خانه » همه » مذهبی » تشدید بحران های ارضی در قاره اروپا/فخرالدین اسدی

تشدید بحران های ارضی در قاره اروپا/فخرالدین اسدی


تشدید بحران های ارضی در قاره اروپا/فخرالدین اسدی

۱۳۹۲/۰۵/۲۹


۸۶ بازدید

اتحادیه اروپا هم اکنون به شدت از بحران اقتصادی و تبعات ناشی از آن رنج می برد. در چنین شرایی ظهور و بروز بحرانهای ارضی و جغرافیایی میان کشورهای اروپایی به طور طبیعی منجر به وخامت اوضاع در قاره سبز خواهد شد. قاره اروپا طی سالهای اخیر درگیر بحرانهای مزمنی شده است. طی هفته های اخیر نام تنگه “جبل الطارق” بیش از پیش در اروپا شنیده می شود. تشدید مناقشه میان انگلیس و اسپانیا بر سر منطقه جبل الطارق و تاکید طرفین بر مواضع و ادعاهای ارضی خود در این زمینه منجر به رویارویی و تقابل علنی مادرید و لندن شده است. از سوی دیگر، مطالبات بسیاری از ساکنین ایرلند شمالی مبنی بر استقلال از انگلیس به قوت خود باقیست.

اتحادیه اروپا هم اکنون به شدت از بحران اقتصادی و تبعات ناشی از آن رنج می برد. در چنین شرایی ظهور و بروز بحرانهای ارضی و جغرافیایی میان کشورهای اروپایی به طور طبیعی منجر به وخامت اوضاع در قاره سبز خواهد شد. قاره اروپا طی سالهای اخیر درگیر بحرانهای مزمنی شده است. طی هفته های اخیر نام تنگه “جبل الطارق” بیش از پیش در اروپا شنیده می شود. تشدید مناقشه میان انگلیس و اسپانیا بر سر منطقه جبل الطارق و تاکید طرفین بر مواضع و ادعاهای ارضی خود در این زمینه منجر به رویارویی و تقابل علنی مادرید و لندن شده است. از سوی دیگر، مطالبات بسیاری از ساکنین ایرلند شمالی مبنی بر استقلال از انگلیس به قوت خود باقیست. چنانچه از ظواهر امر بر می آید، انگلیس پای ثابت اختلافات ارضی و ادعاهای استقلال طلبانه در اروپا محسوب می شود. به راستی این مناقشات عمیق به کجا خواهد انجامید؟ از سوی دیگر، تأثیر تشدید این مناقشه های ارضی بر وضعیت بحران زده اتحادیه اروپا چیست؟

جدال اسپانیا و انگلیس بر سر تنگه جبل الطارق

تنش میان اسپانیا و انگلیس بر سرمنطقه جبل‌الطارق بار دیگر به اوج خود رسیده است. اختلاف میان اسپانیا و مقامات انگلیسی جبل‌الطارق زمانی دوباره بالا گرفت که دولت محلی این منطقه طرح خود را برای ساخت یک صخره‌ مصنوعی در دریا اعلام کرد. این، برای مقامات مادرید به معنای آن بود که آنها می‌خواهند با ساخت این صخره، مانع از ورود قایق‌های ماهیگیری اسپانیا به آب‌های آزاد شوند. از این رو، اسپانیایی‌ها نیز دست به کار شدند و تردد وسایل نقلیه میان مرز اسپانیا و جبل‌الطارق را تحت کنترل شدید خود در آوردند.آنها همچنین قصد دارند به عنوان بهای مرزی ورود و خروج، عوارض 50 یورویی برای هر وسیله نقلیه مقرر کنند و همچنین حریم هوایی خود را به روی هواپیماهایی که به مقصد فرودگاه جبل‌الطارق پرواز می‌کنند، ببندد. مقامات انگلیسی به شدت نسبت به این رفتار اسپانیا اعتراض کرده و حتی آن را با رفتار کشور کره شمالی همسان سازی کرده اند. با این وجود اسپانیا هدف خود از این اقدام را نظارت بر مقوله قاچاق کالا می داند.

دولت جبل الطارق سال گذشته بیش از 140 میلیون پاکت سیگار وارد کرد که روشن است جمعیت محدود این مستعمره یا بازدیدکنندگان و گردشگران آن نمی توانند این میزان دخانیات را مصرف کنند . به عبارت بهتر، قاچاق سیگار در جبل الطارق بیداد می کند.گارد مدنی اسپانیا سال گذشته میلادی بیش از 725 هزار پاکت قاچاق سیگار را در مرز جبل الطارق توقیف کرد که 85 درصد آن در خودروها جاسازی شده بود و 15 درصد آن را افراد زیر لباس خود به اسپانیا وارد کرده بودند. همچنین دولت جبل الطارق از سوی اسپانیا متهم شده است که به تعهدات خود در زمینه نگهبانی و توافقات ماهیگیری با وفاداری اقدام نمی‌ کند و علاوه بر آن، با انداختن بلوکه های بتنی یا ساخت موج شکن برای گسترش خاک خود، مرتکب یک جرم زیست محیطی‌ شده است.

جبل الطارق سرانجام متعاقب جنگ‌های سال 1704 میلادی به اشغال انگلیسی‌ها در آمد و این اشغال‌گری در سال 1713 بر اساس پیمان تحمیلی «اوترحت» رسمیت یافت. تلاش اسپانیا برای باز پس‌گیری جبل‌الطارق از طریق محاصره 3 سال و نیمه این منطقه با کمک نیروهای فرانسوی، طی سال‌های 83 – 1779 موفقیتی در پی نداشت. پیشنهاد متعاقب انگلیس برای تعویض جبل‌الطارق با بخش دیگری از سرزمین اسپانیا، از سوی مادرید نیز رد شد. در رفراندوم سال1967 نیز بر اساس ادعای وزارت کشور انگلیس، غالب اهالی جبل‌الطارق به حفظ ارتباط نزدیک خود با انگلیس رأی دادند. با این وجود، مادرید سال‌هاست خواهان مالکیت مجدد بر جبل‌الطارق است.در هر صورت نگاه استراتژیک انگلیس و اسپانیا نسبت به جبل الطارق سبب تشدید اختلاف مادرید و لندن بر سر این منطقه شده است. اهمیت استراتژیک جبل الطارق همچنان موضوع اختلاف انگلیس و اسپانیا خواهد بود. در آخرین تحولات انگلیس اوایل هفته جاری اعلام کرد که موضوع اختلاف با اسپانیا را به اتحادیه اروپا ارجاع خواهد داد.

فریاد استقلال ایرلندی ها بر سر انگلیس

انگلیس در سیاست خارجی خود تنها با بحران جبل الطارق مواجه نیست! جدایی طلبان ساکن و مقیم ایرلند شمالی همواره خواب راحت مقامات احزاب کارگر، محافظه کار و حتی لیبرال دموکرات انگلیسی را آشفته ساخته اند. اخیرا، در حالی که بحران دو کشور اسپانیا و انگلیس بر سر منطقه جبل الطارق شدت گرفته بود، تظاهرات طرفداران استقلال ایرلند شمالی از انگلیس در “بلفاست” شوک سختی را بر پیکره دولت ائتلافی دیوید کامرون وارد کرد.

درگیری های شهر بلفاست میان سلطنت طلبان و جمهوریخواهان رخ داد و چندین زخمی بر جا گذاشت. این درگیری ها که بر سر برگزرای مراسم رژه سلطنت طلبان ایجاد شد، سبب شد شهر بلفاست به آشوب کشیده شود و خشم معترضان به خشونتهای خیابانی تبدیل شود. جمهوری خواهان ایرلند می گویند ایرلند باید از انگلستان مستقل شود، اما سلطنت طلبان دیدگاهی عکس آن دارند. مسئولان ایرلند به شدت نگران بروز درگیری در بلفاست هستند. مردم ایرلند با چشمانی نگران به آینده نگاه می کنند. آنها نگران تکرار درگیریهای گذشته در بلفاست هستند. بلفاست دو دهه قبل ، روزهای بسیار سخت و تلخی را پشت سر گذاشت و مردم ایرلند نمی خواهند آن روزها تکرار شود. در سال 2012 میلادی، موضوع برداشتن پرچم انگلستان از فراز ساختمان شورای شهر بلفاست سبب بروز درگیری های گسترده ای میان طرفداران و مخالفان یکپارچگی ایرلند با انگلستان شد.

وقوع درگیری گسترده در شهر بلفاست نشان داد که زخم کهنه استقلال ایرلند شمالی هر لحظه می تواند سرباز کند و منجر به بروز دردسرهای عمده ای برای مقامات انگلیسی شود. ایرلند شمالی کشوری است در شمال جزیره ایرلند و در غرب جزیره بریتانیا. این کشور به همراه انگلستان، اسکاتلند و ولز «کشور پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی» را تشکیل می‌دهد. ایرلند شمالی، پارلمان خود را دارد. مجمع ایرلند شمالی در محلی به نام استورمونت در بلفاست قرار گرفته‌است. تشکیل این مجمع و دولت ائتلافی ایرلند شمالی نتیحه یک روند صلح طولانی و سخت است که در روزی موسوم به “جمعه نیک” به نتیجه رسید. این توافق ظاهرا سبب شد که ستیز خشونت بار بین جمهوریخواهان و وحدت طلبان که دهه‌ها ادامه داشت، پایان گیرد، اما وقوع درگیریهای اخیر به خوبی نشان می دهد که پایان درگیریها میان جمهوریخواهان و وحدت طلبان تصوری بیش نبوده است! حوادث جاری در ایرلند شمالی حکم آتش زیر خاکستری را دارد که هر لحظه می تواند مشتعل شود.

آنچه مسلم است اینکه با استناد به درگیریهای اخیر در ایرلند شمالی و استمرار فعالیتهای سیاسی گسترده دو گروه جمهوریخواه و وحدت طلب در آن، مقامات انگلیسی دیگر نمی توانند ادعای حل و فصل کامل بحران ایرلند را داشته باشند.

اتحادیه اروپا قدرت حل بحران های ارضی را ندارد

هم اکنون اتحادیه اروپا شاهد درگیری دو کشور اسپانیا و انگلیس بر سر منطقه جبل الطارق است. اخیرا اخباری در خصوص مداخله اتحادیه اروپا در حل بحران ارضی میان لندن و مادرید منتشر شده است.بر این اساس قرار است اتحادیه اروپا در خصوص بحران به وجود آمده میان مادرید و لندن دخالت کند . کمیسیون اروپا قصد دارد علاوه بر شنیدن توضیحات مقامهای اسپانیایی، ماه آینده یک نشست ویژه در این زمینه برگزار کند. کمیسیون اروپا اعمال کنترلهای مرزی از سوی اسپانیا در منطقه جبل الطارق را غیرقانونی نمی داند، زیرا این مستعمره عضو حوزه شنگن نیست، اما اعتقاد دارد که اقدامات مادرید در این زمینه باید متناسب باشد.

با این حال مسجل است که اتحادیه اروپا قدرت حل و فصل بحران به وجود آمده در منطقه جبل الطارق را نخواهد داشت. در این خصوص می توان به دو دلیل زیر اشاره کرد:

نخست اینکه اتحادیه اروپا قصد ندارد به بحران ارضی مستمری که میان طرفین وجود داشته است رسیدگی کند. اتحادیه اروپا صرفا قصد دارد اختلاف به وجود آمده بر سر کنترل مرزی منطقه جبل الطارق را مورد بررسی قرار دهد. از این رو اصل اختلاف به قوت خود باقی مانده است. بدیهی است که هر حکمی در این خصوص صادر شود تاثیری در اصل اختلاف طرفین نخواهد داشت و در آینده نیز هر مسئله کوچکی می تواند زمینه بروز اختلافات آتی میان طرفین تلقی شود. از این حیث قدرت مانور اتحادیه اروپا در قبال منطقه جبل الطارق به شدت محدود است.

دوم اینکه طرفین منازعه دو کشور انگلیس و اسپانیا هستند . این دو کشور در گذشته ای نه چندان دور نمادهای استعمار در اروپا و نظام بین الملل بوده اند. از این حیث رسیدگی به اختلافات ارضی میان این دو و صدور حکم به سود یکی از طرفین، نه تنها منجر به مختومه شدن اختلافات نخواهد شد، بلکه زمینه ساز خشم دولت و شهروندان کشور مغبون خواهد شد. از این حیث اتحادیه اروپا ترجیح می دهد به این اختلاف خطرناک ورود پیدا نکند. فراتر از آن، دو کشور انگلیس و اسپانیا نیز هر یک نسبت به اختلاف به وجود آمده نگاهی تاریخی و حیثیتی دارند. همین موضوع سبب شده است تا اتحادیه اروپا نتواند دخالتی در رقابت مادرید و لندن بر سر جبل الطارق داشته باشد. با این وجود اتحادیه اروپا سعی دارد از طرفین بخواهد که خویشتندار بوده و در این خصوص از تقابل جدی با یکدیگر بپرهیزند.

در ماجرای استقلال ایرلند شمالی از انگلیس و جدال میان وحدت طلبان و جمهوریخواهان نیز اتحادیه اروپا عملا قدرت دخالت ندارد. البته در سال گذشته میلادی جدال میان دو گروه مذکور منجر به تشدید بحران اقتصادی ایرلند و متعاقبا تاثیرگذاری آن بر اتحادیه اروپا و منطقه یورو شد. با این وجود اتحادیه اروپا قدرت ترمیم این زخم کهنه و تاریخی را ندارد.اتحادیه اروپا را در بهترین حالت می توان به یک “ناظر” تشبیه کرد نه یک “قاضی”!

جدال قدرتهای سنتی اروپا ادامه دارد

اسپانیا، پرتغال، آلمان، فرانسه و انگلیس را می تواند پنچ قدرت سنتی در اروپا نامید. جدال این قدرتهای سنتی با یکدیگر در سطوح ملی و بعضا دولتی ادامه داشته است. در زمانی که نیکولا سارکوزی به عنوان رئیس جمهور فرانسه در کاخ الیزه حضور داشت، شهروندان فرانسوی وی را به علت پیروی از سیاست های آنگلا مرکل، صدر اعظم آلمان، به شدت سرزنش می کردند. در نهایت نیز شاهد بودیم که سارکوزی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 در برابر فرانسو اولاند از حزب سوسیالیست شکست خورد. نگاه منفی شهروندان آلمانی و فرانسوی نسبت به یکدیگر و متعاقبا نگاه منفی هر دوی آنها نسبت به شهروندان انگلیسی( و بالعکس) برگرفته از اختلافات تاریخی و سنتی میان قدرتهای اروپاست. در این رقابت باید اسپانیا و پرتغال را نیز به لحاظ تاریخی دخیل کرد. با این تفاوت که در برهه فعلی لیسبون و مادرید قدرت سنتی خود را از دست داده و عملا به بازیگرانی منفعل در اروپا تبدیل شده اند. با این وجود تقابل انگلیس و اسپانیا بر سر منطقه جبل الطارق نشان می دهد که اسپانیایی ها از تاریخ خود به راحتی نمی گذرند! حتی اگر طرف مقابل آنها کشوری مانند انگلیس باشد.

اگرچه سران اتحادیه اروپا سعی دارند خود را مجموعه ای منسجم و به هم پیوسته نشان دهند، اما اختلافات سنتی و قدیمی بسیاری از اعضای این مجموعه را نسبت به یکدیگر بدبین ساخته است. این بدبینی ممکن است در سطوح دولتی نمود نداشته باشد اما در مواردی ( مانند آنچه در قبال منطقه جبل الطارق شاهد هستیم) خود را هویدا می سازد. از سوی دیگر نگاه منفی شهروندان کشورهای بزرگ اروپایی نسبت به یکدیگر به قوت خود باقیست. این اختلافات سنتی و تاریخی را نمی توان با ایجاد چند پیمان جمعی یا مصوبه تجاری و سیاسی از بین برد. این حقیقتی است که برخی مقامات اروپایی مانند آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان قادر به درک آن نشده اند.

شکاف موجود بین قدرت های سنتی اروپا دارای عمق زیادی است. این مسئله خود را در جریان جنگ عراق و مخالفت گرهارد شرودر و ژاک شیراک با سیاست های تونی بلر در همراهی با کاخ سفید نشان داد. با این وجود شکست سوسیال دموکرات ها در آلمان و خروج شیراک از کاخ الیزه تا حدود زیادی مانع از استمرار اختلاف بازیگران سنتی اروپا با یکدیگر شد. اما در حال حاضر معادله با قبل تفاوت پیدا کرده است. قدرت فرانسه و آلمان به دنبال عدم اختلافات اولاند و مرکل تضعیف شده است و همین مسئله قدرت مانور دیوید کامرون را دوچندان ساخته است. مواضع نخست وزیر انگلیس بر ضد منطقه یورو و حتی سخن گفتن از احتمال خروج انگلیس از اتحادیه اروپا منجر به تشدید شکاف میان قدرتهای بزرگ اروپایی شده است.در حالی که صدر اعظم آلمان و رئیس جمهور فرانسه به شدت نسبت به خروج احتمالی انگلیس از اتحادیه اروپا نگران هستند، شهروندان آلمانی و فرانسوی از این مسئله به کاملا استقبال می کنند.

به نظر می رسد ناسیونالیسم خفته اروپایی، علی رغم تلاش مقامات رسمی اروپا بیدار شده است! این همان سم مهلکی است که تزریق آن به بدنه اتحادیه اروپا و منطقه یورو آغاز شده و در آینده ای نه چندان دور می تواند اروپا را به ویرانه ای سیاسی و غیر متحد تبدیل کند. ریشه نگاه منفی شهروندان اروپایی نسبت به یکدیگر را باید در ناسیونالیسم جست و جو کرد. این ناسیونالیسم در بطن بازیگران سنتی اروپا یعنی انگلیس، فرانسه و آلمان موجود است، ولی طی یک دهه اخیر فرصتی برای ظهور و بروز آن وجود نداشته است. مقامات اتحادیه اروپا با صرف هزینه های هنگفت سعی کرده اند مانع از بازتعریف اختلافات سنتی میان قدرتهای بزرگ قاره سبز شوند. با این حال شواهد و مستندات موجود نشان می دهد که اتحادیه اروپا در این خصوص ناکام مانده است.

بر این اساس شهروندان فرانسوی از خروج انگلیس از اتحادیه اروپا استقبال می کنند زیرا تحقق اروپای بدون انگلیس یکی از رویاهای دیرینه آنها بوده است. در این صورت قدرت تاثیرگذاری فرانسه در معادلات اقتصادی و سیاسی اروپا دو چندان خواهد شد و یکی از رقبای سنتی پاریس نیز جایگاه خود را در اروپا از دست خواهد داد. این تحلیلی است که شهروندان فرانسوی از شرایط موجود دارند. هرچند مقامات اروپایی به دلیل گره خوردگی منافع خود حاضر به پذیرش این تحلیل نیستند، اما نمی توان واقعیاتی که در ذهن شهروندان فرانسوی است را کتمان کرد. این رویکرد بدون شک در بین شهروندان آلمانی نیز وجود دارد.البته در این خصوص واکنش و رفتار شهروندان انگلیسی نیز قابل توجه خواهد بود.

شهروندان فرانسوی و آلمانی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا را دستمایه ای برای احیای ناسیونالیسم خفته خود می دانند و شهروندان انگلیسی نیز بر مبنای همین ناسیونالیسم می خواهند بر اتحادیه اروپا تسلط داشته باشند. به عبارت بهتر اگر شهروندان انگلیسی به این نتیجه برسند که با خروج آنها از اتحادیه اروپا قدرت مانورسیاسی و اقتصادی آنها در جهان افزایش پیدا می کند، لحظه ای در دادن رأی مثبت به این خروج خودخواسته درنگ نخواهند کرد. پیروزی طرفداران جدایی انگلیس از اتحادیه اروپا در انتخابات محلی اخیر در این کشور نشان داد که شهروندان انگلیسی نسبت به جدایی کامل از ساختار سیاسی و اقتصادی اروپا بی میل نیستند. آیا در این صورت مقامات اروپایی می توانند با تکیه بر پیمانهای جمعی تضعیف شده و یا اتخاذ راهبردهای تشویقی و تنبیهی لندن را در اتحادیه اروپا حفظ کنند؟ پاسخ این سوال منفی خواهد بود! از سوی دیگر، شهروندان دیگر کشورهای اروپایی نیز از تشدید اختلافات میان قدرتهای سنتی اروپا استقبال می کنند. نقش آفرینی آلمان، انگیس و فرانسه در معادلات سیاسی و اقتصادی اروپا واعمال سلطه غیر رسمی ولی علنی این سه کشور بر دیگر اعضای اتحادیه اروپا سبب نارضایتی شهروندان بسیاری از کشورهای غربی شده است. بی دلیل نیست که شهروندان یونانی در اکثر تظاهراتهای خود از مقامات آلمانی به عنوان قاتل اقتصاد خود نام می برند و پلاکاردهایی در ضدیت با مرکل را با خود حمل می کنند.

نتیجه گیری

بروز دوباره اختلاف دو کشور انگلیس و اسپانیا بر سر منطقه جبل الطارق نقطه آشکار ساز تقابل قدرتهای سنتی اروپا با یکدیگر محسوب می شود. اختلافات سنتی و تاریخی کشورهای انگلیس،آلمان،فرانسه،اسپانیا و پرتغال با یکدیگر هر یک می تواند دستمایه ای برای ایجاد و استکرار یک درگیری جدید در فضای فعلی اروپا باشد. این در حالیست که اتحادیه اروپا و منطقه یورو به واسطه تشدید بحران اقتصادی بدترین روزهای خود را سپری می کنند. تزریق بحرانهای ارضی در میان بحرانهای اقتصادی در اروپا ، وضعیت قاره سبز را به شدت آشفته خواهد ساخت. مسلما در صورت بروز این آشفتگی، سران اتحادیه اروپا قادر به مدیریت بحران نخواهند بود. از سوی دیگر، احیای ناسیونالیسم در کشورهای سنتی اروپا و ظهرو جریانهای راست افراطی ، خود تهدیدی برای ثبات و انسجام اروپا محسوب می شود. شواهد موجود نشان می دهد که انسجام اتحادیه اروپا و منطقه یورو به دنبال وقوع بحرانهای متعدد کاهش یافته است. در صورت ادامه این روند کاهشی و سست شدن نقاط اتصال کشورهای عضو اتحادیه اروپا به یکدیگر، شاهد سقوط اروپای واحد و تقکیک آن به واحدهای سیاسی-جغرافیایی پیش از تشکیل اتحادیه اروپا خواهیم بود.مسئله ای که چندی پیش فرانسوا اولاند رئیس جمهور فرانسه نیز نسبت به آن هشدار داده بود.

بصیرت

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد