1ـ شرّ، امر قیاسی است.
فرمود: «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.»
و فرمود: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لِلَّهِ میراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ.»
«وَ یَدْعُ الْإِنْسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالْخَیْرِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً.»
«إِنَّ الَّذینَ جاؤُ بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظیمٌ.»
«وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالاً کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ.»
«وَ أَنَّا لا نَدْری أَ شَرٌّ أُریدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً.»
مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ.
وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ.
وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ.
وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ.
مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ.
الف: تشخیص اینکه چه چیزی حقیقتاً خیر است و چه چیزی حقیقتاً شرّ است، با خداست.
ب: خیر و شرّ بودن امور هم در قیاس با انسان است؛ لذا صرف نظر از انسان، اساساً شرّی نیست.
لذا این سؤال که خدا چرا شرّ را آفریده، سؤال نادرستی است. چون خدا شرّی نیافریده، بلکه خدا اموری را آفریده، که آن امور، به خودی خود، شرّ نیستند بلکه در ارتباط با انسان، شرّ تلقّی میشوند.
2ـ شرّ حقیقی، سیئات خود بشر است.
و فرمود: «قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبیلِ.»
و فرمود: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ.»
و فرمود: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ.»
«وَ لَوْ یُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَیْرِ لَقُضِیَ إِلَیْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ.»
«قالُوا إِنْ یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها یُوسُفُ فی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِها لَهُمْ قالَ أَنْتُمْ شَرٌّ مَکاناً وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما تَصِفُون.»َ
«قُلْ مَنْ کانَ فِی الضَّلالَةِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمنُ مَدًّا حَتَّى إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذابَ وَ إِمَّا السَّاعَةَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضْعَفُ جُنْداً.»
«وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ تَعْرِفُ فی وُجُوهِ الَّذینَ کَفَرُوا الْمُنْکَرَ یَکادُونَ یَسْطُونَ بِالَّذینَ یَتْلُونَ عَلَیْهِمْ آیاتِنا قُلْ أَ فَأُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذینَ کَفَرُوا وَ بِئْسَ الْمَصیرُ.»
«الَّذینَ یُحْشَرُونَ عَلى وُجُوهِهِمْ إِلى جَهَنَّمَ أُوْلئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ سَبیلاً.»
«هذا وَ إِنَّ لِلطَّاغینَ لَشَرَّ مَآبٍ.»
یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطیراً.
فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً.
إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ.
وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ.
شرّ حقیقی ـ که در آخرت ظهور خواهد کرد ـ آن است که کسی با سوء اختیار خویش کسب میکند و با دست خود، خود را گرفتار شقاوت میکند.
3ـ شرور، چه اختیاری و چه غیراختیاری، ابزار امتحان هستند.
«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ یَؤُساً.»
«کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُونَ.»
«لا یَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیَؤُسٌ قَنُوطٌ.»
«وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَریضٍ.»
«إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً.»
نتیجه:
ـ اصلاً شرّ چی هست؟
از نظر خدای متعال و اهل بیت علیهم السلام ، شرّ یعنی آنچه انسان، با سوء اختیار خویش، برای خودش رقم میزند. غیر از این، هر چه شرّ نامیده میشود، توهّم شرّ است.
ـ شرّ با وجود انسان، معنی پیدا میکند. لذا صرف نظر از وجود انسان، شرّ معنا ندارد. لذا در جهان تکوین، به خودی خود (صرف نظر از وجود انسان) شرّی نیست. پس خدا اساساً شرّی خلق نکرده است؛ بلکه خدای متعال، اموری را آفریده که ما انسانها، در قیاس با خود، برخی از آنها را خیر و برخی دیگر را شرّ مینامیم.
ـ در جهانبینی الهی، دنیا، فقط و فقط محلّ امتحان است؛ و امتحان هم برای خودسازی است. خدای متعال انسانی مختار خلق کرده و او را آزاد گذاشته که هر گونه میخواهد، ابدیّت خود را بسازد. تمام امور جهان هم سؤالات امتحانی او هستند؛ چه خیرات و چه شرور. لذا اینکه امور جهان، در ارتباط با انسان، دو عنوان خیر و شرّ پیدا میکنند، لازمهی دار امتحان بودن دنیاست.
ـ خیر و شرّ، بر دو گونهاند؛ خیر و شرّ حقیقی و خیر و شرّ پنداری.
خیر و شرّ حقیقی، آن است که در آخرت، برای انسان، ظاهر خواهد شد؛ که همان سعادت ابدی یا شقاوت ابدی است.
امّا امور دنیا، در اصل، نه خیر هستند نه شرّ، بلکه سؤالات امتحانیاند.
این ما هستیم که با پندار خود، برخی را شرّ و برخی را خیر میانگاریم. و چه بسا چیزی را شرّ بپنداریم ولی همان، موجب سعادت ابدی ما باشد؛ یعنی خیر حقیقی ما در آن باشد. و چه بسا چیزی را خیر بپنداریم ولی همان، موجب شقاوت ابدی ما باشد؛ یعنی شرّ حقیقی ما در آن باشد.
پس امور دنیا را باید در ارتباط با اثری که در شقاوت یا سعادت ابدی ما دارند بسنجیم؛ و بر اساس آن، آنها را شرّ یا خیر بدانیم. بر این اساس، خیر و شرّ دنیایی، در حقیقت از آن جهت که منجر به خیر و شرّ اخروی میشوند، خیر و شرّ نامیده میشوند.
پس در جهان بینی الهی، شرّ در ارتباط با انسان، و اختیار انسان، و ابدیّتی که خودش برای خودش رقم میزند، تعریف میشود.
بر همین اساس، امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودهاند:
«مَا شَرٌّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ بِشَر ــ شرّی که بعد از آن، بهشت باشد (تو را به بهشت ببرد)، شرّ نیست.» یعنی تو توهّم کردی که شرّ است.
«مَا خَیْرٌ بَعْدَهُ النَّارُ بِخَیْر ـــ خیری که بعد از آن، آتش باشد (تو را به جهنّم ببرد)، خیر نیست.» یعنی تو توهّم کردی که خیر است.
«لَا تَعُدَّنَّ شَرّاً مَا أَدْرَکْتَ بِهِ خَیْرا ـــ آنچه را که با آن، خیر (بهشت) را کسب کردی، شرّ نشمار!»
«لَا تَعُدَّنَّ خَیْراً مَا أَدْرَکْتَ بِهِ شَرّا ـــ آنچه را که با آن، شرّ (جهنّم) را کسب کردی، خیر نشمار!»
حقیقت جریان خیر و شرّ این است، باقی مباحثی که حول عنوان خیر و شرّ شکل گرفته، چیزی جز بازیچهی شیطان شدن نیست.