداف بلند مدت و کوتاه مدت خود.اگر برای خود اهدافی در نظر داشته باشید هنگام تصمیم گیری راحت و سریعتر انتخاب می نمایید زیرا باید فعالیتی را انتخاب نمایید که در مسیر اهداف شما باشد.البته سعی نمایید موضوع را کاملا بررسی نمایید البته تا آنجائی که امکان پذیر است. ۳) آگاهی نسبت به وضعیت موجود خود ۴) شناخت کامل فرایند ها،عوامل در تصمیم گیری ۵) داشتن تجربه کافی در باره موضوعی که باید در باره آن تصمیم گرفت و یا آگاهی از نظر کارشناسان مربوطه. ۶) توان خود را برای تجزیه و تحلیل صحیح مشکلات و مسائل بالا ببرید 7) ذهنیت باز داشتن و آماده شنیدن نظرات دیگران بودن و دوری از پیش داوری در باره قضایا. 8) مسئولیت پذیر باشید و اتخاذ تصمیم با قاطعیت و بدون تردید یا تزلزل داشته باشید. در صورتی که احساس می نمایید هنوز در این زمینه ناتوان هستید با مراجعه حضوری به روانشاس از خدمات مشاوره استفاده نمایید.
*سوال دوم: چرا بااینکه میدانیم اعمالی خوب نیستند ولی بازهم آن اعمال را انجام میدهیم ؟
*علت اصلی آلوده شدن به گناه این است که :
انسان اولا خود را نمیشناسد و به ارزش روح خود واقف نیست و ثانیا تاثیر گناهان بر روح خویش را نمی داند و ثالثا نیاز خود را به داشتن روحی سالم و پاک در آخرت درک نمی کند. بنابراین می توان گفت: علت کلی میل به گناه ناآگاهی و عدم باور عمیق به راهی است که دین برای سعادت انسان ترسیم می کند. دراین راستا گفتنی است: فرایندی که باعث می شود انسان گناه را ترک کند و به انجام عبادات و اعمال نیک دینی و اخلاقی رو بیاورد و آن را با انگیزه فراوان انجام دهد چند چیز است که عبارت اند از:
1- خود را بشناسد و بداند که او روح خدا است که در کالبد بدن دمیده شده است و قدر و ارزش خود را بداند و توانایی های خود را در وصول به خداوند و کسب کمال و علم و قدرت از خداوند بشناسد. یکی از ریشه های گناه این است که انسان ارزش وجود خود را نمی داند.
2- بداند که تمامی عوامل و عناصر دیدنی و شنیدنی و گفتارها و رفتارهایی که انجام می دهد مانند نهرهایی که به حوض واحدی می ریزند، به قلب انسان وارد می شوند و در آن تاثیر مثبت یا منفی ایجاد می کنند، شخصیت انسان حاصل تاثیر تمامی عوامل تربیتی و محیطی است.
3- تاثیر منفی گناه و همچنین آثار مثبت عمل صالح را در روح و قلب خود مورد مطالعه قرار بدهد و بداند که گناه و معصیت چه مقدار در روح او تاریکی و کدورت ایجاد می کند و به عکس عبادات و اعمال صالح چقدر به او توانایی معنوی و نورانیت می بخشد.
4- نیاز خود در دنیا و آخرت به عمل صالح برخواسته از ایمان را خوب بداند و درک کند که بعد از مرگ همین اعمال نیک یا بد او هستند که تجسم پیدا می کنند و سعادت و شقاوت و لذت و یا رنج او را رقم خواهند زد. اگر این گونه خودشناسی برای انسان پیدا بشود، آنگاه انگیزه بسیار قوی ای برای ترک گناهان و عمل و عبادت خواهد داشت و البته در این صورت خداوند نیز به انسان توفیق عمل خواهد داد.
*ریشه یابی گناه:
در این زمینه گفتنی است: خدای متعال در فطرت همگان شناخت نیک و بد را قرار داده و توسط انبیای الهی انسان را از شیطان برحذر داشته است و بسیاری از مومنان نیز به تاثیر منفی شیطان و هوای نفس ایمان دارند، ولی در اثر وجود عواملی نمی توانند آنچنان که باید مقاومت نمایند و دچار لغزش و گناه می شوند.
در مورد ریشه های گناه به صورت خلاصه می توان گفت: گناه و تبعیت از شیطان ریشه در عوامل فراوانی دارد که برخی از این عوامل عبارتند از:
1. ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا وپیامبر و عدم رعایت دستورات دینی: به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند، هرگز به خود اجازه نمیدهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد،هیچگاه خود را گرفتار شهوترانی و شهوت پرستی نخواهد کرد.
2. ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و فروکاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات، کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهشهای نفسانی تا سرحد حیواناتی چون خوک و خروس پایین اورد.بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوترانی و ارضای خواهشهای پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفه ی افرینش خویشتن ندارند. به راستی اگر یک دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از افرینش خویشتن را بداند، ایا هرگز به ذهنش خطور می کند که خود را به شکل یک عروسک در اورده و همچون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاههای الوده و مسموم دیگران قرار دهد؟و ایا یک پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند ایا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال ان را به خود می دهد؟
3. ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی تبعیت از هوای نفس: پیروی از خواهشهای نفسانی، اثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به انها توجه کند هرگز به دنبال شهوترانی نخواهد رفت. عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنیهای اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزون طلبیها خود انان و خانواده شان هستند. کتاب ایین زندگی(اخلاق کاربردی) نوشته ی احمد حسین شریفی
4. جهل، غفلت و شهوت: کسى که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بى خبر است گناه مى کند همین طور کسى که به این امور آگاه است ولى دچار غفلت مى شود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست مى دهد و مرتکب گناه مى شود. شهوت عاملى است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت مى دهد و موجب فراموشى و غفلت مى گردد. کسى که در اثر شهوت، انگیزه اى قوى براى ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهى را مزاحم اطفاء شهوت خویش مى یابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور مى کند و ترجیح مى دهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض مى شود و به کمک توجیهات شیطانى، گناه بودن معاصى را انکار یا فراموش مى کند و رو به گناه مى آورد.
امیرمؤمنان على(ع) فرمودند: لا تکن ممن… ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة انفرج عن شرایط الملة؛ از آنان مباش… که چون شهوتى پیش آید گناه را مقدم مى دارد و توبه را به آینده وا مى گذارد و چون رنجى بدو رسد از راه شرع بیرون مى شود. این سخن امام على نشان مى دهد که حداقل برخى از گناهکاران به سبب ناشکیبایى در برابر خواسته هاى نفسانى به گناه مبتلا مى شوند و کسى که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنج هاى دیندارى و تبعت از شرع را نیز ندارد.
5. وجود رزایل اخلاقی: رذایل اخلاقى هر یک منشأ گناه یا گناهانى هستند. امام امیرالمؤمنین(ع) فرموده اند: الحرص و الکبر و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب؛ حرص و خودبینى و حسد، انگیزه هایى براى در افتادن به گناهان است. رذائلى از این دست خود ریشه در دنیا پرستى و سوءظن به خدا دارند. کسى که مى خواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشه هاى آن مبارزه کند، یعنى ملکات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملکات نفسانى در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقى به خداوند و صفات نیکوى او امکان پذیر است. از سویى نادرستى رابطه معرفتى انسان با خدا منشأ رذایل مى شود و از سوى دیگر رذایل نفسانى موجب گناه مى شود و به رابطه انسان و خدا آسیب مى رساند. این رذایل بزرگ ترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا مى گذارند. این تأثیر سوء ناشى از همین رابطه دو سویه است. رذایل نفسانى روابط دیگر انسان را نیز تضعیف مى کنند که درباره آنها سخن خواهیم گفت.
6. کوچک شمردن گناه: یکى از عوامل بسیار مهم روى آوردن به گناه کوچک شمردن آن است. کسى که گناهى را کوچک مى شمارد بر انجام آن گناه جرأت مى یابد و به هنگام ارتکاب آن گناه دچار احساس گناه نمى شود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت مى کند و هر بار که آن را مرتکب شو، آخرت خویش را تباه تر مى سازد از این روست که سخت ترین گناه آن است که گناهکار آن را کوچک شمارد: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه و بر گناه خرد خود ایمن مباش شاید که تو را بر آن عذاب کنند. کسى که گناهى را کوچک مى شمارد علاوه بر آن که احتمال تکرار آن را افزایش مى دهد، بى دلیل خود را از کیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافى است.
7. حب دنیا: رسول اکرم ( ص ) فرموه اند . حُبُّ الدُّنیا رَأس کَلِّ خَطِیئَه دنیا ریشه هر گناه است . شریعت مطلقا کسی را از حصول ثروت منع نکرده است بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن ودنیا را مقصود با الذات قرار دادن ممنوع است .
برای فرق حب دنیا وکسب دنیا معیاری هست وآن این است که وقتی که مقابله دین و دنیا می آید انسان کدامیک را ترجیح می دهد ؟ اگر دین را پس پشت انداخته دنیا را ترجیح داد معلوم است که این حب دنیا است . مثلا وقت نماز رسید ه ولی دکان باز است و در این موقع مشتری هم زیاد است پس خیال این به طرف نماز نمی رود .
و وقتی که از کارهای دنیا فارغ شد آنوقتیاد نماز می افتد و می گوید بروم نماز بخوانم . ولی اگر بعد از آمدن حکم شریعت تمام کارهای دنیا را رها کرده حکم الله تعالی را بجا آورد پس این حبّ دنیا نیست .
امروزه ما طوری در دنیا و در حصول دنیا مصروف هستیم که گویا برای همیشه در دنیا ماندگاریم و قناعت پسندی ، زهد وتوکل بدای ما بی معنی شده اند حال انکه رسول اکرم ( ص ) می فرماید . مَالِی وَ لِلدُّنیا ؟ مرا با دنیا چه تعلقی است وفرمود : إِنَّما أَنا کَرَاکِبٌ إَستَظِلَّ تَحتَالشَّجَرَهِ ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا مثال من مانند مسافری است که برای مدت کوتاهی زیر سایه درختی آرام کرده وبعد آن را رها کرده به راه خود ادامه می دهد .همین طور می فرماید : کُن فِی الدُّنیا کَأَنَّکَ غَرِیبٌ أَو عَابِرِ سَبِیل، در دنیا مانند مسافر ورهگذر زندگی کن .
8. عادت های مذموم: گاهی برخی عادت ها کار انسان را سخت می کنند و زمینه ساز گناه هستند. چشم چرانی از این عادت ها است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره می شود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است که ترک آن مشکل به نظر می آید.
چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصاً نماز می گردد. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است. آن جا که فرموده است:
«قُل للمؤمنینَ یغُضّوا مِن ابصارِهِم… و قُل لِلمُؤمِناتِ یغضُضنَ مِن اَبصارِهنَّ…؛ به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و.. . به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند». کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر و خیال و قلبش مشغول دیده می شود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش می‌گردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در می آید و به شاخه‌ هایی پرواز می کند که با چشم خود مشاهده کرده است.
موفق ومؤید باشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد