جواب اجمالی :اصل عطش و تشنگی و بستن آب در کربلا از مسلمات تاریخی در منابع تاریخی است . در چگونگی و کیفیت و کمیت عطش و تشنگی و زمان آن در منابع اختلاف است .
در باره گفتگوی امام حسین ع با جناب علی اکبرع در باره آب و تشنگی نیز اتفاق وجود دارد .اما در اینکه امام زبان در دهان علی اکبر ع بگذارد در برخی از منابع وجود ندارد و اگر در برخی منابع وجود دارد بیان از تشنگی خود امام است که امام ع به علی اکبر نشان دهد که او هم تشنه است .
توضیح بیشتر :
اولین نفر از خاندان پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) که در روز عاشورای سال ۶۱ هجری در سرزمین کربلا آماده جنگ با دشمن شد، علی اکبر فرزند امام حسین (علیه السلام) بود. او زیباترین و خوشخوترین مردم زمان خود بود و از لحاظ چهره و اخلاق و گفتار شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) بود.[۱] در روز عاشورا خدمت پدر آمد و اذن میدان خواست و امام (علیه السلام) اجازه داد. درباره سن علی اکبر (علیه السلام) روایات مختلف است و از ۱۸ سال تا ۲۵ سال نقل کرده اند.[۲]وقتی که به میدان رفت در مقابل دشمن ایستاد و طبق رسوم جنگهای آن زمان ابتدا خود را معرفی کرد سپس سپاه یزید را نصیحت کرد که در مقابل فرزند پیامبر نایستند و با این کار ایمان خود را از بین نبرند. درباره فضیلت خاندان پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) و علی (علیه السلام) سخنانی گفت اما وقتی که دید سخنانش بر قلبهای آلوده کوفیان اثر نمی گذارد با شجاعت تمام، جنگ را شروع کرد و چندین نفر از دشمنان را به هلاکت رساند تا اینکه تشنگی بر آن حضرت غالب شد و نزد پدر برگشت فرمود: پدر جان تشنگی مرا کُشت و سنگینی سلاح توانم را برد آیا آبی هست تا در مقابل دشمنان نیرو گیرم؟[۳]با این که علی اکبر (علیه السلام) می دانست در خیمه گاه آب نیست و اطفال و کودکان از تشنگی رنگشان زرد شده بود از پدر بزرگوارش تقاضای آب کرد. علت تقاضا این است که بین امام حسین (علیه السلام) و فرزندش علی اکبر علاقه و محبت زیادی بود و این پدر و پسر همدیگر را خیلی دوست داشتند و از آنجائی که علی اکبر به پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) شباهت بیشتری داشت امام حسین (علیه السلام) هر وقت پسرش را می دید به یاد جدش می افتاد و این هم باعث دوست داشتن بیشتر می شد. امام حسین (علیه السلام) می فرمایند: ما هر وقت مُشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره علی اکبر نگاه می کردیم.[۴] لذا وقتی که امام حسین (علیه السلام) علی را راهی میدان جنگ کرد خودش هم چند قدمی دنبال فرزند رفت. از طرف دیگر علی اکبر (علیه السلام) هم علاقه زیادی به پدرش داشت و لذا وقتی که در روز عاشورا راهی میدان شد با وجود اینکه می دانست در خیمه گاه آبی وجود ندارد ولی بعد از خستگی به خیمه گاه آمد و از امام حسین (علیه السلام) آب خواست و با این بهانه علی اکبر (علیه السلام) می خواست:
۱. اینکه دوباره رهبر و امام و پدرش را ببیند و با این دیدار پدر و اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را خوشحال کند که هنوز زنده است.
۲. اینکه با دیدن پدر نیروی بیشتری بگیرد و بهتر بتواند با دشمنان بجنگد.[۵]لذا وقتی علی اکبر (علیه السلام) به خیمه ها می آید و از خستگی و تشنگی گلایه می کند گویا امام حسین (علیه السلام) منظور علی اکبر را می فهمد و می داند که علی اکبر می خواهد در این لحظات با پدر تجدید دیدار کند. لذا امام حسین (علیه السلام) پسر را به آغوش می کشد و می فرماید: پسرم برای من سخت است که تو آب بخواهی و من نتوانم خواسته تو را برآورده کنم بزودی جدم رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) تو را با آب کوثر سیراب کند که بعد از آن هیچ وقت تشنگی بر تو عارض نشود.[۶]برخی گفته اند که امام حسین (علیه السلام) زبان در دهان علی اکبر گذاشت تا به پسرش بگوید که پدرت هم مثل تو تشنه است.و گویا امام هم با این کار می خواسته علی اکبر را در آغوش بگیرد.
و برخی نیز گفته اند که حضرت انگشتر خویش را در دهان علی اکبر گذاشت و علی اکبر آن انگشتر را مکید و از تشنگی اش کاسته شد.[7]به هر حال آنچه از مطالب گفته شده می توان فهمید این است که حضرت علی اکبر با توجه به علاقه شدیدی که به پدرش داشت با این بهانه می خواست در لحظات آخر عمر چهره پدر را زیارت کند. و آب خواستن نیز اگر بهانه مراجعت به خیمه ها باشد دارای ایراد شرعی و عقلی نیست چون امام نگین انگشتر را در دهان او گذاشت و کرامتی از امام بود که علی را سیراب نماید.
بنابراین، در شرایطی که امام حسین(ع) تمام یارانش به شهادت رسیده و علی اکبر اولین فرد از بنی هاشم بود که پا به صحنه نبرد گذاشت، چنین زبان در زبان گذاشتنی، نشانگر شدت محبت امام حسین(ع) به فرزندش بوده و حضرتشان با این کار عاطفی و گذاشتن زبان خشک در دهان خشک فرزندش، بر تشنگی او مرهم گذاشته و با او ابراز همدلی و همدردی کرد.
در منابع آمده است ،علی اکبر(ع) پس از مدتی جنگیدن پیش پدر خود امام حسین(ع) آمد و گفت: «پدرم! شدّت تشنگى جانم را به لب رسانده…»،در ادامه، برخی از مقتلنویسان مانند موفق بن احمد خوارزمی (م 568ق) نقل کردهاند که در این هنگام، «امام حسین(ع) زبان حضرت علی اکبر(ع) را در دهان خود گذاشتند». خوارزمی ، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ج 2، ص 35، قم، انوار الهدی ، چاپ دوم، 1423ق.
آنچه پیرامون این موضوع در کتابها آمده این است:۱- در بحارالانوار آمده است که حضرت علی اکبر به خیمهها برگشت و از امام آب خواست. امام به طریق خارق العاده تشنگی او را برطرف ساخت .( مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۳ (.۲- در منتهی الامال آمده است که علی اکبر به خیمه آمد و گفت: ای پدر! تشنگی مرا کشت. در روایتی آمده است که امام زبان خود را به دهان علی اکبر گذاشت. (شیخ عباس قمی، منتهی الآمال،ج۱، ص۶۹۰، چاپ هجرت) و به این وسیله تشنگی او را برطرف ساخت.
۳- در سوگنامه کربلا (ترجمه لهوف) چنین آمده است: علی اکبر به خیمه برگشت و گفت: تشنگی مرا کشت و سنگینی اسلحه آهنین مرا به تعب انداخت. آیا راهی برای دستیابی به اندکی آب هست؟ حضرت سید الشهدا هم به گریه افتاد و فرمود: ای فرزند عزیزم: اندکی دیگر بجنگ، به زودی جدت حضرت محمد (ص) را ملاقات خواهی نمود و ایشان از جام سرشار کوثر به تو خواهد داد که پس از آن هرگز روی تشنگی نبینی و احساس عطش ننمایی. در لهوف ماجرای برطرف کردن تشنگی علی اکبر نیامده است (سید بن طاووس، سوگنامه کربلا (ترجمه لهوف)، ترجمه محمد طاهر دزفولی، ص۲۱۱).
منابع جهت مطالعه و پیگیری:
[۱] . پژوهشکده باقرالعلوم، موسوعه کلمات امام حسین(ع)، ترجمه علی مؤیدی، نشر معروف، چاپ دوم، ۷۸، ص ۵۱۶.
[۲] . قمی، عباس، در کربلا چه گذشت (ترجمه نفس المهموم) محمدباقر کمره ای، انتشارات جمکران، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص ۳۹۴.
[۳] . پژوهشکده باقرالعلوم، پیشین، ص ۵۱۵، قمی، عباس، نفس المهموم، ترجمه محمدباقر کمره ای، انتشارات جمکران، چاپ پنجم. ۱۳۷۴، ص۳۸۹.
[۴] . قمی، عباس، پیشین، ص۳۸۸.
[۵] . عالمی، محمدعلی، حسین نفس مطمئنه، تهران، انتشارات هاد، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۲۵۸-۲۵۹.
[۶] . قمی، عباس، نفس المهموم، ترجمه محمدباقر کمره ای، تهران، انتشارات جمکران، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص ۳۸۹.
[۷] . موسوعه سخنان امام حسین(ع)، ص ۵۱۵، شیخ عباس، پیشین، ص ۳۸۹، عالمی، پیشین، ص ۲۵۸.
در باره گفتگوی امام حسین ع با جناب علی اکبرع در باره آب و تشنگی نیز اتفاق وجود دارد .اما در اینکه امام زبان در دهان علی اکبر ع بگذارد در برخی از منابع وجود ندارد و اگر در برخی منابع وجود دارد بیان از تشنگی خود امام است که امام ع به علی اکبر نشان دهد که او هم تشنه است .
توضیح بیشتر :
اولین نفر از خاندان پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) که در روز عاشورای سال ۶۱ هجری در سرزمین کربلا آماده جنگ با دشمن شد، علی اکبر فرزند امام حسین (علیه السلام) بود. او زیباترین و خوشخوترین مردم زمان خود بود و از لحاظ چهره و اخلاق و گفتار شبیه ترین مردم به پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) بود.[۱] در روز عاشورا خدمت پدر آمد و اذن میدان خواست و امام (علیه السلام) اجازه داد. درباره سن علی اکبر (علیه السلام) روایات مختلف است و از ۱۸ سال تا ۲۵ سال نقل کرده اند.[۲]وقتی که به میدان رفت در مقابل دشمن ایستاد و طبق رسوم جنگهای آن زمان ابتدا خود را معرفی کرد سپس سپاه یزید را نصیحت کرد که در مقابل فرزند پیامبر نایستند و با این کار ایمان خود را از بین نبرند. درباره فضیلت خاندان پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) و علی (علیه السلام) سخنانی گفت اما وقتی که دید سخنانش بر قلبهای آلوده کوفیان اثر نمی گذارد با شجاعت تمام، جنگ را شروع کرد و چندین نفر از دشمنان را به هلاکت رساند تا اینکه تشنگی بر آن حضرت غالب شد و نزد پدر برگشت فرمود: پدر جان تشنگی مرا کُشت و سنگینی سلاح توانم را برد آیا آبی هست تا در مقابل دشمنان نیرو گیرم؟[۳]با این که علی اکبر (علیه السلام) می دانست در خیمه گاه آب نیست و اطفال و کودکان از تشنگی رنگشان زرد شده بود از پدر بزرگوارش تقاضای آب کرد. علت تقاضا این است که بین امام حسین (علیه السلام) و فرزندش علی اکبر علاقه و محبت زیادی بود و این پدر و پسر همدیگر را خیلی دوست داشتند و از آنجائی که علی اکبر به پیامبر ( صلی الله علیه و آله ) شباهت بیشتری داشت امام حسین (علیه السلام) هر وقت پسرش را می دید به یاد جدش می افتاد و این هم باعث دوست داشتن بیشتر می شد. امام حسین (علیه السلام) می فرمایند: ما هر وقت مُشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره علی اکبر نگاه می کردیم.[۴] لذا وقتی که امام حسین (علیه السلام) علی را راهی میدان جنگ کرد خودش هم چند قدمی دنبال فرزند رفت. از طرف دیگر علی اکبر (علیه السلام) هم علاقه زیادی به پدرش داشت و لذا وقتی که در روز عاشورا راهی میدان شد با وجود اینکه می دانست در خیمه گاه آبی وجود ندارد ولی بعد از خستگی به خیمه گاه آمد و از امام حسین (علیه السلام) آب خواست و با این بهانه علی اکبر (علیه السلام) می خواست:
۱. اینکه دوباره رهبر و امام و پدرش را ببیند و با این دیدار پدر و اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را خوشحال کند که هنوز زنده است.
۲. اینکه با دیدن پدر نیروی بیشتری بگیرد و بهتر بتواند با دشمنان بجنگد.[۵]لذا وقتی علی اکبر (علیه السلام) به خیمه ها می آید و از خستگی و تشنگی گلایه می کند گویا امام حسین (علیه السلام) منظور علی اکبر را می فهمد و می داند که علی اکبر می خواهد در این لحظات با پدر تجدید دیدار کند. لذا امام حسین (علیه السلام) پسر را به آغوش می کشد و می فرماید: پسرم برای من سخت است که تو آب بخواهی و من نتوانم خواسته تو را برآورده کنم بزودی جدم رسول الله ( صلی الله علیه و آله ) تو را با آب کوثر سیراب کند که بعد از آن هیچ وقت تشنگی بر تو عارض نشود.[۶]برخی گفته اند که امام حسین (علیه السلام) زبان در دهان علی اکبر گذاشت تا به پسرش بگوید که پدرت هم مثل تو تشنه است.و گویا امام هم با این کار می خواسته علی اکبر را در آغوش بگیرد.
و برخی نیز گفته اند که حضرت انگشتر خویش را در دهان علی اکبر گذاشت و علی اکبر آن انگشتر را مکید و از تشنگی اش کاسته شد.[7]به هر حال آنچه از مطالب گفته شده می توان فهمید این است که حضرت علی اکبر با توجه به علاقه شدیدی که به پدرش داشت با این بهانه می خواست در لحظات آخر عمر چهره پدر را زیارت کند. و آب خواستن نیز اگر بهانه مراجعت به خیمه ها باشد دارای ایراد شرعی و عقلی نیست چون امام نگین انگشتر را در دهان او گذاشت و کرامتی از امام بود که علی را سیراب نماید.
بنابراین، در شرایطی که امام حسین(ع) تمام یارانش به شهادت رسیده و علی اکبر اولین فرد از بنی هاشم بود که پا به صحنه نبرد گذاشت، چنین زبان در زبان گذاشتنی، نشانگر شدت محبت امام حسین(ع) به فرزندش بوده و حضرتشان با این کار عاطفی و گذاشتن زبان خشک در دهان خشک فرزندش، بر تشنگی او مرهم گذاشته و با او ابراز همدلی و همدردی کرد.
در منابع آمده است ،علی اکبر(ع) پس از مدتی جنگیدن پیش پدر خود امام حسین(ع) آمد و گفت: «پدرم! شدّت تشنگى جانم را به لب رسانده…»،در ادامه، برخی از مقتلنویسان مانند موفق بن احمد خوارزمی (م 568ق) نقل کردهاند که در این هنگام، «امام حسین(ع) زبان حضرت علی اکبر(ع) را در دهان خود گذاشتند». خوارزمی ، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ج 2، ص 35، قم، انوار الهدی ، چاپ دوم، 1423ق.
آنچه پیرامون این موضوع در کتابها آمده این است:۱- در بحارالانوار آمده است که حضرت علی اکبر به خیمهها برگشت و از امام آب خواست. امام به طریق خارق العاده تشنگی او را برطرف ساخت .( مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص۴۳ (.۲- در منتهی الامال آمده است که علی اکبر به خیمه آمد و گفت: ای پدر! تشنگی مرا کشت. در روایتی آمده است که امام زبان خود را به دهان علی اکبر گذاشت. (شیخ عباس قمی، منتهی الآمال،ج۱، ص۶۹۰، چاپ هجرت) و به این وسیله تشنگی او را برطرف ساخت.
۳- در سوگنامه کربلا (ترجمه لهوف) چنین آمده است: علی اکبر به خیمه برگشت و گفت: تشنگی مرا کشت و سنگینی اسلحه آهنین مرا به تعب انداخت. آیا راهی برای دستیابی به اندکی آب هست؟ حضرت سید الشهدا هم به گریه افتاد و فرمود: ای فرزند عزیزم: اندکی دیگر بجنگ، به زودی جدت حضرت محمد (ص) را ملاقات خواهی نمود و ایشان از جام سرشار کوثر به تو خواهد داد که پس از آن هرگز روی تشنگی نبینی و احساس عطش ننمایی. در لهوف ماجرای برطرف کردن تشنگی علی اکبر نیامده است (سید بن طاووس، سوگنامه کربلا (ترجمه لهوف)، ترجمه محمد طاهر دزفولی، ص۲۱۱).
منابع جهت مطالعه و پیگیری:
[۱] . پژوهشکده باقرالعلوم، موسوعه کلمات امام حسین(ع)، ترجمه علی مؤیدی، نشر معروف، چاپ دوم، ۷۸، ص ۵۱۶.
[۲] . قمی، عباس، در کربلا چه گذشت (ترجمه نفس المهموم) محمدباقر کمره ای، انتشارات جمکران، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص ۳۹۴.
[۳] . پژوهشکده باقرالعلوم، پیشین، ص ۵۱۵، قمی، عباس، نفس المهموم، ترجمه محمدباقر کمره ای، انتشارات جمکران، چاپ پنجم. ۱۳۷۴، ص۳۸۹.
[۴] . قمی، عباس، پیشین، ص۳۸۸.
[۵] . عالمی، محمدعلی، حسین نفس مطمئنه، تهران، انتشارات هاد، چاپ اول، ۱۳۷۲، ص ۲۵۸-۲۵۹.
[۶] . قمی، عباس، نفس المهموم، ترجمه محمدباقر کمره ای، تهران، انتشارات جمکران، چاپ پنجم، ۱۳۷۴، ص ۳۸۹.
[۷] . موسوعه سخنان امام حسین(ع)، ص ۵۱۵، شیخ عباس، پیشین، ص ۳۸۹، عالمی، پیشین، ص ۲۵۸.