۱۳۹۳/۰۵/۰۲
–
۲۷۹۶ بازدید
بنام خدا
سلام
چگونگی تشخیص افراد متدین واقعی و دروغگو ظاهری ساز منافق از سایرین برچه مبنا یی است
با سلام و ادب و سپاس از ارتباط شما و آروزی قبولی اعمال و عبادات شما در این ماه رحمت
1. قاعده کلى این است که هر چیزى نشانه و علامتى دارد که با آن شناخته مى شود و نفاق و ایمان نیزاز این قاعده مستثنى نیست . اگر نشانه ها و ویژگی های انسان مومن و منافق را بشناسیم میتوانیم این دو را از یکدیگر تمیز و تشخیص دهیم .
الف. نشانه های انسان مومن
مومن کسی است که برنامه ی زندگی خود را از قرآن و روایات برگرفته است و به آن عمل می کند و همیشه در برابر امر الهی تسلیم است.
برخی ازویژگی های مومن:
– مومن از دیدگاه قرآن:
1. اهمیت دادن به نماز است؛
الف.مؤمن اهل اقامه نماز است. «الذین یقیمون الصلوة» »( سوره بقره، آیه،2)
ب. نسبت به نمازهایش مراقبت دارد. «و الذین هم على صلواتهم یحافظون»(سوره مؤمنون، آیه ،9)
2.خشوع وخضوع در برابر پروردگار
« مردم مؤمن کسانى هستند که چون یاد خدا شود ، از جلال و بزرگى حق دلشان ترسان و لرزان گردد و چون آیات الهى را بشنوند بر ایمانشان افزوده گشته و در هر کارى بر خداى خویش تکیه کنند . نماز را با حضور قلب به پا دارند و از آنچه روزى آنان شده انفاق نمایند . به راستى چنین مردمى اهل ایمانند و مصداق حقیقى مؤمن ، و اینان نزد خداوند از مرتبه ى بلند و آمرزش و رحمت و روزى نیکو برخوردارند .»( انفال :2 ـ 4 )
3. تقوی؛ (انفاق،29)
4. هجرت، جهاد و شهادت؛ (آلعمران،195)
5. توبه و استغفار؛ (تحریم،8)
6. انفاق و بخشش؛ (بقره،271)
7. دادن قرض الحسنه؛ (تغابن،17)
8. دوری از گناه و آلودگی؛ (نسأ،31)
– مومن از دیدگاه روایات:
امام رضا ( علیه السلام ) فرمود: « شِیعَتُنا الْمُسَلِّمُونَ لِأمْرِنا الْآخِذُونَ بِقَولِنا، الْمُخالِفُونَ لِأعْدائِنا فَمَنْ لَمْ یَکنْ کذالِک فَلَیْسَ مِنّا—شیعیان ما کسانی هستند که در برابر «امر» ما تسلیم اند به «قول» ما گردن می نهند و با دشمنان ما مخالف هستند، پس کسی که این چنین نباشد، او از ما نیست») وسائل الشیعه، ج 18، ص 83(
سه ویژگی برجسته مومن:
1.«لایکـون المـومـن مـومنـا حتـى تکـون فیه ثلاث خصـال:1ـ سنه من ربه. 2ـ وسنه من نبیه.
3ـ و سنه من ولیه. فـاما السنه مـن ربه فکتمان سـره. و امـا السنه من نبیه فمـداراه الناس . و امـا السنه مـن ولیه فـاصبـر فـى البـاسـاء و الضـراء—مـومـن , مـومـن واقعى نیست, مگـر آن که سه خصلت در او بـاشــد:سنتـى از پـروردگـارش و سنتـى از پیـامبـرش و سنتـى از امـامـش. اما سنت پروردگارش , پـوشاندن راز خود است, اما سنت پیغمبرش , مدارا و نرم رفتارى با مردم است, اما سنت امامـش صبر کردن در زمان تنگدستـى و پریشان حالى است.» ( اصـول کـافـى, ج 3,ص 339 و تحف العقـــول, ص 442)
2.حضرت رضا (علیه السلام) فرمود :« خویشتندار باشید و به پاکدامنى روى آورید ، از کوشش در راه حق بازنایستید ، امانت مردم را به مردم بازگردانید ، راستگو باشید ، و با همسایگان خوش رفتارى کنید ، اینها برنامه هایى است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به خاطر آن مبعوث به رسالت شد .
در قبیله ى خود نماز بخوانید تا الگوى آنان شوید ، به اقوام رسیدگى کنید ، از مریض عیادت نمایید ، از تشییع جنازه غفلت نورزید ، براى ما در میان مردم آبرو باشید ، از این که با دیدن شما نسبت به ما بدبین شوند بپرهیزید ، ما را در جامعه با عمل خود محبوب جلوه دهید و از این که با دیدن شما با ما دشمن شوند دورى کنید ، عشق و علاقه ى جامعه را متوجه ما سازید و نارواییها را از ما دفع کنید . آنچه خوبى درباره ى ما بگویند اهل آنیم و هر چه بدى نقل نمایند از آن مبرّا و پاک هستیم . شکر مخصوص خداى جهانیان است »(بحارالانوار : 87 / 348 )
3.امام صادق (ع) به ابن جندب می فرماید: «مومنان کسانی اند که خوف الهی در دل دارند»
4.به امام صادق علیه السلام عرض شد، نشانه های مومن چیست؟ فرمودند:« چهار چیز است، 1-خواب او مانند خواب غریق 2-غذا خوردنش مانند آدم بیمار 3-گریه او مانند گریه شخص مادر مرده 4-نشستن او مانند نشستن مردم هراسان است که از جای خود می جهند.
5. امام حسن عسکری علیه السلام : پنج چیز از علامت های انسان مومن است : 1- پنجاه و یک رکعت نماز در طول شبانه روز (هفده رکعت نماز واجب و سی و چهار رکعت نماز مستحب)2- انگشتر در دست راست کردن 3- بر روی خاک سجده کردن 4- بسم الله الرحمن الرحیم نماز رابلندگفتن 5- زیـــــارت اربـــــعــــــیـــــن ســــیــــد الــشــهـــداء علیه السلام
6.امام باقر (ع):«به خدا سوگند٬ شیعه ما نیست مگر آن کس که از خدای پروا کند و از وی فرمان برد٬ و اینان شناخته نمی شوند مگر به تواضع٬ خشوع٬ ادای امانت٬ زیادی یاد خدا٬ روزه٬ نماز٬ نیکی به پدر و مادر و رسیدگی به همسایگان مستمند٬ زمین گیر٬ و بدهکاران و یتیمان٬ و نیز راستگویی در سخن٬ تلاوت قرآن و باز داشتن زبان از مردم جز نیکی.» ( تحف العقول، ٣٣٨)
7.امام باقر ( علیه السّلام )می فرمایند:نصیحت و خیر خواهی مومن٬ بر مومن واجب است.
(اصول کافی،ج٢،ص٢٢٠)
8.امام باقر (ع) می فرمایند: «یَجِبُ لِلمُومنِ عَلَی المُومنِ اَن یَستُرَ علیهِ سبعینَ کبیرةً —بر هر موٴمنی واجب است٬ هفتاد گناه کبیره را در برادر مومن خود بپوشاند.»( اصول کافی٬ج٢،ص٢٠٧ ٬حدیث٨)
در نتیجه رعایت و به کار گیری توصیه ها ی فردی و اجتماعی، که در قرآن وروایات معصومین (علیه السلام ) آمده است ؛برای مومن لازم و واجب است. و اجبات فقهی موجود در این دو منبع به صورت چکیده در رساله ها ی عملی مراجع عظام تقلید آمده است که هر انسان مومن وظیفه دارد با مراجعه به رساله ی عملی مرجع تقلید خود از واجبات الهی آگاه گشته و به آن عمل کند .
ب. نشانه های منافق
چهره « نفاق » یکى از پدیده ها و مفاهیمى است که جوامع دینى همواره درگیر عوارض و پیامدهاى مخرب آن بوده اند . سر بر آوردن نفاق وتاثیرات سوء آن بر اجتماع و حکومت دینى چیزى نیست که از چشم حقیقت جویان و معتقدان به حکومت دینى مخفى مانده باشد وآنان را به تامل و تلاش براى یافتن راهى بر فرو کاستن از تاثیرات این پدیده شوم وبر ملا کردن چهره آن نیافکنده باشد . مشکل اساسى در همه نهضت ها این است که که « دشمن داخلى » را نمى توان بسادگى شناخت . آن چه در ابتدا سخن به نظر میرسداین پرسش اساسى است که منظورتان ازنفاق وبرملایى آن چیست ؟ چراکه بحث نفاق از مباحث کثیر الاضلاع وپیچیده وداراى اقسام وشکلها ودرجات مختلفى است که شامل : نفاق اعتقادى ، نفاق ا خلاقى ، نفاق اجتماعى ، نفاق عبادى ، نفاق سیاسى و . . . است که ابتدا باید آنها را شنا خت تا بعد از آن در جهت رفع یا دفع یامقابله و بر ملا کردن آنها پرداخت .
پس قبل از پاسخ به پرسشتان ذکر نکاتى چند ضرورى است .
1 – معناى واژه اى نفاق نفاق بمعناى کفر در دل نهفتن و ایمان به زبان آشکار کردن است واز واژه هاى مستحدثه اسلامى است . یعنى در جاهلیت واژه نفاق به این معنا به کار نرفته است و براى اولین بار در قرآن طرح شده است . اصل این واژه ، یعنى دورو برخورد کردن است به منافق ازاین رواین واژه اطلاق میشود زیرا در ایمان ثابت قدم واستوار نیست . ( نفاق درقرآن : 15 ، 16 )
2 – نفاق در قرآن وروایات براى شناخت نفاق قطعى ترین منبعى که مى توان برآن استناد کرد قرآن است براین اساس در قرآن مشخصا بر سه جریان اصلى دشمن تاکید خاص شده است . 1 شیطان . 2 کفار ( بیگانگان اعتفادى )
. 3 منافقان در 300 آیه قرآن ودر 13 سوره به تبیین ویژگیها ، خصوصتیات منافقان پرداخته شده است . ( پیشین ) خطر منافقان ، به مراتب بیشتر از کفار است چرا که کفار شمشیر از رو کشیدند ، ولى منافقان شمشیر خودرا پنهان کرده اند . وبه همین خاطر تهدیدات منافقین در ابعاد مختلف اعتقادى ، اخلاقى ، اجتماعى وسیاسى است . که در ذیل اختصارا به برخى از ابعادو اقسام اشاره مى شود .
. 1 نفاق اعتقادى : به معناى اظهار اسلام و پنهان نگه داشتن کفر است . قالت الاعراب آمنا ، قل لم تومنوا ولکن قولوا اسلمنا ولما یدخل الایمان فى قلوبکم . ( حجرات ، 14 ) این نفاق اعتقادى آشکار است لکن نفاق اعتقادى پنهان اسمش « ریاء » است که به آن شرک اصغر نیز گفته مى شود .
. 2 نفاق اخلاقى : اینکه کسى که شعارش شعار دینى باشد اما عملا به آن پایبند نباشداز خوبیها گوید اما اهل عمل نباشد . « یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلوا » ( صف ، 2 )
. 3 نفاق اجتماعى : اینکه انسان ، پیش رو از کسى تعریف کند ودر غیابش نکوهش واین دورویى ناپشند است . پیامبر ( ص ) فرمود : کسیکه در دنیا دورو باشددر قیامت دو زبان از آتش خواهد داشت . ( محجه البیضاء ، ج 5 ، ص 280 )
. 4 نفاق علمى : دانش زمانى به حال بشر سودمند است که با تهذیب و تزکیه و رفع نواقص و رذایل اخلاقى همراه باشدو براین اساس پیامبر گرامى اسلام ( ص ) مى فرمایند : آن خوف و ترس بسیار سختى که بر امتم دارم از جانب منافقان داناست . ( سید محمد حسینى ، دو چهرگان ، 137 )
. 5 نفاق سیاسى : اینکه کسانى که با نظام اسلامى مخالفند ، به جاى آنکه شمشیر را ازرو ببندند ، آن را مخفى کرده ودر قالب دوست ، دوستى ، شعارهاى جذاب و زیبا ، همان را انجام مى دهند که دشمنان آشکار انجام میدهند . ظاهرا مراد شما از سوال ، نفاق سیاسى است ، پس از شناخت اقسام نفاق شاخصهاو صفات وویژگیهاى فردى و سیاسى منافقان قابل بررسى است که با شناخت آنها ست که شاید بتوان با چهره نفاق وفتنه انگیزان مبارزه و مقابله کرد وچهره آن را برملاساخت . در ادامه براى شناخت بیشتر چهره نفاق و مبارزه و مقابله با آن به ذکر شاخصها ، صفات و ویژگیهاى سیاسى جریان نفاق و فتنه انگیزان مى پردازیم :
شاخصها و ویژگیهاى سیاسى منافقین و خط نفاق و ره آورد شوم فتنه ها :
. 1 دوستى و همسویى خط نفاق با بیگانگان و دشمنان خارجى : مقام معظم رهبرى : « منافق را از همراهى او با دشمن مى توان شناخت . » . 2 تحقیر خودیها ، مسخره ، عیبجویى و عدم خودباورى . 3 آرمان و آرزوهاى واهى : ارتجاع و بازگشت به فرهنگ خارجى . 4 توطئه علیه خودیها و ایجاد مشکلات مختلف . 5 کینه نسبت به مسلمین . 6 غافلگیرى مسلمین . 7 ولایت ناپذیرى یا ولایت شعارى . 8 مخالفت عملى و نپذیرفتن حاکمیت نظام اسلامى و دستور ولایت . 9 تهدید امنیت و عزت جامعه اسلامى . 10 تحقیر غیرتمندان دینى . 11 امر به منکر و نهى از معروف . 12 عامل کشتارکور . 13 القاءکنندگان شک و تردید ( خ 194 / 10 ) . 14 تبلیغات با شیوه دروغین همراه با مسخره . 15 تطبیق ولایت با خود . 16 فاصله و عدم پیوستگى دائم با ولایت . 17 بیزارى و حیایى از یکدیگر . 18 مضطرب کردن راههاى سعادت . 19 پنهان شدن چهره واقعیتها .
راهبردهاى سیاسى امنیتى برخورد ، مقابله و برملاءکردن چهره نفاق و فتنه :
. 1 برخورد قاطع ( خ 19 / 1 ) قاطعیت با سران فتنه و منافقان . . 2 برخورد اصولى و منطقى ( همان ) حساب شده با سران فتنه و منافقان ) . 3 در نظرگرفتن و عدم اعتنا به مال و نسب اشخاص ( شخصیت زدگى خ 19 / 3 ) . 4 یادآورى نکات ضعف . 5 شناختن و شناساندن سران نفاق به مردم ( افکار عمومى ) . 6 بى اعتمادى مردم به آنها . 7 نفرین به منافق نفوذى ( خ 184 ) . 8 افشاى سوابق ننگین منافق و فتنه انگیزان . 9 افشاى موضع گیریهاى متضاد دشمن و همسویى با آنها . 10 مهلت ندادن براى نفوذ دوباره آنها . 11 شناخت مواضع منافقانه دشمن . 12 شفاف سازى خطوط و گروهها ، جریانات و . . . از طریق تبین ، توضیح تحلیل مسائل در رسانه هاى جمعى ، کتاب مقالات و . . . ) با تمام امکانات موجود . 13 سازش ناپذیرى در مجازات مجرمان اصلى ( خ / 15 ) . 14 علم و آگاهى بخشى به مردم ، روشنگرى آنها . 15 اتحاد و برادرى و وحدت مردم و جلوگیرى از واگرایى . 16 فراست و بیدارى . 17 مردمى کردن مبارزه . 18 آگاهى از نقشه ها . 19 به دست گرفتن ابتکار عمل . 20 تحت تأثیر تبلیغات دیگران قرارنگرفتن . 21 تهدید به مبارزه و نبرد با آنان ( خ / 10 2 – 1 )
براى مطالعات تکمیلى این بحث به منابع پیشنهادى ذیل رجوع کنید :
. 1 نفاق در قرآن ، سیداحمد خاتمى . 2 رسالت خواص و عبرتهاى عاشورا ، سیداحمد خاتمى . 3 دوچهرگان ، سیدمحمد حسینى . 4 بیانات مقام معظم رهبرى در جمع لشکر 10 سیدالشهدا ( 26 / 7 / 77 ) . 5 المیزان ج 1 ، 19 و . . . ) . 6 تفسیر نمونه ( ج 1 ، ص 100 24 ، ص 146 – 176 ج 21 ، ص 467 ج 8 ، ص 53 ج 4 ، ص 174 و . . . ) . 7 نهج البلاغه دشتى ( روانشناسى منافقان خ 194 روش برخورد با آنها خ 19 ، 184 مقابله با فتنه ، ره آورد فتنه خ 151 ، 50 ، 93 ، 138 نشانه فتنه انگیزان خ 151 شناخت فتنه خ 93 عوامل رهایى از فتنه خ 138 و . . . 3 – نفاق و دورویى بیمارى درونى قلبى و پوشیده است . در آغاز نهضت رسول اکرم ) صلّى الله علیه و آله ( که هنوز جهاد و دفاعى شروع نشده بود و مسلمانان در آرامش به سر مى بردند ، گمان مى کردند که با اقتدا کردن پشت سر رسول خدا ( صلى الله علیه و اله ) در مسجد النبى اهل بهشت خواهند بود . در این زمان آیه نازل شد که این اعمال براى ورود به بهشت کافى نیست . هنوز جبهه و جهاد را ندیده اند . قبل از نزول آیه جهاد ، خدمت حضرت مى رسیدند و مى گفتند : آیا آیه و سوره جدید یا تکلیف و دستور تازه اى نازل نشده است ، تا بدان عمل کرده ثواب ببریم ؟
اما وقتى سوره یا آیه اى که در آن دستور نبرد و قتال بود نازل مى شد ، اظهار سنگینى و سستى مى کردند ، که قرآن آنان را به شدت ، مورد عتاب قرار داده است . ( توبه / 38 ) منافق همان کارى را مى کند که موش در سوراخ خود انجام مى دهد . لانه موش دو سوراخ دارد که از سوراخى به نام « نافق » به لانه مى رود و از سوراخ دیگرى به نام « قاصع » بیرون مى جهد . موش در جلو درب خروجى این سوراخ ، قشر نازکى از خاک را حفظ مى کند ، هنگامى که صدایى به گوشش رسید و احساس خطر کرد ، آن قشر نازک خاک را کنار مى زند و از لانه مى گریزد . خدا مى فرماید : سرپوش نفاق براى همیشه باقى نمى ماند ، گاهى راه فرار منافق را از دو طرف مى بندیم و فرصت بیرون رفتن را به او نمى دهیم و در همان حال او را رسوا و کینه او را برملا مى سازیم : « ولؤ نَشاء لَأریناکَهمْ فَلعرفْتهم بِسیماهم و لَتَعرفنَّهم فى لحْن القوْل محمد / 30 ) اگر بخواهیم ، آنان را به تو نشان مى دهیم تا سیماى حقیقى آنان را بشناسى ، تو از آهنگ سخن به حال آنها پى خواهى برد » . انسان دورو سعى مى کند کار خوب را در حضور مردم انجام دهد تا مردم آن را ببینند و کار بد را در خفا انجام مى دهد تا از چشم مردم پنهان بماند . محور دید منافق ، مردمند . چنانکه خداوند فرمود : « إذْ یُبیّتون ما لایَرضى مِن القَوْل و کان الله بما یَعملون مُحیطاً نساء / 108 اینان در شب نشینى ها و جلسات سرّى شبانه سخنانى مى گویند که خداوند نمى پسندد . در حالى که خدا بر همه اعمال آنها احاطه دارد » . از ریاکارى منافقان در اخفاى بدیها و آشکار کردن خوبى ها معلوم مى شود که معیار و محور نزد آنان مردم هستند . آنگاه خداى سبحان مى فرماید : « یَوْم هُمْ بارِزون لایَخْفى على الله مِنهم شَىء » غافر / 16 و در جاى دیگر مى فرماید : « یومئذٍ تُعرضون لاتَخْفى مِنکم خافیه حاقه / 18 روزى فرا مى رسد که هیچ خفایى در کار نیست .
هر کسى هر چه در نهان دارد آشکار مى شود » . باز مى فرماید : « ولایَکتُمون الله حدیثاً نساء / 42 آن روز چیزى کتمان نمى شود ، هر کس هر چه دارد مى گوید . » . نفاق و دورویى عمدتاً سه منشأ و سرچشمه دارد : اوّل عجز از رویارویى ، مبارزه و عدم توانایى عرض اندام مستقیم ، با جبهه مقابل به همین خاطر به لباس نفاق درآمده ، به دشمنى خود ادامه مى دهند . بعنوان مثال : دشمنان اسلام در ابتداى نبّوت پیامبر ( صلى الله علیه و اله ) علناٌ دشمنى مى کردند امّا وقتى پیامبر گرامى اسلام ( صلى الله علیه و اله ) پیروز و بر آنها مسلّط شد ، آنها توانایى مبارزه با اسلام به صورت مستقیم را در خود ندیدند و به ظاهر مسلمان شدند ، ولى در باطن کافر ماندند و بر ضدّ اسلام توطئه کردند . دوّم احساس حقارت درونى آدم هاى حقیر و بى شخصیّت که ترسو هستند و شجاعت ندارند این افراد براى پنهان کردن ضعف و زبونى خود همیشه منافقانه عمل مى کنند و چون جرأت اعتراض به دیگران را ندارند با همه هماهنگ و همرنگ مى شوند . شاعر از زبان این نوع منافقان مى گوید : چنان با نیک و بد خو کن که بعد از مردنت روزى * مسلمانت به زمزم شوید و هندو به آتش یعنى منافق در مقابل مسلمانان اظهار اسلام مى کند ، در مقابل آتش پرستان اظهار تمایل به عقیده آنان و در مقابل بى دین ها اظهار بى دینى زیرا که چنین شخص حقیر و زبونى ، به واسطه حقارت درونى خود ، جرأت ابراز عقیده واقعى خود را ندارد . ( میزان الحکمه ، باب 3929 ، حدیث 20258 )
سوم دنیاپرستى شدید . نفاق هاى بین المللى و جهانى کنونى از این امر سرچشمه مى گیرد . در روایتى از پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و اله ) به بعضى از نشانه هاى نفاق اشاره شده است . حضرت در این روایت مى فرماید : « ثلاثٌ مَن کُنَّ فیه کانَ مُنافقاٰ وَ اِن صامَ وَ صَلّى وَ زَعَمَ انَّه مُسلِمٌ مَن اِذا اثتَمَنَ خانَ ، وَ اِذا حَدَّثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ این سه صفت در هر کسى باشد منافق است ، اگر چه روزه بگیرد و نماز بگذارد و تصوّر مسلمانى داشته باشد . اوّل خیانتکارى : انسان خیانتکار منافق است زیرا در ظاهر خود را امین نشان مى دهد ، ولى در باطن خائن است . بنابراین ، نمى توان اموال و بیت المال را بدو سپرد ، گر چه بعضى در برابر اموال کم و اندک امین هستند ، ولى در مقابل امانتهاى گرانبها و اموال فراوان ، درون خیانتکارانه خود را آشکار مى کنند . دوم دروغگویى : انسان دروغگو منافق است زیرا که با چرب زبانى کلامى ، نیّتى پلید و خلاف حقّ و حقیقت دارد هر چند نماز بخواند و دعاى ندبه و توسّل و . . . بر زبان جارى سازد . سوم خُلف وعده : کسى که به وعده و گفته خود عمل نمى کند ، منافق است زیرا عمل به وعده و پایبندى به گفته ، از نظر اخلاقى پسندیده و ضرورى است .
انواع نفاق :
الف نفاق در عقیده : مانند کسى که به زبان مدّعى اسلام و مسلمانى است ولى « مسلمان » شناخته نمى شود و یا تظاهر به ایمان مى کند ولى « مؤمن » شمرده نمى شود . ب نفاق در گفتار : مانند کسى که سخنى مى گوید ، ولى خود در دل بدان اعتقاد ندارد . با این بیان « دروغگو » منافق است زیرا که زبان و دلش یکى نیست . ج نفاق در کردار : مانند کسى که « عملِ ظاهرش » با نیّت باطنى او متفاوت و متضاد است . همچون کسى که در ظاهر ، خود را نمازخوان و یا امانتدار نشان مى دهد ولى در واقع « بى نماز » و « خائن » است . ( . ک : میزان الحکمه ، باب 3966 ، حدیث 20599 مثال هاى زیباى قرآن ج 1 ، حضرت آیت الله مکارم شیرازى )
4 – در رابطه با منافق و ویژگى هاى آن توجه به مثل قرآنى ذیل راهگشاست : قرآن همیشه حقایق والا و بسیار ارزنده اى را در قالب مثالهاى حسى آورده است آیه هاى 17 و 18 و 29 و 20 سوره بقره ، تشبیه منافقان را مطرح کرده است : « مثلهم کمثل الذى استوقد نارا فلمّا اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و ترکهم فى ظلمات لا یبصرون * صم بکم عمى فهم لا یرجعون * او کصیب من السماء فیه ظلمات و رعد و برق یجعلون اصابعهم فى آذانهم من الصواعق حذر الموت و الله محیط بالکافرین منافقان مانند کسى هستند که آتشى افروخته ( تا در بیابان تاریک راه خود را پیدا کند ) ولى هنگامى که آتش اطراف خود را روشن مى سازد خداوند ( طوفانى مى فرستد و ) آن را خاموش مى کند و در ظلمت و تاریکى وحشتناکى که چشم انسان را از کار مى اندازد ، آنها را رها مى سازد * آنها کر ، گنگ و کورند بنابراین از راه خطا باز نمى گردند * یا همچون بارانى که در شب تاریک توأم با رعد و برق و صاعقه ( بر سر رهگذرانى ) ببارد و آنها از ترس مرگ انگشت در گوش خود مى گذارند تا صداى صاعقه را نشنوند و خداوند به کافران احاطه دارد ( و همه در قبضه قدرت او هستند ) » در این آیات شریف ، وضع منافقان که امر معقول و غیر محسوس است به صورت مجسّم و محسوس ارائه شده است . در مثال اول ، منافقان را با شخصى تشبیه مى کند که آتشى در شب ظلمانى افروخته تا در پرتو آن راه از بیراهه تمیز دهد و به سر منزل مقصود برسد ولى ناگهان بادى سخت بر مى خیزد و آتش افروخته را خاموش مى سازد و بار دیگر در تاریکى وحشت زا مى ماند ، حیران و سرگردان و راه به جایى نمى برد . منافقان ، درست همین حالت را دارند آنها با انتخاب راه غلط و با خوى استکبارى خویش خیال مى کنند راه صحیحى را در پیش گرفته اند و مى توانند از هر خطر احتمالى خود را بر حذر دارند و از منفعت هایى که به سپاه اسلام و کفر مى رسد بهره مند شوند ، هر دسته غالب شد خود را از آنان بدانند ، اگر مؤمنان پیروز شدند در صف مؤمنان خود را جلوه دهند و اگر کافران غالب گشتند با آنها باشند .
آنها مى خواستند در پرتو این راه زندگى خود را در مدینه ، آباد کنند و با این روش دو چهرگى خود را افرادى زیرک و با هوش بدانند ولى قرآن پرده از راه آنها بر کنار زد و به پیامبر اسلام اعلام نمود که اینان به ظاهر ایمان مى آورند و اظهار ایمان مى کنند اما معتقد به روح اسلام و ابعاد معارف دین نیستند ، دروغ مى گویند . در این بیان طنز گونه قرآن حقیقتى تلخ که بسیارى از افراد جامعه گرفتار آن هستند ( یعنى نفاق و دورویى ) را بصورت جذاب و شیرین و دلنشین ، تشبیه کرده است و ارائه مى دهد . پایان و عاقبت کار منافقان را چون افرادى کر ، گنگ ، نابینا ، معرفى مى کنند که براحتى قادر نیستند از راه نادرست خویش بازگردند و این حقیقت قرآنى را آموزش مى دهد که :
. 1 سرانجام گناه و آلودگى نفاق و دورویى است . 2 سرانجام نفاق ، از دست دادن قوه تشخیص و درک حقایق است . . 3 هر کسى قوه ى تشخیص و معرفت را از دست داد ، دیگر امیدى به نجات او نیست زیرا نخستین وسیله براى نجات از چنگال بدبختیها و خطرها ، درک واقعیتها و چگونگى حوادث است . . 4 نفاق و دورویى نمى تواند براى مدت طولانى ، مؤثر و پایدار باشد ممکن است مدت کوتاهى انسان را مصون و محفوظ دارد ولى همچون آتشى موقت در بیابان تاریک که در معرض وزش طوفان حوادث است از بین مى رود و چهره واقعى منافق را بر ملا مى سازد و بجاى کسب موفقیت و محبوبیت در میان دو طرف ( سپاه حق و باطل ) منفور و مطرود مى گردد و مانند کسى که در بیابان راه ، گم کرده سرگردان مى ماند ، ( . ک : به المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه 17 18 19 20 بقره ) . در مثال دیگر قرآن براى ترسیم وضعیت موجود منافقان به این آیه دقت کنیم : او کصیب من السماء فیه ظلمات و رعد و برق . . . یکاد البرق یخطف ابصارهم کلّما اضاء لهم مشوا فیه و اذا اظلم علیهم قاموا و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصارهم ان الله على کل شى قدیر . یا همچون بارانى که در شب تاریک توأم با رعد و برق و صاعقه ( بر سر رهگذران ) ببارد آنها از ترس مرگ انگشت در گوش مى نهند تا صداى صاعقه را نشوند ولى خداوند به کافران احاطه دارد روشنایى خیره کننده برق نزدیک است چشم آنها را برباید ، هر لحظه اى که برق جستن کند و ( بیابان را ) روشن مى سازد چند قدمى رد پرتو آن راه مى روند ، ( . ک : به المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه 17 18 19 20 بقره ) و هنگامى که خاموش شود ، توقف مى کنند و اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از بین مى برد ، و خداوند بر هر چیزى توانا است در این مثال طنزآمیز ، قرآن ، صحنه زندگى منافقان و چهره هاى نفاق را چنین ترسیم مى کند :
. 1 شبى است تاریک و ظلمانى ، بر خوف و پرخطر ، باران به شدت مى بارد ، از کنار افق برقى پر نور مى جهد ، صداى غرش آسمانى ، وحشت ایجاد مى کند ، رعد و برق و صاعقه پرده هاى گوش آدمى را پاره مى کند . . 2 منافق مانند انسانى است که بى پناه در دل این شب وسیع ظلمانى حیران و سرگردان در بیابان مانده ، نه پناهگاهى دارد و نه ظلمت اجازه مى دهد راهى پیدا کند . . 3 با جهش برق ، چند قدم برمى دارد ولى بلافاصله ظلمت بر بیابان مسلط مى گردد و او را در تاریکى باقى مى گذارد ، وى از ترس صاعقه ، انگشت در گوش مى گذارد ولى نور برق به اندازه اى قوى است که نزدیک است چشم او را از بین ببرد ، هر آن خطر را به خود نزدیکتر مى بیند و تمام وجود خویش را در آماج بلاء ، خاکستر مى یابد . . 4 مضطرب و پریشان ، حیران و سرگردان ، نمى داند چه کند ، به کجا برود ، چگونه نجات یابد .
1. قاعده کلى این است که هر چیزى نشانه و علامتى دارد که با آن شناخته مى شود و نفاق و ایمان نیزاز این قاعده مستثنى نیست . اگر نشانه ها و ویژگی های انسان مومن و منافق را بشناسیم میتوانیم این دو را از یکدیگر تمیز و تشخیص دهیم .
الف. نشانه های انسان مومن
مومن کسی است که برنامه ی زندگی خود را از قرآن و روایات برگرفته است و به آن عمل می کند و همیشه در برابر امر الهی تسلیم است.
برخی ازویژگی های مومن:
– مومن از دیدگاه قرآن:
1. اهمیت دادن به نماز است؛
الف.مؤمن اهل اقامه نماز است. «الذین یقیمون الصلوة» »( سوره بقره، آیه،2)
ب. نسبت به نمازهایش مراقبت دارد. «و الذین هم على صلواتهم یحافظون»(سوره مؤمنون، آیه ،9)
2.خشوع وخضوع در برابر پروردگار
« مردم مؤمن کسانى هستند که چون یاد خدا شود ، از جلال و بزرگى حق دلشان ترسان و لرزان گردد و چون آیات الهى را بشنوند بر ایمانشان افزوده گشته و در هر کارى بر خداى خویش تکیه کنند . نماز را با حضور قلب به پا دارند و از آنچه روزى آنان شده انفاق نمایند . به راستى چنین مردمى اهل ایمانند و مصداق حقیقى مؤمن ، و اینان نزد خداوند از مرتبه ى بلند و آمرزش و رحمت و روزى نیکو برخوردارند .»( انفال :2 ـ 4 )
3. تقوی؛ (انفاق،29)
4. هجرت، جهاد و شهادت؛ (آلعمران،195)
5. توبه و استغفار؛ (تحریم،8)
6. انفاق و بخشش؛ (بقره،271)
7. دادن قرض الحسنه؛ (تغابن،17)
8. دوری از گناه و آلودگی؛ (نسأ،31)
– مومن از دیدگاه روایات:
امام رضا ( علیه السلام ) فرمود: « شِیعَتُنا الْمُسَلِّمُونَ لِأمْرِنا الْآخِذُونَ بِقَولِنا، الْمُخالِفُونَ لِأعْدائِنا فَمَنْ لَمْ یَکنْ کذالِک فَلَیْسَ مِنّا—شیعیان ما کسانی هستند که در برابر «امر» ما تسلیم اند به «قول» ما گردن می نهند و با دشمنان ما مخالف هستند، پس کسی که این چنین نباشد، او از ما نیست») وسائل الشیعه، ج 18، ص 83(
سه ویژگی برجسته مومن:
1.«لایکـون المـومـن مـومنـا حتـى تکـون فیه ثلاث خصـال:1ـ سنه من ربه. 2ـ وسنه من نبیه.
3ـ و سنه من ولیه. فـاما السنه مـن ربه فکتمان سـره. و امـا السنه من نبیه فمـداراه الناس . و امـا السنه مـن ولیه فـاصبـر فـى البـاسـاء و الضـراء—مـومـن , مـومـن واقعى نیست, مگـر آن که سه خصلت در او بـاشــد:سنتـى از پـروردگـارش و سنتـى از پیـامبـرش و سنتـى از امـامـش. اما سنت پروردگارش , پـوشاندن راز خود است, اما سنت پیغمبرش , مدارا و نرم رفتارى با مردم است, اما سنت امامـش صبر کردن در زمان تنگدستـى و پریشان حالى است.» ( اصـول کـافـى, ج 3,ص 339 و تحف العقـــول, ص 442)
2.حضرت رضا (علیه السلام) فرمود :« خویشتندار باشید و به پاکدامنى روى آورید ، از کوشش در راه حق بازنایستید ، امانت مردم را به مردم بازگردانید ، راستگو باشید ، و با همسایگان خوش رفتارى کنید ، اینها برنامه هایى است که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به خاطر آن مبعوث به رسالت شد .
در قبیله ى خود نماز بخوانید تا الگوى آنان شوید ، به اقوام رسیدگى کنید ، از مریض عیادت نمایید ، از تشییع جنازه غفلت نورزید ، براى ما در میان مردم آبرو باشید ، از این که با دیدن شما نسبت به ما بدبین شوند بپرهیزید ، ما را در جامعه با عمل خود محبوب جلوه دهید و از این که با دیدن شما با ما دشمن شوند دورى کنید ، عشق و علاقه ى جامعه را متوجه ما سازید و نارواییها را از ما دفع کنید . آنچه خوبى درباره ى ما بگویند اهل آنیم و هر چه بدى نقل نمایند از آن مبرّا و پاک هستیم . شکر مخصوص خداى جهانیان است »(بحارالانوار : 87 / 348 )
3.امام صادق (ع) به ابن جندب می فرماید: «مومنان کسانی اند که خوف الهی در دل دارند»
4.به امام صادق علیه السلام عرض شد، نشانه های مومن چیست؟ فرمودند:« چهار چیز است، 1-خواب او مانند خواب غریق 2-غذا خوردنش مانند آدم بیمار 3-گریه او مانند گریه شخص مادر مرده 4-نشستن او مانند نشستن مردم هراسان است که از جای خود می جهند.
5. امام حسن عسکری علیه السلام : پنج چیز از علامت های انسان مومن است : 1- پنجاه و یک رکعت نماز در طول شبانه روز (هفده رکعت نماز واجب و سی و چهار رکعت نماز مستحب)2- انگشتر در دست راست کردن 3- بر روی خاک سجده کردن 4- بسم الله الرحمن الرحیم نماز رابلندگفتن 5- زیـــــارت اربـــــعــــــیـــــن ســــیــــد الــشــهـــداء علیه السلام
6.امام باقر (ع):«به خدا سوگند٬ شیعه ما نیست مگر آن کس که از خدای پروا کند و از وی فرمان برد٬ و اینان شناخته نمی شوند مگر به تواضع٬ خشوع٬ ادای امانت٬ زیادی یاد خدا٬ روزه٬ نماز٬ نیکی به پدر و مادر و رسیدگی به همسایگان مستمند٬ زمین گیر٬ و بدهکاران و یتیمان٬ و نیز راستگویی در سخن٬ تلاوت قرآن و باز داشتن زبان از مردم جز نیکی.» ( تحف العقول، ٣٣٨)
7.امام باقر ( علیه السّلام )می فرمایند:نصیحت و خیر خواهی مومن٬ بر مومن واجب است.
(اصول کافی،ج٢،ص٢٢٠)
8.امام باقر (ع) می فرمایند: «یَجِبُ لِلمُومنِ عَلَی المُومنِ اَن یَستُرَ علیهِ سبعینَ کبیرةً —بر هر موٴمنی واجب است٬ هفتاد گناه کبیره را در برادر مومن خود بپوشاند.»( اصول کافی٬ج٢،ص٢٠٧ ٬حدیث٨)
در نتیجه رعایت و به کار گیری توصیه ها ی فردی و اجتماعی، که در قرآن وروایات معصومین (علیه السلام ) آمده است ؛برای مومن لازم و واجب است. و اجبات فقهی موجود در این دو منبع به صورت چکیده در رساله ها ی عملی مراجع عظام تقلید آمده است که هر انسان مومن وظیفه دارد با مراجعه به رساله ی عملی مرجع تقلید خود از واجبات الهی آگاه گشته و به آن عمل کند .
ب. نشانه های منافق
چهره « نفاق » یکى از پدیده ها و مفاهیمى است که جوامع دینى همواره درگیر عوارض و پیامدهاى مخرب آن بوده اند . سر بر آوردن نفاق وتاثیرات سوء آن بر اجتماع و حکومت دینى چیزى نیست که از چشم حقیقت جویان و معتقدان به حکومت دینى مخفى مانده باشد وآنان را به تامل و تلاش براى یافتن راهى بر فرو کاستن از تاثیرات این پدیده شوم وبر ملا کردن چهره آن نیافکنده باشد . مشکل اساسى در همه نهضت ها این است که که « دشمن داخلى » را نمى توان بسادگى شناخت . آن چه در ابتدا سخن به نظر میرسداین پرسش اساسى است که منظورتان ازنفاق وبرملایى آن چیست ؟ چراکه بحث نفاق از مباحث کثیر الاضلاع وپیچیده وداراى اقسام وشکلها ودرجات مختلفى است که شامل : نفاق اعتقادى ، نفاق ا خلاقى ، نفاق اجتماعى ، نفاق عبادى ، نفاق سیاسى و . . . است که ابتدا باید آنها را شنا خت تا بعد از آن در جهت رفع یا دفع یامقابله و بر ملا کردن آنها پرداخت .
پس قبل از پاسخ به پرسشتان ذکر نکاتى چند ضرورى است .
1 – معناى واژه اى نفاق نفاق بمعناى کفر در دل نهفتن و ایمان به زبان آشکار کردن است واز واژه هاى مستحدثه اسلامى است . یعنى در جاهلیت واژه نفاق به این معنا به کار نرفته است و براى اولین بار در قرآن طرح شده است . اصل این واژه ، یعنى دورو برخورد کردن است به منافق ازاین رواین واژه اطلاق میشود زیرا در ایمان ثابت قدم واستوار نیست . ( نفاق درقرآن : 15 ، 16 )
2 – نفاق در قرآن وروایات براى شناخت نفاق قطعى ترین منبعى که مى توان برآن استناد کرد قرآن است براین اساس در قرآن مشخصا بر سه جریان اصلى دشمن تاکید خاص شده است . 1 شیطان . 2 کفار ( بیگانگان اعتفادى )
. 3 منافقان در 300 آیه قرآن ودر 13 سوره به تبیین ویژگیها ، خصوصتیات منافقان پرداخته شده است . ( پیشین ) خطر منافقان ، به مراتب بیشتر از کفار است چرا که کفار شمشیر از رو کشیدند ، ولى منافقان شمشیر خودرا پنهان کرده اند . وبه همین خاطر تهدیدات منافقین در ابعاد مختلف اعتقادى ، اخلاقى ، اجتماعى وسیاسى است . که در ذیل اختصارا به برخى از ابعادو اقسام اشاره مى شود .
. 1 نفاق اعتقادى : به معناى اظهار اسلام و پنهان نگه داشتن کفر است . قالت الاعراب آمنا ، قل لم تومنوا ولکن قولوا اسلمنا ولما یدخل الایمان فى قلوبکم . ( حجرات ، 14 ) این نفاق اعتقادى آشکار است لکن نفاق اعتقادى پنهان اسمش « ریاء » است که به آن شرک اصغر نیز گفته مى شود .
. 2 نفاق اخلاقى : اینکه کسى که شعارش شعار دینى باشد اما عملا به آن پایبند نباشداز خوبیها گوید اما اهل عمل نباشد . « یا ایها الذین آمنوا لم تقولون مالا تفعلوا » ( صف ، 2 )
. 3 نفاق اجتماعى : اینکه انسان ، پیش رو از کسى تعریف کند ودر غیابش نکوهش واین دورویى ناپشند است . پیامبر ( ص ) فرمود : کسیکه در دنیا دورو باشددر قیامت دو زبان از آتش خواهد داشت . ( محجه البیضاء ، ج 5 ، ص 280 )
. 4 نفاق علمى : دانش زمانى به حال بشر سودمند است که با تهذیب و تزکیه و رفع نواقص و رذایل اخلاقى همراه باشدو براین اساس پیامبر گرامى اسلام ( ص ) مى فرمایند : آن خوف و ترس بسیار سختى که بر امتم دارم از جانب منافقان داناست . ( سید محمد حسینى ، دو چهرگان ، 137 )
. 5 نفاق سیاسى : اینکه کسانى که با نظام اسلامى مخالفند ، به جاى آنکه شمشیر را ازرو ببندند ، آن را مخفى کرده ودر قالب دوست ، دوستى ، شعارهاى جذاب و زیبا ، همان را انجام مى دهند که دشمنان آشکار انجام میدهند . ظاهرا مراد شما از سوال ، نفاق سیاسى است ، پس از شناخت اقسام نفاق شاخصهاو صفات وویژگیهاى فردى و سیاسى منافقان قابل بررسى است که با شناخت آنها ست که شاید بتوان با چهره نفاق وفتنه انگیزان مبارزه و مقابله کرد وچهره آن را برملاساخت . در ادامه براى شناخت بیشتر چهره نفاق و مبارزه و مقابله با آن به ذکر شاخصها ، صفات و ویژگیهاى سیاسى جریان نفاق و فتنه انگیزان مى پردازیم :
شاخصها و ویژگیهاى سیاسى منافقین و خط نفاق و ره آورد شوم فتنه ها :
. 1 دوستى و همسویى خط نفاق با بیگانگان و دشمنان خارجى : مقام معظم رهبرى : « منافق را از همراهى او با دشمن مى توان شناخت . » . 2 تحقیر خودیها ، مسخره ، عیبجویى و عدم خودباورى . 3 آرمان و آرزوهاى واهى : ارتجاع و بازگشت به فرهنگ خارجى . 4 توطئه علیه خودیها و ایجاد مشکلات مختلف . 5 کینه نسبت به مسلمین . 6 غافلگیرى مسلمین . 7 ولایت ناپذیرى یا ولایت شعارى . 8 مخالفت عملى و نپذیرفتن حاکمیت نظام اسلامى و دستور ولایت . 9 تهدید امنیت و عزت جامعه اسلامى . 10 تحقیر غیرتمندان دینى . 11 امر به منکر و نهى از معروف . 12 عامل کشتارکور . 13 القاءکنندگان شک و تردید ( خ 194 / 10 ) . 14 تبلیغات با شیوه دروغین همراه با مسخره . 15 تطبیق ولایت با خود . 16 فاصله و عدم پیوستگى دائم با ولایت . 17 بیزارى و حیایى از یکدیگر . 18 مضطرب کردن راههاى سعادت . 19 پنهان شدن چهره واقعیتها .
راهبردهاى سیاسى امنیتى برخورد ، مقابله و برملاءکردن چهره نفاق و فتنه :
. 1 برخورد قاطع ( خ 19 / 1 ) قاطعیت با سران فتنه و منافقان . . 2 برخورد اصولى و منطقى ( همان ) حساب شده با سران فتنه و منافقان ) . 3 در نظرگرفتن و عدم اعتنا به مال و نسب اشخاص ( شخصیت زدگى خ 19 / 3 ) . 4 یادآورى نکات ضعف . 5 شناختن و شناساندن سران نفاق به مردم ( افکار عمومى ) . 6 بى اعتمادى مردم به آنها . 7 نفرین به منافق نفوذى ( خ 184 ) . 8 افشاى سوابق ننگین منافق و فتنه انگیزان . 9 افشاى موضع گیریهاى متضاد دشمن و همسویى با آنها . 10 مهلت ندادن براى نفوذ دوباره آنها . 11 شناخت مواضع منافقانه دشمن . 12 شفاف سازى خطوط و گروهها ، جریانات و . . . از طریق تبین ، توضیح تحلیل مسائل در رسانه هاى جمعى ، کتاب مقالات و . . . ) با تمام امکانات موجود . 13 سازش ناپذیرى در مجازات مجرمان اصلى ( خ / 15 ) . 14 علم و آگاهى بخشى به مردم ، روشنگرى آنها . 15 اتحاد و برادرى و وحدت مردم و جلوگیرى از واگرایى . 16 فراست و بیدارى . 17 مردمى کردن مبارزه . 18 آگاهى از نقشه ها . 19 به دست گرفتن ابتکار عمل . 20 تحت تأثیر تبلیغات دیگران قرارنگرفتن . 21 تهدید به مبارزه و نبرد با آنان ( خ / 10 2 – 1 )
براى مطالعات تکمیلى این بحث به منابع پیشنهادى ذیل رجوع کنید :
. 1 نفاق در قرآن ، سیداحمد خاتمى . 2 رسالت خواص و عبرتهاى عاشورا ، سیداحمد خاتمى . 3 دوچهرگان ، سیدمحمد حسینى . 4 بیانات مقام معظم رهبرى در جمع لشکر 10 سیدالشهدا ( 26 / 7 / 77 ) . 5 المیزان ج 1 ، 19 و . . . ) . 6 تفسیر نمونه ( ج 1 ، ص 100 24 ، ص 146 – 176 ج 21 ، ص 467 ج 8 ، ص 53 ج 4 ، ص 174 و . . . ) . 7 نهج البلاغه دشتى ( روانشناسى منافقان خ 194 روش برخورد با آنها خ 19 ، 184 مقابله با فتنه ، ره آورد فتنه خ 151 ، 50 ، 93 ، 138 نشانه فتنه انگیزان خ 151 شناخت فتنه خ 93 عوامل رهایى از فتنه خ 138 و . . . 3 – نفاق و دورویى بیمارى درونى قلبى و پوشیده است . در آغاز نهضت رسول اکرم ) صلّى الله علیه و آله ( که هنوز جهاد و دفاعى شروع نشده بود و مسلمانان در آرامش به سر مى بردند ، گمان مى کردند که با اقتدا کردن پشت سر رسول خدا ( صلى الله علیه و اله ) در مسجد النبى اهل بهشت خواهند بود . در این زمان آیه نازل شد که این اعمال براى ورود به بهشت کافى نیست . هنوز جبهه و جهاد را ندیده اند . قبل از نزول آیه جهاد ، خدمت حضرت مى رسیدند و مى گفتند : آیا آیه و سوره جدید یا تکلیف و دستور تازه اى نازل نشده است ، تا بدان عمل کرده ثواب ببریم ؟
اما وقتى سوره یا آیه اى که در آن دستور نبرد و قتال بود نازل مى شد ، اظهار سنگینى و سستى مى کردند ، که قرآن آنان را به شدت ، مورد عتاب قرار داده است . ( توبه / 38 ) منافق همان کارى را مى کند که موش در سوراخ خود انجام مى دهد . لانه موش دو سوراخ دارد که از سوراخى به نام « نافق » به لانه مى رود و از سوراخ دیگرى به نام « قاصع » بیرون مى جهد . موش در جلو درب خروجى این سوراخ ، قشر نازکى از خاک را حفظ مى کند ، هنگامى که صدایى به گوشش رسید و احساس خطر کرد ، آن قشر نازک خاک را کنار مى زند و از لانه مى گریزد . خدا مى فرماید : سرپوش نفاق براى همیشه باقى نمى ماند ، گاهى راه فرار منافق را از دو طرف مى بندیم و فرصت بیرون رفتن را به او نمى دهیم و در همان حال او را رسوا و کینه او را برملا مى سازیم : « ولؤ نَشاء لَأریناکَهمْ فَلعرفْتهم بِسیماهم و لَتَعرفنَّهم فى لحْن القوْل محمد / 30 ) اگر بخواهیم ، آنان را به تو نشان مى دهیم تا سیماى حقیقى آنان را بشناسى ، تو از آهنگ سخن به حال آنها پى خواهى برد » . انسان دورو سعى مى کند کار خوب را در حضور مردم انجام دهد تا مردم آن را ببینند و کار بد را در خفا انجام مى دهد تا از چشم مردم پنهان بماند . محور دید منافق ، مردمند . چنانکه خداوند فرمود : « إذْ یُبیّتون ما لایَرضى مِن القَوْل و کان الله بما یَعملون مُحیطاً نساء / 108 اینان در شب نشینى ها و جلسات سرّى شبانه سخنانى مى گویند که خداوند نمى پسندد . در حالى که خدا بر همه اعمال آنها احاطه دارد » . از ریاکارى منافقان در اخفاى بدیها و آشکار کردن خوبى ها معلوم مى شود که معیار و محور نزد آنان مردم هستند . آنگاه خداى سبحان مى فرماید : « یَوْم هُمْ بارِزون لایَخْفى على الله مِنهم شَىء » غافر / 16 و در جاى دیگر مى فرماید : « یومئذٍ تُعرضون لاتَخْفى مِنکم خافیه حاقه / 18 روزى فرا مى رسد که هیچ خفایى در کار نیست .
هر کسى هر چه در نهان دارد آشکار مى شود » . باز مى فرماید : « ولایَکتُمون الله حدیثاً نساء / 42 آن روز چیزى کتمان نمى شود ، هر کس هر چه دارد مى گوید . » . نفاق و دورویى عمدتاً سه منشأ و سرچشمه دارد : اوّل عجز از رویارویى ، مبارزه و عدم توانایى عرض اندام مستقیم ، با جبهه مقابل به همین خاطر به لباس نفاق درآمده ، به دشمنى خود ادامه مى دهند . بعنوان مثال : دشمنان اسلام در ابتداى نبّوت پیامبر ( صلى الله علیه و اله ) علناٌ دشمنى مى کردند امّا وقتى پیامبر گرامى اسلام ( صلى الله علیه و اله ) پیروز و بر آنها مسلّط شد ، آنها توانایى مبارزه با اسلام به صورت مستقیم را در خود ندیدند و به ظاهر مسلمان شدند ، ولى در باطن کافر ماندند و بر ضدّ اسلام توطئه کردند . دوّم احساس حقارت درونى آدم هاى حقیر و بى شخصیّت که ترسو هستند و شجاعت ندارند این افراد براى پنهان کردن ضعف و زبونى خود همیشه منافقانه عمل مى کنند و چون جرأت اعتراض به دیگران را ندارند با همه هماهنگ و همرنگ مى شوند . شاعر از زبان این نوع منافقان مى گوید : چنان با نیک و بد خو کن که بعد از مردنت روزى * مسلمانت به زمزم شوید و هندو به آتش یعنى منافق در مقابل مسلمانان اظهار اسلام مى کند ، در مقابل آتش پرستان اظهار تمایل به عقیده آنان و در مقابل بى دین ها اظهار بى دینى زیرا که چنین شخص حقیر و زبونى ، به واسطه حقارت درونى خود ، جرأت ابراز عقیده واقعى خود را ندارد . ( میزان الحکمه ، باب 3929 ، حدیث 20258 )
سوم دنیاپرستى شدید . نفاق هاى بین المللى و جهانى کنونى از این امر سرچشمه مى گیرد . در روایتى از پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و اله ) به بعضى از نشانه هاى نفاق اشاره شده است . حضرت در این روایت مى فرماید : « ثلاثٌ مَن کُنَّ فیه کانَ مُنافقاٰ وَ اِن صامَ وَ صَلّى وَ زَعَمَ انَّه مُسلِمٌ مَن اِذا اثتَمَنَ خانَ ، وَ اِذا حَدَّثَ کَذِبَ وَ اِذا وَعَدَ اَخلَفَ این سه صفت در هر کسى باشد منافق است ، اگر چه روزه بگیرد و نماز بگذارد و تصوّر مسلمانى داشته باشد . اوّل خیانتکارى : انسان خیانتکار منافق است زیرا در ظاهر خود را امین نشان مى دهد ، ولى در باطن خائن است . بنابراین ، نمى توان اموال و بیت المال را بدو سپرد ، گر چه بعضى در برابر اموال کم و اندک امین هستند ، ولى در مقابل امانتهاى گرانبها و اموال فراوان ، درون خیانتکارانه خود را آشکار مى کنند . دوم دروغگویى : انسان دروغگو منافق است زیرا که با چرب زبانى کلامى ، نیّتى پلید و خلاف حقّ و حقیقت دارد هر چند نماز بخواند و دعاى ندبه و توسّل و . . . بر زبان جارى سازد . سوم خُلف وعده : کسى که به وعده و گفته خود عمل نمى کند ، منافق است زیرا عمل به وعده و پایبندى به گفته ، از نظر اخلاقى پسندیده و ضرورى است .
انواع نفاق :
الف نفاق در عقیده : مانند کسى که به زبان مدّعى اسلام و مسلمانى است ولى « مسلمان » شناخته نمى شود و یا تظاهر به ایمان مى کند ولى « مؤمن » شمرده نمى شود . ب نفاق در گفتار : مانند کسى که سخنى مى گوید ، ولى خود در دل بدان اعتقاد ندارد . با این بیان « دروغگو » منافق است زیرا که زبان و دلش یکى نیست . ج نفاق در کردار : مانند کسى که « عملِ ظاهرش » با نیّت باطنى او متفاوت و متضاد است . همچون کسى که در ظاهر ، خود را نمازخوان و یا امانتدار نشان مى دهد ولى در واقع « بى نماز » و « خائن » است . ( . ک : میزان الحکمه ، باب 3966 ، حدیث 20599 مثال هاى زیباى قرآن ج 1 ، حضرت آیت الله مکارم شیرازى )
4 – در رابطه با منافق و ویژگى هاى آن توجه به مثل قرآنى ذیل راهگشاست : قرآن همیشه حقایق والا و بسیار ارزنده اى را در قالب مثالهاى حسى آورده است آیه هاى 17 و 18 و 29 و 20 سوره بقره ، تشبیه منافقان را مطرح کرده است : « مثلهم کمثل الذى استوقد نارا فلمّا اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و ترکهم فى ظلمات لا یبصرون * صم بکم عمى فهم لا یرجعون * او کصیب من السماء فیه ظلمات و رعد و برق یجعلون اصابعهم فى آذانهم من الصواعق حذر الموت و الله محیط بالکافرین منافقان مانند کسى هستند که آتشى افروخته ( تا در بیابان تاریک راه خود را پیدا کند ) ولى هنگامى که آتش اطراف خود را روشن مى سازد خداوند ( طوفانى مى فرستد و ) آن را خاموش مى کند و در ظلمت و تاریکى وحشتناکى که چشم انسان را از کار مى اندازد ، آنها را رها مى سازد * آنها کر ، گنگ و کورند بنابراین از راه خطا باز نمى گردند * یا همچون بارانى که در شب تاریک توأم با رعد و برق و صاعقه ( بر سر رهگذرانى ) ببارد و آنها از ترس مرگ انگشت در گوش خود مى گذارند تا صداى صاعقه را نشنوند و خداوند به کافران احاطه دارد ( و همه در قبضه قدرت او هستند ) » در این آیات شریف ، وضع منافقان که امر معقول و غیر محسوس است به صورت مجسّم و محسوس ارائه شده است . در مثال اول ، منافقان را با شخصى تشبیه مى کند که آتشى در شب ظلمانى افروخته تا در پرتو آن راه از بیراهه تمیز دهد و به سر منزل مقصود برسد ولى ناگهان بادى سخت بر مى خیزد و آتش افروخته را خاموش مى سازد و بار دیگر در تاریکى وحشت زا مى ماند ، حیران و سرگردان و راه به جایى نمى برد . منافقان ، درست همین حالت را دارند آنها با انتخاب راه غلط و با خوى استکبارى خویش خیال مى کنند راه صحیحى را در پیش گرفته اند و مى توانند از هر خطر احتمالى خود را بر حذر دارند و از منفعت هایى که به سپاه اسلام و کفر مى رسد بهره مند شوند ، هر دسته غالب شد خود را از آنان بدانند ، اگر مؤمنان پیروز شدند در صف مؤمنان خود را جلوه دهند و اگر کافران غالب گشتند با آنها باشند .
آنها مى خواستند در پرتو این راه زندگى خود را در مدینه ، آباد کنند و با این روش دو چهرگى خود را افرادى زیرک و با هوش بدانند ولى قرآن پرده از راه آنها بر کنار زد و به پیامبر اسلام اعلام نمود که اینان به ظاهر ایمان مى آورند و اظهار ایمان مى کنند اما معتقد به روح اسلام و ابعاد معارف دین نیستند ، دروغ مى گویند . در این بیان طنز گونه قرآن حقیقتى تلخ که بسیارى از افراد جامعه گرفتار آن هستند ( یعنى نفاق و دورویى ) را بصورت جذاب و شیرین و دلنشین ، تشبیه کرده است و ارائه مى دهد . پایان و عاقبت کار منافقان را چون افرادى کر ، گنگ ، نابینا ، معرفى مى کنند که براحتى قادر نیستند از راه نادرست خویش بازگردند و این حقیقت قرآنى را آموزش مى دهد که :
. 1 سرانجام گناه و آلودگى نفاق و دورویى است . 2 سرانجام نفاق ، از دست دادن قوه تشخیص و درک حقایق است . . 3 هر کسى قوه ى تشخیص و معرفت را از دست داد ، دیگر امیدى به نجات او نیست زیرا نخستین وسیله براى نجات از چنگال بدبختیها و خطرها ، درک واقعیتها و چگونگى حوادث است . . 4 نفاق و دورویى نمى تواند براى مدت طولانى ، مؤثر و پایدار باشد ممکن است مدت کوتاهى انسان را مصون و محفوظ دارد ولى همچون آتشى موقت در بیابان تاریک که در معرض وزش طوفان حوادث است از بین مى رود و چهره واقعى منافق را بر ملا مى سازد و بجاى کسب موفقیت و محبوبیت در میان دو طرف ( سپاه حق و باطل ) منفور و مطرود مى گردد و مانند کسى که در بیابان راه ، گم کرده سرگردان مى ماند ، ( . ک : به المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه 17 18 19 20 بقره ) . در مثال دیگر قرآن براى ترسیم وضعیت موجود منافقان به این آیه دقت کنیم : او کصیب من السماء فیه ظلمات و رعد و برق . . . یکاد البرق یخطف ابصارهم کلّما اضاء لهم مشوا فیه و اذا اظلم علیهم قاموا و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصارهم ان الله على کل شى قدیر . یا همچون بارانى که در شب تاریک توأم با رعد و برق و صاعقه ( بر سر رهگذران ) ببارد آنها از ترس مرگ انگشت در گوش مى نهند تا صداى صاعقه را نشوند ولى خداوند به کافران احاطه دارد روشنایى خیره کننده برق نزدیک است چشم آنها را برباید ، هر لحظه اى که برق جستن کند و ( بیابان را ) روشن مى سازد چند قدمى رد پرتو آن راه مى روند ، ( . ک : به المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه 17 18 19 20 بقره ) و هنگامى که خاموش شود ، توقف مى کنند و اگر خدا بخواهد گوش و چشم آنها را از بین مى برد ، و خداوند بر هر چیزى توانا است در این مثال طنزآمیز ، قرآن ، صحنه زندگى منافقان و چهره هاى نفاق را چنین ترسیم مى کند :
. 1 شبى است تاریک و ظلمانى ، بر خوف و پرخطر ، باران به شدت مى بارد ، از کنار افق برقى پر نور مى جهد ، صداى غرش آسمانى ، وحشت ایجاد مى کند ، رعد و برق و صاعقه پرده هاى گوش آدمى را پاره مى کند . . 2 منافق مانند انسانى است که بى پناه در دل این شب وسیع ظلمانى حیران و سرگردان در بیابان مانده ، نه پناهگاهى دارد و نه ظلمت اجازه مى دهد راهى پیدا کند . . 3 با جهش برق ، چند قدم برمى دارد ولى بلافاصله ظلمت بر بیابان مسلط مى گردد و او را در تاریکى باقى مى گذارد ، وى از ترس صاعقه ، انگشت در گوش مى گذارد ولى نور برق به اندازه اى قوى است که نزدیک است چشم او را از بین ببرد ، هر آن خطر را به خود نزدیکتر مى بیند و تمام وجود خویش را در آماج بلاء ، خاکستر مى یابد . . 4 مضطرب و پریشان ، حیران و سرگردان ، نمى داند چه کند ، به کجا برود ، چگونه نجات یابد .