خانه » همه » مذهبی » تشیع علوی و تشیع صفوی؟

تشیع علوی و تشیع صفوی؟


تشیع علوی و تشیع صفوی؟

۱۳۹۴/۰۲/۱۴


۷۶۸ بازدید

با سلام، مرحوم دکتر شریعتی ازشخصیتهای تاثیر گذار وشناخته شده در تاریخ ایران اسلامی محسوب می شود. که در آگاهى بخشیدن به مردم به ویژه نسل جوان وآشنا نمودن آن ها با فرهنگ اسلامی نقش مثبت و بسزایى داشت وتلاش های زیادی در این زمینه انجام دادند. اما از آنجا که وی در زمینه علوم اسلامی تخصص لازم و کافی را نداشتند و بیشتر تحصیلاتشان (جامعه شناسی)غربی بود برخی از اندیشه ها و تفکراتی که مطرح می نمودند با نقصها و کاستی هایی روبرو بود و در مواردی با مبانی دینی سازگار نبود و همین مساله موجب مخالفت و اعتراض برخی از علما و از جمله شهید مطهری (ره ) نسبت به دیدگاهها و افکار ایشان شد .

با سلام، مرحوم دکتر شریعتی ازشخصیتهای تاثیر گذار وشناخته شده در تاریخ ایران اسلامی محسوب می شود. که در آگاهى بخشیدن به مردم به ویژه نسل جوان وآشنا نمودن آن ها با فرهنگ اسلامی نقش مثبت و بسزایى داشت وتلاش های زیادی در این زمینه انجام دادند. اما از آنجا که وی در زمینه علوم اسلامی تخصص لازم و کافی را نداشتند و بیشتر تحصیلاتشان (جامعه شناسی)غربی بود برخی از اندیشه ها و تفکراتی که مطرح می نمودند با نقصها و کاستی هایی روبرو بود و در مواردی با مبانی دینی سازگار نبود و همین مساله موجب مخالفت و اعتراض برخی از علما و از جمله شهید مطهری (ره ) نسبت به دیدگاهها و افکار ایشان شد . البته متاسفانه در این میان , برخی از دیدگاهها و نظرات در نقد اندیشه و نظریات دکتر شریعتی , پا را از حد اعتدال و انصاف فراتر گذارده و با افراط و تفریط ها و نسبت هایی همراه بوده که طبیعتاً نمی تواند ملاک ارزیابی شخصیت ایشان باشد . مرحوم شهید مطهری در ارزیابی افکار ونظریات دکتر شریعتی فرمودند :« معتقدم نسبتهایی از قبیل سنیگری , وهابیگری به او بی اساس است او در هیچیک از مسائل اصولی اسلام از توحید گرفته تا نبوت و معاد وعدل و امامت گرایش غیر اسلامی نداشته است ولی نظر به اینکه تحصیلات عالیه و فرهنگ او غربی بوده و هنوز فرصت و مجال کافی نیافته بود در معارف اسلامی مطالعه وافی داشته باشد تا آنجا که گاهی از مسلمات قرآن و سنت و معارف اسلامی بی خبر می ماند حتی در مسائل اصولی دچار اشتباهات فراوان گردیده است .»( جعفر سعیدی , دکتر شریعتی از دیدگاه شخصیتها , تهران, سایه 1380,ص 108و109) دکتر شریعتی نیز با اذعان به کاستی ها و نقایص نظرات مطرح شده در کتاب ها وآثار خود در وصیت نامه خود چنین نگاشتند:آنچه از من نشر یافته به دلیل نبودن امکانات و کم بودن فرصت , خام و عجولانه و پر غلط و بد چاپ شده است و تمامی آن را نه به عنوان کارهای علمی , تحقیقی , که فریادهایی از سر درد , نشانه هایی از یک راه , نگاه هایی برای بیداری , ارائه طریق , طرح های کلی از یک مکتب , یک دعوت ،جهات و ایده ها و بالاخره نوعی بسیج فکری و روحی در جامعه باید تلقی کرد آن هم در شرایطی تبعیدی , فشار , توطئه , فرصت گذرا و حالتی که هر لحظه اش انتظار فاجعه ای می رفت , آن ها همه باید تجدید نظر شود , از نظر علمی غنی شود و غلط گیری معنوی و لفظی وچاپی شود.(دکتر شریعتی از دیدگاه شخصیتها , ص 80) همانطور که می دانید کتاب تشیع علوی، تشیع صفوی دکتر علی شریعتی، حاصل سخنرانی های وی در حسینیه ارشاد می باشد بنابر این همچون دیگر کتب علمی نوشته نشده و در واقع حاصل همان سخنرانی های خطابی شریعتی می باشد شریعتی در این سخنرانی های خطابی هدفی جز بررسی علمی به شیوه معمول را دنبال می کرده و بیشتر به دنبال اقناع مخاطب بوده است. ملاحظاتی در زمینه کتاب تشیع علوی و تشیع صفوی: 1- کتاب حاضر نسبت به کتاب های علمی از شواهد کمتری برای اثبات مدعای خود استفاده کرده است و از نظر آوردن شاهد مثال تاریخی دارای ضعف است. به صورتی که عموما مطالب به صورت کلی بیان گردیده بدون آن که که شاهد مثالی برای آن آورده شود و در جایی هم که شاهد مثال آورده شده بعضا شاهد مثال ها موارد شاذ و نادری بوده اند. 2- در این کتاب، مرحوم شریعتی اوّلاً در اکثر مطالب سندی ذکر نمی کند؛ لذا در این کتاب ایشان نیز مثل کتب دیگرشان کمتر می بینیم که به منبع معتبری اشاره شده باشد. ثانیاً گاه ریشه مطالب وی به تاریخ های غیر معتبر و مشهورات بین مردم غیر متخصّص بر می گردد. برای مثال ایشان وقتی در کتابهایشان به شخصیّت ابوذر غفاری اشاره می کنند همواره او را با عناوینی چون « بدوی بیابان گرد » یاد می کنند، در حالی که ابوذر مطرح در منابع اسلامی چنین نبوده است. وی درباره ابوذر غفاری گفته است: «… یک عرب بدوی بی سواد صحرا گرد قرن هفتم میلادی در شبه جزیره گمنام و بسته عربستان چه شده است که اکنون حرف که می زند، گویی پرودن است یا داستایوفسکی … و از یک فرهنگ غنیّ سوسیالیستی آگاه است … » در حالی که طبق نقلهای موجود در کتب روایی شیعه ابوذر حتّی قبل از بعثت رسول الله (ص) نیز موحّد بوده، از فرهنگ بسیار بالایی برخوردار بود . وی بعد از ایمان آوردن به رسول الله (ص) چند روز بیشتر در خدمت آن حضرت نبود و به دستور آن حضرت برای تبلیغ به میان قوم خود بازگشت و در مدینه به آن حضرت ملحق شد و با این حال از اصحاب برجسته به شمار می رود. حتّی در برخی نقلها آمده است که وی قبل از بعثت نماز می خوانده است. باز در نمونه دیگری وی جمله ای از ابوذر نقل می کند که آن جمله در هیچ کتاب معتبر روایی یا تاریخی یافت نشد ، وی از زبان ابوذر نقل می کند: «عجبت لمن لایجد قوتاً فی بیته و لایخرج علی الناس شاهراً سیفه!… : در عجبم از کسی که غذایی در خانه اش نمی یابد و چگونه با شمشیر برهنه بر مردم نمی شورد. » ؛ این عبارت را ما در هیچ سندی ، چه معتبر و چه غیر معتبر نیافتیم و بعد از گشت فراوان آنچه یافتیم چنین بود: « اشتهر عن الصحابی الجلیل ابی ذر قوله: عجبت لمن جاع ، کیف لایخرج شاهراً سیفه : در عجبم از کسی که گرسنه است ، که چگونه با شمشیر برهنه خروج نمی کند.» (فی ظلال القرآن ، ج4 ، ص284) ؛ البته خود همین ناقل نیز سندی برای مطلب فوق بیان نکرده و آن را به عنوان یک مطلب مشهور بین مردم نقل کرده. امّا تفاوت بین دو تعبیر برای اهل دقّت روشن است ؛ در نقل دکتر شریعتی خروج بر مردم آمده که کاری ضدّ اسلامی است ولی در نقل دیگر خروج است ، که ظهور در خروج بر ضدّ حکومکت جور دارد. 3- این کتاب اساساً قالبی خطابی دارد و آنچه در آن کمتر به چشم می خورد رعایت اصول تحقیق علمی است. در این کتاب اثر چندانی از ذکر منابع معتبر و جمع شواهد مضبوط و نتیجه گیری بی طرفانه از آنها دیده نمی شود. ایشان صرفاً مطالبی را بدون ذکر منبع آنها و بدون بررسی درستی یا نادرستی آن مطلب ذکر ، و در ادامه دست به نتیجه گیری می زند. 4- کتاب دکتر شریعتی فاقد جامعیت بوده در آن تنها به ابعاد خاصّی پرداخته می شود و هدف ایشان این است که نشان دهد شیعه بعد از صفویّه غیر از شیعه قبل از صفویّه می باشد و استحاله ی بزرگی در آن رخ داده است. برای مثال در این کتاب چگونگی تکوّن شیعه و مبانی عقلی و شرعی امامت مورد توجّه قرار نمی گیرد. به انشعابات شیعه و علل پیدایش آنها توجّه نشده، به منابع شیعه و معرّفی و بیان ارزش آنها و گردآورندگانشان پرداخته نشده، سیر تطوّر شیعه جعفری در این کتاب دیده نمی شود ، جایگاه عقل و نقل و شهود و دیگر ابزارهای معرفت مورد توجّه واقع نشده، به خداشناسی و نبوّت شناسی و معاد شناسی و دیگر مبانی نظری شیعه نیز پرداخت نشده است. 5- دکتر شریعتی در این کتاب با توجه به اتخاذ روشی خطابی، نه تنها استدلال عقلی نمی کند بلکه به شدّت با فلاسفه و متکلّیمن که کارشان استدلالی نمودن اعتقادات دینی است مخالف می باشد. اساساً طبق تصریحاتی که دکتر شریعتی در برخی از کتب خود نموده ، اعتقادی به بحث استدلالی از اعتقادات ندارد ؛ و معتقد است ، اسلام را باید به گونه ای فهمید که مورد پذیرش روشنفکران باشد. (بنگرید: بازگشت.. ، ص11 ) 6- اسلام و تشیّعی که مرحوم شریعتی در صدد معرّفی آن می باشد ، ملغمه ای از اسلام ، مارکسیسم ، اگزیستانسیالیسم ، پراگماتیسم و سوسیالیسم می باشد. وی تا آنجا پیش می رود که شیعه خاصّ امیر مومنان مانند ابوذر غفاری را با چهره های مارکسیستی مقایسه می کند. وی در صفحه 142 کتاب بازگشت گفته است: «امّا در یک نهضت فکری و ایدئولوژیک اسلامی است که می بینیم یک عرب نیمه وحشی بادیه به نام جندب بن جناده … پس از چندی شده است ابوذر غفاری … یک عرب بدوی بی سواد قرن هفتم میلادی در شبه جزیره گمنام و بسته ی عربستان چه شده است که اکنون حرف که می زند گویی پرودن است یا داستایوفسکی … و از یک فرهنگ غنیّ سوسیالیستی آگاه است … » ، « در جامعه شناسی قرآن ، که یک جامعه شناسی صریح طبقاتی است ، جامعه طبقه ی دائمی است. سه طبقه که « طبقه مرکّب حاکمه » را می سازد، در سه سنبل نشان داده شده اند. فرعون: قدرت حاکمه سیاسی ، قارون: قدرت حاکمه اقتصادی ، بلعم باعور: قدرت حاکمه مذهبی و فکری … و طبقه محکوم: ناس = توده = عیال الله ؛ پیامبران وابسته به این طبقه اند.» (بازگشت ، ص235) ؛ « خدا و پیامبر یک سوسیالیست مذهبی، شباهتی با خدا و پیغمبر همکیشان غیر سوسیالیست خود ندارد. بلال و ابوذر و عثمان و عبدالرحمن بن عوف، همکیش هستند، ولی چقدر فاصله است بین توحید بلال و ابوذر با آن دو نفر دیگر؟» (بازگشت ، ص247 و 248) ؛ «من در اینجا به شدّت تحت تأثیر (نه معتقد) مکتب سوسیالیسم اخلاقی قرن 19 آلمان هستم که بر مبنای ایده آلیسم هگل، مبارزه ضدّ بورژوازی خاصّی را آغاز کردند. » (بازگشت ، ص272) ؛ امّا درباره گرایشات اگزیستانسیالیستی، اومانیستی وی رجوع شود به کتاب بازگشت، صفحات 17، 251 ، 400 ، 375 ، 395، 348 و 349)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد