طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تغییر دین پس از بلوغ عقلی

تغییر دین پس از بلوغ عقلی


تغییر دین پس از بلوغ عقلی

۱۳۹۴/۰۳/۱۰


۷۲۶ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - تغییر دین پس از بلوغ عقلی

خداوند متعال می فرماید: « لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ : در دین ، اکراهى نیست. بطور قطع راه درست از راه انحرافى ، روشن شده است. بنا بر این، کسى که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره ی محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.» (البقرة:۲۵۶)

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - تغییر دین پس از بلوغ عقلی

1ـ خداوند متعال می فرماید: « لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ : در دین ، اکراهى نیست. بطور قطع راه درست از راه انحرافى ، روشن شده است. بنا بر این، کسى که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره ی محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.» (البقرة:256)
از این آیه ی شریفه استفاده می شود که امور اعتقادی اساساً قابل اجبار نیستند ، و نمی شود کسی را وادار به پذیرفتن اعتقاد خاصّی نمود ؛ چون اعتقاد، امر قلبی است و امر قلبی را نمی توان با اجبار پدید آورد. لذا اسلام نیز به هیچ وجه کسی را وادار نمی کند تا اعتقاد خاصّی را بپذیرد یا نپذیرد. همچنین اگر کسی از اعتقاد به اسلام برگشت ، باز اسلام هیچگاه حکم به اعدام او نمی دهد. باید توجّه داشت که حکم اعدام مرتدّ به خاطر امر دیگری است نه به خاطر برگشتن او از اعتقاد به اسلام. اگر کسی از اعتقاد به اسلام برگشت و کفر خود را هم علنی نساخت و به تبلیغ بر ضدّ اسلام قیام نکرد ، هیچگاه اسلام او را محکوم به اعدام نمی داند. لذا تا اینجا « لا اکراه فی الدّین » ؛ امّا اگر کسی بعد از ارتداد ، کفر خود را اعلام عمومی نمود و به این وسیله دست به تخریب اعتقادات دیگران زد ، و خواست ابّهت دین اسلام را بشکند و اسلام را دینی سست جلوه دهد ، در این هنگام است که اعدام او لازم می شود ؛ و این حکمی است عقلانی که در تمام ممالک جهان مشابه آن اجراء می شود. برای مثال اگر کسی مبتلا به مرض ایدز شد آیا جامعه به او این اجازه را می دهد که آزادانه به اشاعه ی ویروس ایدز بپردازد؟!! یا اگر کسی به این اعتقاد رسید که دروغ گویی و فریب و خیانت برای رسیدن به هدف ، جایز است ، آیا جامعه به او اجازه می دهد که او این اعتقاد خود را علنی ساخته این اعتقاد را تبلیغ نماید؟!! اگر کسی به این باور معتقد شد که عالم ، پوچ و زندگی فاقد ارزش است ، پس باید خودکشی نمود ، آیا عقلای یک جامعه به چنین کسی اجازه می دهند که باورهای خود را علنی ساخته افراد جامعه را تحریک به خودکشی نماید؟!! پس اگر در چنین مواردی که پای سلامتی جسمی یا روانی جامعه در میان است ، قشر غالب جامعه از آرمانهای منطقی خود دفاع می کند و عامل مخرّب را محدود می سازد ، چگونه اسلام به کسی اجازه دهد که نه سلامت جسمی یا روانی که فراتر از آن ، سعادت حقیقی و ابدی دیگران را به خطر اندازد؟!!
2ـ امّا مطلب دوم اینکه محال است کسی از طریق تحقیق واقعی و مطابق با موازین عقلی ــ نه بر اساس تحقیق غلط و غرضمند ــ ، بتواند دیگر ادیان مثل دین مسیحیّت یا یهودیّت یا زرتشتی یا … را بر اسلام شیعی ترجیح دهد ؛ چون:
اوّلاً اسلام تنها دینی است که وجود تاریخی آن و وجود تاریخی پیامبر و کتاب آسمانی آن مسلّم و غیر قابل انکار می باشد و جز اسلام ، وجود تاریخی باقی ادیان ، از نظر تاریخدانان مورد تردید جدّی است ؛ یعنی از نظر تاریخدانان آزاد ، نه وجود تاریخی انبیای آن ادیان قابل اثبات است نه صحّت انتساب کتب آسمانی آنها به انبیاء. ما مسلمین نیز اگر به وجود انبیای گذشته یقین داریم در سایه ی گزارشات قرآن و معصومین (ع) است نه به خاطر ادّعاهای پیروان آن ادیان. جهت آگاهی بیشتر از این حقیقت می توانید به کتاب آشنایی با ادیان بزرگ ، تالیف و تحقیق حسین توفیقی ، چاپ هفتم ، ص 128مراجعه فرمایید.
ثانیاً اساسی ترین اعتقادات این ادیان با مشکلات عقلی جدّی مواجه می باشد که هیچ عقل منطقی نمی تواند آنها را پذیرا گردد. برای مثال عقیده به تثلیث اساسی ترین اعتقاد مسیحیّت شمرده می شود که از نظر عقل منطقی تناقضی آشکار است. اینان معتقدند خدا در عین یکی بودن سه تاست و در عین سه تا بودن یکی است ؛ حال چگونه عقل تحقیقگر می پذیرد که خدا هم یکی باشد هم سه شخص. اگر کسی ادّعا نمود که من با تحقیق عقلی چنین باوری را پذیرفته ام آیا نمی توان در درستی عقل او شک نمود؟ خود علمای مسیحیّت نیز به صراحت اعتراف دارند که تثلیث قابل توجیه با عقل نبوده ، سرّی خدایی است که فقط باید به آن ایمان آورد.
ثالثاً پیروان همه ی ادیانی که دین و کتاب خود را الهی می دانند ادّعا دارند که اعتقاداتشان از جانب خدا آمده است ؛ امّا صرف چنین ادّعایی کافی نیست تا ما آن را بپذیریم بلکه اینان برای اثبات درستی ادّعای خود باید امضای غیر قابل جعل خدا را بر پای ادّعای خود داشته باشند ؛ که آن امضا نیز چیزی نیست جز معجزه ؛ و اسلام تنها دینی است که معجزه ی زنده دارد و کتاب آسمانی آن با صراحت تمام فریاد می زند که: « أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین : آیا آنها مى گویند:او قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است؟! بگو: اگر راست مى گویید ، یک سوره همانند آن بیاورید ؛ و غیر از خدا ، هر کس را مى توانید(به یارى) طلبید!» (یونس:38) همچنین فریاد می زند: « وَ إِنْ کُنْتُمْ فی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ : و اگر در باره آنچه بر بنده ی خود نازل کرده ایم شک و تردید دارید،( دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید ؛ و گواهان خود را ــ غیر از خدا ــ براى این کار ، فرا خوانید اگر راست مى گویید.» (البقرة:23)
قرآن کریم می گوید:
1 ـ همه جمع شوید و دست به دست هم دهید و سوره ای مثل سور قرآن بیاورید ؛ تا نگویید که ما مثل پیامبر ادیب زبر دستی نبودیم. چون یقیناً اگر صدها ادیب دست به دست هم دهند بهتر از بهترین ادیب دنیا می توانند یک متن ادبی سه آیه ای بسازند.
2ـ فرمود شاهدان و گواهان بی طرفی را هم گرد آورید تا بین ساخته ی شما و قرآن قضاوت نمایند. البته روشن است که شهود باید متخصّص فنّ هم باشند.
آیا سخن از این روشنتر و منصفانه تر می توان گفت؟ و کدام دین و آیینی است که بتواند چنین ادّعایی داشته باشد؟ و البته هیچکدام از ادیان نیز چنین ادّعایی ندارند و تنها قرآن است که با صراحت و جرأت ادّعای اعجاز دارد. عقل چنین می گوید که: اگر ساختن سه آیه مثل آیات سوره ی کوثر ممکن است چرا آنان که هر ساله میلیاردها دلار صرف مبارزه با اسلام می کنند و فیلمها و کتابها بر ضدّ اسلام می سازند و می نویسند دست به چنین کار کوچکی نمی زنند. این همه ادیان در دنیا مثل مسیحیّت وجود دارند که با اسلام در ستیزند ، اگر مرد میدان هستند چرا مجلسی ترتیب نمی دهند تا در آن مجلس اهل ادب را گرد آورند و تحدّی قرآن را جواب دهند؟ آیا کسی هست که بتواند هشت سطر مطلب بنویسد که یک ملیون و دویست و شصت هزار وجه داشته باشد؟ طبق محاسبه ای که علّامه ی طباطبایی در تفسیر المیزان انجام داده اند در آیه ی 102 سوره ی بقره ، که حدود هشت سطر است ، یک ملیون و دویست و شصت هزار وجه معنا محتمل است. یعنی این آیه را یک ملیون و دویست و شصت هزار جور می توان معنا نمود. حال چگونه کسی می تواند همه ی این احتمالات را در هشت سطر بگنجاند. یعنی هشت سطر جمله بگوید که طبق قواعد ادبیّات بتوان آن را یک ملیون و دویست و شصت هزار جور معنا نمود.
شمّه ای دیگر از اعجاز قرآن کریم اینکه آیات سوره ی بقره ، آل عمران و دیگر سوره هایی که دارای حروف مقطعه می باشند دارای خصوصیّات ویژه ای هستند.
1ـ این سوره ها یکجا نازل نشده اند ؛ بلکه نزول برخی از آنها چندین سال طول کشیده است.
2ـ معمولاً چنین نبوده که ابتداءً پیامبر بیاید و قسمتی از یک سوره را برای مردم بخواند بلکه حادثه ای رخ می داد یا سوالی از پیامبر می شد و آیاتی چند ، متناسب با آن اتّفاق یا سوال بر آن حضرت نازل می شد و آن حضرت می فرمود این آیات ، آیات چندم فلان سوره است.
پس با این اوصاف پیامبر نمی توانست کلمات و حروف سوره ها را طبق یک حساب ویژه تنظیم نماید ؛ در حالی که در سوره هایی که حروف مقطّعه دارند حساب و نظم شگفتی وجود دارد. در سوره ی بقره که با الم شروع شده بیشترین حرفی که به کار رفته الف است و بعد از آن ، حرف لام از بیشترین فراوانی برخوردار می باشد و در رتبه ی سوم حرف میم واقع شده است . در سوره ی آل عمران هم که با الم آغاز شده این ویژگی مشاهده می شود. در سوره ی اعراف که با المص شروع شده بیشترین حرف الف و در رتبه دوم لام ، در رتبه ی سوم میم و در رتبه ی چهار صاد است. در دیگر سوره های قرآن هم که حروف مقطّعه دارند این خصوصیّت جاری است.
حال کیست که بگوید الم یا کهیعص و بعد سخنانی بر اساس اتّفاقات روزمرّه و سوالاتی که از او می شود بگوید و آن سخنان کنار هم گذاشته شوند و کتابی درست شود ؛ و با کمال شگفتی ببینیم که هنگام شمارش حروف آن ، الف مقام اوّل ، لام رتبه ی دوم و میم جایگاه سوم را به خود اختصاص می دهد ؛ و برای این که این شبهه پیش نیاید که این امر اتّفاقی بوده است این کار را در 26 سوره ی بزرگ و با چهارده حرف از بیست و هشت حرف عربی انجام دهد. اگر کسی هست که بتواند چنین کاری را بکند بسم الله. لزومی هم ندارد که مدّعی مثل قرآن کریم حرف حسابی بزند بلکه با این مشخّصات حتّی چرندیّات هم سرهم کند قبول است ؛ همچنین لزومی ندارد که به زبان عربی باشد که بلکه به هر زبان باشد می پذیریم.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد