خانه » همه » مذهبی » تعصب دراسلام، اقسام تعصب

تعصب دراسلام، اقسام تعصب


تعصب دراسلام، اقسام تعصب

۱۳۹۲/۱۲/۰۶


۹۷۳ بازدید

با سلام.
سوالی دارم در مورد تعصب. میخواستم بپرسم آیا داشتن تعصب خوب است یا بد؟
عده ای میگویند که باید در مورد اسلام و ائمه، تعصب داشت. آیا این درسته؟ولی من میگم اسلام دین منطق و استدلاله. وهرچیزی رو هم با منطق قبول داره.میخواستم بدونم آیا امامان ما نسبت به اسلام تعصب داشتند؟ یا اینکه مخالفان خود را با استدلال متقاعد میکردند؟ اگر ایشان تعصب داشتند که دیگر اینهمه جلسات مناظره با دشمنان خود برپا نمیکردند.اگر ایشان تعصب داشتند که بلافاصله دشمنان یا سران ادیان دیگر را که برای بحث و مناظره شرفیاب میشدند را گردن میزدند.
آیا اسلام دین تعصب است و این امر را هم جایز میشمارد؟آیا ما باید متعصب باشیم یا اینکه اهل دلیل و استدلال؟
با تشکر

با عرض سلام خدمت سرور گرامی:
دوست عزیز پاسخ شما بصورت کلی بدین شرح میباشد:
تعصب به دو قسم مذموم و ممدوح تقسیم می شود.(1) تعصب که بار منفی دارد و به معنای لجاجت، تکبر و وابستگی غیر منطقی و غیر معقول به کسی یا چیزی است، پیامدهای منفی و تلقی کورکورانه و جمود اندیشی را در پی دارد. تعصب بدین معنا از منظر اسلام مذموم بوده و در آموزه های دینی از آن شدیدا‍ً نکوهش شده است،(2) تا آنجا که پیامبر(ص) آن را یکی از ویژگی های جامعه عصر جاهلیت خواند و فرمود: هر کس در دلش به اندازه خردلی عصبیّت باشد خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می کند.(3) همو فرمود: کسی که مردم را دعوت به تعصّب کند از ما نیست و کسی به خاطر تعصّب بجنگد از ما نیست….(4)
امام علی(ع) نیز تعصب غیر منطقی را عامل انحراف و بدبختی خواند.(5)
‌بهترین راه مبارزه با این خوی زشت و طریق نجات از این مهلکه بزرگ، تلاش و کوشش برای بالا بردن سطح فرهنگ و فکر و ایمان هر قوم و جمعیت است. در حقیقت داروی این درد را قرآن مجید نقطه مقابل آن، داشتن سکینه و روح تقوی می‌داند: یعنی آنجا که ایمان و آرامش و تقوی است، حمیت جاهلیت نیست و آنجا که حمیت جاهلیت است ایمان و تقوی در کار نیست. (. تفسیر نور الثقلین جلد ۵ صفحه ۷۳.)
تعصب به معنای حمایت از دین و تلاش در نگهبانی از دین و کوشش در خصوص ترویج آن، ممدوح بوده و در آموزه های دینی بدان سفارش شده است. تعصب دینی که گاهی از آن به غیرت دینی یاد می شود، آن است که هرگاه به دین و مقدسات و ارزش های آن اهانت شود و دین زدایی و ارزش ستیزی ظهور نمود، مسلمانان نباید در برابر آن بی اعتنا باشند، بلکه باید با بهره گیری از خِرَد و زمان شناسی و جامعه شناسی، به دفاع از دین و مقدسات آن بپردازند. همان گونه که بزرگان دین در برابر اهانت به دین بی اعتنا نبوده، حتی برای حفظ دین و ارزش های آن زحمات طاقت فرسا را متحمل شده و بعضاً به شهادت رسیدند بی تردید یکی از علل اصلی قیام امام حسین(ع) حفظ دین و ارزش های آن بود در قیام امام حسین(ع) غیرت و تعصب دینی به اوج خود رسید. امویان دین ستیز، دین و مقدسات آن را مورد تعرض قرار داده و از دین جز پوستی باقی نگذاشته بودند از این رو امام حسین(ع) با خطبه خواندن و سخنرانی مردم را به غیرت دینی فرا خواند و مرگ در راه دین را افخار و زینت دانست: خط الموت علی وُلُد آدم مخطّ القلادة علی جید الفتاة….(6) همچنین امام حسین(ع) در نامه ای به مرم بصره اعلام نمود که دین و ارزش های آن مرده و بدعت ظهور نموده است: من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر فرا می خوانم. سنّت مرده و بدعت زنده شده ا ست….(7)
کلمات امام دو پیام مهم داشت: یکم دین زدایی و افول غیرت دینی جامعه را فرا گرفته است.
دوم – امام حسین(ع) همگان را به غیرت دینی فرا خواند و به مسلمان گوشزد نمود که نباید در برابر دین ستیزی و ارزش زدایی امویان بی تفاوت باشد.
نکته قابل دقت آن است که امام حسین(ع) دشمنان خویش را نیز به غیرت دینی فرا خواند. حضرت در کربلا فرمود: ألا ترون إلی الحق لا یعمل به و إلی الباطل لا یتناهی عنه… فإنّی لا أری الموت إلا سعادة و الحیاة مع الظالمین إلا برماً.(8)
تیغ بهر عزّت دین است و بس مقصد او حفظ آیین است و بس(9)
ائمه دیگر نیز به حفظ دین اهمیت می دادند، زیرا در برابر دین زدایی بی اعتنا نبودند و به ارزش های دینی سخت اهمیت می دادند. قیام و صلح و سکوت ائمه(ع) در راستای حفظ دین صورت گرفت و برای حفظ دین به شهادت رسیدند.
در عصر امام راحل(س) با حکم ارتداد سلمان رشدی به همه مسلمانان درس داد که باید تعصب و غیرت دینی خویش را حفظ کنند، زیرا دین و مقدسات آن را با هیچ مصلحتی نمی توان معامله کرد. فتوای امام راحل(س) در زمانی صادر شد که دین ستیزان و دین گریزان او را متهم به سنت گرایی نموده و او را مخالف بیان و اندیشه خواند؛ ولی غافل از آن بودند که آن امام فرزانه غیرت دینی را سنت پذیرفته شده دانسته و برای آ ن همه تهمت ها را تحمل می کند. تعصب دینی باید بر اساس زمان و جامعه شناسی و خرد ورزی صورت گیرد، در غیر این صورت تعصب دینی به عصبیت کور کورانه تبدیل شده، پیامدهای منفی در پی خواهد داشت. اگر غیر دینی بر اساس عقلانیت و رشد سیاسی و فرهنگی صورت نگیرد، ممکن است تبدیل به نوعی خشونت گرایی شود که با جامعه دینی همسویی ندارد.(کانون گفتگوی قرانی)
– درپاسخ به سوالی که فرمودید آیا داشتن تعصب خوب است یا بد عرض نمایم ، همان طورکه درمقدمه اشاره شده ست انچه اسلام نهی ورد نموده تعصب مذموم وکورکورانه میباشد، وانچه اسلام ومعصومین به ان سفارش نمودند تعصب ممدوح وغیرت دینی که لازم وضروری میباشد.
– درپاسخ به سوالی که فرمودید که باید در مورد اسلام و ائمه، تعصب داشت عرض کنم همان طور که اشاره گردید بله، چون باید تعصب دینی داشت البته با استدلان ومنطق که سیره ائمه مانیز این گونه بوده است.
– در اینجا سؤالى مطرح مى شود که آیا در اسلام تعصب جایز و مستحسن وجود دارد؟ در جواب مى گوییم خیر، تعصب در اسلام اطلاق مى شود به موارى که انسان پیروى کند از جمعیتى بدون دلیل و در حالى که آن جمعیت در خط انحرافى باشند و الا اگر انسان پیروى از افراد صالح و شایسته کند نه تنها تعصب نیست بلکه در شریعت اسلام تشویق به این امر شده، چنانکه از حضرت على بن الحسین (علیهماالسلام) از عصبیت سؤال کردند، حضرت فرمود: عصبیتى که صاحبش به سبب آن به گناه مى افتد این است که کسى بدهاى قوم خود را بر نیکان قوم دیگر برترى دهد ولى دوست داشتن کسى قوم خود را عصبیت نیست، بلکه یارى کردن قوم خویش را بر ستم جز عصبیت است.»(10)
– درپاسخ به سوالی که فرمودید که آیا ما باید متعصب باشیم یا اینکه اهل دلیل و استدلال، عرض نمایم هردو یعنی هم تعصب ممدوح که این تعصب همراه میباشد با استدلال ومنطق که همان سیره ائمه ومعصومین (علیها السلام) ست وماشیعیان نیز جهت رسیدن به کمال وسعادت دنیوی واخروی بایستی این راه راانتخاب نموده وازآن پیروی نماییم.انشالله

منبع:
1. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 217.
2. اصول کافی، ج2، ص 308؛ سوره فتح، آیه 26.
3. اصول کافی، ج 2، ص 308.
4. سنن ابی داود، ح 5121، به نقل از اخلاق در قرآن، ج 2، ص 211.
5. نهج البلاغه، خطبه قاصعه.
6. کشف الغمه، ج2، ص 241.
7. تاریخ طبری،‌ج 4، ص 266، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 23؛ مقرّم مقتل الحسین، ص 141 – 142.
8. مقتل مقرم، ص 194؛ مقتل خوارزمی، ج 2، ص 5؛ حلیه الاولیاء،‌ج 2، ص 39؛ العقد الفرید، ج 3، ص 366.
9. کلیات اقبال لاهوری، ص 75.
10. برگرفته از کتاب: تکامل در پرتو اخلاق, غلامرضا سلطانی

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد