خانه » همه » مذهبی » تشخیص حق از باطل

تشخیص حق از باطل


تشخیص حق از باطل

۱۳۹۳/۰۲/۲۰


۱۲۴۲ بازدید

ویرایش علمی – بسم الله.سلام.چگونه مومن از مسیر حق بازمی ماند یا کند می شود؟
و چگونه بفهمیم خداوند از ما راضی هستند؟
و او چگونه از ما راضی می شوند؟
و چگونه حق را از باطل تشخیص دهیم؟
ممنون.


شما چهار سؤال را مطرح کرده اید که بایستی به آنها جواب داد:
اجمالا اینکه مؤمن اگرازمسیر رضای خدا منحرف شود از مسیر حق باز می ماند( ج سؤال 1 ) واگر درمسیر حق قدم بردارد خداوند از او راضی می شود (ج س 3 ) برای توضیح مطلب وتوضیح بیشتر :
واما مسیر رسیدن به رضای خدا :
مقدمه : خدا زمانی ومکانی نیست بلکه خالق زمان ومکان وفوق زمان ومکان است ، پس منظور از رسیدن به او نه یعنی به محل او (که این باور،کفر است) بلکه یعنی بنده، به منزلت ومقامی برسد که آن منزلت انسان را مقرب درگاه او می کند!  معلوم است که مثلا گناه وفساد، بین او وخدا فاصله می اندازد ،چون خدا از آن نهی کرده است وبالعکس انجام واجب وترک حرام چون مورد امر خدا است، مقام ومنزلت انسان را به خدا نزدیک می کند!
پس رسیدن به خدا یعنی نزدیک شدن به او و نزدیکی به خدا، یعنی انجام اموری که او فرموده ودوری از خدا، یعنی نادیده گرفتن اوامر او، عرفا برای قرب الهی عبارت : قرب فرائض وقرب نوافل را نیز به کار برده اند ومنظور از قرب فرائض یعنی انجام واجباتی که انسان را به خدا نزدیک می کند وقرب نوافل یعنی انجام مستحباتی که انسان را به خدا نزدیک می کند!
الف ) نقش ترک گناه وانجام واجب در رساندن انسان به قرب الهی !
ازفضل ورحمت الهی چنین برمی آید که مواهب وپاداشهای عظیمی را درمقابل چشم پوشی از گناه به انسان می دهند ، در سوره انسان، بعد از اینکه خداوند بهشت ونعمتهای آن را برای اهل ایمان شمارش می کند چنین می فرماید : 22/انسان :(إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً).«این نعمتهاى عظیم و مواهب بى نظیر پاداش اعمال شما است، و سعى و کوشش و تلاش شما در طریق اطاعت فرمان حق ، مقبول و مشکور است مبادا کسى تصور کند که این مواهب و پاداشهاى عظیم را بى حساب مى دهند، اینها همه جزاى سعى و عمل است، و پاداش مجاهدتها و خودسازیها و چشم پوشى از گناه است »
بیان این مطلب خود لذت و لطف خاصى دارد که خداوند بزرگ، یا فرشتگان او، ابرار و نیکان را مخاطب ساخته و به عنوان قدردانى و تشکر از آنها مى گوید: اینها همه پاداش اعمال شما است، و سعى شما مشکور است، بلکه به گفته بعضى از مفسران این نعمتى است ما فوق همه نعمتها و موهبتى است بالاتر از همه مواهب که خدا از انسان تشکر کند.
تعبیر به کان که فعل ماضى است خبر از گذشته مى دهد، ممکن است اشاره به این باشد که این نعمتها از قبل براى شما فراهم شده است، چرا که هر وقت کسى به میهمان خود بسیار اهمیت دهد وسائل پذیرایى او را از مدتها پیش آماده مى کند.
–      لذت ترک گناه
  گناه، به سبب آن که در مسیر خواسته های نفسانی و وسوسه های شیطانی است، لذت بخش است. از این روست که بسیاری از مردم به سوی گناه کشیده می شوند و ترک گناه برای بسیاری سخت دشوار است. با این همه اگر انسان بداند که با ترک گناه به چه لذتی بزرگ و ماندگارو پایدار می رسد، شاید کم تر گرایش به گناه یابد. امیرمومنان علی(ع) می فرماید: ترک گناه سخت است ولی ترک بهشت سخت تر است؛(غررالحکم، ص 350) زیرا آن حضرت ارزش بهشت و لذت های پایدار و جاودانه اش را می داند و می شناسد؛ چرا که بهشت نوشی بی نیشی است که در لذت های دنیوی هرگز نمی توان آن را یافت؛ زیرا هر نوش دنیایی و شیرینی آن با نیش و تلخی همراه است. البته برای انسان ترک لذت نقد برای لذت نسیه سخت است؛ چرا که باور مردمان بر این است که غوره نقد به از حلوای نسیه است؛ بنابراین اگر به جای غوره ترش، شیرینی اندک را بچشند، هرگز حاضر نمی شوند تا این حلوای شیرین اندک را به حلوای شیرین بی پایان بدهند. از این جاست که امام صادق(ع) می فرماید: خوشا به حال کسی که به خاطر موعودی که آن را ندیده دست از تمایلات و خواهش های حاضر بردارد.(وسایل الشیعه، ج 11، ص 244)
اما اگر انسان بداند که این شکیبایی وصبر در برابر خواهش های نفسانی چه پیامدها و برکاتی دارد، شاید این گونه عمل نکند؛ زیرا بسا شکیبایی یک ساعت که شادمادنی درازی به دنبال دارد و بسا لذت یک ساعتی که اندوهی دراز در پی خواهد داشت(مستدرک الوسایل، ج 2، ص 299) پس اگر انسان بخواهد حسابگرانه نیز بیاندیشد می بایست صبر کوتاه در دنیا را برای دست یابی به لذت بی پایان آخرت ترجیح دهد، تا خوشبختی و سعادت ابدی را درک کند. در حقیقت خوشبخت ترین مردم کسی است که برای لذت باقی از لذت فانی دست بردارد(غررالحکم، ص 198)، ولی افسوس که کم تر عاقل و خردمندی را می توان یافت که این گونه محاسبه کند و چنین به حسابرسی دقیق دست یابد؛ زیرا بسیاری از مردم به ظاهر دلبسته می شوند و حسابرسی را براساس لذت های زودگذر قرار می دهند و به جای لذت پاینده عبادت به لذت کوتاه معصیت رو می آورند. این در حالی است که هیچ عبادتی برتر و زیباتر از ترک شهوات و خواسته های نفسانی نیست(غرر الحکم، ص 351)
– مبارزه با ریشه های گناه:
شناسایی ریشه گناه و از بین بردن آن ،خطر انحراف را شدیداً کاهش داده و زمینه ارتقاء بینش و اعتقادات را فراهم می کند. بذر معارف و باورهای دینی در زمینی به خوبی رشد و نموّ می یابد که خالی از هرگونه ناپاکی و میکروب باشد. شرط رسیدن به ایمان کامل و افزایش بینش و باور دینی در وجود انسان، پاکی روح و نفس آدمی از گناه و معصیت است. هر چه انسان از خطا و لغزش دورتر باشد، بذر معارف در وجودش سریعتر به ریشه خواهد نشست و ساقه اعتقاداتش تنومندتر خواهد شد و در نتیجه میوه ای شیرین تر و آبدارتری از این درخت خواهد چید.
برای پاکسازی از گناه، ریشه ای ترین کار مبارزه با خواستگاه و زمینه های نفسانی آن( مانند حب دنیا، حب جاه، تکبّر، حسادت، غرور و…) است. برای مثال آدم حسود ، همیشه در معرض غیبت، تهمت ، آسیب رساندن به محسود و انواعی از گناهان است و آدم بخیل توان انجام واجبات مالی و کمک رسانی به دیگران را ندارد، این شخص اگر بخواهد گناه نکند ، اساسی ترین راه این است که با خیر خواهی که ضد حسد است و تحصیل سخاوت که ضد بخل است، ریشه گناه را از دل خود بیرون نماید و خویش را از خطر شرک و خود خواهی برهاند. ( در این زمینه می توانید به کتاب معراج السعاده و کتاب اخلاق مرحوم شبّر مراجعه نمایید در این دو کتاب روش‌های جالبی برای از بین بردن رذایل اخلاقی ذکر شده است).
–  مبارزه با عادت هایی که مانع رشد انسان و عمل هستند:
برخی عادتها در انسان مانع حرکت او در جاده ایمان تلقی می شوند (هر چند ممکن است حرام نباشند). به عنوان مثال کسی که به پرخوری ، پرخوابی و پر گویی عادت نموده است ، قادر نخواهد بود به انجام وظایف واجب و مستحب خود اقدام کند . عادتهای مذموم در برخی موارد حتّی زمینه انجام گناه و تخلف از بندگی حق تعالی را در انسان فراهم می کنند و باعث تضعیف ایمان در او می شوند.   
ب ) اما برای انجام واجبات وترک محرمات می بایستی با برنامه ریزی جلوبروید والا توفیقی دراین راه به دست نخواهید آورد ؛ برای برنامه ریزی صحیح در نظر داشتن امورزیرضروری است!  
1. واقع گرایى: بر رهرو راه خدا، لازم است که توان واقعى خود را خوب بسنجد و حال و روز خود را نیک بنگرد، آنگاه بر اساس واقعیت های موجود زندگی خود، دستورالعمل اخلاقی و برنامه خودسازى تنظیم کند. انسان ها داراى تفاوت هاى فردی، روحى و جسمى و شرایط مختلفی هستند و بر اساس آن باید براى خود برنامه اى برگزینند که سنگین و طاقت فرسا و دور از دست رس نباشد؛ زیرا یکی از نیازهای انسان در این مسیر سخت، حفظ نشاط روحی و بدنی است و اجبار و اکراه خود بر اساس اهداف خیالی و دور از دست رس، اراده انسان را سست و مانع رسیدن به اهداف واقعی خودسازی می شود.
2. جذابیت: انسان از انس و دوست داشتن ساخته شده است و حاضر نیست برای چیزی که دوست نمی دارد، سرمایه گذاری و تحمل سختی کند بنابراین حتی خودسازی و برنامه های آن باید دوست داشتنی و جذاب باشد. به همین دلیل لازم است در برنامه ریزى به کیفیت، بیش از کمیت اهتمام ورزید؛ به عنوان مثال به جاى اینکه شخص تصمیم بگیرد هر صبحگاهان یک جزء قرآن بخواند، مى تواند آن را حتّى به یک صفحه تقلیل دهد. مشروط بر اینکه تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجّه کامل و تدبّر و ژرف اندیشى در معانى باشد. همچنین بکوشد نمازهایش را با حضور قلب و توجّه بخواند.
3. تدریج: اصل تدریجی بودن، یکی از سنت های عمومی حاکم بر هستی است و تنها خاص زندگی انسان نیست. تمامی پدیده های جهان به تدریج به وجود می آیند و تربیت می شوند و رشد می کنند. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست. حرکت تدریجی یکی از عوامل مهم موفقیت در مسیر خودسازی است.
برای این منظور بر سالک راه خدا است که از حداقل شروع کند؛ ولى در اندیشه افزون سازى تدریجى باشد، براى مثال اگر کسی بخواهد غذای خود را تقلیل دهد، این کار باید به تدریج انجام شود، در غیر این صورت اگر بخواهد ناگهان غذای خود را مثلا به نصف کاهش دهد، علاوه بر اینکه به لحاظ بدنی دچار آسیب می شود، درصد موفقیت او نیز کاهش می یابد.
4. رعایت مراتب حال: رهرو این راه باید توجه داشته باشد که در روند خودسازى، مراحلی وجود دارد که باید به ترتیب طی شود وگرنه درصد موفقیت کاهش می یابد. یکی از مصادیق بارز رعایت این اصل در مورد تقدم واجبات بر مستحبات است. قرب نوافل و انجام مستحبات هنگامی در انسان موثر واقع می شود و به تعبیری، مورد قبول حق تعالی قرار می گیرد که قبل از آن سالک از مرحله انجام وظایف واجب عبودیت و بندگی اطمینان حاصل نموده باشد.
بنابراین لازم است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعایت شرایط و جزئیات آنها شروع کند و در کنار آنها به ترک محرمات بپردازد و همواره بر نیفتادن در دام هاى شیطان و هواى نفس، جدیت کند. پس از مدتى که سراسر وجودش تسلیم شد و ایمان در روح و جسم او نفوذ کرد، به انجام دادن مستحبات و ترک مکروهات بپردازد. از این مرحله به بعد، عنایات ربوبى، او را راهنمایى خواهد کرد: و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا و ان اللَّه لمع المحسنین1 «و آنان که در راه ما به جان و مال جهد و کوشش کردند، به تحقیق آنان را به راه خویش هدایت مى کنیم و همیشه خدا، یار نکوکاران است».
5. عزم و استوارى: برای کسی که در این مسیر به تصمیم قاطع برای گذشتن از دنیا و رسیدن به خداوند نرسیده، امیدی برای موفقیت وجود ندارد. نیت و عزم استوار، تحمل و بردباری، صبر و مقاومت در مقابل شداید و سختی ها یکی از اصول مسلم خودسازی و موفقیت در این مسیر است. قرآن کریم می فرماید: ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون. کسانی که گفتند پروردگار ما خدای یکتا است و در این راه استقامت کردند، ملائکه نازل شوند و مژده دهند که نترسید و محزون مباشید و بر شما باد بشارت به بهشتی که به شما وعده داده شده است. 2
بنابراین پس از تنظیم برنامه، بر سالک راه خدا لازم است با اراده قاطع، بر انجام دادن آن ایستادگى کند و نفس خود را از طفره رفتن و کسالت ورزیدن، با جدیت تمام باز دارد تا شاهد موفقیت باشد.
6. استعانت و توسّل: خداوند منبع اصلی قدرت حاکم بر هستی و مربی جهان است، بنابراین تمام استعداد و نیروی انسان نیز از خدای متعال است، پس بدون استعانت و طلب توفیق از او موفقیت انسان برای انجام هر کار در هاله ای از ابهام قرار دارد. حتی اگر تمامی شرایط برای انجام کاری فراهم باشد، ولی اراده خداوند بر انجام آن تعلق نگیرد، آن کارشدنی نمی شود. بنابراین براى موفقیت در جهاد اکبر و خودسازی نیز باید از خداوند بزرگ، استمداد جست و به ائمه اطهارعلیهم السلام متوسل شد.
حقیقت توسل به معنای وسیله قرار دادن معصومین(ع) برای رسیدن به خداوند و درخواست از او است. قرآن کریم می فرماید: یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون. برای رسیدن به خداوند وسیله بجویید. دلیل نیاز به توسل مقام وساطت ایشان میان خداوند و سایر بندگان است. 3
7. اسوه گزینى: برای رفع نیازهای معرفتی انسان در این مسیر مفهوم و کلام و کتاب لازم است، ولی کافی نیست. نیاز به الگوی انسانی کاملی که مجسمه ارزش های اخلاقی و کمال باشد از نیازهای واقعی انسان در این مسیر است. الگویی که به دلیل داشتن شخصیت با فضیلت، جذاب و دوست داشتنی، انگیزه عمل را در انسان تقویت می کند و به طالب کمال نیروی حرکت و تحمل سختی می بخشد.
این موضوع برای موفقیت در مسیر خودسازی و کمال از اهمیت فراوانی برخوردار است، بنابراین افزایش معرفت و پیروى از الگوهاى راستین، مانند ائمه اطهارعلیهم السلام و بزرگان اخلاق، همواره باید مدّ نظر باشد.
8- رفق و مدارا با نفس: رعایت ظرفیت و کشش نفس و بدن یکی از اصول موفقیت در خودسازی است. بدن و روان انسان توان و ظرفیت خاصی دارد که اگر رعایت نشود، باعث تولید خستگی و دلزدگی خواهد شد و این حالت مطلوب انسان و اخلاق اسلامی نیست، از آن رو رفق و مدارا و میانه روی همواره مورد تاکید اساتید اخلاقی بوده است.
در کتاب های روایی بابی هست به نام اقتصاد در عبادت، بدین معنا که حتی عبادت را نباید به خود تحمیل نمود، عبادت تحمیلی باعث زدگی انسان می شود و حال بندگی را زایل و خود عمل را بی ثمر می نماید. یکی از شرایط موفقیت در خودسازی و عبادت ، اقتصاد در آن و رفق و مدارا با خود است.
على علیه السلام در ضمن نامه اى به حارث همدانى مرقوم فرمودند: و خادع نفسک فى العبادة و ارفق بها ولا تقهرها، وخذ عفوها و نشاطها، الا ماکان مکتوبا علیک من الفریضة و انه لابد من قضایها و تعاهدها عند محلها، نفست را در هنگام عبادت گول بزن و با آن مدارا کن و بر آن فشار و زور نیاور، در هنگامی که حالت گذشت و شادابى در نفس پدید آمده، از آن بهره گیر، مگر آنچه به عنوان واجب بر تو نوشته شده است، در واجبات ناگزیر از اداى آن هستى و در وقت و شرایطى که براى آن مقرر شده است، باید انجام بدهى .4
البته مؤ من حقیقی به مرتبه ای می رسد که تحت تاثیر فشارهای جسمانى و روانی افسردگى خاطر پیدا نمى کند. نقل است که یکى از انبیا به جایى مى رفت . در راه کسى را دید که دست و پایش فلج، چشمانش کور و بر لب ذکر الحمدالله داشت و یکى یکى نعمت هایی که خدا به او داده بود، مى شمرد و از خداوند خوشنود بود. این شادابى روح به واسطه اتصال به مبداء وجود است .
9- رعایت اقبال و ادبار قلب: در روایات اسلامی، تاکید فراوان شده است که در عبادت، میانه رو باشید و اقبال و ادبار قلب خویش را در نظر بگیرید. در حالتی که میل و اقبال دارید ، بیشتر عبادت کنید و در حالت بی حالی و ادبار، تنها به انجام واجبات اکتفا نمایید .امیر مومنان حضرت علی(ع) فرمود: ان للقلوب اقبالا و ادبارا، فاذا اقبلت فاحملوها علی النوافل، و اذا ادبرت فاقتصروا بها علی الفرایض. بدرستی که قلب انسان را اقبال و ادباری است. پس چون در حال پذیرش بود، آنرا به انجام مستحبات و نوافل بدارید و هنگامی که در حالت روی گردانی بود، به انجام واجبات اکتفا نمایید. 5
البته هر قدر انسان مجاهده نفس بیشتری کند و با خدا و قرآن و اهل بیت (ع ) انس بیشتری گرفته و دل از هواهای نفسانی تخلیه کند به تدریج اقبالش بیشتر شده و به صورت ملکه راسخه در می آید. آن گاه است که در همه حالات به یاد خدا و متوجه اوست و هیچ چیز نمی تواند او را از محبوب حقیقی باز دارد. این همان حالتی است که ازآن تعبیر به ((نماز دائم)) شده است :
خوشا آنان که الله یارشان بی // به حمد و قل هوالله کارشان بی
خوشا آنان که دایم در نمازند// بهشت جاودان ماوای شان بی
.10- سخت کوشی و تحمل سختی ها: رسیدن به آرمان بلند و گران سنگ لقای الهی درگرو تلاش و جهادى پر دامنه و دراز آهنگ است. بدون شک مبارزه جدى و بى امان با هواها و خواهش هاى نفسانى، بیرون راندن حب دنیا و تعلقات دنیوى از دل، عبودیت مطلقه پروردگار، پالودن نفس از رذایل و آراستن آن به فضایل، تهجد و شب زنده دارى و توسل و استشفاع به اولیاى گرام الهى و. همه ره توشه هاى این سیر خدایى است. این که: گویند به هرکس ندهند دلیلش بسیار واضح و روشن است. زیرا کسى که جهاد با نفس نکرد و دل به مادیات سپرد و در ظلمات نفس و نفسانیات خود را محبوس ساخت کى تواند که به سوى نورحق پر کشد و به لایتناهى عروج کند؟ ناز پرورده تنعم نبردراه به دوست //عاشقى شیوه رندان بلاکش باشد
اگر طالب موفقیت هستیم باید بپذیریم که همه چیز با کار و کوشش سخت ، برد باری و مقاومت در مقابل دشواری ها بدست می آید. کسی با خوش گذرانی و راحت طلبی به جایی نرسیده که ما دومین آن باشیم .
امام رضا (ع) مى فرمایند: و من سأل الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزاء بنفسه، هر کس از خدا توفیق را مسئلت کند در حالى که کوشا و تلاش گر نیست خود را به استهزاء و شوخى گرفته است. 6
در بحث دین داری و عبودیت حق تعالی نیز کوشش و صبر در مقابل نا همواری ها و ناملایمات زندگی، چه زندگی مادی و چه معنوی، از شرایط اصلی موفقیت محسوب می شود. قرآن کریم در مورد سختی نماز می فرماید: و انها لکبیره الا علی الخاشعین، نماز خواندن ، جز برای خاشعین ، کار ساده و آسانی نیست. 7 و در قیامت نیز به کسانی که صبورند، وعده بهشت بی حساب می دهد و می فرماید: ان الله یوفی الصابرین اجرهم بغیر حساب، به درستی که خداوند اجر صابران با بدون حساب خواهد داد. 8
در مورد روزه، حج، جهاد ، خمس، ذکوه، امر به معروف و سایر وظایف شرعی و عبادی نیز وضعیت به همین منوال است . انجام تمامی اینگونه تکالیف نیاز به صبر و مقاومت فراوان دارد. نابرده رنج گنج میسر نمی شود.
دست از طلب ندارم تا کام من برآید// یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
11- برنامه ، نظم ، تداوم: هدف خویش را در زندگی و رسیدن به قرب الهی مشخص نمایید و برای رسیدن به آن برنامه ریزی کنید و بر آن برنامه پای بفشارید. هر عمل و عبادتی را پیوسته انجام دهید و تداوم داشته باشید. آنقدر ادامه دهید تا اثر آن ظاهر شود و شیرینی و نورانیت آن را در دل احساس کنید. نظم و برنامه ریزی از لوازم ضروری موفقیت در دین داری و یا هر کار دیگر است . امکان ندارد یک آدم بی انضباط و ولنگار در رسیدن به اهداف زندگی خود موفق باشد.
اگر روزی در برنامه های عبودی خود کوتاهى کردید بدانید، که به همان اندازه از توفیقات شما کاسته مى گردد، کوشایى و استقامت شرط توفیق است. على (ع) در روایتی فرموده است: من طلب شیئاً ناله او بعضه، هر کس طالب چیزى باشد و واقعاً بخواهد به آن برسد ، به تمام یا قسمتی از آن، حتما خواهد رسید. 9
12- طلب توفیق از خداوند: دعا و درخواست مخصوصاً با تضرع ، حال ، اشک چشم و دل شکسته، علاوه بر آثار مادى و معنوى استجابت و موفقیت در رسیدن به اهداف، دل را بر انجام اوامر الهى رقیق و آماده مى سازد و آن را از کدورت ها و تعلق و تشویش و اضطراب هاى ناشى از وسوسه هاى یأس آور شیطان و نفس اماره پالایش مى دهد.
در روایتى از امام جواد (ع) آمده که مؤمن نیاز به سه چیز دارد : المؤمن یحتاج إلى توفیق من الله ، وواعظ من نفسه ، وقبول ممن ینصحه، توفیق الهی و کسی که از درون او را نصیحت کند و پذیرش نصیحت از کسی که او را نصیحت کرده. 10
13- رعایت اعتدال: اعتدال، صفتى است پسندیده و به معناى میانه روى و پرهیز از افراط و تفریط در هر امرى است. کاربرد این اصل بیشتر در حوزه غرایز، امیال و هیجانات نفسانی انسان کاربرد دارد. انسان همواره در این عرصه ها در معرض افراط و تفریط قرار دارد و اگر تسلیم آن شود، عقلانیت خود را فراموش کرده و از راه راست خارج شده است.پرخوری، پرخوابی، هیجان بیش از حد غریزه شهوت و خشم و همچنین در مقابل آن، کم خوری مفرط، بی خوابی، خمود در شهوت و نداشتن غریزه خشم و غضب، مانع خودسازی و شکوفایی انسان است و چاره آن جز رعایت اعتدال در تمامی غرایز و امیال نیست. در مورد خوراک و خواب باید حد وسط و اعتدال را رعایت کرد به گونه ای که هم شکم پرور و تنبل بار نیاید و هم باعث مریضی و بی حال و ضعف نگرد، رعایت اعتدال در امر سلوک در همه امور شرط اساسی این راه است.
خشم به صورت غریزی در همه افراد بشر وجود دارد تا موانع حیات و کمال خویش را به وسیله آن دفع نماید اما این غریزه همچون دیگر غرایز باید کنترل شود. اگر هیجان خشم از حد اعتدال خارج گردد یکی از دام های شیطان خواهد شد. امام باقر علیه السلام فرمود: «غضب آتشی است از طرف شیطان که در دل بنی آدم افروخته می شود. به تعبیری می توان گفت: ریشه تمامی گناهان جز خروج از اعتدال و افراط و تفریط در امیال و غرایز نیست.
اعتدال در روابط اجتماعى که باعث تحکیم این روابط و تضمین سلامت آن مى شود. در حالیکه تندخویى و ترشرویى بیش از حد، باعث پراکندگىِ اطرافیان و در مقابل، نرمش بیش از حدّ و جدى نبودن در کارها و روابط باعث بروز تشتت در روابط اجتماعى مى گردد.
جوانى که وقت خود را یکسره صرف ورزش مى کند و یا کسى که تنها به تفریح و گردش و تفرج مى پردازد و از مطالعه کافى و یا از عبادت و… غافل مى شود مسیر درستى را انتخاب نکرده و به سوى تکامل پیش نخواهد رفت.
14- تامین اقتصادی : از نظر اسلام هم فقر مفرط مانع انجام وظایف بندگی است و هم ثروت فراوان. بهترین حالت برای ایجاد فراقت و تمرکز در بندگی خداوند، حالت توسط و تامین اقتصادی است. کسی که فقیر است دایم باید به فکر آب و نان خانواده خود باشد و همچنین کسی که مال و منال فراوان دارد ، همواره باید وقت و نیروی خود را در جهت سامان دادن و حفظ و حراست اموال خود به هدر بدهد ، این دو گروه معمولا در دین داری و عبودیت خداوند موفق نیستند.
قرآن کریم نسبت به ثروتمندی فراوان می فرماید: ان الانسان لیطغی ان رآه استغنی، انسان همین که خود را ثروتمند و بی نیاز احساس کند ، سر به شورش و طغیان گری می گزارد 11 و در روایت از رسول اکرم (ص) است که کاد الفقر ان یکون کفرا، نزدیک است که فقر آدم فقیر را به کفر بکشاند. 12 در مقابل افرادی که از یک زندگی آبرو مند و ساده برخوردارند، فکری راحت و فرصتی مناسب برای بندگی خداوند و قرب به او در اختیار خواهند داشت و در این زمینه موفقیتشان بیشتر است.
 
اکنون در برابر این سؤال که چگونه میتوان فهمید که خدا ازما راضی است وچگونه می توان حق را ازباطل تشخیص داد؟ باید چنین گفت که درمواضعی که حق روشن نیست ، لازم نیست کاری انجام دهد! درکاری وجایی باید وارد شد که یقین به درستی انجام آن دارید ودرجاییکه نمی دانید درست است یانه ویا آنکه آیا مطابق با رضای خدا هست یانه ؟ دستور به توقف ووارد نشدن درآن کار را داریم فرموده اند «قف عند الشبهات» یعنی در شبهات توقف کن و وارد نشو!
معیارهای تشخیص رضایتمندی خدا از عمل :
مقدمه : قبل از بیان هر چیزی لازم است بدانید که خدا بنده خود را، ازاین جهت که بنده اش است، دوست دارد، اما اینکه آیا از او راضی هم هست یانه؟ مربوط به عمل ورفتارواعتقادات بنده است که موجب خشنودی ویا ناخشنودی خدا از بنده اش می شود، برای مثال : واضح است که خداوند با صحیح انجام دادن فرائض و اعمالی که به آن ها امر فرموده (مثل نماز، روزه، جهاد، امر به معروف، احترام به والدین و…) خشنودخواهد شد و ازانجام منهیات واموری که از آنها نهی فرموده ، ناراضی است.
پس اگر واجبات را انجام ومحرمات را ترک کنیم ،امید اینکه خداوند از ما راضی بشود ،هست والا چگونه ممکن است که بدون طاعت الهی خدا از ما راضی وخشنود باشد! گرچه نمی توان به طور قطع ویقین گفت که هرکس واجبات را انجام میدهد، خدا از او راضی است، چون ممکن است دربه جا آوردن فرائض، شرایط آنرا به طور صحیح انجام نداده باشد، ولی می توان امیدواربود!   
در روایتی از حضرت امام باقرعلیه السلام همین معنا را می یابیم:
«خدا سه چیز را در سه چیز دیگر پوشانده: خشنودی اش را در طاعتش قرار داده، پس هیچ طاعتی را کم مشمار، شاید رضایت خدا در آن طاعت باشد. دوم: خشمش را در معصیت پوشانده، پس معصیتی را ناچیز مشمار، شاید خشم او در آن معصیت باشد. سوم: اولیائش را در مردمان پنهان کرده، پس کسی را تحقیر مکن! شاید همو ولی خدا باشد.»
بنابراین وقتی به کار خوبی با نیت قربة الی الله دست می زنید احتمال اینکه در مسیر رضای الهی قرار گرفته باشید ،هست ، اما وقتی به کار ناشایستی دست می یازید، از این رضایت دور شده‌ اید.
همچنین خداوند در آیات بسیاری خود را دوستدار توّابین و بخشاینده گناهان و محو کننده آن ها خوانده است.«إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛ هر آینه خدا توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد»
به نظر شما آیا می توان با مقداری عمل نیک کوتاه و ناقص و مشتی عبادت ناچیز که نه در شأن پروردگار عالم است و نه ذره ای از حق عبادت او را ادا می کند که احتمالا آن هم واقعاً به خاطر خدا نیست، بلکه از سر عادت یا ترس از جهنم و امید بهشت است، حق شکر نعمت او را گزارد یا رضایت او را فراهم ساخت؟!
امام سجادعلیه السلام به خوبی این مسئله را در دعای ابی حمزه بیان می دارند:
1- «أم بغایة جهدی فی عملی ارضیک؛ چگونه می توان با نهایت جُهد خود در عمل به رضایت او رسید؟»
2- «و کیف نستکثر اعمالاً نقابل بها کرمک؛ زیادی اعمال ما چگونه با میزان کرامت تو مقابله کند و با آن سازگار است؟»
نکته مهم :
رضایت پروردگار یک نشانه روحی در انسان دارد و آن شادی دل، سبکی قلب و سهل گیری در برابر شدائد دنیا است، دریافت و درک این حالت، بسته به هر شخص ، متفاوت است، از این رو قابل بررسی و تدقیق کامل نیست. اگر پس از انجام کاری که یقین به درست انجام دادنش داشته باشیم ، چنین حالتی درما ایجاد شد، بدانیم که احتمال رضایت مندی خدا ازما وجود دارد . امیدواریم که اعمال ما مورد رضایت پروردگار باشد.
حسن وقبح فعلی وفاعلی!
الف)حسن و قبح فعلى بدین معنا است که کارى داراى ثمرات مطلوب و یا نامطلوب باشد بدون اینکه به انگیزه و غرض انجام دهند (فاعل) کارى داشته باشیم. مثلا کسى که به درخت تشنه اى آب مى دهد و یا سنگى را از محل عبور مردم کنار مى زند عملش نیک است ولو اینکه غرضش این باشد که بر اثر زیاد آب خوردن درخت فاسد شود و یا سنگ به پاى کسى بخورد.
ب) حسن فاعلى یعنى اینکه شخصى هدفش خوب و قبح فاعلى یعنى شخصى غرض و هدفش بد باشد. حامل یک عمل ممکن است هم حسن فعلى و هم فاعلى داشته باشد و یا هیچیک را نداشته باشد و یا فقط حسن فعلى و یا فقط حسن فاعلى داشته باشد.
ترتب ثواب، تابع حسن فاعلى است اما ازمیان آیات به یک آیه بسنده مى کنیم. خداوند متعال در سوره ابراهیم آیه 18 مى فرماید: «مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فى یوم عاصف» مثل کافران اینگونه است که کارهاى ایشان همچون توده خاکستر است که در یک روز طوفانى دستخوش باد سختى گردد.
از این آیه چنین استفاده می شود که آن کسی که اعمالش را برای «غیر رضای خدا» انجام دهد ، هر چند که خود عمل ، عالی باشد یعنی «حسن فعلی» داشته باشد،آن اعمال ارزشی ندارد ومانند خاکستر به باد داده می شود، ولی آن کسی که عملش را برای رضای خدا انجام دهد هرچند مانند« شستن دست ویا ظرف» باشد آن عمل ارزش پیدا می کند!  
اما اگر شخص کافر، (کافری را می گوییم که عنود نیست لیکن حقیقت به او نرسیده است، ولى ضمیرى پاک دارد و اهل تسلیم است که اگر حقیقت به او واصل شود و روشن شود مى پذیرد.) داراى حسن فعلی وهمچنین فاعلی باشد (عمل خوب را نه براى خود، بلکه به غرض خدمت به خلق و به انگیزه وجدان انجام مى دهد) از روایات زیادى که در دست است مى توان استفاده کرد که خداوند او را بى اجر نمى گذارد و باعث تخفیف در عذاب او مى شود.
  چنانچه پیامبر اکرم- صلى الله على و آله- در باره یکى از کفار معروف جاهلیت که اهل احسان بود به نام عبدالله ابن جدعان فرمود: سبک عذاب ترین اهل دوزخ ابن جدعان است. عرض شد یا رسول الله چرا؟ فرمود: انه کان یطعم الطعام (او مردم گرسنه را سیر مى کرد.)
استاد مطهرى در توجیه این قضیه مطلب جالبى دارند که ذکرش بصورت خلاصه خالى از لطف نیست. مى فرماید: به نظر من اگر افرادى یافت شوند که نیکى به انسانهاى دیگر را… بدون هیچ چشم انتظارى انجام دهند… بلکه طورى انگیزه احسان و خدمت در آنها قوى باشد که اگر بدانند هیچ سودى عائد آنها نمى شود… باز هم آن کار خیر را انجام مى دهند… باید گفت در عمق ضمیر این انسانها نورى از معرفت خدا هست… و علاقه به احسان… نشانه اى از علاقه و محبت ذات خداوند است.
رضایت خداوند تعالى مراتبى دارد که رتبه هاى آن وابسته به عبودیت و درجات بندگى بندگان، نسبت به خداى سبحان مى باشد، هر درجه اى از عبودیت ، رضایت متناسب با آن درجه را به همراه دارد!
بهترین معیار و ملاک، انجام وظایف شرعى آن است، هر آن کس در این وادى کما و کیفا بیشتر موفق شد بیشتر تحصیل رضاى الهى نموده است. زیرا با هر چه دقیق تر انجام دادن وظایف شرعى، بیشتر فرمان آورنده آن وظایف یعنى فرمان خداى سبحان را لباس عمل پوشیده و هر چه بیشتر فرمان آورنده آن وظایف، عملى گشت بیشتر رضایت خداى سبحان تحصیل شده است. مراد از وظایف شرعى اساسى ترین و مهم ترین آن است یعنى انجام واجبات و ترک محرمات.
در همین باب است این حدیث شریف: عن ابى حمزه الثمالى قال: قال على بن الحسین (ع): «من عمل بما افترض الله علیهم، فهو من خیر الناس» امام سجاد (ع) مى فرمایند هر کس به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل نماید، او از بهترین مردم مى باشد!
و واضح است کسى که با فعل واجبات و ترک محرمات بهترین مردم شده باشد از منظر خداى سبحان و ائمه هدى (ع) پسندیده ترین مردم است. اگر در این وادى کسى موفق شد حتى این وسوسه قلبى که شاید خدا و ائمه هدى (ع) از من راضى نباشند خود، صفاى دل را به هم مى زند و آدم بى صفا مورد رضایت حق تعالى نیست. بنابراین با انجام هر چه دقیق تر واجبات و ترک محرمات باید رضایت بیشتر را تحصیل کرد و آن وسوسه قلبى را از دل زدود.
نشانه هاى رضاى خدا در روایات :
پیرامون موجبات رضایت خداوند و نشانه هاى راضى بودن خدا از خلق نکات مختلفى در روایات مطرح گردیده است:  1-     مخفى بودن موجبات خشنودى خدا. در روایتى از امام على (ع) نقل شده که خداى تبارک و تعالى چهار چیز را در دل چهار چیز نهفته است خشنودى خود را در طاعتش نهفته است، پس هیچ طاعتى را کوچک نشمارید زیرا بسا که آن طاعت با خشنودى خدا همراه باشد و تو بى خبر باشى- براى کسب رضایت الهى هر کار خیر و پسندیده را انجام دهید و لو کوچک باشد زیرا احتمال دارد رضایت الهى با او کسب شود.
2- سه چیز است که بنده را به خشنودى خدا مى رساند: استغفار زیاد، فروتنى و صدقه دادن زیاد. امام على (ع) هر که بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هر که بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را نافرمانى کرده باشد- امام على (ع) با راحتى بدن و تأمین خواسته هاى جسمانى و پیروى از خواهشها رضایت خدا تأمین نمى شود. بنابراین استغفار زیاد- صدقه دادن زیاد و انجام هر اعمال خیر و مخالفت با هوا و هوسها سبب رضایت خداوند مى شود. نقل شده که حضرت موسى (ع) عرض کرد: اى پروردگار مرا به کارى که خشنودى تو از من در آن است راهنمایى فرما تا بدان عمل کنم؟ خداوند به او وحى فرمود که همانا خشنودى من در ناخشنودى توست و تو بر آنچه ناخوشش دارى صبر نتوانى کرد موسى عرض کرد: پروردگارا مرا به آن کار راهنمایى فرما. خداوند فرمود: خشنودى من در خرسندى تو به قضاى من است.
3-در نتیجه راضى و تسلیم بودن در برابر قضاى الهى ولو بر خلاف میل انسان باشد، خشنودى خدا را در پى دارد.
4- روایت شده موسى(ع) گفت: پروردگارا مرا ازنشانه ناخشنودى خودازبنده ات خبرده خداى تعالى به اووحى فرمود:هر گاه دیدى که من بنده ام را براى طاعت خود آماده وازمعصیتم روى گردان مى کنم این نشانه خشنودى من است.
5- در روایتى از پیامبر اسلام (ص) آمده: نشانه خشنودى خدا را خلقش ارزانى نرخها و دادگرى فرمانروایشان است و نشانه خشم خدا بر خلقش، ستمگرى فرمانروایشان گرانى نرخهاست.
6- و نیز آمده است که نشانه خشنودى خدا سبحان از بنده خرسندى اوست به آنچه خداى سبحان به سود و زیان او مقدم فرموده است. امام على (ع) اگر راضى به مقدرات الهى بود نشانه رضایت خداوند است.
7- در کلامى از امام على (ع) آمده: خشنودى خداى سبحان قرین طاعت اوست. و در یک کلام اگر انسان دربست تسلیم خدا باشد و مطیع محض او در این صورت خدا از او راضى است. (بحارالانوار، ج، 71 ص، 195 روایت 7)
نکته دیگر آن است مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتى است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان مى بخشد و این رضوان چیزى غیر از باغ هاى بهشت و نعمت هاى جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اکبر. هیچ کس نمى تواند آن لذت معنوى و احساس روحانى را که به یک انسان به خاطر توجه رضایت و خشنودى خدا از او دست مى دهد توصیف مى دهد، توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم اسماعیل (ع) را با صفت «مرضى» توصیف نموده است. «وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا»( مریم/ 55) و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده است اصولا نعمتى از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضى و خشنود باشد به همین دلیل در بعضى از آیات بعد از آنکه معمت بهشت جاویدان را براى بندگان خاص خدا بیان مى کند در پایان مى گوید: «رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»( مائده/ 119) خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگارى بزرگى است.
و این نشان مى دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است (رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار)، زیرا ممکن است انسان غرق عالى ترین نعمتها باشد ولى هنگامى که احساس کند مولى و معبود و محبوب او از او ناراضى است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جامش تلخ مى گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولى به آنچه دارد راضى و قانع نباشد بدیهى است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتى مرموزى دائما او را آزار و شکنجه مى دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهى است از او مى گیرد- علاوه بر این هنگامى که خدا از کسى خشنود باشد هر بخواهد به او مى دهد و هنگامى که هر چه خواست به او داد او نیز خشنود مى شود. نتیجه اینکه بالاترین نعمت این است که خداوند از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضى باشد.
  پی نوشت:
1- عنکبوت، آیه آخر.
2- فصلت، 30.
3- مائده، 35.
4- بحارالانوار، ج 33 ص ، ص 509.
5- نهج البلاغه، حکمت 312.
6- بحار الانوار، ج 78،ص 356.
7- بقره ، 45.
8- زمر، 10 .
9- مطالب السئوول، ص37.
10- میزان الحکمة، ج4 ص 3598.
11 – سوره علق،آیه 6.
12- کافی،ج2 ،ص307.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد