فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه
مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه
خرد که قید مجانین عشق میفرمود
به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه
به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد
هزار جان گرامی فدای جانانه
من رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش
نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه
چه نقشها که برانگیختیم و سود نداشت
فسون ما بر او گشته است افسانه
بر آتش رخ زیبای او به جای سپند
به غیر خال سیاهش که دید به دانه
به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی
ز شمع روی تواش، چون رسید پروانه
مرا به دور لب دوست هست پیمانی
که بر زبان نبرم جز حدیث پیمانه
حدیث مدرسه و خانقه مگوی که باز
فتاد در سر حافظ هوای میخانه
شرح لغت: پروا: التفات و توجه / رمیده: گریزان
تفسیر عرفانی:
شمع به اطراف رخ روشنت چون پروانه گشت. من آنچنان به تو توجه دارم که به حال خود التفاتی نمی کنم. مقصود او از این شعر این است که، دلدادگان پیشگاه او طالب دوستند و چون به او توجه نمایند، جان فانی خود را رها می سازند تا به درگاه دوست راه یابند و جرعه یی از شراب عشق او را بنوشند و به کام دولت برسند.
تعبیر غزل:
هر کاری که میخواهی انجام دهی، سعی کن بنای آن را بر اساس پایههای سست و شعیف بنا نکنی که با تلاش بسیار شما نتیجه یی حاصل نمیشود؛ بنابراین قبل از شروع هر کاری، همه جوانب آن را بسنج، سپس اقدام کن تا در پایان کار، ندامت و پشیمانی برایت حاصل نگردد. ان شا الله!