تعریف فرقه، مذهب، عرفان های نوظهور
۱۳۹۲/۰۵/۲۴
–
۱۴۰ بازدید
ویرایش علمی – سلام
تعریف عرفان نوظهور چیست؟
تفاوت عرفان نوظهور با فرقه و مذهب چیست؟
بعد از انقلاب چه عرفان هاى نوظهورى پدید آمدند؟
الان کدام عرفان هاى نوظهور خطرشان بیشتر احساس میشود؟
مقابله نظام به وسیله روشنگرى و آگاهى دادن به مردم چگونه بوده؟
عرفان در لغت به معنای شناخت است و در اصطلاح تعاریف متعددی برای آن بیان شده، که جامع ترین آن تعاریف، از ابن عربی است که آن را به «وقوف به آداب شریعت، ظاهراً و باطناً» معنى کرده است وآن «عبارت از تخلق به اخلاق الهى است»[1].
معنای لغوی عرفان هر نوع شناختی را شامل می شود؛ اما در تعریفی دیگر (عرفان) شناخت ویژهای است که از راه شهود درونی و دریافت باطنی حاصل می شود. البته شناختهای شهودی فراوانند، اما همگی عرفان نیستند. عرفان عبارت است از «شناخت شهودی و باطنی خدای متعال، اسماء، صفات و افعال او». شناخت عرفانی با شناخت عقلی متفاوت است. شناخت عرفانی از سنخ مفاهیم و الفاظ و صورت های ذهنی نیست بلکه از سنخ یافتن و دریافتن است[2].
علامه طباطبایی نیز در تفسیر آیه «وَ مَا خَلَقْت الجِْنّ وَ الانس إِلا لِیَعْبُدُونِ» لیعبدون را به لیعرفون تفسیر میکنند، وهدف خلقت را همان عرفان و شناخت حقیقی میدانند[3].
عرفان های نوظهور
با توجه به تعریف عرفان روشن مى شود که اصل اولى در عرفان، عمل خالصانه و کوشش مجدانه و مستمر در انجام دستورات الهى و آداب و اخلاق شریعت محمدى است که در این صورت، قلب نورانى مىشود و به حقیقت توحید مىرسد. هر فرقه و نحلهاى که ادعاى عرفان و تصوف دارد، باید با این عیار محک زده شود، ولی متاسفانه در برابر عرفان اصیل وناب، عرفانهای دروغین و حیلهگر امروزه جلوهگر شدهاند و با جذابیتهای خاصی سعی در به انحراف کشاندن مردم و مخصوصا قشر جوان جوامع بشری را دارند.
دراین عرفانها الزاما نزدیکی و محبت خداوند هدف اصلی نبوده است و اهدافی ادعائی مانند عشق، شادی و آرامش جای آن را گرفته است با این حال عواملی مانند: ترویج تکثر گرایی دینی، مرید پروری، ایجاد کمون وپایگاه، معرفی عشق به عنوان هدف، توجه به درون و اخلاق، توجه به مسائل جنسی و… ویژگی های کم و بیش مشترک میان آنهاست.
طبیعت گرایی افراطی (ناتورالیسم)[4] و عرفانهای باستانی و بودیسم از جمله تعلیمات اوشو و هندوئیسم و سرخ پوستی و تعالیمی چون «یوگا» و «ذن» و شیطان پرستی و کابالیسم[5](تصوف یهودی) و بنیادگرایی مسیحی و سبکهای نوین «مدیتیشن»[6](تمرکز کردن بر قوای باطنی که به حالتی شبیه به خلصه میانجامد) و «ریلکسیشن»[7] (تعادل روحی پیدا کردن) از جمله مکتبهایی هستند که ما از آنها به عنوان عرفان های نوظهور یاد میکنیم.
این گونه عرفانها از لحاظ محتوی و شکل ظاهری، بسیار متنوع هستند، مثلا در شیطان پرستی اگرچه خدایی وجود دارد ولی قدرت مطلق از آن شیطان است، اما در طبیعتگرایی خدایی اصلا وجود ندارد.
معنویت
اصطلاح دیگر که در دهههای اخیر رواج پیدا کرده است اصطلاح معنویت است و از آنجا که معنویت و عرفان پیوستگی خاص مفهومی نسبت به هم دارند، این واژه نیاز به بررسی دارد؛ برخی نویسندگان، عصر جدید را عصر معنویت نامیده اند. اما منظور از معنویت چیست؟ شاید نتوان معنای مشخصی از معنویت ارائه داد، اما آن چه که به طور قطع در این باره می توان گفت، این است که غربیان با تکیه بر مبانی سکولاریستی و اومانیستی به دنبال پاسخگویی به نیازهای معنوی انسان هستند، به همین دلیل معنویتی که درغرب درحال شکل گیری است عموما از نوع معنویت سکولار و متناسب با جهان بینی و ایدئولوژی لیبرالیستی است. معنویت گراهای جدید لازمه معنویت را اعتقاد به خدا نمی دانند چه رسد به دین؛ براساس این تلقی از معنویت است که حتی شیطان پرستی و جن گیری هم در زمره آیین های معنوی شمرده میشود؛ برخی از نویسندگان داخلی نیز چنین ادعا کردهاند که زندگی معنوی، لزوما به معنای تعلق به یکی از ادیان نهادینه و تاریخی نیست، بلکه به معنای داشتن نگرشی به عالم و آدم است که به انسان آرامش، شادی و امید بدهد[8].
عرفانهای نوظهور
هنوز تعریف پذیرفته شده و کاملی از جنبش های جدید معنوی عرضه نشده است. به عبارت دقیقتر امکان ارائه تعریف دقیق علمی و منطقی به صورتی که جامع و کامل باشد و همه شقوق را شامل شده و و آنرا از دیگر جریانات متمایز کند وجود ندارد. به صورت ابتدایی میتوان گفت که مجموع گروهها و جریاناتی که هدف یا منش معنوی و عرفانی داشته و آموزه های باطن گرایانه را برای جذب مخاطب تبلیغ کردهاند، به عرفانهای نوظهور معروف میباشند. البته اصطلاح نوظهور با توجه به سابقه زمانهای این جریانها استفاده میشود و از واژگانی چون کاذب، زمینی و غیره نیز استفاده میشود. در واقع، عرفانهای نوظهور، به معنویتهائی اشاره دارد که در سالهای اخیر در ایران، ظهور و گسترش پیدا کردهاند. البته برخی از عرفانها مانند یوگا و عرفان سرخپوستی از نظر تاریخی دارای سابقه دیرینهای میباشند اما ورود آنها به ایران در دهههای اخیر شدت گرفته و به این خاطر نوظهور تلقی می شوند.
فرقه و مذهب
کلمه فرقه در لغت از ریشة «فَرْق» به معنای جدا کردن، گرفته شده است و اسم است برای گروهی از مردم.(9) ابن منظور می گوید: «الفرقة: طائفة من الناس» فرقه به عده و گروهی از مردم گفته می شود.(10)
معنی لغوی مذهب: اگر کلمه مذهب از ریشه «ذَهَب» به معنی رفتن گرفته شده باشد در آن صورت مذهب، اسم مکان است به معنای محل رفتن.(11) و اگر از ذهب به معنی «در مسأله ای گرایش به نظریه ای پیدا کردن» گرفته شده باشد. در آن صورت مذهب مصدر میمی میشود به معنای «عقیده، اعتقاد، آیین.»(12)
به نظر می رسد معنای دوم هم از همان معنی اول گرفته شده است. راه خاص در رفتن و مسلک و طریقه در اعمال فیزیکی و هم چنین روش خاص در مسائل فکری و نظری هر دو مصداق مذهب است که از لحاظ ادبیات عرب اسم مکان می باشد .
حال با توجه به معنای لغوی دو کلمه «فرقه» و «مذهب» معلوم می شود که کلمه فرقه در لغت به عدهای خاص از مردم اطلاق میشود و مذهب به اعتقاد و عقیده و روش خاص گفته میشود. بنابراین هر دو کلمه در اطلاقشان به امری خاص مشترک هستند با این تفاوت که فرقه به اشیاء و افراد و به تعبیر دیگر بر اعیان اطلاق میشود، ولی مذهب بر مسائل نظری و معنوی (به معنای مقابل عین) گفته می شود .
کلمه فِرْقه در اصطلاح، معنایی نزدیک به معنی لغوی دارد و به گروهی از مردم که اعتقاد واحدی غیر از اعتقاد دیگران را انتخاب و دنبال کنند، فرقه گفته می شود.(13) مثلاً اگر عده ای از پیروان یک دین، اعتقاد خاصی غیر از اعتقاد عموم پیروان آن دین داشته باشند به آن عده «فرقه» گفته می شود . در این جا حدیثی از امام صادق ـ علیه السلام ـ ذکر می شود تا کاربرد اصطلاحی فرقه بیشتر معلوم شود :
از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود: «الحمدالله صارت فرقة مرجئه و صارت فرقة حروریه و صارت فرقة قدریه و سمیتم الترابیه و شیعة علی..»(14) یعنی حمد خداوند را با اینکه فرقهای (گروهی) مرجئه شدند و فرقه ای حروریه شدند و فرقه ای قدریه شدند، و شما ترابیه و شیعه علی نامیده شدید .
در اصطلاح، مذهب به یکی از تیرهها و شعب یک دین گفته می شود (15) که این انشعاب ممکن است به دلائلی همچون شیوههای مختلف سیر و سلوک، روش عمل نسبت به احکام، تیرههای اعتقادی و غیره باشد. این توضیح لازم است که در مغرب زمین واژه «Religion» به معنای مکتبهای درونی یک دین و به معنای خود دین به کار میرود و حدود نیم قرن است که متجددان کشور ما تحت تأثیر این موضوع، کلمه «مذهب» را در هر دو معنا، یعنی، «دین» و «فرقههای درونی یک دین» استعمال می کنند.(16)
با توجه به معنای اصطلاحی فرقه و مذهب میتوان گفت که «فرقه» به افرادی که از یک دین جدا شده و عقیده خاصی دارند، اطلاق می شود و به اعتقاد و روش خاص آن «مذهب» گفته می شود. بنابراین این دو کلمه به یک تعبیر، معنای مترادفی دارند با این تفاوت که کلمه فرقه به افراد خاص بودن آنها نظر دارد و کلمه مذهب روش خاص آنان را مورد توجه قرار می دهد. پس این دو کلمه میتوانند به جای همدیگر به کار گرفته شوند. ولی باید توجه داشت که فرقه اسم سخت افزاری و مذهب اسم نرم افزاری یک گروه با عقیده خاص می باشد. تفاوت دیگری که از استعمال دو کلمه فرقه و مذهب می توان به دست آورد این است که فرقه بیشتر به تقسیم های یک دین از لحاظ کلامی و اعتقادی اطلاق می شود. اما مذهب در تقسیم های یک دین از لحاظ فقهی، اعتقادی، اخلاقی و… کاربرد دارد و حتی یک فرقه دینی احتمالاً چندین مذهب می تواند داشته باشد .
به عنوان مثال اهل سنت چهار مذهب فقهی دارند که عبارت است از مالکی، شافعی، حنفی و حنبلی و ده ها فرقه ریز و درشت کلامی دارند مانند معتزله، اشعری، ماتریدی، اهل حدیث، مشبهه و… به همین دلیل می توان ادعا کرد که به اصطلاح علمای منطق، رابطه فرقه و مذهب اعم و اخص مطلق است هر فرقه ای مذهب است، ولی هر مذهبی فرقه نیست. البته این فرق برگرفته از استعمال است و با تغییر استعمال این فرق هم تغییر می کند .
همچنین این نکته را باید یادآور شویم که در زبان فارسی اصطلاح فرقه و مذهب با هم فرق چندانی نداشته و به جای همدیگر استعمال می شوند و شاید تنها تفاوت شان در استعمال، این باشد که برای انشعاب های اعتقادی و کلامی از اصطلاح فرقه استفاده می کنند و برای روشن کردن انشعاب های فقهی، اصطلاح «مذهب» را به کار می برند .
عرفانهای نوظهور در ایران
اما در مورد سوال شما پیرامون عرفانهای نوظهور در ایران، باید گفت که جریانهای مختلف عرفانی و شبه عرفانی در جامعه ما وجود دارند که برخی از اینها بومی و برخی دیگر وارداتی هستند. در جامعه ما در طول تاریخ عرفان های مختلف بومی وجود داشته اند و علی رغم اینکه به نحوی با فرهنگ اسلامی مرتبط بودند اما بسیاری از آنها مورد انتقاد بوده و عرفان خالص و ناب شمرده نمیشده اند. به منظور آشنائی با این جریانات میتوانید به سایت عرفانهای نوظهور مراجعه فرمائید. همین طور مطالعه کتاب کاوشی در معنویت های نوظهور، بررسی ده جریان فعال در ایران، تألیف حمزه شریفی دوست، چاپ دانشگاه معارف برای این منظور راهگشاست .
در مواجهه با این جریانها، هرچند بعضی از سازمانها و ارگانها به صورت مقطعی و اقتضایی کارگاههایی را برای روشنگری نیروهای خویش سامان دادهاند و چند کتاب محدود و اولیه هم در این باب به نگارش درآمده است، اما اقدام جدی و اساسی که هم متکی بر نگاه راهبردی دقیق باشد و هم در مرحله عملیات و اجرا به ظرفیت ارگانهای مختلف اجرایی و پژوهشی نگاه واقع بینانه انداخته باشد انجام نشده است .
پاورقی :
1. سید جعفر سجادى، فرهنگ معارف اسلامى، ج: 2 ص: 77، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، چاپ نخست، تهران 1362 .
2. شریفی، درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب، ص۲۳
3. علامه طبابایی، تفسیر المیزان، جزء 18، سوره ذاریات، آیه 56
4. Naturalism
5. Cabalist
6. Meditation
7. Relaxation
8. . ملکیان، راهی به رهایی، تهران، ص۳۷۶ ۳۸۰
9. المنجد (عربی بفارسی) و ترجمه محمد بندریگی، انتشارات ایران، چ دوم، ج 2، ص 1321(بیتا). و معین، محمد، فرهنگ معین، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ دهم، 1375، ج2، ص2523 .
10. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، انتشارات داراحیاء التراث العربی، چ اول، 1408ق، ج10، ص244 .
11. المنجد، ج 1، ص 524 .
12. همان، ج 1، ص 525 .
13. ر.ک: فرهنگ فارسی معین، ج 3، ص 2523 .
14. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365، ج4، ص197 .
15. فرهنگ فارسی معین، ج 3، ص 3976 .
16. ر.ک: توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، قم، انتشارات سمت، چ اول،1379، ص13 .