۱۳۹۳/۰۱/۱۸
–
۶۸۳ بازدید
چرا یک زن مسلمان امنیت عاطفی ندارد؟
با عرض سلام خدمت شما پرسشگر محترم ، سوال فوق دارای ابهام است و منظور دقیق از آن مشخص نمی باشد ولی به نظر می رسد منظور شما از عدم امنیت اخلاقی زن مسلمان ،مجوز چند همسری برای مردان باشد ( در غیر این صورت سوال خود را واضح تر برایمان ارسال نمایید.) توجه شما را به مطالب زیر جلب می نماییم: «فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً» نساء (4)، آیه 3.؛ «و با زنان پاک ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر؛ و اگر ترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید…».
در پاسخ باید دقت داشت که ازدواج، هم جلب «مصلحت» است و هم «دفع مفسده و ضرر»؛ ولى اساساً عالم مادى و زندگانى در طبیعت، همراه با نوعى تزاحم و تعارض مصلحت ها و تقابل دو قطب مثبت و منفى است و نظام تعدد همسر، اگر در جاى خود قرار گیرد، داراى مزاید قابل توجهى است که نبود آن، نتیجه اى جز براندازى پرده هاى عفت و عدم تعادل در نظام خانوادگى و جامعه ندارد. بنابراین، در تحلیل مسائل، باید نگاهى فراگیر داشت و همه جنبه ها را دقیق سنجید و صرف تکیه بر خواسته هاى یکسویه مرد یا زن، گشایش گر نمى باشد. بدین جهت ما برخى از حکمت ها، فواید و ضرورت هاى نظام تعدد زوجات را بیان مى کنیم که عبارتند از:
1. تعداد زنان همواره بیش از مردان بوده و تعدد همسران، راهکارى جهت تحت پوشش قرار گرفتن زنان فاقد همسر است.
2. بر اثر حوادثى مانند جنگ، افراد زیادى از مردان کشته شده، همسران بیوه آنان بدون تکلیف و امکانات باقى مى مانند و با جواز انتخاب چند همسرى، مى توان مشکل این دسته را حل کرد.
3. مردان به خاطر مسافرت ها و سایر عواملى که به نوعى از خانه و زندگى دور مى افتند، دچار خلاء همسر و محروم از استفاده از فواید روحى – جسمى او مى گردند؛ به عنوان مثال، شخصى ناچار است همیشه نیمى از ماه را در محل کارشان زندگى کنند. در این موقعیت، چه مى توان کرد؟ بگذاریم او در طوفان مشکلات خرد شود یا از تسهیلات ازدواج مجدد بهره مند شود تا همچنان سایه اش بر سر همسر نخست باقى بماند؟
4. در موقعیت هایى مثل عادات ماهیانه، باردارى و…، محدودیت هاى فراوانى حاصل مى گردد و روشن است که روش جایگزینى توأم با حفظ عدالت، بهترین گزینه است.
5. بناى اسلام بر عدم سخت گیرى در زندگى انسان هاست و خداوند دوست دارد بندگانش از نعمت هاى خلق شده، استفاده کنند. چرا کفار و غربى ها بتوانند غرایز خویش را از راه هاى گوناگون حرام ارضاء نمایند؛ ولى براى مؤمنین هیچ راه حلالى وجود نداشته باشد؟ روشن است که گاهى همسر مردى دچار مشکلات جسمى یا شرایطى مى شود که اگر مرد، اجازه ازدواج مجدد نداشته باشد، مسلماً به گناه مى افتد. یا شرائط جسمانى برخى از مردان طورى است که محدود کردن او به زندگى با یک زن، او را به حرام مى کشاند.
خلاصه بناى اسلام بر آزادى جنسى، تا حدى است که مفسده مهمى ایجاد نکند و این مسئله، اگر براى زن ها هم مفسده نداشت، خداوند اجازه مى داد؛ ولى با توجه به اختلاط نسل و برخى خصوصیات جسمى زنان، این مسئله براى آنان تجویز نشده است.
6. شهوت مردان، تهاجمى است و شهوت زنان انفعالى؛ از این رو، زن با داشتن یک شوهر، به گناه نمى افتد؛ ولى ممکن است مرد با داشتن یک زن، به گناه بیفتد.
7. در بسیارى از مواقع، تعدد زوجات براى زن اول، منافع فراوانى دارد؛ یعنى علاوه بر این که شوهر او از آلوده شدن به گناه حفظ مى شود، از تحمیل خواسته هاى مرد به زن اول، در شرایطى که براى زن اول هم زیستى با مرد موقتاً مشکل باشد، جلوگیرى مى کند و به عبارت دیگر، بخشى از سختى ها از دوش زن اول برداشته مى شود و در فرض هایى که او نیاز به استراحت دارد، آزادتر مى باشد و اگر طورى شد که عمل زناشویى مقدور نگردید، مرد ناچار به طلاق دادن او نیست و مى تواند تا آخر عمر، با او زندگى کند و نیازهاى خویش را با ازدواج مجدد تأمین نماید.
8. زن باید فکر کند که تجویز تعدد زوجات، فقط به ضرر او و به نفع زنان بى سرپرست نیست؛ زیرا همان زنان نیز روزى سرپرست داشتند و چه بسا همین زن خداى ناکرده، در آینده دچار همان درد گردد. از این رو، خوب است زنان شوهردار خود را به جاى کسانى بگذارند که هیچ امکان ازدواجى حتى تا آخر عمر، برایشان وجود ندارد؛ به جز شوهر نمودن به یک مرد زن دار.
نکته مهم:
خداوند، خداى همه زن هاست؛ نه فقط خداى زنانى که موفق به ازدواج شده اند. زنانى در جامعه هستند که به دلیل فقر یا قیافه یا بیوه بودن، کسى به عنوان همسر اول، به سراغ آنها نمى رود و در نتیجه، تشریع این حکم در مرحله اول به نفع گروهى از زنان است و این که گفته مى شود که تعدد همسر، ظلم به زن است، سخن درستى نیست؛ زیرا منع آن، ظلم به گروه دیگرى از زنان است و از طرفى، شرط ازدواج مجدد، رعایت عدالت نسبت به همسر اول است و این شرط، مسئله ظلم را به طور کلى منتفى مى کند.
اصولاً خالق نظام احسن، باید به فکر همه ارکان جامعه – اعم از فرد و اجتماع – باشد و مصالح همه را در نظر بگیرد و در این بین، مردانى هستند که به دلیل شرایط خاص شغلى، جسمى، فردى و اجتماعى، نیازمند چندهمسرى مى باشند و منع آن، ظلم به آنهاست.
نکته مهم دیگر:
چندهمسرى، در اسلام واجب نیست؛ بلکه جایز است؛ به عنوان مثال: ما مباحات و حلال هاى فراوانى در دین داریم و جایز بودن آن همه مباح و حلال، بدین معنا نیست که یک فرد از همه آنها استفاده کند؛ بلکه هر شخص به تناسب نیاز خود از حلال هاى خداوند بهره مند مى شود و اگر نیاز نداشت، اقدام نمى نماید. در مباح و جایز بودن چندهمسرى براى مردان نیز همین مسئله مطرح است. مسلما افراد فراوانى هستند که یا نیاز به چنین مسئله اى ندارند و یا امکان آن برایشان وجود ندارد. در پایان تذکر این مطلب مفید است که این حکم همانند سایر احکام دینى، برگرفته از منبع علم و حکمت الهى و مقرون به علت است و عموم مؤمنین باید عبودیت و اطاعت خود را از احکام، عملاً و اعتقاداً حفظ کنند. از این رو، چه بسا همین حکم، نوعى امتحان براى مردان، زنان و دین داران باشد.
در پاسخ باید دقت داشت که ازدواج، هم جلب «مصلحت» است و هم «دفع مفسده و ضرر»؛ ولى اساساً عالم مادى و زندگانى در طبیعت، همراه با نوعى تزاحم و تعارض مصلحت ها و تقابل دو قطب مثبت و منفى است و نظام تعدد همسر، اگر در جاى خود قرار گیرد، داراى مزاید قابل توجهى است که نبود آن، نتیجه اى جز براندازى پرده هاى عفت و عدم تعادل در نظام خانوادگى و جامعه ندارد. بنابراین، در تحلیل مسائل، باید نگاهى فراگیر داشت و همه جنبه ها را دقیق سنجید و صرف تکیه بر خواسته هاى یکسویه مرد یا زن، گشایش گر نمى باشد. بدین جهت ما برخى از حکمت ها، فواید و ضرورت هاى نظام تعدد زوجات را بیان مى کنیم که عبارتند از:
1. تعداد زنان همواره بیش از مردان بوده و تعدد همسران، راهکارى جهت تحت پوشش قرار گرفتن زنان فاقد همسر است.
2. بر اثر حوادثى مانند جنگ، افراد زیادى از مردان کشته شده، همسران بیوه آنان بدون تکلیف و امکانات باقى مى مانند و با جواز انتخاب چند همسرى، مى توان مشکل این دسته را حل کرد.
3. مردان به خاطر مسافرت ها و سایر عواملى که به نوعى از خانه و زندگى دور مى افتند، دچار خلاء همسر و محروم از استفاده از فواید روحى – جسمى او مى گردند؛ به عنوان مثال، شخصى ناچار است همیشه نیمى از ماه را در محل کارشان زندگى کنند. در این موقعیت، چه مى توان کرد؟ بگذاریم او در طوفان مشکلات خرد شود یا از تسهیلات ازدواج مجدد بهره مند شود تا همچنان سایه اش بر سر همسر نخست باقى بماند؟
4. در موقعیت هایى مثل عادات ماهیانه، باردارى و…، محدودیت هاى فراوانى حاصل مى گردد و روشن است که روش جایگزینى توأم با حفظ عدالت، بهترین گزینه است.
5. بناى اسلام بر عدم سخت گیرى در زندگى انسان هاست و خداوند دوست دارد بندگانش از نعمت هاى خلق شده، استفاده کنند. چرا کفار و غربى ها بتوانند غرایز خویش را از راه هاى گوناگون حرام ارضاء نمایند؛ ولى براى مؤمنین هیچ راه حلالى وجود نداشته باشد؟ روشن است که گاهى همسر مردى دچار مشکلات جسمى یا شرایطى مى شود که اگر مرد، اجازه ازدواج مجدد نداشته باشد، مسلماً به گناه مى افتد. یا شرائط جسمانى برخى از مردان طورى است که محدود کردن او به زندگى با یک زن، او را به حرام مى کشاند.
خلاصه بناى اسلام بر آزادى جنسى، تا حدى است که مفسده مهمى ایجاد نکند و این مسئله، اگر براى زن ها هم مفسده نداشت، خداوند اجازه مى داد؛ ولى با توجه به اختلاط نسل و برخى خصوصیات جسمى زنان، این مسئله براى آنان تجویز نشده است.
6. شهوت مردان، تهاجمى است و شهوت زنان انفعالى؛ از این رو، زن با داشتن یک شوهر، به گناه نمى افتد؛ ولى ممکن است مرد با داشتن یک زن، به گناه بیفتد.
7. در بسیارى از مواقع، تعدد زوجات براى زن اول، منافع فراوانى دارد؛ یعنى علاوه بر این که شوهر او از آلوده شدن به گناه حفظ مى شود، از تحمیل خواسته هاى مرد به زن اول، در شرایطى که براى زن اول هم زیستى با مرد موقتاً مشکل باشد، جلوگیرى مى کند و به عبارت دیگر، بخشى از سختى ها از دوش زن اول برداشته مى شود و در فرض هایى که او نیاز به استراحت دارد، آزادتر مى باشد و اگر طورى شد که عمل زناشویى مقدور نگردید، مرد ناچار به طلاق دادن او نیست و مى تواند تا آخر عمر، با او زندگى کند و نیازهاى خویش را با ازدواج مجدد تأمین نماید.
8. زن باید فکر کند که تجویز تعدد زوجات، فقط به ضرر او و به نفع زنان بى سرپرست نیست؛ زیرا همان زنان نیز روزى سرپرست داشتند و چه بسا همین زن خداى ناکرده، در آینده دچار همان درد گردد. از این رو، خوب است زنان شوهردار خود را به جاى کسانى بگذارند که هیچ امکان ازدواجى حتى تا آخر عمر، برایشان وجود ندارد؛ به جز شوهر نمودن به یک مرد زن دار.
نکته مهم:
خداوند، خداى همه زن هاست؛ نه فقط خداى زنانى که موفق به ازدواج شده اند. زنانى در جامعه هستند که به دلیل فقر یا قیافه یا بیوه بودن، کسى به عنوان همسر اول، به سراغ آنها نمى رود و در نتیجه، تشریع این حکم در مرحله اول به نفع گروهى از زنان است و این که گفته مى شود که تعدد همسر، ظلم به زن است، سخن درستى نیست؛ زیرا منع آن، ظلم به گروه دیگرى از زنان است و از طرفى، شرط ازدواج مجدد، رعایت عدالت نسبت به همسر اول است و این شرط، مسئله ظلم را به طور کلى منتفى مى کند.
اصولاً خالق نظام احسن، باید به فکر همه ارکان جامعه – اعم از فرد و اجتماع – باشد و مصالح همه را در نظر بگیرد و در این بین، مردانى هستند که به دلیل شرایط خاص شغلى، جسمى، فردى و اجتماعى، نیازمند چندهمسرى مى باشند و منع آن، ظلم به آنهاست.
نکته مهم دیگر:
چندهمسرى، در اسلام واجب نیست؛ بلکه جایز است؛ به عنوان مثال: ما مباحات و حلال هاى فراوانى در دین داریم و جایز بودن آن همه مباح و حلال، بدین معنا نیست که یک فرد از همه آنها استفاده کند؛ بلکه هر شخص به تناسب نیاز خود از حلال هاى خداوند بهره مند مى شود و اگر نیاز نداشت، اقدام نمى نماید. در مباح و جایز بودن چندهمسرى براى مردان نیز همین مسئله مطرح است. مسلما افراد فراوانى هستند که یا نیاز به چنین مسئله اى ندارند و یا امکان آن برایشان وجود ندارد. در پایان تذکر این مطلب مفید است که این حکم همانند سایر احکام دینى، برگرفته از منبع علم و حکمت الهى و مقرون به علت است و عموم مؤمنین باید عبودیت و اطاعت خود را از احکام، عملاً و اعتقاداً حفظ کنند. از این رو، چه بسا همین حکم، نوعى امتحان براى مردان، زنان و دین داران باشد.