خانه » همه » مذهبی » تشکیک سیدمحمدحسین فضل الله وامثال او در شهادت حضرت زهرا (س)

تشکیک سیدمحمدحسین فضل الله وامثال او در شهادت حضرت زهرا (س)

مهم‌ترین مسئله‌ای که در فتاوای سید محمدحسین فضل الله جنجال‌برانگیز شد، مسئله شهادت حضرت زهرا(س) بود. در صوتی که به وی منسب است، سند برخی از احادیث شهادت حضرت زهرا را دارای اشکال می‌داند. این مسأله موجی از محکومیت‌ها را به همراه آورد.
البته ما صوت ایشان را در دسترس نداریم تا آن را مورد تحلیل قرار دهیم اما در خصوص شبهاتی که معمولا در این خصوص وجود مورد بحث قرار می‌دهیم:
در حمله به خانه حضرت زهرا(س) این نکته حائز اهمیت است بدانیم این حمله در سه نوبت جدا صورت گرفته که برخی آنها را باهم خلط کرده‌اند و مورد ایراد و شبهه قرار دادند.
اینکه گفته شده “در منزل ایشان، عده ای از بنی هاشم و از جمله زبیر حضور داشتند” ناشی از خلط میان هجوم دوم و هجوم سوم به منزل ایشان است. در هجوم سوم که آن جنایات رخ داد کسی جز خود اهل بیت(ع) حضور نداشت.
اینکه امام چرا سکوت کردند و مانع حمله به حضرت زهرا (س) نشدند باید گفت: وظیفه اصلی امام در وهلۀ اول، حفظ دین است و در این راه اگر لازم باشد خود و همسر و فرزندان را فدا می کند.
حضرت علی (ع) نه سکوت کردند و نه در جای خود بدون عکس العمل، نشستند؛ بلکه هرکجا که ممکن یا لازم بود از خود و همسر خود، دفاع کردند و بعدها نیز به کرات این جنایات را یادآور شدند و قاتلان و غاصبان را رسوا نمودند.
علت صبر حضرت(ونه سکوت ایشان) وصیت پیامبر (ص) بود اما نه آن وصیتی که برخی گفته‌اند: پیامبر (ص) وصیت کردند که اگر خواستند دخترم را بکشند از او دفاع نکن! وصیت ایشان این بود که اگر یاورانی یافتی مبارزه کن و حقت را بگیر وگرنه صبر کن تا خودت و اهل بیتت و شیعیانت را محافظت کنی و از تفرقه و ارتداد مردم از دین جلوگیری کنی تا در موقعی که یاورانی یافتی بتوانی دین خدا و سنت مرا احیا کنی. از این عبارت به خوبی به دست می آید که اگر حضرت در آن واقعه به گونه دیگری عمل می نمود، خودش، اهل بیتش، شیعیانش و دین خدا و سنت پیامبر(ص) نابود می شدند.
بیان چند دسته شبهه و جواب‌های آنها :
قسمت اول شبهات:
اگر به حضرت زهرا حمله کردند، نقش امام علی چه بود؟ امام علی ترسو است؟ شما همگی ازدواج کردید. اگر بر فرض کسی به همسرتان حمله کرد تا او را بکشد یا آسیب برساند سر جایت می نشینی و می گویی «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»؟! یا از همسرت دفاع می کنی؟ اگر دفاع نکنی مردم در مورد تو چه می گویند؟
جواب‌ها:
1- سخن فوق استدلال نیست، صرفا استبعاد است آنهم با جملات احساسی!
برفرض که حضرت، هیچ واکنشی نشان نداده باشد، این مسئله دلیل بر رد چیزی که در تاریخ، مسلم است نمی باشد همانگونه که پیامبر اسلام (ص) در مکه، در قبال، شکنجه صحابه و حتی قتل سمیه مادر عمار یاسر واکنش نشان نداده و فقط برای آنها دعا کردند.(العسقلانی، الإصابة فی تمییز الصحابة،1412، بیروت، ج 7، ص 712) و یا مردم مدینه در مقابل قتل عثمان سکوت کردند و …. اگر با این استبعاد ها و با این عبارات احساسی بتوان مسلمات تاریخ را انکار کرد، دیگر چیز مسلمی باقی نخواهد ماند!
2- حضرت علی (ع) نعوذبالله نه ترسو بود و نه بی غیرت. به کار بردن این مضامین سخیف ناشی از فراموش کردن نقش امام است. نقش امام، قبل از هر چیز دیگری دفاع از دین است؛ دینی که حفظ آن اوجب واجبات است. اگر حفظ دین در گرو فدا شدن امام و همسر و فرزندان و تمام نزدیکانش باشد، امام همه را فدا می کند تا دین بماند؛ همان گونه که امام حسین علیه السلام این گونه رفتار کردند. حضرت علی علیه السلام بارها و بارها تصریح کردند که صبرشان به خاطر خدا و حفظ دین خدا بود. در ادامه به این مطلب اشاره خواهیم کرد.
3- متاسفانه باید گفت: اینکه گفته شده “اگر این اتفاق برای شما بیفتد و شما از همسرتان دفاع نکنید مردم در مورد شما چه می گویند” ناشی از یک نگاه سطحی و عامیانه به واقعیات و تکالیف است. مگر امام یا هر کس دیگری غیر از ایشان، موظف است تا طوری رفتار کند که مردم خوششان بیاید؟ آیا امام باید طوری رفتار می کرد تا مردم ظاهر بین، نگویند ترسو یا بی غیرت است یا باید به گونه ای رفتار کند که وظیفه اش ایجاب می کند و موجب حفظ دین و شریعت می شود ولو اینکه عده ای سطحی نگر او را ترسو بخوانند؟ از نظر کسی که با تربیت دینی رشد کرده، کدام عمل عاقلانه تر است؟ اتفاقا حضرت نیز رفتار دوم را ترجیح دادند و عده ای سطحی نگر همچون اشعث، تلویحا حضرت را متهم به ترسویی کردند و حضرت هم پاسخ ایشان را دادند که در ادامه اشاره خواهد شد.
4- در مورد اینکه گفته شده ” اگر بر فرض کسی به همسرتان حمله کرد تا او را بکشد یا آسیب برساند سر جایت می نشینی و می گویی «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»؟!”
اولا قبلا بیان شد که اگر لازم باشد و دین خدا در گرو این کار باشد بله همین کار را می کنیم و هرکس دیگری نیز که دین داشته باشد همین کار را می کند.
ثانیا صدماتی که به حضرت زهرا (س) وارد شد هیچ کدام مقابل دیدگان حضرت علی (ع) نبود. زیرا بسیاری از این صدمات بعد از دست بستن حضرت علی (ع) و بردن ایشان به مسجد بود. قضیه لگد زدن به درب و شکستن آن و اصابت آن به پهلوی حضرت زهرا (س) و سقط محسن (ع) در زمانی اتفاق افتاد حضرت علی (ع) داخل خانه بودند و حضرت زهرا(س) به پشت درب آمده بودند تا از ورود مهاجمان به داخل خانه ممانعت کنند و با آنان صحبت کنند و آنها را از بردن حضرت به مسجد و گرفتن بیعت اجباری منصرف سازند.
ثالثا حضرت علی علیه السلام سر جای خود ننشستند و سکوت نکردند. بلکه به محض مطلع شدن به دفاع از همسر خود پرداختند. چنانچه آلوسی مفسر مشهور اهل سنت در این باره می‌نویسد :
عمر با غلاف شمشیر به پهلوی مبارک فاطمه و با تازیانه به بازوی حضرت زد. فاطمه، صدا زد : « یا ابتاه » علی (ع) ناگهان دست به گریبان عمر انداخت و او را بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید. ( فأخذ على بتلابیب عمر و هزه ووجأ أنفه ورقبته)(تفسیر آلوسی :3/124)
سلیم بن قیس هلالى در این باره مى‌نویسد:
هنگامی که فاطمه(س) صدا زد: «یا رسول اللَّه، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتار مى‌کنند»! ناگهان علی علیه السّلام ظاهر گردید و بر عمر چیره شد و گریبان او را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینى و گردنش کوبید و خواست او را بکشد؛ ولى به یاد سخن پیامبر صلى الله علیه وآله و وصیتى که به او کرده بود افتاد، فرمود: اى پسر صهاک! قسم به آنکه محمّد را به پیامبرى مبعوث نمود، اگر نبود نوشته ای پیشین از جانب خدا و اگر نبود عهدى که پیامبر با من بسته است، مى دانستى که تو نمى توانى به خانه من داخل شوى» (ج2ص586)
قسمت دوم شبهات:
علی در خانه تنها نبود بلکه جماعتی از بنی هاشم آنجا حضور داشتند. حتی گفته شده زبیر پسر عمه امام علی، شمشیر به دست از خانه خارج شد. چون آنها وارد خانه نشده بودند. آیا اجازه می دهند که یکی پهلوی زهرا را بشکند و یکی با شمشیر به او ضربه بزند و دیگری میخ به سینه اش فرو کند. آنطور که می گویند میخ زنگ زده. آیا این معقول است؟
پاسخ
حضور جماعتی از بنی هاشم در منزل حضرت و نزاع زبیر با مهاجمان در هجوم دوم بود که در آن هجوم کسی صدمه ندید. قضیه آتش زدن به خانه وحی و آن جنایات هولناک در هجوم سوم رخ داده است.
هجوم به خانه وحی در سه مرحله رخ داده است:
1⃣ بار اول در روز اول ربیع بود که برای بیعت آمدند و آن حضرت فرمود که قسم یاد کرده‌ام که تا جمع قرآن تمام نشود از خانه بیرون نیایم و آنان بازگشتند. پس از آن امیر المؤمنین شبها صدیقه طاهره و حسنین علیهم السلام را بر در منازل اصحاب می‌بردند و ضمن یادآوری واقعه غدیر، طلب یاری می‌نمودند. (کتاب سلیم: ص 128. احتجاج: ص 75 ،190)
2⃣ بار دوم هفت روز بعد از دفن پیامبر(ص) بود که زبیر و عده‌ای دیگر در منزل امیر المؤمنین علیه السلام جمع شده بودند . آن روز زبیر شمشیر کشید تا عمر را بکشد.(توحید صدوق: ص 73. احتجاج: ج 1، ص 111 95. بحار الانوار: ج 28، ص 321)
3⃣ بار سوم به منزل حضرت هجوم آوردند، و پس از آتش زدن در منزل و ضرب و جرح صدیقه طاهره سلام الله علیها و کشتن حضرت محسن علیه السلام، امیر المؤمنین علیه السلام را با دست بسته بیرون بردند.(کتاب سلیم: ص 249 82. الکوکب الدری: ج 1، ص 194. الجمل: ص 117. کامل ابن اثیر: ج 2، ص 326. تاریخ طبری: ج 3، ص 203)
در هجوم سوم، جز خانواده حضرت هیچ یک از بنی هاشم حضور نداشت.
جاحظ می گوید: عمر در روز بیعت … فریاد می کشید: بسوزانید خانه اش را با هر کسی که در آن خانه است! در حالی که در آن خانه کسی جز علی و فاطمه و حسن و حسین و زینب نبود! (الشهرستانى، الملل والنحل: 1/57)
(البته در برخی نقل ها کنیز حضرت زهرا(س) نیز در منزل حضور داشته و اما این که چرا در این نقل، سخنی از ایشان نشده شاید به این جهت باشد که متاسفانه برخی عرب های آن زمان، اساسا کنیزان را به شمار نمی آوردند.)
قسمت سوم شبهات:
می گویند پیامبر به او وصیت کرده. یعنی چه پیامبر به او وصیت کرده؟ یعنی قبل از وفات گفت: ای علی! اگر خواستند دخترم را بکشند حرام است که از او دفاع کنی. آیا کسی که عقل داشته باشد چنین تصوری به خود راه می دهد؟ …
پاسخ:
پیامبر هیچ گاه وصیت نکردند که اگر کسی خواست دختر من را بکشد از او دفاع نکن. امیر المومنین(ع) هم آنجا که لازم بود از حضرت زهرا (س) دفاع کردند که بیان آن گذشت. اما آنچه موجب صبر(و نه سکوت ) حضرت بود و ایشان به خاطر آن، از قیام علیه غاصبان حقش و قاتلان همسرش خودداری کردند حفظ دین و وصیت پیامبر (ص) بود مبنی بر اینکه اگر یاورانی یافتی مبارزه کن و حقت را بگیر وگرنه صبر کن (تا خودت و اهل بیتت و شیعیانت را محافظت کنی و از تفرقه و ارتداد مردم از دین جلوگیری کنی) تا در موقعی که یاورانی یافتی بتوانی دین خدا و سنت مرا احیا کنی.
اشعث بن قیس روزی در اعتراض به سخنان حضرت گفت: اى پسر ابوطالب! چرا هنگامى که افرادى … با ابوبکر بیعت کردند، نجنگیدى و شمشیر نزدى؟ و از هنگامى که به عراق آمده اى در هر سخن و خطبه اى که با ما داشته اى نبوده که در پایان آن پیش از به زیر آمدن از منبر نگویى که: «به خدا سوگند! من از خود مردم به آنان سزاوارترم، از پگاه درگذشت رسول خدا هماره به من ستم شده است»؛ پس چرا در دفاع از حقت شمشیر نزدى؟!
علی علیه السلام فرمود: اى پسر قیس! گفتى و حال پاسخ را بشنو؛ این ترس و فرار از مرگ نبود که مرا از آن بازداشت، من بیش از هر کسى مى دانم که آنچه نزد خداوند است برایم از دنیا و آنچه در آن است بهتر مى باشد[و از این رو مشتاق شهادتم]؛ ولى آنچه مرا از شمشیر کشیدن بازداشت وصیت و پیمان رسول خدا با من بود. …فرمود: «اگر یارانى یافتى با آنان جهاد کن و اگر نیافتى دست نگهدار و خون خویش حفظ کن تا که براى برپایى دین و کتاب خدا و سنت من یارانى بیابى». … رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم مرا خبر داد که من نسبت به او مانند هارونم نسبت به موسى، و اندکى پس از حضرتش سرنوشت امّت همانند هارون و پیروانش و گوساله و گوساله پرستان خواهد شد … و من ترسیدم که برادرم رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلّم به من چنین گوید که: چرا میان امت پراکندگى افکندى و وصیتم را به کار نبستى؟ به تو گفتم که اگر یارانى نیافتى دست نگهدارى و خون خود و اهل بیت و پیروانت را حفظ کنى؟…
(الهلالی، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ص666؛ بحار الأنوار، ج 29، ص 468 )
از این عبارت به خوبی به دست می آید که اگر حضرت در آن واقعه به گونه دیگری عمل می نمود، خودش، اهل بیتش، شیعیانش و دین خدا و سنت پیامبر(ص) نابود می شدند.
به طور کلی در این دسته از روایات فایده صبر حضرت هنگام نداشتن یاور چند چیز بیان شده است:
1- حفظ جان حضرت واهل بیت و شیعیانش به منظور ذخیره شدن برای احیای قرآن و سنت و باقی ماندن دین(وَ إِنِّی خَشِیتُ أَنْ یقُولَ لِی ذَلِکَ أَخِی رَسُولُ اللَّهِ ص لِمَ فَرَّقْتَ بَینَ الْأُمَّةِ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی وَ قَدْ عَهِدْتُ إِلَیکَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً أَنْ تَکُفَّ یدَکَ وَ تَحْقُنَ دَمَکَ وَ دَمَ أَهْلِ بَیتِکَ وَ شِیعَتِک (سلیم بن قیس، ج2ص666))
2- جلوگیری از تفرقه(مقایسه با گوساله پرست شدن مردم پس از رفتن موسی وسکوت هارون به­خاطر جلوگیری از تفرقه)
3- جلوگیری از ارتداد مردم از اسلام(أما حقی فقد ترکته مخافة أن یرتد الناس عن دینهم )
قسمت چهارم شبهات:
گویا می خواهند به زور پهلوی او را بشکنند تا مردم گریه کنند
حتی اگر حدیثی باشد که عقل آن را قبول نمی کند
حالا شما تصور کنید که اگر این اتفاق برای شما بیفتد می پسندید؟
چطور برای حضرت علی می پسندید؟
پاسخ:
کسانی که بر اساس دلایل متواتر و اسناد معتبر تاریخی سخن از وقوع قطعی این جنایات هولناک می زنند، نمی خواهند به زور پهلوی حضرت زهرا (ص) را بشکنند؛ بلکه می خواهند گریبان کسانی را که به زور پهلوی ایشان را شکستند بگیرند و مورد بازخواست قرار دهند که چرا چنین جنایت هولناکی را انجام داده اید: بِأیّ ذَنبٍ قُتِلَت.
اگر می گویید عقل قبول نمی کند، می پرسیم کدام عقل؟ آنچه در بالا جهت استبعاد وقایع مسلم تاریخی بکار گرفته شد، تنها سخنانی احساسی و عامیانه بود نه استدلال عقلی.
اما اگر منظورتان عقل سلیم و فطری است می گوییم بله عقل قبول نمی کند! اما چه چیزی را؟ عقل قبول نمی کند که کسی چنین جنایات هولناکی را با نزدیک ترین افراد به پیامبرش انجام دهد و در عین حال، ادعای دین و دینداری و حمایت از دین رسول الله(ص) داشته باشد. نه تنها عقل، که دین، و نه تنها دین، که وجدان بشری آن را قبول نمی کند همان طور که آن همه جنایات کربلا را نه عقل و نه دین و نه وجدان قبول نمی کند و عاملان آن را مستوجب غضب الهی می شمارد.
بله ما این وقایع را برای نزدیکان خود نمی پسندیم و برای امیر المومنین(ع) هم نمی پسندیم، اما چون این کارها مورد پسند نیستند، پس رخ نداده اند؟! و باید انکار شوند؟!! آیا شما جنایاتی را که در کربلا اتفاق افتاد می پسندید؟ آیا می توان گفت چون پسندیده نیستند پس رخ نداده اند و باید انکار شوند؟ کدامین عقل و خرد، این استدلال را می پذیرد؟

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد