تعطیلی دولت آمریکا و گذار شهروندان آمریکایی به جریان سوم/حسین یاری
۱۳۹۲/۰۷/۱۶
–
۸۰ بازدید
بحران ناشی از تعطیلی دولت فدرال آمریکا همچنان گریبانگیر مردم این کشور شده است. در این میان باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده و جان بینر به عنوان رئیس مجلس نمایندگان این کشور به هیچ عنوان از مواضع خود در قبال یکدیگر کوتاه نیامده اند. از سوی دیگر، جدال به وجود آمده میان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه ( که طی ۱۷ سال اخیر بی سابقه بوده است) به مسئله ای حیثیتی برای آنها تبدیل شده است. در چنین شرایطی کبوترها و بازهای آمریکایی به فکر کسب امتیاز سیاسی در قبال یکدیگر و بهره مندی از این امتیاز در انتخابات میان دوره ای کنگره ( سال ۲۰۱۴ ) هستند.
اظهارات “جان بینر” و “اوباما” نشان می دهد که فعلا نشانه ای دال بر حل بحران به وجود آمده در آمریکا وجود ندارد. استمرار تعطیلی دولت فدرال از مدت 2 هفته بیشتر، می تواند شاخص رشد اقتصادی آمریکا را از 0.5 درصد کاهش دهد.
براساس قوانین آمریکا، همه هزینه های دولت فدرال باید با تایید جمهوریخواهان و دموکرات های کنگره باشد. هم اکنون این دو بر سر تخصیص بودجه به بن بست رسیده اند. همچنین درک مشترکی میان دموکراتها و جمهوریخواهان بر سر بدهی های خارجی آمریکا وجود ندارد. همین عدم درک و تفاهم مشترک منجر به وخامت اوضاع شده است. تعطیلی بخش هایی از دولت فدرال می تواند در شاخص اعتماد مصرف کنندگان و شاخص اعتماد بازار تزلزل ایجاد کند. از این رو تبعات تعطیلی دولت فدرال مقطعی و کوتاه مدت نخواهد بود. این مسئله نقطه آشکارسازی مبنی بر رشد همزمان بحرانهای سیاسی و اقتصادی در ایالات متحده است. در دوران ریاست جمهوری بوش پسر، شاهد تشدید بحران مالی �� در نتیجه ناکامی جمهوریخواهان در مهار بحران مسکن و …بودیم. در جریان رقابت های انتخاباتی سال 2008 آمریکا، اوباما به شهروندان کشورش تعهد داد که بحران اقتصادی را مهار کرده و مانع از تشدید آن شود. اما پس از مدتی اندک، جوزف بایدن معاون اوباما اعلام کرد که دموکرات ها برآورد جامعی از بحران اقتصادی آمریکا نداشته اند!
آنچه مسلم است اینکه دو حزب دموکرات و جمهوریخواه هر دو پیام آور بحران در امور اقتصادی و رفاهی شهروندان خود هستند. در چنین شرایطی شاهد تمایل شهروندان آمریکایی نسبت به ظهور “جریان سوم” در کشورشان هستیم. این جریان سوم باید مستقل از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه باشد. در شرایط فعلی اوباما و مخالفانش سعی دارند توپ را در زمین یکدیگر انداخته و عواقب و تهدیدات ناشی از تعطیلی دولت فدرال را متوجه یکدیگر سازند. با این وجود شهروندان آمریکایی هر دو حزب اصلی کشورشان را مقصر قلمداد می کنند. گردش قدرت میان دو حزب دموکرات و جمهوریخواه علاوه برآنکه منجر به ایجاد فرسودگی و ایستایی در ساختار سیاسی – شهروندی آمریکا شده است، مولد بحران های مزمنی در عرصه های اقتصادی، سیاست داخلی و خارجی ایالات متحده بوده و بر ضریب آسیب پذیری شهروندان نیز افزوده است.
در جریان شکل گیری جنبش تسخیر وال استریت، شاهد هم افزایی شهروندان و گروههای اجتماعی متنوعی بودیم. پیام مشترک این گروهها “گذار از ساختار سیاسی آمریکا ” بود. ساختار سیاسی آمریکا را دو حزب دموکرات و جمهوریخواه ساخته یا بازسازی کرده اند. ظهور جنبش تسخیر وال استریت به خوبی نشان داد که تظاهر کنندگان به هیچ حزب خاصی وابسته نبوده و در انتظار اصلاح ساختار نظام سرمایه داری و انحلال دو حزب اصلی ایالات متحده یعنی دموکرات و جمهوریخواه هستند. بر این اساس شهروندان آمریکایی خواستار ظهور جریان سوم در ایالات متحده هستند. این جریان نباید ذیل ساختار سیاسی و اقتصادی موجود در ایالات متحده تعریف شود. شهروندان آمریکایی به دنبال بر هم زدن مختصات زمین بازی سیاسی در کشورشان هستند نه قواعد بازی! به عبارت بهتر، بسیاری از شهروندان آمریکایی از اینکه هر بار با انتخابی محدود میان دموکراتها و جمهوریخواهان مواجه هستند احساس زدگی و یأس می کنند. این یأس سیاسی در آینده می تواند به خشمی فراگیر تبدیل شود. زبگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی ایالات متحده، در دوران ریاست جمهوری کارتر و یکی از تئوریسن های مطرح آمریکایی چندی پیش هشدار داد که ادامه وضعیت بحران اقتصادی می تواند منجر به قیام مردم این کشور شود.
برژینسکی در این خصوص هشدار داده بود در صورتی که این بحران ادامه یابد، اختلافات و درگیری ها میان طبقات مختلف جامعه افزایش خواهد یافت، همچنین در صورتی که نرخ بیکاری افزایش یابد، شورش نیز به وقوع خواهد پیوست. برژینسکی در این خصوص به سندی تاریخی نیز استناد کرده بود. در سال 1907که بحران شدید و گسترده ای بانک های آمریکا را در بر گرفته بود و اوضاع مالی بانک ها یکی پس از دیگری سقوط می کرد، شورشهایی در خیابان ها صورت گرفت. هم اکنون شاهد به وجود آمدن خشمی مستتر در درون جامعه آمریکا هستیم. این خشم مستتر هر آن ممکن است تحت تاثیر یک حرکت جمعی یا یک خطای غیر عامدانه در حوزه اقتصاد یا سیاست خارجی برانگیخته شود. در این صورت دولتمردان آمریکایی با جامعه ای خشمگین مواجه خواهند شد که هر لحظه می تواند بنیان ها و ساختار قدرت را بر هم بریزد. نکته قابل تأمل اینکه در چنین فضایی دو حزب دموکرات و جمهوریخواه بدون توجه به آنچه در عمق لایه های اجتماعی کشورشان می گذرد، در صدد امتیازگیری از یکدیگر به قیمت “افزایش خشم افکار عمومی” هستند. بدون شک همین نگاه ابزارگرایانه و ماکیاولیستی نسبت به شهروندان در آینده ای نه چندان دور به پاشنه آشیل دو حزب اصلی آمریکا تبدیل خواهد شد./
بصیرت